پیشنهاد برگزاری تور تفریحی

mohammadbasri

کاربر فعال
سلام دوستان، برای یک گشت شیش هفت ساعته 12 صفحه مطلب نوشتین!! ای کاش برای تخصصهامون تو انجمن اینقد وقت میذاشتیم!

من میگم که جمعه ساعت 12 از فلکه پارک به سمت شاندیز حرکت کنیم
نزدیک ساعت 1 میرسیم اخرهای شاندیز
اونجا هم رستوران هست و هم جا و مکان برا گردش (کوچه باغ، کوه، رودخونه)
یه نهاری میخوریم و چایی و قلیون و بعدش میریم گردش، یه چند ساعت میگردیم و برمیگردیم
منتهی چیزی که از همه چیز مهمتره اولا باید ببینم که تعداد خانمها چقدره
اگه طبق همون امار اولیست که میشن 4 نفر: ماندانا و همسر امید و همسر مهدی راشد و خواهر مهدی لسانی
دوستانی که با همسرهاشون میان حتما با شناسنامه هاشون بیان، مهدی لسانی و همشیرشون هم با مدرک شناسایی
میمونه ماندانا خانوم که اگه اومدنی شد (با مینی بوس) یه جوری درستش میکنیم، میگیم مدیر توره و ما اصلا نمیشناسیمش!!!!!!!!!:green:

اگر هم که قرار بشه خانمها هیچکدوم نیان دیگه نورعلی نور میشه!!!!!!!!!!!!!!! :paint:
حالا بیان جواب بدین ببینم تا جمعه مبحث رو به صفحه 30 میرسونین یا نه؟:
 
آخرین ویرایش:

HamidSHS

Active Member
سلام دوستان، برای یک گشت شیش هفت ساعته 12 صفحه مطلب نوشتین!! ای کاش برای تخصصهامون تو انجمن اینقد وقت میذاشتیم!
والا :دی
من منتظر یک پست نهایی بودم که خودت دادی دیگه محمد ....
من میگم که جمعه ساعت 12 از فلکه پارک به سمت شاندیز حرکت کنیم
نزدیک ساعت 1 میرسیم اخرهای شاندیز
اونجا هم رستوران هست و هم جا و مکان برا گردش (کوچه باغ، کوه، رودخونه)
یه نهاری میخوریم و چایی و قلیون و بعدش میریم گردش، یه چند ساعت میگردیم و برمیگردیم
منتهی چیزی که از همه چیز مهمتره اولا باید ببینم که تعداد خانمها چقدره
اگه طبق همون امار اولیست که میشن 4 نفر: ماندانا و همسر امید و همسر مهدی راشد و خواهر مهدی لسانی
اینم خوبه ... من مشکلی ندارم اما اگر یکم زودتر حرکت میکردیم بهتر نبود ؟ مثلا ساعتای 11 ؟ که از این طرف هم با خیال راحت تر برگردیم ... فکر کنم توی راه طرقبه ، شاندیز شلوغ باشه این روزای تعطیل و تا برسیم اونجا ساعت 1 بشه ...

در ضمن مهدی راشد مگه ازدواج کرده که با خانمش بیاد ؟ :p .......

دوستانی که با همسرهاشون میان حتما با شناسنامه هاشون بیان، مهدی لسانی و همشیرشون هم با مدرک شناسایی
میمونه ماندانا خانوم که اگه اومدنی شد (با مینی بوس) یه جوری درستش میکنیم، میگیم مدیر توره و ما اصلا نمیشناسیمش!!!!!!!!!
آره خوبه .... اما بنظرم ماندانا جدا بیاد از یه لحاظ هایی بهتر باشه .... مثلا دیگه دلهره ای نیست واسه گیر دادن ها و این حرفا ...
فوقش از سر برگشتن با ما برگرده که دیگه اگر گرفتنمون هم ، خوشی مون رو کرده باشیم =)) :wink:

اگر هم که قرار بشه خانمها هیچکدوم نیان دیگه نورعلی نور میشه!!!!!!!!!!!!!!! :paint:
محمد جنگ رو شروع نکن :دی ما تازه آتیشش رو خاموش کردیم :D

