فيلم Avatar توهين به انسانيت

pouya saadeghi

Active Member
به نظر من واقعا فیلم خوبیه و داستانش هم عالیه.
حقیقت اینه که انسان ها همیشه حریص هستن و زندگی موجودات دیگه براشون ارزش نداره.

حالا بعضی از دوستان خیلی بهشون بر خورده (!) ولی من میگم یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست.:wink:
 

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
فیلم "اواتار" محافظه کاران را ناراحت کرده است!

فیلم "اواتار"، جدید ترین ساخته جیمز کامرون، را منتقدان محافظه کار، یک پروپاگند چپ گرایانه می دانند. تنها خبرهای خوب در مورد "اواتار" به نشر نمی رسد. این فيلم علمی- تخیلی باب بررسی های سینمایی قوی و زیادی را گشوده است. این رزمنامه علمی- تخیلی با شکستن رکورد فروش که به یکی از چهار فيلم پر موفقیت تاریخ سینمای جهان تبدیل شده، برای خود جایگاه مطلوب و قابل قبول، [به رغم تمام انتقادات]، دست و پا کرده است.
اما اکنون، دشمنان [محافظه کار] این فلم، با این ادعا که چیزی جز پروپاگند چپگرایان در قالب یک فلم سه بعدی نمی باشد، به [نقد] این ساخته کارگردان بریتانیایی هجوم آورده اند. بر اساس روزنامه امریکایی لوس آنجلس تایمز، مفسرین جناح راست برای درهم کوفتن فلم جیمز کامرون پشت هم صف کشیده اند تا بگویند که "اواتار" یک تولید کثیف و مشکوک امریکای اوباما است. آنها در این فلم، پیام های مشکوک طرفداری از محیط زیست و سخن کم مایه علیه امپریالیسم امریکا در مورد یک سیاره دور افتاده بنام "پاندورا" که وقایع فلم در آن جا می گذرد، در یافته اند.
این منتقدان، آن چیزی را که در "اواتار" دیدند، به طبع شان راست نیامده است. آرموند وایت، در "نیویارک پرس"، نگاشت که اواتار "نمایندگی و بازتاب غلط واقعیت ها در مورد نظامی گری، سرمایه داری و امپریالیسم" است، و آن را "تمنای مرگ و نابودی توام با عذاب وجدان، به مقیاس یازده سپتامبر" توصیف کرد. این برداشت، به واسطه جان نولت، در وبلاگ "بیگ هالیوود" منعکس گردید. او آن را چنین بازگفت: " آرزوی مرگ برای چپگرایان؛ فانتزی ساده انگارانه و انتقام جویانه". "اواتار"، داستانی در مورد تفنگداران دریایی ایالات متحده است که به صورت بومی در بین موجودات بیگانه آبی رنگ یک سیاره "عدنی" یا بهشتی می روند.
بر اساس نوشته جان پورد هورتز، منتقد هفته نامه "ویکلی استندرد"، این فلم "از مخاطبان دلیل شکست سربازان امریکایی به دست شورشیان" را می پرسد که این خود سبب خلق یک "بیان عمیقا ضد امریکایی" می شود.
به هر حال، گویندینی مورتی، نویسنده سایت محافظه کار "لیبراتس"، یک مقدار تسلی و آرامش می دهد. به عقیده او، "با این که اواتار تصور جهانی ضد انسانی، ضد نظامی گری و ضد غربی را تحریک می کند، اما این فلم در خود نمایش و تکنولوژی باور نکردنی دارد، و با ساخت خوبی که صورت پذیرفته، توجه مردم را بسوی خود جلب می نماید.
"موضع ضد امپریالیستی اواتار، همچنان در روزنامه نیویارک تایمز نیز مورد توجه قرار گرفته است. از نظر نویسنده این روزنامه، این موضعگیری ضرورتا ضد امریکایی نیست. روزنامه نامبرده افزوده است که این فلم جیمز کامرون "22 امین نسخه استعمارگران امریکایی در مقابل بریتانیایی ها، هند در برابر راج ها و آمریکای لاتین در برابر شرکت "یونایتد فروت"، را عرضه می دارد.
شواهد نشان می دهد که اواتار جاذبه جهانی پیدا کرده است. چنانچه تنها پس از سه هفته نخست نمایش بین المللی، فروش این فلم از مرز یک میلیارد دالر گذشته است.​

avatar_movie_poster.jpg

image.axd.jpg

"جيمز كمرون و اسنيون اسپيلبرگ در كنار دوربين هاي پيشرفته فيلمبرداري 3 بعدي"

3d-cameron-spielberg.jpg



"Sam Worthington در نقش Jake Sully و James Cameron كارگردان فيلم آواتار"

james-cameron-avatar-sam.jpg
 
آخرین ویرایش:

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
«آواتار» ركورد «تايتانيك» را شکست

