koochoo
Member
گفت و گو با حسام بنیاقبال انیماتور ملک سلیمان و سابقه حضور در فیلم هایی بزرگی مثل ارباب حلقه ها و.... همچنین نظر مثبت در خصوص انیمیشن تهران 1500
نوابغ ایرانی در همه جای دنیا در حال علم آموزی و بهرهگیری از توان بالای هوشی و فكری خود هستند و بسیاری از آنها از عدم توجه شایسته در ایران به جایگاه خود و بهرهگیری نادرست از توان نخبگان انتقاد دارند. نشریه دانستنیها به گفتگو با یكی از این متخصصان توانمند پرداخته كه در زمینه انیمیشن توانسته در فیلمهای مطرح و در كنار كارگردانان بزرگ جهان به فعالیت بپردازد.
برای ما یك جورهایی افتخار است كه اسم یك ایرانی در پایان تیتراژ كارهای بزرگ هالیوودی باشد. حسام بنیاقبال ایرانی ای است كه تحصیلات انیمیشنش را در انگلیس تمام كرده است. او در پروژههای متعددی از «ارباب حلقهها» و «شاهزاده پارسی» گرفته تا تبلیغهای تلویزیونی كار كرده است.
گفتگو با بنیاقبال در روزهایی كه فیلم ملك سلیمان با تبلیغات بسیار در حال پخش است جالب توجه است. سازندگان این فیلم كه حدود ۵۰۰ میلیون هزینه جلوههای ویژه آن شده و از یك گروه تایوانی برای آن بهرهگیری شده، مدعی هستند كه در ایران كسی توان اجرای این پروژه را نداشت. مشخص نیست با وجود امثال بنیاقبال، چرا فرصت در اختیار این جوان با تجربه و موفق ایرانی قرار نگرفته است؟ بخشهایی از این گفتگو در ادامه میآید.
• ملك سلیمان یك فضای مخوف و ترسناك و دهشتناك جادوگری و جادوی سیاه، ورود جنها به زندگی انسان و ورود هیولاهای مخوف به دنیای انسان بود كه سلیمان باید تا آخر عمر با آنها میجنگید و در این فیلم این دنیای ترسناك و وحشتناك را كم دیدیم. نماهای دوربین را میتوانستند عوض كنند و ملك سلیمان را جور دیگر نشان بدهند.•
برای این فیلم ۵ میلیارد هزینه شده كه با حدود یك پنجم این مبلغ (۱۴۰) میلیون میشد این پروژه را بست طوری كه اصلا این تفاوت پزوژه را نشان ندهد. من فكر كنم به تنهایی هم میتوانستم این پروژه را انجام دهم. اگر تهران ۱۵۰۰ بیاید بیرون، شما هنر انیماتورهای ایرانی را میبینید.
• بیشتر، دلایل احساسی سبب بازگشت من به ایران شد و اینكه از موقعیت كارم در آنجا راضی نبودم. با یك شركت سینمایی همكاری میكنم، پروژههایی هم با صداوسیما دارم. در دانشگاه تهران و تربیت مدرس هم تدریس میكنم. یك سری كارهای جشنوارهای هم برای خودم انجام میدهم كه از چند سال قبل شروع كردهام. وقتی برگشتم، میخواهم مدیر شركتی كه در آن كار میكردم از دیدن این كارهای كوتاه لذت ببرد و جایگاهم بالاتر برود. البته این یك كار معمول در هالیوود است. وقتی در یك وضعیت تكرار میشوند، مدتی میروند و تجربه میكنند و بعد با دستی پر برمیگردند. من هم اینجا بیشتر موقعیت آزمون و خطا دارم.•
تعدادی كار از طریق اینترنت با شركتهای انگلیسی انجام دادم ولی خیلی توش پول نیست. دوست دارم تمركزم همین جا روی كارهایم باشد. اگر یك پروژه جشنوارهای قوی كار كنید و جایزه بگیرید، خیلی بهتر از این خواهد بود كه درآواتار باشید. پروژهای كه شما كارگردان یا سرپرستش هستید، بیشتر مطرح میشود و دیده میشوید، تا اینكه مثلا در آواتار كه در آن ۱۰۲۵۰ نفر در ده سال از هشت شركت مختلف با زیرمجموعههایشان كار كردند.
