والت دیزنی: کارِ با کیفیت بهتر منجر به دوام محصول میشود
«دیزنی» بیشک یکی از محبوبترین و پرآوازهترین کمپانیهای سازندهی انیمیشن و کارتون است. «والت دیزنی» بنیانگذار این شرکت و خالق بزرگ فیلمهای نقاشی متحرک، در 5 دسامبر سال 1901 میلادی، در خانوادهیی متوسط در شیکاگو به دنیا آمد. پدرش - الیاس دیزنی - متولد کانادا و از تبار آنگلو - ایرلندی و مادرش - فلورا کال - دختری از اهالی ایالت اوهایو بود که خانوادهاش به کانزاس مهاجرت کرده و در آنجا با خانوادهی دیزنی آشنا شده بودند.
«دیزنی لند» که در منطقهی «آناهیم» (واقع در جنوب لس آنجلس) ساخته شده است، در 17 ژوییهی 1955 گشایش یافت. شبکههای تلویزیونی مختلف در صحنه حاضر بودند تا لحظه به لحظهی مراسم گشایش را در حالی که حدود 30 هزار مهمان خیابانهای اصلی را پر کرده و به گشت زدن در دورترین نقاط پارک مشغول بودند، گزارش کنند. میلیونها نفر دیگر نیز در منازل خود از طریق تلویزیون به تماشای مراسم نشسته بودند. تا کنون برای هیچ تشکیلات تفریحی چنین تبلیغی نشده بود و دیزنی لند یکشبه تبدیل به پدیدهیی ملی شد، پدیدهیی که در ابتدا رؤیای جوانی والت بود!
آنچه در زیر میخوانید، ترجمهی گفتوگویی است که در ژانویهی سال 1966 میلادی، توسط خبرگزاری «ان. بی. سی.» با والت دیزنی انجام شد.
آقای والت، کمی از خود و خانوادهتان صحبت کنید ...
من اهل شیکاگو هستم. خانوادهی من خانوادهیی بود که برای کار به مناطق زیادی سر میزد. بعد از اینکه پدربزرگم نتوانست در مزرعهداری موفق شود، مهاجرتها شروع شد و پدرم از کانادا به آمریکا آمد. او در بیشتر نقاط آمریکا برای کار رفته و هر از چند گاهی به کاری مشغول بود و بعد از اینکه ازدواج نمود، در سال 1890 به شیکاگو نقل مکان کرد.
بعد از مدتی ظاهراً از شیکاگو دور شدید، اینطور نیست؟
بله، پدرم به همراه خانواده به مارکلین در میسوری رفت. در آنجا عمویم سکونت داشت و پدرم مزرعهیی را خریداری کرد. در همانجا بود که من علاقهمند به نقاشی شدم. به خاطر دارم که یکی از همسایههای ما در مارکلین دکتری بود به نام شروود. او نقاشیهای مرا دیده و کارهایم را دوست داشت و از من خواست تا تصویر اسبش را بکشم و به همین خاطر مقداری پول به من داد؛ این، اولین دستمزد من بود!
چه مدت در مارکلین زندگی کردید؟
4 سال و پس از آن به کانزاس سیتی رفتیم؛ بله، حدود سال 1910 میلادی بود که ما آنجا را ترک کردیم.
از زمان سکونتتان در کانزاس بگویید.
من و خواهرم به مدرسهی گرامر بنتون میرفتیم و در آنجا بود که با «والتر فایفر» آشنا شدم. فایفر در کار تئاتر بود و یکی از هواداران سرسخت این هنر! او مرا با دنیای تصاویر متحرک و درام همراه با رقص و آواز آشنا کرد. من بیشتر اوقات با فایفر بودم و از او چیزهای زیادی آموختم.
شما دوباره به شیکاگو برگشتید، چرا؟
پدرم یک سهم از کارخانهی «او - زد» را خریداری کرد و دوباره همگی به شیکاگو برگشتیم. سال جدید را در دبیرستان مکینلی آغاز کردم. شبها نیز در مؤسسهی «هنرهای زیبای شیکاگو» فعالیت داشتم.
شما در آنجا چه کارهایی انجام می دادید؟
به عنوان نقاش کارتون فعالیت میکردم و برای روزنامهی مدرسه نقاشی میکشیدم.
از حضورتان در ارتش بگویید.
بعد از پایان مدرسه میخواستم برای کمک به کشورم در جنگ جهانی اول وارد ارتش شوم. ارتش مرا نمیپذیرفت، چون خیلی جوان بودم. یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که به صلیب سرخ برویم، اما من فقط 16 سال داشتم؛ پدرم مخالفت زیادی میکرد که نروم، ولی مادرم شناسنامهی مرا تغییر داد تا یک سال بزرگتر بشوم و بتوانم وارد شوم.