خبرگزاري رويترز اعلام کرد: فيلم «آواتار» در تعطيلات آخر هفته گذشته ازحدود دوازده هزار سالن سينماي 111 كشور، فروش صد و هفت ميليون دلار را به‌دست آورد تا مجموع فروش جهاني آن خارج از آمريكاي شمالي به 288/1 ميليارد دلار برسد و ركورد فروش «تايتانيك» را بشكند.
فيلم «آواتار» ساخته‌ي «جيمز كامرون» سرانجام پس از هفته‌ها درخشش فوق‌العاده در گيشه سينماهاي جهان، توانست ركورد پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينما را از چنگ «تايتانيك» درآورد.
«جيمز كامرون» كه در سال 1998 با فيلم «تايتانيك» توانست ركورد فروش تاريخ سينما را بشكند، هرگز تصور نمي‌كرد 12 سال بعد فيلم ديگري از خود او بتواند اين ركورد را جابه‌جا كند.
فيلم «آواتار» در تعطيلات آخر هفته گذشته ازحدود دوازده هزار سالن سينماي 111 كشور، فروش صد و هفت ميليون دلار را به‌دست آورد تا مجموع فروش جهاني آن خارج از آمريكاي شمالي به 288/1 ميليارد دلار برسد و ركورد فروش «تايتانيك» را بشكند.
با احتساب فروش پانصد و پنجاه و دو ميليون دلاري در آمريكاي شمالي، «آواتار» اكنون به مجموع فروش جهاني 84/1 ميليارد دلار رسيده و اين به آن معناست كه نه تنها در رتبه‌ي اول پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينما جايگزين «تايتانيك» شده است، بلكه احتمال مي‌رود بتواند نام خود را به‌عنوان اولين فيلمي كه فروش بيش از دو ميليارد دلار داشته، به ثبت برساند.
همچون هفته‌هاي گذشته، چين يكي از كشورهاي استقبال‌كننده از «آواتار» بود؛ بطوريكه پس از سه هفته اكران، ساخته جديد «جيمز كامرون» در اين كشور فروش صد و دو ميليون دلاري داشته است.
علاقه‌مندان به سينما در فرانسه، آلمان، انگلستان، روسيه، اسپانيا، ژاپن، كره‌جنوبي، استراليا به‌همراه برزيل و مكزيك در ثبت ركورد جديد جهاني براي فيلم «آواتار» نقش بسزايي ايفا كردند.
«آواتار» در شصت‌وهفتمين جوايز سالانه گلدن گلوب جايزه بهترين فيلم و بهترين كارگرداني را كسب كرد.
اين فيلم كه بهترين اثر سينمايي سال ‌2009 از نگاه انجمن منتقدين فيلم نيويورك نام گرفته است، يكي از نامزدهاي جايزه‌ اسكار بهترين جلوه‌هاي ويژه است كه ساخت و نمايش آن ازسوي انجمن فيلم آمريكا يكي از مهم‌ترين رويداد‌هاي هنري و سينمايي سال گذشته معرفي شده است.

avatar-movie.jpg


titanicmovie.jpg

 

reza_1001

Well-Known Member
سلام

ضمن عرض احترام به تمام هواداران فيلم:rose:

اصلا تايتانيك چه گلي به سر سينما زده كه اواتار بزنه؟
ميتونم از sabersami عزيز بپرسم مفهومي كه از تايتانيك دريافت ميشه چيه؟
يه دختري به نامزدش خيانت ميكنه ....
حالا با كلي ريزه كاري ديگه شده فيلم تايتانيك ولي اصلا نبايد اصل قضيه نديد گرفته بشه

در مورد اواتار هم زياد توضيح دادم
يه سرباز فلج به همنوعاش خيانت ميكنه....

اصلا نتنها به خاطر فروش زياد اين فيلما نبايد خوشحال بشيم و تعريف وتمجيد كنيم
بلكه بايد ناراحت از اين بشيم كه جامعه انساني ما هر روز داره تاريكتر ميشه

جوامعي كه اعتقادات مذهبي شون سست شده. حال ميكنن تبديل بشن به يه چيز ديگه
و تو همين دنيا بهشت درست كنن اين به نوعي فرار به جلو هست


چند روز پيش يه خبري خوندم كه شكه شدم
در مورد دو پسر بچه 10 و 11 ساله انگليسي كه چند نفر از هم سن وسالهاي خودشون رو تا دم مرگ شكنجه كردن !
البته بهتره خودتون اين خبر رو بخونيد چون خيلي كاراي فجيهي كردن واينجا جاي گفتنش نيست.

در جامعي كه خيانت باب بشه و اعتماد از بين بره اين جور حوادث هم پيش مياد
اقاي كامرون هم بهتره يه كمي و فقط يه كمي وجدان درد بگيره به خاطر هموطناش هم كه شده
در فيلم بعديش كه فكر كنم 14 سال ديگه باشه كمي هم در مورد فوايد انسانيت و اينكه خوبه كه ما انسان هستيم كار كنه

اما اگه از اين حرفا بگذريم واقعا نمره كار گرافيكي و جلوه هاي ويژه اواتار 20 هست
و به خاطر CG حرفه اي كه كار شده بارها وبارها ارزش ديدن ونقد كردن داره
ولي از لحاظ محتوا هموني كه گفتم

با آرزوي موفقيت براي همه دوستان
.
.
.
 

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
سلام

ضمن عرض احترام به تمام هواداران فيلم:rose:

اصلا تايتانيك چه گلي به سر سينما زده كه اواتار بزنه؟
ميتونم از sabersami عزيز بپرسم مفهومي كه از تايتانيك دريافت ميشه چيه؟
يه دختري به نامزدش خيانت ميكنه ....
حالا با كلي ريزه كاري ديگه شده فيلم تايتانيك ولي اصلا نبايد اصل قضيه نديد گرفته بشه

در مورد اواتار هم زياد توضيح دادم
يه سرباز فلج به همنوعاش خيانت ميكنه....