• دانشگاههای ایران حفظی است. در آخر شما بحرالعلوم میشوید ولی هیچ حركتی در آنها نیست. وقتی وزارت علوم مدركم را تأیید كرد و برای تدریس به دانشگاهها معرفی شدم دیدم جو دانشگاهها خیلی تحقیقاتی نیست. امروزه دانشگاهها در كل دنیا به سمت صنعتی شدن میروند.•
من از طریق دوستان و استادانم در انگلیس یه چند كارگردان مشهور معرفی شدم. ابتدا به ما گفتند یك سری از كارهایی را كه انجام دادهاید را بیاورید ولی نگفتند برای چه پروژهای. بعد از آن كارهایم برای «شاهزده پارسی» و «ولف من» قبول شد. كارهای مفهومی قسمتی از ارباب حلقهها را هم كه در انگلستان درست شد - «شكار برای گلوم» - من انجام دادهام. بعد از این پروژهها به ایران برگشتم.
• ما هیچ ارتباطی با كارگردانهای فیلمها مانند پیتر جكسون (كارگردان ارباب حلقهها) و جو جانسون (كارگردان مرد گرگنما) نداریم. ما گروه جلوههای بصری بودیم. فیلمها آماده شده بود و وقتی تحویل ما داده میشد كارهای نهایی را انجام میدادیم.•
امروزه كارها آن قدر گسترده است كه واقعا خود كارگردان هم تمام جزئیات كار خود را نمیداند. فیلمها در آمریكا یا جایی دیگر فیلمبرداری میشوند، بعد كار تقسیم میشود بین گروههای كوچكتر در سرتاسر دنیا، مثل همین آواتار.
• اینكه ایدههای هر فیلم چه پروسهای را طی میكند تا از فكر اولیه به تصویر تبدیل شوند دارای چند مرحله است. اولین مرحله كه در ایران خیلی مرسوم نیست، دكوپاژ و ..... (Set Design) و یا دایركتینگ فوتوگرافی است؛ انتخاب لوكیشنها به صورتی كه عكاس باید برود و از نماها عكس بگیرد.•
بعد مرحله چیدمان دوربینها و نحوه قرارگیری آنهاست؛ یعنی نحوه فیلمبرداری و سبك كارهاست؛ یك سری از پروژههای دانشگاهی هم كه باید رفرنس داشته باشند. بعضی ها به خلاقیت سر صحنه اعتقاد دارند. در واقع آمیختهای از هر دو یعنی شما هم پك برنامهریزی از قبل دارید و هم سر صحنه چیدمان میكنید.
• كارگردانی مثل دیوید فینچر برای فیلم اتاق وحشت (panic room) شش سال زمان گذاشت تا یك ماكت بزرگ از خانهای ساخت كه میخواست دوربینها را در آن حركت دهد، و هم آمیختهای از چیزهای گرافیكی و خلاقیت سر صحنه بود. بعضی مواقع هم تولید موازی داریم: یك كارگردان سر صحنه به یك روش فیلمبرداری میكند و همان كار را با كامپیوتر به یك روش دیگر انجام میدهد و هر كدام كیفیت بهتری داشته باشند انتخاب میشوند یا از تركیب هر دو استفاده میكند.•
هزینه متخصص هم بالاست. دستمزد آن كسی كه میخواهد بیاید با شما سر صحنه و كار را انجام دهد زیاد است. این فرد باید دستگاههایی را هم اجاره كند. مثلا ما در این زمینه استودیوهای گرین اسكرین و بلو اسكرین سهبعدی هم نداریم؛ استودیوهایی كه بخواهید سهبعدی در ابعاد بزرگ كار كنید. البته صدا و سیما یك سوله بزرگ برای این كار در نظر گرفته در هشتگرد كه قرار بوده از سال ۸۱ درست بكنند. پول خیلی زیادی هم دادند برای این كار. اگر بخواهند كاری را انجام دهند حتما میتوانند، چون هم پول و هم تواناییش را دارند. مشكل اساسی همان عدم استفاده از آنهاست؛ به خاطر اینكه نگاه هنرمندانهای وجود ندارد.