در کدام قسمت مشغول به کار شدید؟
یک سال در فرانسه به سر بردم و رانندهی آمبولانس بودم، نقاشی هم میکشیدم؛ بر روی آمبولانس، تصویرهای مورد علاقهام را حک کردم!
از چه زمانی به استودیوی «پسمن - روبین» رفتید؟
از جنگ که برگشتم به کانزاس رفتم و برادرم توسط یکی از دوستانش مرا به این استودیو معرفی کرد؛ من در آنجا برای روزنامهها و مجلات، آگهی تبلیغاتی طراحی میکردم.
چه اهدافی را از تأسیس شرکت «آیورک - دیزنی» دنبال میکردید؟
در پسمن - روبین من با «آیورک» آشنا شدم. ما کارهای خوبی انجام دادیم و همدیگر را خوب شناختیم. از این رو تصمیم گرفتیم یک مؤسسهی هنری - تجاری با نام مشترک داشته باشیم؛ البته موفقیت چندانی نداشتیم، چون افراد علاقهمند خیلی کم بودند، به همین دلیل آیورک به مؤسسهی تبلیغاتی کانزاس رفت و مدتی بعد من نیز به مؤسسهی دیگری رفتم.
از اوضاع و احوالتان در لس آنجلس بگویید ...
وقتی به لس آنجلس آمدم، 40 دلار بیشتر نداشتم البته با یک کارتون ناتمام در کیفم ... با وجود استودیوهای زیادی که در لس آنجلس بود خودم را قادر به رقابت با آنها نمیدیدم، لذا تصمیم گرفتم که از نقاشی متحرک کناره بگیرم و فقط به کارگردانی بپردازم. به تمام استودیوهای شهر برای کارگردانی مراجعه کردم، اما اغلبِ آنها بلافاصله مرا طرد میکردند.
اولین کارتونی که در هالیوود کار کردید، چه بود؟
با دیدن این اوضاع دوباره به کار کارتون برگشتم و اولین کارم را در گاراژ عمویم شروع کردم. وقتی کار را برای «مارگارت رینکلر» در نیویورک فرستادم، بلافاصله با من قراردادی برای توزیع آثارم امضا نمود و از من خواست مجموعههای متحرک کوتاهی به تصویر بکشم؛ مجموعههایی که بعدها «آلیس در سرزمین عجایب» نام گرفت!
شما به خاطر کارتون «میکی ماوس» جایزهی اسکار دریافت نمودید؛ در این باره کمی توضیح دهید.
میکی ماوس، اولین نقاشی متحرک اکرانشدهی من و شخصیت کارتونی جالبی بود که به جای گوشهای دراز، گوشهای گردی داشت و همین موضوع توجه کودکان را به خود جلب میکرد؛ البته در این اثر، موسیقی با حرکات شخصیتهای داستان همخوانی داشت و از این حیث نیز اولین نمونه بود.
دربارهی «دانلد داک» کمی صحبت کنید.
دانلد داک از کاراکتری مستقل برخوردار بود. شخصیتی که صدای دانلد داک را تأمین میکرد، «کلارنس نش» بود که دوستانش او را «داکی نش» مینامیدند. او تا پیش از این فیلم در یک شرکت توزیع شیر کار میکرد و گهگاه کودکان را با تقلید صدای حیوانات سرگرم میساخت؛ یکی از این تقلیدها، تبدیل به صدای بدخلق دانلد داک شد و صدای نش را در سرتاسر دنیا زنده کرد.
در مورد ساختن فیلمهای بلندتان چیزی نگفتید!؟
«سفیدبرفی و هفت کوتوله» اولین فیلم بلند ما بود. ساخت این فیلم در حالی شروع شد که ما هیچگونه پشتوانهی مالی برای ادامهی کار نداشتیم و در نتیجه برای تهیهی پول، یک نمای کلی از محصولمان را به مسئول مربوط به وام بانک آمریکا نشان دادیم تا وی مجاب شد و به ما وام داد ... این فیلم بعد از اتمام، در «تئاتر کارتای» پخش شد و مردم استقبال بسیار خوبی از آن کردند.
فکر میکنم فیلم «دامبو» کمک مالی خوبی به شما کرد، اینطور نیست؟
بله. بعد از اینکه فیلمهای «پینوکیو» و «فانتازیا» با استقبال مواجه نشدند، ما با یک وضعیت مالی بسیار بدی روبهرو بودیم و کمی ناامید شده و بنابراین به فکر ساخت فیلم دامبو افتادیم و بالاخره آن را تولید کردیم؛ این فیلم واقعاً پولساز بود.