اصلا نتنها به خاطر فروش زياد اين فيلما نبايد خوشحال بشيم و تعريف وتمجيد كنيم
بلكه بايد ناراحت از اين بشيم كه جامعه انساني ما هر روز داره تاريكتر ميشه

جوامعي كه اعتقادات مذهبي شون سست شده. حال ميكنن تبديل بشن به يه چيز ديگه
و تو همين دنيا بهشت درست كنن اين به نوعي فرار به جلو هست


چند روز پيش يه خبري خوندم كه شكه شدم
در مورد دو پسر بچه 10 و 11 ساله انگليسي كه چند نفر از هم سن وسالهاي خودشون رو تا دم مرگ شكنجه كردن !
البته بهتره خودتون اين خبر رو بخونيد چون خيلي كاراي فجيهي كردن واينجا جاي گفتنش نيست.

در جامعي كه خيانت باب بشه و اعتماد از بين بره اين جور حوادث هم پيش مياد
اقاي كامرون هم بهتره يه كمي و فقط يه كمي وجدان درد بگيره به خاطر هموطناش هم كه شده
در فيلم بعديش كه فكر كنم 14 سال ديگه باشه كمي هم در مورد فوايد انسانيت و اينكه خوبه كه ما انسان هستيم كار كنه

اما اگه از اين حرفا بگذريم واقعا نمره كار گرافيكي و جلوه هاي ويژه اواتار 20 هست
و به خاطر CG حرفه اي كه كار شده بارها وبارها ارزش ديدن ونقد كردن داره
ولي از لحاظ محتوا هموني كه گفتم

با آرزوي موفقيت براي همه دوستان
.
.
.


دوست گرامی ، نظر و اعتقادات شما بسیار محترم و بهشون احترام می زارم.:rose:
اما اگر مقداری وقت می گذاشتید و پست های قبلی رو به دقت مطالعه می کردید دقیقاً همین مباحث قبلاً بیان شده و در موردش به طور تقریباً کامل پاسخ داده شده.:neutral:
توقع داشتم مطالب تازه تر و نقد های جدیدتری گفته بشه...:-?
از لطف شما متشکرم:)
 

mahdivazirian

New Member
به یاد او که...سلام. البته این نظر شماست و نظر هر کس برای خودش محترمه. و البته شما رو ارجاع می دم به وبلاگ نقد فیلم خودم که درباره فیلم نوشتم. نمادهایی که شما گفتید درسته، شبیه هستند اما منظور کامرون ربط دادن به جامعه انسانی بدون نشون دادن انسان بوده تا به هیچ قوم خاصی به طور مستقیم اشاره نکنه ولی باز بادآور اقوام مظلوم دنیا باشه. تبدیل به موجودات دیگه هم مد نظر ایشون نبوده و فقط تغییر وجه های غیر انسانی هدف او بوده. در مورد عشق بازی هم هدف این بوده که بگه این احساسات همه جا هست، شکلشم تقریباً یکسانه. اگر فیلم اینچنین مسخره بود که شما نوشتید منتقدان دنیا اینقدر ازش تعریف نمی کردند. با درود
 