حالا بیان جواب بدین ببینم تا جمعه مبحث رو به صفحه 30 میرسونین یا نه؟:
30 تا کمه :p
 

farik

Well-Known Member
نگاه کن تورو خدا...یک بار ما نیومدیم..چه گرد و خاکی به پا کردن دوستان...بابا یکم ارومتر..ساعت نزدیک 11 هست..تاپیک های کناری مردم خوابن..:دی..دوستان عکس بگیرین..یک سفرنامه هم واسه ما بزارین..بهتون خوش بگذره..:cry:
 

HamidSHS

Active Member
مهدی جان زیاد تعجب نکن :دی
اگر جای ما بودی الان دخترا رو پسر میدیدی :green:

واسه اینکه برنامه اوکی پیش بره و دیر حرکت نکنیم و دیر نرسیم ... قرارمون ساعت 7 صبح شد .... ساعت 7 حرکت از فلکه پارک ......
صبحانه هم با خودمون میاریم ... یا اگر رسیدیم اونجا صبحانه یه چیزی میزنیم ...
این فعلا نظر من و امید و محمد هست ...
ماندانا هم که خواب بود و فعلا ج نداده ...
 

HamidSHS

Active Member
خب ....... طبق برنامه و هماهنگی های بعمل آمده ...... برنامه نهایی این شده بچه ها » ( انشاا... دیگه همینطور پیش میره و برنامه عوض نمیشه )

زمان حرکت :

جمعه ... مورخ 1390/03/13
ساعت 7 صبح

مکان تجمع :

پایانه مسافربری آزادی ( حد فاصل فلکه پارک و سه راه آزادشهر )
{ جایی که کلی اتوبوس جمع هست }

هزینه ایاب و ذهاب و نهار :

هر نفر 10 هزار تومن

وسایل مورد نیاز :


1- صبحانه به عهده خود فرد هست ...
2- اگر قرار خانمها تشریف بیارن حتما مدرک شناسایی خودشون و شوهرشون رو بیارن و حجابشون طوری باشه که به مشکل بر نخوریم اونجا .
3- احتیاطا لباس گرم { چون ظاهرا هوا اون روز ابری یا بارونی باشه } و راحت ... ( با کت و شلوار نیاین هاااا :دی )
{ من و محمد که احتمال زیاد با لباس ورزشی بیایم }

تذکرات مهم :

شرایط نهایی کردن ثبت نام ...
دوستانی که قصد آمدن دارن ، این نکته رو مد نظر داشته باشن که ما برای این تور کلی صحبت کردیم و هماهنگی شده ...
اگر کسی قصد آمدن داره حتما یک پیغام خصوصی به من با مشخصات زیر بده تا ثبت نامش رو نهایی کنیم وگرنه به عنوان انصرافی تلقی میشه { حتی دوستانی که قبلا اعلام کردن که میان و اسمشون توی لیست بوده }

{ شماره تلفن + اسم و فامیل + تعداد نفراتی که قرار هست بیان ...}

آخرین فرصت ثبت نام :
ساعت 9 فردا شب ..... یعنی پنج شنبه مورخ 1390/03/12
از ساعت 9 به بعد اگر کسی قصد اومدن داشت حتما تلفنی با من هماهنگ کنه ... { اگر شماره من رو خواستید میتونید پیغام خصوصی بفرستید }


قابل توجه دوستانی که دوربین میارن: {مثل خودم ^.^ }
حتما اگه میخواهید از شخصی عکس بگیرید، باید شخص (عکس گرفته شده) راضی باشه، چه خانم و چه اقا {ولی معمولا خانم ها حساس تر هستن } ، خانمهایی که نمیخوان عکسشون در سایت ارسال بشه اعلام کنند که تصویرشون محو بشه .


آخرین کلام :
بچه ها ، این تور رو با کلی زحمت و هماهنگی ردیفش کردن بچه ها .... اگر کسی خواست انصراف بده از اومدن خواهش میکنم قبل از ساعت 9 فردا شب خبر بده ... چون طبیعتا اگر دوستان بخوان طوری بیان که یه دفعه برنامه به هم بخوره ؛ کلی هزینه کنسلی روی دوش بچه هایی که زحمت کشیدن میفته ...
حالا هزینه فدا سرتون ، زحمتشون از بین میره ... :rose:

در ضمن ، اسم دوستانی که ثبت نامشون رو نهایی کردن در آخر همین پست اضافه میشه ...