فیلمهای نظامیتان چهطور بود ؟
در جنگ جهانی دوم ارتش از ما خواست که برای بهتر کردن روحیهی افراد و برخی آموزشها، فیلمهایی را بسازیم؛ البته این فیلمها برای به دست آوردن پول و کسب درآمد نبود.
ایدهتان برای به وجود آوردن «دیزنی لند» چه بود؟
از مدتها پیش ایدهی احداث مکانی جهت متمرکز کردن فعالیتهایم در من به وجود آمده بود و روز به روز ضرورت بودن آن بیشتر احساس میشد تا اینکه به این نتیجه رسیدم به فضایی حدود 40 مایل مربع برای به واقعیت رساندن اهدافم نیاز دارم. میخواستم این مکان حتماً در جنوب کالیفرنیا باشد، چرا که این منطقه پر از فضاهای وسیع است و خودم به راحتی میتوانستم تپهها را مطابق میلم دربیاورم؛ از طرفی نزدیک دریا را ترجیح نمیدادم، چون فکر میکردم دیزنی لند هرچه به شهر نزدیکتر باشد خوشایندتر است. لذا گروهی را جهت پیدا کردن محلی مناسب اعزام کردم.
خوب چرا «آناهیم» را برای این منظور انتخاب کردید؟
مکانهای بسیاری برای این منظور پیدا شدند، ولی آناهیم قیمت خوبی داشت و از عهدهی پرداخت آن برمیآمدم؛ البته فقط این نبود، چرا که آناهیم رشد زیادی میکرد. آناهیم در مرکز یک آزادراهِ در دست احداث بود و خوب این یعنی یک موقعیت ایدهآل.
احساس میکنید که آناهیم انتظارات شما را برآورده کرده است؟
بله، در آناهیم بزرگان شهر فوقالعاده بودند و هر کمکی که توانستند به ما کردند و این، رضایتمندی ما را به دنبال داشت.
بزرگترین مشکلتان تا کنون چه بوده است؟
خوب برای من نه فقط در این مقطع، بلکه در کل زندگیام پول مشکل اساسی بوده است! پول بسیار زیادی لازم است تا رؤیاهای شما به واقعیت بپیوندند.
میشود بیشتر توضیح دهید!؟
از بدو تأسیس دیزنی لند مشکل پول وجود داشته است. نزدیک به 17 میلیون دلار برای مکان این پارک تفریحی باید پرداخت میکردیم؛ من و خانوادهام هرچه داشتیم، در گروی پرداخت این پول هنگفت گذاشتیم تا موفق به افتتاح آن شویم.
در حال حاضر راضی هستید؟
تا الآن که توانستهایم با کار کردن در این پارک بخش زیادی از پول را برگردانیم، درست مانند یک کشاورز که هرچه بیشتر بکارد و بیشتر زحمت بکشد به همان نسبت سود و بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ این ایدهی من و برادرم در کار کردن است.
آیا در آینده برنامههای دیگری را در دیزنی لند دنبال خواهید کرد؟
اعتقادم بر این است تا وقتی که آرزوها در این دنیا باقی هستند، دیزنی لند قابلیت رشد و کاملتر شدن را دارد. ما اهداف بلند و آرمانی را دنبال میکنیم، به عنوان مثال بهتازگی حدود 20 میلیون دلار صرف پروژههای جدید نمودهایم.
آیا مکانی دیگر مانند دیزنی لند تأسیس خواهید کرد؟
سؤال خوبی کردید؛ به زودی محلی به نام «تومارو لند» را تأسیس میکنیم که هزینهیی حدود 20 میلیون دلار صرف آن خواهد شد.
چه مراحلی را برای اینکه دیزنی لند همواره مورد توجه خانوادهها باشد پیمودهاید؟
در حال حاضر گروه و مدیران جوان من متقاعد شدهاند که مجموعهی والت دیزنی سیاست خوبی را در پیش گرفته است. همیشه ثابت شده که کارِ با کیفیت بهتر منجر به دوام و ماندگاری محصول میشود، پس هر چه میتوانی به مردم خدمت کن و محیطهای فرهنگی را با دقت هرچه بیشتر سالم نگه دار و فضا را دوستانهتر کن؛ فکر میکنم این همان چیزی است که تیم من به انجام آن متقاعد شدهاند و پس از من نیز این راه را ادامه خواهند داد.
پویا موسوی
منبع:
انیمیشن از نگاه گلپایگانی