mahdivazirian

New Member
Avatar، بازگشتی به وحدت وجود

نقد فیلم Avatar
تویسنده و کارگردان: James Cameron
جمله فیلم: ندارد
جمله – از دید من- : "انرژی واقعی در ارتباط با معنویات است"
و
"تنها دو بار زندگی می کنیم"
نمره کلی من: 19.5/20
Avatar-Teaser-Poster.jpg
خلاصه فیلم: سال 2154 انسان ها سیاره ای به نام پاندورا را یافته اند که ظاهراً دارای منابع انرژی گرانبهایی است اما برای رسیدن به آن بایستی از سد موجودات نسبتاً عظیمی که ظاهری شبیه انسان ها دارند بگذرند. به طور همزمان دو گروه، با دو روش متفاوت تلاش می کنند به این هدف یابند: گروهی با شبیه سازی موجودات ساکن سیاره و با هدف نزدیک شدن به آن ها و بدون درگیری و گروه دیگر با هدف حمله و تصاحب قدرتمندانه و سریع. جِیک، برادر یکی از افرادی که در طرح اول مشارکت داشته اما به تازگی کشته شده است، به دلیل شباهت ژنتیکی به او جانشین وی می شود. او که در طی جنگ های آمریکا دو پایش را از دست داده امیدوار است با بدن جدیدی که در قالب موجودات فضایی (ناوی) به دست آورده به روزهای خوش قدیم بازگردد و زندگی جدیدی را آغاز کند...
نقد: اصولاً ماندگاری و دلنشینی فیلم ها به مضامین عمیق و بنیادین آن ها (فیلمنامه) در کنار بازی های درخشان باز می گردد و تا به حال فیلمی تنها آکنده از جلوه های ویژه و بدون محتوای عمیق (مثل Transformers) ماندگار نبوده است. ماندگاری و دلنشینی Avatar نیز به همین دلایل است، علاوه بر اینکه به درستی از ظرفیت های اجرای جلوه های ویژه برای جلب حداکثری مخاطب بهره گرفته شده است.
می توان گفت که بازگشت جیمز کامرون پس از حدود دوازده سال دوری از ساخت فیلمی جدّی و بلند، بازگشتی شکوهمند است. نه تنها به خاطر ساخت فیلمی که حدود پانصد میلیون دلار –به یاد بیاورید تایتانیک دویست میلیون دلاری را که چقدر بر سر مخارجش اش غوغا شد!- هزینه داشته و قسمت بزرگی از آن را هم خود متقبل شده یا بردن جوایز متعدد که هنوز هم در راهند، بلکه به سبب آشنایی با حال و روز جهان امروز (با وجودی که ایده فیلم سال هاست در ذهن او وجود دارد!) و دیروز و اشاراتی به گستردگی فهم تمام انسان ها. فکر می کنم آنقدر به لطائف ظریف در این فیلم برخوردم که توانایی به یاد آوردن همه را ندارم و نخواهم توانست همه نکات خطور کرده را به طور کامل بیان کنم!
سوال ابتدایی این است که چرا مفاهیمی چنین انسانی با تمام قوانین و آموزه های دین ما و سایر ادیان الهی و حتی غیر الهی تطابق دارد؟ به نظرم این نشان از وحدت وجود و آفریدگاری واحد و فطرتی واحد است.
اول بگوییم که آواتار به چه معناست. خود کامرون گفته که دوست داشته اسمی را انتخاب کند که باعث بروز پرسش برای بیننده شود، چیزی باشد که هیچ ذهنیتی از آن نداشته باشد و با ذهن پاک به دیدن آن برود. در فیلم Avatar جسمی ست برای انتقال جان انسان ها به موجودی فضایی برای همانند بودن با آن ها. نوعی انتقال ناقص روح صورت می گیرد و در بدن دیگری زنده می شوی.
و اما در فیلم، انسان ها پس از ناامیدی از یافتن انرژی پایان ناپذیر در زمین، پا به فضا گذاشته اند و می خواهند به هر نحو ممکن آن را به دست آورند، این سخن کاملاً قابل باور – و نه قابل قبول- است و در سریال Prison break نیز همین مسئله را به شکلی به روزتر می بینیم و آنچه در مورد آینده زمین نیز بارها بیان شده همین است که مسئله اصلی در سال های آینده، مسئله انرژی ست، پس جنگ ها نیز بر سر آن خواهد بود. مقایسه کنید این را با لشگر کشی های آمریکا به کشورهای دیگر، یا دور تر نیز اگر برویم، اولین لشگر کشی آمریکایی های آینده به سرزمین تازه کشف شده آمریکا –که Avatar نیز با اینکه سعی کرده اشاره به سرزمینی دیگر و موجوداتی دیگر داشته باشد تا به طور مستقیم به مسئله ای اشاره ای نکند اما باز یادآور حمله اروپاییان به سرخپوستان بومی قاره ی بعداً نامیده شده آمریکاست-. کامرون می گوید که انرژی حقیقتاً مطلوب انسان که آن را در تکه سنگ هایی با انرژی مادّی (آنبتانیوم) می جوید، در جای دیگری نهفته است. این را در طرز زندگی نی تری می بینیم، سلوک او در میان طبیعت زیبایشان از آرامش روحی او و انرژی نابی که به آن اعتقاد دارند حکایت دارد.
گروهی که با هدف حمله و تخریب وارد عمل می شوند، مادّیون هستند. آن ها از روابط انسانی و احساسات عاطفی تهی شده اند و کشته شدن انسان ها و درختان برایشان یک امر گذرا برای رسیدن به هدف است ( و البته به درستی خودشان هم نمی دانند که هدف چیست!) و احترام به اعتقادات دیگران که برای خودشان مفهومی ندارد، خنده دار. اما آیا کسی که با اعتقادات قلبی اش بازی شود، آرام خواهد نشست؟ نی تری نشان می دهد که در صورت خیانت جِِیک به او و قومش حاضر است او را نیز طرد کند و این عظمت عشق و اعتقادی ریشه دار تر را نشان می دهد که درگیر احساسات کمرنگ تر نمی شود. کلنل که مسئول قسمت نظامی ماجراست با قصد انتقام وارد می شود، زیرا روز اول ورود به سیاره زخمی عمیق نصیبش شده و حال..آنجا را جهنم می داند و می خواهد به راستی جهنمش کند