ظرفیت نهایی 18 نفر هست ...

1-
محمد مهدی راشد

2- امیرحسین ادیب
3- محمد بصری
4- سید علی محمودی
5- سید حمید سده ئی
6- سید حسن رضوی
7- حسین مولوی
8- امید کاوه راد
9-
همسر امید
10- آقای کریمی
11- مهدی لسانی
12- خانم لسانی
13- همکار خانم لسانی
14- ماندانا نیک سلیمانی

15-
حسین دانش نیا
 
آخرین ویرایش:

mohammadbasri

کاربر فعال
حمید جان ممنون
باز هم تاکید میکنم که اگر قرار خانمها تشریف بیارن، مدرک شناسایی خودشون و محرمشون رو بیارن، حتما حجابشون کامل باشه،
قابل توجه دوستانی که دوربین میارن:
حتما اگه میخواهید از شخصی عکس بگیرید، باید شخص معکوس (عکس گرفته شده) راضی باشه، چه خانم و چه اقا، خانمهایی که نمیخوان عکسشون در سایت ارسال بشه اعلام کنند که تصویرشون محو بشه
من با لیاس ورزشی میام، داریم میریم گردش، مهمونی که نرفتیم !!!
 

hdnsoft

Well-Known Member
سلام میشه با اتومبیل شخصی هم اومد؟ :wink:
من هم ثبت نام میکنم و البته 7 صبح کمی زوده اما خب دیگه حالا که همه چی برنامه ریزی شده .:neutral: خداکنه هوا عالی باشه
 

HamidSHS

Active Member
حسین جان جوابت رو تو پیغام خصوصی فرستادم ...

دوستان عزیز و گلم ........ لطفاااااااااااااااااااا اسپم نزنید .... فقط هر کسی خواست بیاد به من پیغام خصوصی بزنه ، هر سوالی هم داشت به من بگه ... دیگه اینجا پست ندید ( چون این تاپیک روو بخاطر مسایلی نمیشه قفل کرد ) :rose:

مدیرهای عزیز ، لطف کنید جهت سرو سامون دادن به این تاپیک ، اسپم هایی که بعد از پست نهایی زده میشه رو پاک کنید تا بچه ها گیج نشن .... :rose:
 
آخرین ویرایش:

Mandana

Active Member
تاپیک رو باز کردم که حالا که بچه ها برگشتن بحث و صحبتی بود همینجا بگن.می واقعن بهم خوش گذشت البته گرم بود ( آفتاب توی مغزم بود) جریان وانت سوار شدنمون رو هم ندیده بگیریم بنکلن عالی بود:green:البته اونهم جالب بود ولی استرسش زیاد بود:دی
ما صبح رفتیم یکم اون ور تر ایستادیم دیدیم سیبیل به سیبیل! آقا واستادن دو تا دیگ گنده هم کنارشون! گفتم یا قلیدون نبی خانوما کجان پس؟اینا کی اند؟رفتم جلو گفتم بچه های مجید آنلاینین؟یکیشون گفت نع جات گذاشتن فک کنم برو اگه نیابیدیشون با ما بیا:دی شانس آوردم بچه ها رو یابیدم:دی
بقیه داستان رو بچه ها بگن بهتره:green:
 

mohammadbasri

کاربر فعال
ای خوش گذشت، ای خوش گذشت که نگو
مخصوصا وانت سواری :green:
خیلی وقت بود نخندیده بودم
از تک تک بچه ها تشکر میکنم
از حمید عزیز که زحمت هماهنگی با دوستان رو دوشش بود
از همه دوستانی که با شیرین کاریهاشون (و گاهاً دلغک بازی) :green: خنده رو بر لب و شادی رو در دل جمع انداختن :rose:

ضمناً: مقدار یک کیلو آجیل نزد من محفوظ میمونه تا تور بعدی، هر کی هم سهمشو الان میخواد، پیغام خصوصی بزنه :green:
یکی از دوستان هم در کیف من 2 تا چیپس جا گذاشته، اونها رو هم با آجیل ها بایگانی میکنم!