• خود من جلوههای بصری آپ (Up) را خیلی دوست داشتم. داستان اسباب بازی ۳ (Toy Story ۳) خیلی عالی بود. اگر شما بگردید الان جزو ۵۰ فیلم برتره. از نظر مفهوم خیلی قوی بود. هیچ كس فكر نمیكرد بعد از دو اپیزود كه یكی موفق و دیگری نسبتا موفق بود، سومی بتواند یك همچین اپیزود خیلی موفقی از آب در بیاید. در سینمای آمریكا مفهوم خیلی مهم است. فیلمهایی كه من كار كردم از نظر مفهوم فیلمهای آشغالی بودند.•
من فكر میكنم در آینده، فیلم و انیمیشن با هم تلفیق بشوند. اما فكر نمیكنم تكنولوژی از بازیگر جلو بزند، بازیگر از بین برود. شما در سینمای ایران هم اگر دقت كنید این اوضاع هست. عقلانیت از سینمای ما دوره، اشكال ما این است كه دوست داریم تقلید كنیم و همیشه فكر میكنیم كه مدینه فاضله جای دیگری است و فكر میكنیم برای رسیدن به سینمای روشنفكری باید چیزهایی از كارهای دیگران داشت مثلا مدتها بعد از ساخت «آژانس شیشه ای» همه متوجه شدن كه از روی «بعد از ظهر سگی» سیدنی لومت (Sidney Lumet) ساخته شده، چون در آن زمان دسترسی به منابع كمتر بود، ولی الان جامعه بازتر شده وخیلی از فیلمها را میبینند. اما الان كار هنرمندها كم شده و بیشتر همه به كامپیوتر وابسته شدهاند.
• الان در ایران به اصطلاح انیماتورها دو سبك وجود دارد: سبك حوری و صبایی كه برگرفته از اسم این شركتهاست. این یك فرهنگ چرتكهای است كه چند دقیقه، دقیقهای چند؟ این فرهنگ دارد از بین میرود، چون پیشرفت این سبكها خیلی كم بوده است.•
سرمایه این بخش بیتعارف دست كسانی افتاد كه تحصیلات دانشگاهی نداشتند و از علم هنر و انیمیشن چیزی نمیدانستند. اینكه اتفاقی بیفتد مانند فیلم بنجامین باتن كه حاصل یك تحقیق ۳۰ ساله و پژوهشهای دانشگاهی بود، كاری نیست كه این اپراتورها انجام دهند. كسانی هم كه میدانستند و هنرمند، دانشمند و یا روشنفكر بودند از این آدمها و سرمایهها دور بودند. این تجارت دست عدهای افتاد كه بازاری مآب بودند و فقط به پول و دقیقه نگاه میكردند؛ مثلا میگویند فلان شركت ۲۰ هزار دقیقه تولید كرده كه این تولیدات كمی بودهاند و كیفیتی نداشتهاند. • وضعیت انیمیشن در ایران در حال رشد است. چند پروژه در حال كار است كه وقتی بیرون بیایند همه متحیر می شوند؛ مثل بازی كامپیوتری گرشاسب، تهران ۱۵۰۰، یا قلب سیمرغ. اینها شروع یك حركت خوب هستند. مطمئن هستم كه تهران ۱۵۰۰ كه آماده شود خیلی عالی خواهد بود و شروع یك حركت تازه است و این یعنی ما می توانیم پیشرفت كنیم. یك مشكل هم در مدیریت سنتی ما، این است كه تهیه كننده ها در سینما و انیمیشن خیلی دستشان در كار نیست. اصطلاحات فنی را نمی دانند و قسمت تحقیق و توسعه (R&D) است كه نداریم. این فرصت را نمی دهند كه اول در دانشگاه روی پروژه ها تحقیق شود، طرح آنالیز شود و بعد به دست هنرمندان سپرده شود.
• در برخی كشورها دوربین های ردوان و روباتیك كاربردشان بیشتر است؛ یك مزیتی كه دارند آنتی شوك یا حركات و افكت های تصویری است. دوربین را ست می كنید روی سه پایه و تمام تكان هایی را كه می خواهید براتون اجرا می كند؛ مثلا اگر یك هیولا وارد صحنه شود صحنه با ترك های كمتری روی كامپیوتر تنظیم می شود. این دوربین آنتی شاوك دارد و برای كارهای مستند گونه هم خیلی كاربرد دارد. اگر از این دوربین ها استفاده نشود برای همان صحنه هیولا باید چندین بار دوربین را ثابت كنید و محاسبه كنید كه كار بسیار سختی است. با این روش همه این مراحل اتوماتیك انجام می شود. فیلم هایی مثل سرزمین وراج ها (field Claver)، ناحیه ۹ (District ۹) و بعضی از اپیزودهای ۲۴ و گمشدگان (Lost) با این تكنولوژی فیلم برداری شده اند. ما بعضی از این تجهیزات را در ایران داریم ولی متاسفانه استفاده درستی نداریم.