Jake sully به ظاهر قرار نیست وارد این ماجرا شود، اصلاً آماده نیست، در سوابق او به حضور در ماجرای ونزوئلا اشاره می شود که به طور ضمنی گویای حمله ای از سوی آمریکا به ونزوئلا در جریان مشکلات فعلی ست! در کنار آن می توان ایران، کره شمالی، کوبا، پاکستان، افعانستان، عراق و ... را نیز نام برد. تنها دلیل حضور او در اینجا شباهت او به برادر کشته شده اش است که قرار بوده در جریان تحقیقات شناسایی ناوی ها کمک کند (گفته نمی شود چرا برادرش کشته شده، تنها گفته می شود به دلیل داشتن یک سری مدارک) اما او که ذهن نسبتاً پاکی دارد تنها کسی می شود که به حقیقت دیگران را درک می کند و می خواهد جلوی جنگ را بگیرد. اما چه چیزی در ابتدا باعث قبول ورود او به جایی می شود که برای رسیدن به آن باید پنج سال یخ زده در سفینه بماند؟ بی پولی! در عین حال و در ادامه با ورود به Avatar خود در بیان دلیلش در شوق برای اتصال به بدن جدید به Grace می گوید: شاید این کاری ست که دکترم خواسته بود انجام دهم (و این احتمالاً امیدواری به زندگی و ایجاد هیجان و انگیزه است)؛ شوق اولیه او را در دویدن پس از مدت ها را ببینید.. این نکته اشاره خوبی ست به اینکه انباشت ذهنی از فرضیات و داده های دیگران موجب تصمیم گیری های ناصحیح در مورد دیگران می شود، آنچنان که آمریکا برای مردم دنیا دشمن تعریف می کند (کلنل از ناوی ها برای افرادش هیولا می سازد و می گوید ما ترس را با ترس پاسخ می دهیم، همان جملاتی که بوش در قبال تروریسم می گفت.. در حقیقت اشاره ی به جای کامرون از زبان نی تری که به جیک می گوید اگر تو اشتباه نمی کردی لازم نبود آن ها (موجودات سگ مانند) بمیرند در اینجا و در قبال جرج بوش که صدام و طالبان را مجهز کرد و سپی در صدد بازپس گیری آن ها بر آمد، ستودنی ست).
فیلم گرفتن جیک برای خاطرات روزانه، با این که به آن متمایل نیست موجب یادآوری اشتباهات گذشته و درس گرفتن است. او باید فردی دو جانبه باشد: هم برای انسان ها به منزله گشایشی در صفوف موجودات ناوی ست (حتی در میان انسان ها نیز تا جایی برای هر دو دسته با روش متفاوت کار می کند!) و هم برای موجودات بیگانه، فردی در حال تعلیم برای اثبات شایستگی و پیوستن به آنان است. اما آیا می توان در دو (یا سه) جبهه متفاوت گام برداشت اگر این ها جنبه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند؟ پاسخ این را در انتهای فیلم می بینیم: جسم انسانی رها می شود و جسم جدید، بیدار. در میان انسان هایی که در حال حمله به پاندورا هستند چند نفر هستند که علیه نظام حاکم عمل می کنند (نماد وجود هسته های امید در میان سیاهی) و تقریباً همه نیز به دست نیروهای خودی کشته می شوند. اصل مجازات خائنین، چه در میان فضائی ها، چه میان انسان ها بسیار جالب است.
زیبایی های پاندورا برای جِیک جالب و عجیب است اما برای ما نیز یادآور وجود زیبایی های بسیاری در زمین است که به خاطر عادت کردن راحت از کنار آن ها می گذریم. چنان که پاندورا برای ما عجیب و جالب است، زمین نیز با نگاهی دقیق تر خواهد بود.
در حمله حیوانات وحشی به انسان ها می بینیم که گفته می شود حرکت نکن، یا Neitiri می گوید با او ارتباط برقرار کن. یاد ارتباط برقرار کردن ناخودآگاه کودکان با حیوانات افتادم که به طرز عجیبی از گزند حیواناتی مثل خرس و مار در امان می مانند.
در ابتدای ورود جیک حسادت جزئی فرمانده فضائی ها را می بینیم، حسّی طبیعی در میان انسان ها –اصولاً تنها تفاوت این موجودات با انسان ها رنگ پوستشان، دم داشتن، گوش هایی شبیه چهارپایان و زبان بیگانه شان است و هدف از نشان دادن چنین موجوداتی تنها کلّی تر بودن قضیه است- اما حسادت با مقابله منطقی جیک و نشان دادن وفاداری، احترام به توانایی ها و نشان دادن قدرت فروکش می کند. دقت کنیم به نحوه انتخاب رهبر جنگ (جِیک) که بر اساس قدرت بدنی و توانایی تصمیم گیری اوست و به یاد بیاورید آنچه در قرآن درباره انتخاب طالوت برای جنگ با جالوت عنوان شده.