منتظر هستم بچه ها عکسها رو اپ کنن تا من هم چندتا عکسی رو که گرفتم اپ کنم
عکسهای بیریخت منو کسی اپ نکنه :mad:
 

hdnsoft

Well-Known Member
یک روز پر هیاهو!!! با مجید آنلاینی ها عزیز .....

سلام من این پست رو میزنم ، بر میگردم ویرایشش میکنم .....
بایدسفر نامه پرشور نشاطمون رو کامل کنم .... :neutral:
***********************************************
سلام دوباره ... اول از همه به محمد عزیزم میگم چشم ( دفعه دیگه زنبیل میذارم
53.gif
)
خب بریم سروقت سفرنامه علمی پژوهشی وتحقیقاتی؟ نه همون سفرنامه یک روز با مجید آنلانی های عزیز بهتره
30.gif

چکیده : ویژه عزیزانی که حوصله خوندن ندارن: آقا جاتون خالی بود !!! خیلی !!! واقعا خوش گذشت البته سختی هم داشت اما اینقده خوش گدشت که من به شخصه اصلا از سختی هاش یادم نیستش...
اول از همه بازم عذر خواهی میکنم از اینکه من خواب موندم و کمی ( انصافا کمی بیشتر از کمی )
103.gif
46.gif
دیر اومدم *
51.gif

سر صبح ساعت هفت و نیم رفتیم سمت یکی از مناطق زیبای مشهد به اسم شاندیز ..... ای ای ای هوا اینقده خوب بود سر صبحی ، جاتون خالی ،سر راه یک هندونه بزرگ خریدیم که تا توسط همه دوست جون ها خورده بشه یک پرسه عظیم رو طی کرد
28.gif

جاتون خالی صبحونه رو درکناریک جمع صمیمی خانوادگی خوردیم که عقیده داشتن برگ های درختان هم خوردنی هستن! عجب!
12.gif

بعدش کمی آب بازی کردیم و دوست جون های عزیز کمی همدیگر رو خیس کردن و با یک مشقتی هندونه رو پرفتیم بغلمون و راه افتادیم به یک سمتی که دقیقا هم نمیدونستیم کدوم سمتی
65.gif
کلی از چپ به راست از راست به چپ بالا به پایین شرق به غرب ، شمال به جنوب خلاصه همه جهت های جغرافیایی رو امتحان کردیم
64.gif
و از یک بک گراند زیبا که درونش یک سگ متحرک هم بود و هر لحظه با پارس های پیاپی اعلام موجودیت میکرد ! عکس گرفتیم و از یک زمین مخصوص پینت بال و پرورش کماندو هم رد شدیم !
71.gif
با پریدن از روی موانع موجود ، به یک دشت سرسبز رسیدیم در کنار یک رود آب که هواش بسیار بسیار خنک بود و اهالی اونجا از وسایل نقلیه آبی استفاده میکردن از قایق موتوری شبیه به پی کی گرفته تا .... بگذریم ،
78.gif
جاتون خالی نشستیم به خوردن آجیل و حرف زدن و البته بعضی از دوست جون ها حرفای علمی زدن
39.gif
و بعضی دوست جون ها هم از لوبیا و مخلفات گوجه ای رنگ و اییییییییییییی
84.gif
( حذف متون ) گفتن و کلی خندیدم و خندوندیم و خوش بودیم تا نوبت به خوردن هندونه شد
79.gif
و اون هندونه ای عزیز رو چنان زدیم بر بدن که وقتی تموم شد انگار اصلا از اول وجود نداشته !!! بعد خوردن هندونه تصمیم گرفتیم برگردیم اما از یک راه متفاوت
41.gif
!!! اینقده پیداه رفتیم !!! اینقده رفتیم !!! مگه تموم میشد !
64.gif
خداخیره راننده وانت عزیز رو بده که سوارش شدیم هرچند وسط هاش فهمیدیم عجب اشتباهیی کردیم!!
43.gif
خیلی خیلی استرس زا بود ! من در تمام عمرم اینقدر هیجان رو یکجا حس نکرده بودم!!! ( انقدر جیغ زدم صدام گرفته شدید )
113.gif
ای ای ای بترکی راننده!
108.gif
راننده هم راننده های قدیم !
15.gif
اتاق وانت مشکل داشت و وقتی راننده به جهت مختلف فرمون رو تکون میداد ! اتاق کج میشد درست مثل این ترن هوایی های که خیلی وحشتناکن
24.gif
قربون این ایده و ایتکار آقای راننده برم ! طلفکی یک چیزی دیده بود ها ولی خوب نیگا نکرده بود! به اصل موضوع پی نبرده بود !
32.gif
به قول مهدی عزیز وقتی سوار ترن هوایی میشی میبینی ترسناکه و مطمئنی که هیچیت نمیشه ! اما اینجا ما ندیده مطمئن بودیم یک اتفاقی میافته خدا خیلی رحم کرد .....
35.gif
بعدش هم که رفتیم ناهار و جاتون خالی بعد ناهار هم که با دوست جون های عزیز مشغول گپ و گفتمان شدیم موضوع بحثمون از مجید آنلاین شروع و به قصاب محل محمد عزیز ختم شد! ( وسطش هم کمی بحث های بیـــــــــــّ حذف متون / داشتیم !)
48.gif

