سلامرضا
بس یار عا لی بود. استاد سریع ال پی کر ! زیبا و هیجان بر انگیز.
از اونا که منم دوست داشتم رندر عجیب بگیرم ازش!
بازم خوشم اومد رضا. درست و حسابی ...
البته اینا تملق نیست و به مسابقه هم ربطی نداره!
چه سناریویی میخوای؟
حقیقتش متون و صفحات به قدر یه مجله شده نمیتونم همشو بخونم!
گفتی یه داستان عاشقانه؟
... اون جوهر میتونه جوهر حیات باشه ...
اون دو تا مدل زیبا رو میتونی تو حوض رنگ عرق کنی.
میشه یه پرنده مدل کنی داره با قلم به خدا نامه مینویسه
میشه توی گلدون (جوهردون) قلم ریشه و ساقه بده و صفحه و کادر رو پر از گل یا کلمه کنه
میشه بارون بیاد و توی این بارون قلم در کنار یه تخته سنگ آروم جون بده
میشه قلم توی جوهردون زندانی شده باشه (نمای داخلی بگیری) و ازش داره به یه قلم تو اون جوهر دون نگاه میکنه
میشه برای قلم پا و بال بذاری و شبیه سنجاقک یا حتی یه بابا سنجاقک بشه که اومده شربت بخوره
میشه چند تا قلم گرسنه باشن که میخوان به جوهردون حمله کنن (اینو کار نکن روحم خط میفته)
میشه به یه کاریکاتور انتقادی تبدیلش کنی مثلا قلمی که مثل تیر خورده توی پهلوی جوهر دون و اونو زخمی و خونی کرده
مثلا آدمی که روی جوهردون نشسته و داره با قلم پارو میزنه
مثلا صحنه ای که بچه ها دور پدربزرگ خسته جمع شدن
مثلا جوهردون خالی و کج شده و شکسته و قلمی که تا زانو در جوهر فرورفته
مثلا یه کیبورد که به جای کلید های چپ و راست یه جای قلم و لیقه و جوهردون و کاغذ ابرو باد داره
مثلا یه قلم و جوهردون که توی آینه ای که بخشی از اون جوهر ریخته دارن به خودشون نگاه میکنن
... خشکسالی و قحطی
... خستگی دو یار و پیروزی بر تمام اون صد کتابی که تو کادر هست
... زنبورهای عسلی که برای شهد افشانی دارن به گلها سرمیزنن
...
ارادت
یا علی