رنگ های سرد رنگ غالب در صورت موجودات ناوی (آبی)، پرنده های آن ها و در تمام فیلم است. اما در میان قبیله جوششی غیر متحرک نیز به چشم می خورد که از منبع انرژی آن ها (ایوا) ست. اصوالاً به نظر می رسد آنچه انسان ها به عنوان انرژی به دنبال آن هستند آنی است که گریس می گوید: شبکه ای از انرژی که همه آنان را به هم وصل می کند، نوعی وحدت وجودی..ببینید حتی با وجود اختلاف سلایق و نظرها هرگز دچار تفرقه درونی نمی شوند (بر خلاف انسان ها که هر کدام راه خود را دنبال می کند). در قرآن داریم: همه به یک گونه بودند اما اختلاف ورزیدند و خداوند در روز قیامت درباره آن ها قضاوت خواهد کرد. رئیس قبیله و همسر او لباس قرمز به تن دارند و پدر بزرگِ پدر بزرگِ نی تری با تصاحب بزرگ ترین پرنده شکارچی که برخلاف بقیه شکارچی ها رنگ قرمز و پر حرارتی دارد به بالا ترین مقام رسیده. به نظرم منظور کامرون در مسئله انرژی این است که تمام انرژی ها از خداوند است. ظاهرِ اولیه تا حدودی ناخوشابند ناوی ها که در ابتدا به چشم می خورد کم کم و با دیدن عواطف موجود میان آن ها و مظلومیت شان در مواجهه با مارین ها (انسان ها)، باعث ایجاد حس همذات پنداری و همراهی با آن ها می شود. حسی که در طول فیلم باگذشت زمان به نفع آن ها اوج می گیرد؛ قضاوت های ناموجود اولیه یا موجود اشتباهی که در زندگی با دید باز به تدریج تصحیح می شوند. I see you نام ترانه نهایی فیلم و جمله ای ست که توسط جیک و نی تری در قبال یکدیگر بیان می شود؛ شاید بتوان جمله کوتاه I see (به معنای می فهمم) و I see you (می بینمت) را در رابطه ای تنگاتنگ و مشابه دید، اگر درست ببینیم، اگر چشمانمان را باز کنیم، حقیقت ها را دیده ایم و آن چیزی جز زیبایی نیست. جمله I see me through your eyes (من خود را از چشمان تو می بینم) ظرافت فوق العاده ای در معنا دارد.
بیان کامرون در قداست بخشیدن به تمام موجودات است، اعتقاد ناوی ها به حضور موجودی برتر -که اشاره به خداوند است- و ارتباطی که آنان با تمام موجودات پست تر برقرار می کنند – و این در فیلم بسیار به چشم می خورد، از حس پشیمانی نی تری از کشتن موجوداتی شبیه سگ برای نجات جِیک – و چه زیبا بیان می شود که دلیل مردن آن ها وحشی بودنشان نیست، ورود انسان ها به قلمرو زندگی آن هاست، اما وقتی پای جان یک انسان که اشرف مخلوقات است در میان باشد، به ناچار انسان برگزیده می شود- تا انتخاب پرنده شکارچی برای آنان و ارتباط با درخت آرزوها- به نشانه وحدت وجودی تمام مخلوقات (فلسفه ملا صدرا و عارفان را مقایسه کنید). نی تری به ناچار و برای نجات جیک موجوداتی سگ مانند را که به او حمله کرده اند می کشد اما به پای آنان می رود و از روح آن ها عذرخواهی می کند که مجبور به چنین کاری شده، احترامی که او برای روح همه موجودات قائل است نشان از اهمیت دادن به هستی تمام موجودات زنده است، مسئله ای که در شکار هم بیان می شود و جیک نیز آن را کم کم یاد می گیرد. در جایی موجودات سگ مانند را می بینیم که در حال مراقبت از توله های خود هستند و این در قیاس با صحنه اول مواجهه جیک با آن ها بسیار تکان دهنده است. در قرآن داریم: زمین و آسمات و موجودات آنها مسخرّ شما هستند. اما همواره نحوه برخورد با موجودات و زمین مورد توجه بوده است و این به زیبایی در فیلم نشان داده می شود.
آشنایی جِیک با نی تری باعث تحولی تدریجی در او می شود. لا اقل این بار، بر خلاف تایتانیک که علاقه ای (نمی خواهم این گونه احساسات سبک را عشق بنامم) ظاهری را نشان داد و جک محو صورت زیبای رز شد، جنبه عقلی و احساسی یک رابطه عاطفی در هم آمیخته می شود (نی تری محو شجاعت و به قول خودش قلب بزرگ جیک می شود یعنی سیرت او) و ارتباطی عمیق شکل می گیرد که با وجود سوء تفاهم هایی در میانه راه نیز ادامه می یابد – و در تایتانیک نیز شاهد این سوء تفاهم در پیدا کردن گردنبند در جیب جک بودیم. در واقع کامرون از برون گرایی یک رابطه عاطفی در تایتانیک به درون گرایی در آواتار رسیده است. نی تری در رؤیت اول که کامل هم نیست می خواهد جِیک را بکُ شد. چه چیزی مانع او می شود؟ دانه درخت مقدس که بر روی تیر او می نشیند. می خواهد از جیک دور شود، چه چیزی باعث تغییر عقیده اش می شود؟ نشتن دوباره دانه های درخت بر تن جیک. شاید در این حوادث و با نگاه به حالات نی تری به وضوح در یابیم که دل او در حال کشش به سوی جیک است و این دانه ها را نشانه ای برای اطمینان قلبی اش در نظر می گیرد (چیزی شبیه استخاره میان ما). در حقیقت کامرون این بار برای بیان دلیل ایجاد محبت بین دو انسان پاک (نی تری و قومش را انسان هایی در نظر بگیرید با ظاهر و سنن متفاوت)، نشانه های الهی که بدون خواست دو فرد و تنها با پاکی قلب هایشان در راه قرار می گیرد را پیش می کشد که بسیار به اعتقادات قلبی ما مسلمان ها و نیز تمام انسان های معتقد به حضور نشانه ها نزدیک است، و البته با بیان نی تری و گواهی انسان های متوجه، این نشانه ها در زندگی همه ما حضور دارند. گرچه حتی پدر او که رئیس قبیله است به چنین چیزی اعتقاد ندارد و می گوید که دانه درخت مقدس در همه جا پراکنده است! اما نی تری که قلبش را پاک تر و چشم درونش را بازتر نگاه داشته قادر به دیدن این نشانه ها ست (لاَیاتٍ لِاُولِی الالباب: نشانه های روشنی برای خردمندان). حضور زن های قوی درفیلم های کامرون به امری طبیعی بدل شده و شاید تنها فیلمی از وی که در آن بخش زن ماجرا ضعیف است تایتانیک باشد (که البته در آن فیلم هم رُز به تدریج قدرتمند می شود). زن فیلم های کامرون مرد ساز است: در Terminator و در فیلم حاضر این را به وضوح می بینیم. آنان به شکلی عمل می کنند که در جریان همسر گزینی وارد عمل می شوند و خنثی نیستند..