از فالوده بستنی هم نگذریم هرجند حسن عزیز و امید جان تلاش بسیاری درامر شبیه سازی و فضا سازی کردن اما خب بازم چسبید خیلی !
26.gif

بعد هم در مسیر برگشتن با برگزاری مسابقه هنجره طلایی مجید آنلاین دوستان لطف کردن و اجرای زنده موسیقی دوران کودکی هاشون رو اجرا کردن
110.gif
( بنذه هم از شرکت کننده هابودم )که به دلیل تخلف یکی از شرکت کننده ها، مسابقه بهم خورد !( ای ای ای حسن بی ادب ( به شوخی ) !)
104.gif

و دست آخر هم نخود نخود هر دوست جانی رفت خانه خود!
105.gif

*****پی نوشت :
میگم انشاالله واسه میتینگ و تور های بعدی حتما یک نقشه از محلی که میخواییم بریم تهیه کنیم ! بالاخره کار دیگه لازم میشه !
خدا خیلی بهمون رحم کرد نموندیم ها!!! اوخه وقتی رسیدیم خونه یک بارونی گرفت ... عجب!
بازهم تشکر میکنم از تک تک عوامل اجرایی ، تدارکات مدیریت و کاربران محترم ! جدن خسته نباشین مخصوصا داداش حمید عزیز
خدا و تنها خدا یاور و همراهتان باشد
118.gif
48.gif

راستی این هم یک عکس از علی عزیز به یک عدد شاخه گل لاله ای که به دوربینش وصله و به هندوانه عزیز دقت کنین ( داستان گل رو خود علی جون بگه بهتره
65.gif
)
attachment.php
 
آخرین ویرایش:

HamidSHS

Active Member
راستش اینقدر خسته و کوفته ایم که بنظرم کسی حس و حال آن شدن رو نداره ^.^
اما من بخاطر مسایل کاری دیگه اومدم نت و اینجا دارم پست میدم :p
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=--==-=--==--==-=--=
فوق العاده جای بچه هایی که نیومدن خالی بود .... واقعا خوش گذشت ... کلی گفتیم و خندیدیم ... :)


بچه های باحال و پایه ای بودن با ما ... همشون ^.^
grouphug.gif

این حسین hdnsoft هم که ماشالا سر وقت رسید به ماشین و ما اصلا منتظرش نموندیم ... سوت ت ت ت ت ت ...
146fs495919.gif
:green:

توی راه از اینا
4869.gif
هم دیدیم

یه عدد ببعی هم دیدیم که اومدیم باهاش عکس یادگاری بگیریم
143fs503525.gif
ولی فکر کنم نزدیک بود یه گاز خوشمزه از من بگیره که پا به فرار گذاشتم

من که انگشت پام آبله زده :دی از بس راه الکی رفتیم ، آخه گم شده بودیم ... وسط راه هم یه بنده خدایی اومد ثواب کنه و مارو سوار وانتش کنه ، ولی یه کاری کرد که بجه ها هرچی از صبحش خورده بودن نزدیک بود از دماغشون درآد :lol:

آخرش فهمیدیم این امید خان { که جلو وانت نشسته بود } به راننده خط داده بود که مثل این آرتیستا رانندگی کنه که ما اون بالا زهر ترک بشیم :green:

من این مهدی راشد رو خیلی اذیت کردم :cry: ... کلی گناه داشت طفلی ........ ^.^ :green: فکر کنم یه چیزی حدود 20 کیلو کم کرد
crazy.gif


رستوران هم رفتیم حسین شیشلیکی جاتون خالی

کلی هم عکس گرفتیم با علی که سر اولین فرصت میذاریم ^.^
photosmile.gif


فقط مونده بود محمد بصری که ... فکر کنم پشت دستش رو داغ کرد که دفعه دیگه با ما بره تور :lol:
احساس کردم نزدیک بودش محمد اینطوری شه :
gaah.gif
:)))))
 

Mahdi_Rashed

Well-Known Member
دست همه دست اندر کاران و پا اندر کاران درد نکنه. بسیار روز خوبی بود. هرچی بگم کم گفتم ولی مطمئن باشین زیاد نمیگم پر رو نشین.

پیاده روی مشکل بود ولی خوب چه کار میشه کرد وقتی که لیدر تور 5 تا شد راه یا بن بسته یا رودخونه.:lol: و دیگر عوارض زمین.

یاد اون خره بخیر که تا ماها رو دید گفت آدم ،آدم. خیلی صحنه نابی بود. کلی خندیدیم. بعدشم رفتیم یک جایی دور هم صبحانه زدیم. البته باید متذکر بشم که محل صبحانه پر از برگ بود که همه برگها هم تمیز بود و حتی میشد از برگها به عنوان خوراک استفاده کرد یا به جای چایی دم کرد و خورد. از بس که تمیز بود. توت خوری بالای کوه هم بسیار خوب بود.

راه خیلی راه شیب داری بود. من تا 45 درجه رو ثبت کردم. حالا اگه خدا بخواد با بچه های توی تور بعدی بریم راهو آسفالت کنیم، منم میشم مدیر پروژه نظارت میکنم.

از جناب راننده وانت هم باید تشکر کرد که باعث شد همه حداقل یکبار زندگی هنگام مرگ رو تجربه کنن. البته به جز امید و خانومش که زرنگی کردن رفتن جلو نشستن. امید هم توی گوش آقای راننده خوند که به اینا یک حال اساسی بده. ولی بین خودمون. خداییش به این همه راه رفتن می ارزید که یک کم حال منفی توی وانت دست بده به بچه ها. مخصوصاً وانت مخصوص حمل گوسفندان محترم که هنوز آثارشون ته کابین وانت بود. بد هم نشد. بچه ها زحمت کشیدن حفاظهای اطراف وانت رو تا جای ممکن و کج و شل کردن و فکر کنم گروه بعدی که سوال اون وانت بشن 99% از بین میرن.

رستوران هم خوب بود ولی حمید خان و علی همچین دنبال رستوران میگشتن که انگار میخواستن ماشین بخرن. هی از این رستوران به اون رستوران و ...
تو رستوران هم امید زحمت کشید حرکات نمایشی با درب نوشابه ها انجام داد که رئیس کارخونه کوکاکولا هم تعجب کرده بود. امید میشه همون روش رو آموزش بدی؟

خلاصه آخر هم همه رفتیم بستنی و فالوده زدیم و ترتیب مربا و کاکائوهای بستنی فروش رو دادیم.

دست همه درد نکنه. دست امید برای پیشنهاد تور، دست حمید برای هماهنگی های تور ( حمید جان شما باش من بعد کارت دارم :snap::cool: ) دست محمد لیدر عزیز که کسی به حرفش گوش نمیکرد. دست همه و همه و همه که همراه بودن و اونایی که همراه نبودن یا همراه اول بودن یا ایرانسل فرقی نداره چون کلاً آنتن نداشتیم.

من این مهدی راشد رو خیلی اذیت کردم :cry: ... کلی گناه داشت طفلی ........ ^.^ :green: فکر کنم یه چیزی حدود 20 کیلو کم کرد
crazy.gif

حالا باش تورای بعدی جبران میکنم. دارم برات. :cool::green: میدونم که تو با محمد آجیلا و چیپسا رو بلند کردین الان دارین میخورین به ماها میخندین :lol:

عکسها رو هم زدوتر آپلود کنین که منتظریم.
 

جدیدترین ارسال ها

بالا