کشیدن دست جک در تایتانیک را به همراه کشیدن دست جیک ( و چقدر این دو اسم شبیهند!) توسط نی تری در آواتار. شخصاً عاشق صحنه هایی هستم که نی تری در حال ارائه اسم زن های مختلف به جیک برای انتخاب همسر است در حالیکه آرزو دارد جیک او را بر گزیند و با کوچکترین نشانه ابراز علاقه او به یکی از آن ها نگران می شود. اصلاً زن غیر مبارزی در فیلم نیست؛ گریس که رهبر گروه دانشمندان پروژه آواتار است، خلبان بالگرد (با بازی خوب میشله رودریگز) و مادر نی تری هم از این جمله اند. آموزش های نی تری به جیک را نگاه کنید، تماماً یادآور آموزش های مذهبی و عمیق اقوام شرقی ست..آنجا که جیک می آموزد به شکل یک عارف با تمام موجودات ارتباط برقرار کند یا با موجودی ماورائی که بزرگتر و قدرتمندتر از همه است ارتباط برقرار کند. در انتهای فیلم ظاهر انسانی جیک در برابر نی تری قرار می گیرد، اما اینجا دیگر عادت به جسم نیست که باعث علاقه است، این درون نادیدنی این دو ست که دیگری را می بیند و می فهمد و دوست دارد. صحنه نهایی که نی تری ماسک اکسیژن را برای نجات جیک -که تا به حال صورتش را ندیده!- روی صورتش قرار می دهد و از شوق او می گرید از به یاد ماندنی ترین صحنه های مفهومی ست که تا به حال دیده ام. این بار به مانند تایتانیک، فیلم با مرگ یکی از دو ضلع مثبت ماجرا به پایان نمی رسد..
در جریان نابود کردن درختی کهنسال که مورد احترام قبیله است و از زیباترین و دردناک ترین صحنه های یک فیلم (برای برخی حاضرین در هواپیما و بالگردها هم چنین حسی را می آفریند)، نماد قدرت ظاهری انسان را می بینیم که قادر است در یک لحظه جهان را نابود کند. تخریب طبیعت توسط انسان..برای چه؟ برای قدرت بیشتر! قدرت از دید او چیست؟ ثروت، یعنی پول! اما آبا می داند که این درخت است که اکسیژنی تولید می کند که مایه زنده ماندن هم او ست؟ این همان خالی کردن زیر پای خود برای رسیدن به گنج است و ماندن همیشگی در چاه کنده شده و همان چیزی ست که کامرون در این سکانس های ماندگار و برای بیان هدف فیلم می گوید. ماندگاری قوم نی تری بر سر عقاید با وجود گریه برای از دست دادن درخت ندایی ست به آنان که فکر می کنند می توان اراده؛ ایمان و اعتقاد انسان ها را به مانند درختان نابود کرد. گرچه ناوی ها دچار یاسی ناشی از از دست دادن اکثر موهبت هایشان شده اند اما حضور دوباره یک رهبر با روشن کردن راه و اندیشه درست، دوباره آن ها را به زندگی و مبارزه باز می گرداند.
دعای جِیک با وجود عدم اعتقاد کامل به وجود ایوا، قدرتی خدایی را با حضور حیوانات دیگر پاندورا فراهم می آورد تا بیگانه ها را شکست دهند (از این لغت "بیگانه" که برای انسان ها به کار می برد خیلی خوشم آمد!)، گاهی آن ها که ظاهراً به ما شبیه ترند، در حقیقت بسیار از ما دورند.. اصولاً در فیلم، میان انسان ها همیشه نوعی عجله و وابستگی به تکنولوژی دیده می شود و در میان فضائی ها نوعی زندگی عرفانی همراه دعا که به آرامش درونی انجامیده است.
شاید این اولین فیلمی باشد که در آن زندگی موجودات فضایی بسیار ابتدایی تر به نظر می رسد و این انسان است که در برابر آنان دارای تکنولوژی بسیار پیشرفته تری ست. اما از نظر فرهنگ و اعتقادات چه؟ کامرون می گوید که اگر از نظر تکنولوژی پیشرفته ترین باشیم و اعتقادات ما (همان انرژی اصلی که از آن غافل شده ایم) سست شوند، به هیچ نمی ارزد و به این ترتیب مادّیون را به شدت سرکوب می کند. البته این نگاه همیشگی او در قبال تکنولوژی کور انسانی بوده، که در تایتانیک با اشاره به سخن یکی از حاضرین در کشتی که مغرورانه گفت: حتی خدا هم نمی تواند این کشتی را غرق کند، و سپس با نمایش غرق شدن آن، تلنگری زد به انسان ضعیفی که خود را بیش از آنچه هست می بیند و بسیار از حقیقت ها به دور است و یا در Terminator که به عاقبت سپردن کارها به ماشین ها اشاره می کند. اصولاً یکی از اهداف همیشگی کامرون نشان دادن عجز آدمی در قبال مصنوعات ساخت خود اوست که خود را به نابودی می کشاند (و البته خودش در حال استفاده از نوعی تکنولوژی پیشرفته در ساخت فیلم های سه بعدی ست! و باید گفت منظور او جنبه های تاریک و فکر نشده پیشرفت است). انسان مغرور فکر می کند بسیار قدرتمند است در حالی که در برابر طبیعت بسیار ضعیف است، در برابر یک طوفان، زمین لرزه یا برخورد یک شهاب که اینقدر از آن می ترسد چه می تواند بکند؟ دقت کنید به علاقه کامرون در به تصویر کشیدن اجسام عظیم ساخت بشر با موسیقی حماسی جیمز هورنر که در مورد حرکت کشتی تایتانیک نیز به چشم و گوش می رسید و در اینجا با آن هواپیمای غول پیکر..و سپس..نابودی کامل آن ها!
اشاره به مرگ و زندگیِ دوباره نیز در فیلم زیباست. وقتی همکار جیک تیر می خورد، قبیله او را زیر درخت آرزو ها می آورد و همه دسته جمعی برایش دعا می کنند (گرداگرد نشستن آن ها را ببینید و جمع شدن ما دور کعبه را)..فکر می کنید که او نجات می یابد اما می میرد.. معنای دعا و آرزوها چه زیبا بیان می شود که لزوماًَ به معنای برآورده شدن دقیق آن ها نیست و نی تری با دیدن برآورده نشدن دعایشان به این اشاره می کند که روح او در جایی بهتر؛ نزد "ایوا" که در حقیقت همان خدای قادر آن هاست خواهد بود. نی تری می گوید که ما دو بار زندگی می کنیم (گرچه شاید Avatar با معنای تعریف شده اش که حلول روح در بدنی دیگر و زندگی در قالب جدید است به نوعی اعتقاد هندوها و بودائیان به Rebirth را تداعی کند اما ذکر عدد دو برای پیروان آیین پیامبران بسیار دقیق و درست است) و در ادامه نی تری می گوید که او (مُرده) جایی نرفته و نزد ایوا (خدای آن ها) زندگی جدیدی را آغاز می کند. جمله ای که جیک از قول او می گوید نیز هم علمی و هم در ارتباط با همین مطلب است: قانون بقای جرم و انرژی می گوید که انرژی در جهان ثابت است و تنها تبدیل می شود، پس روح هم می تواند پس از جسم به زندگی ادامه دهد. انتقال روح جیک به جسم جدیدش نیز روایتگر این است که در زندگی دنیا نیز ممکن است دو بار زندگی کنیم (یاد فیلم "تنها دو بار زندگی می کنیم می افتم)؛ اگر راهی اشتباه رفته و جبرانش کنیم، روحی جدید در ما دمیده شده و جسم نیز دیگر آن قدیمی نخواهد بود، چنانکه ابتدا روح و افکار جیک متحول می شود و در نهایت این جسم اوست که تحت تاثیر افکار جدید، جسمی جدید را بر می گزیند. دقت کامرون در اینجا زیباست که جیک در ابتدا به شوق گام برداشتن دوباره بر زمین به دنیای جدید پا گذاشت و در نهایت پرواز را تجربه کرد.
کشش داستان و فیلمنامه قوی کامرون باعث می شود با وجود طولانی بودن فیلم از آن خسته نشویم، گویی کامرون استاد این کار است، چنانکه در تایتانیک نیز چنین بود و این امری ست که کم برای فیلم های بیش از دو ساعت اتفاق می افتد.
شاید بتوان در میان ساختار فیلم نماد ها یا طرز بیان هایی را دید که فیلم های دیگری را به یاد می آورد؛ فیلم هایی مثل The Matrix (در خوابیدن انسان ها در یک دستگاه و انتقال ذهن شان به موجودی دیگر)، The Last Samurai (بودن در مقابل یک عده انسان و سپس با آن ها)، Lord of the Rings (صحنه های نبرد) و حتی Shrek (ظاهر غول مانند در برابر انسان که در نهایت ظاهر اول انتخاب می شود) که در این میان ارجاع به فیلم آخرین سامورایی را پر رنگ تر می بینم. با این همه آنچه آواتار را از این گونه فیلم ها جدا و برتر می سازد حس انسانی بارزتری ست که در آن نهفته است که آن را با تمام وجود حس می کنید، حس همذات پنداری با صدمه دیدگان جنگ. اگر در آخرین سامورایی به سامورایی ها قداستی بیش از حد داده شده و کارهایی می کنند که چندان برای انسان معمولی قابل قبول نیست (مثل رفتار بخشایشی زنی که شوهرش به دست سرباز آمریکایی کشته شده بود در قبال وی)، در اینجا با ناوی ها روبرو هستیم که خود نیز اشکالات و اشتباهاتی دارند، دچار بحث درونی می شوند، حسادت می کنند، انتقام جویی می کنند و در عین حال زندگی خوبی دارند.. و این، ماجرا را باورپذیرتر می سازد.
تکنیک اجرا و نمایش جلوه های ویژه فیلم برای اولین بار با صرف هزینه زیاد (و البته به جا) به کار گرفته شده و در شکل دو بعدی هم انسان را مسحور می کند. اگر بتوانیم فیلم را به صورت سه بعدی ببینیم که چه بهتر!
Avatar با وجود آنکه به ظاهر فیلمی تخیلی ست، دارای همه جنبه های واقع گرایی نیز هست. اگر فیلم Termintor کامرون بیشتر با جنبه تخیلی ماجرا به چشم آمد و یا در تایتانیک تنها به جلوه های واقعی پرداخته شد، با تلفیق این دو اکنون به این فیلم می رسیم که ترکیبی جامع تر و از جنبه جلب مخاطب نیز موفق تر خواهد بود؛ جوان تر ها را با جلوه های ویژه اش راضی خواهد کرد و دوستداران جدی سینما را با مفاهیم عمیق خود. جنگ و نابودی انسان ها و عواقب محتوم آن – و به طور کلی موجودات- سخن اصلی فیلم است، تا تلنگری به سیاستمدارانی باشد که بدون توجه به تاریخ و عقل و دیدن جان سایر انسان ها، تنها به منافع دنیوی خود چشم دوخته اند. گریه های نی تری بالای سر پدر یا پرنده اش در این باره صدایی بسیار طبیعی، حزن آلود و به یاد ماندنی است.
تاثیری که فیلم بر انسان می گذارد، هر چه که هست خوبست! باعث می شود بازتر و بهتر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم بهتر از آنی که هستیم باشیم، دیگران را ببینیم.. هرچند این اثر موقت باشد! به نظرم کامرون در چند سالی که درگیر این پروژه بزرگ بوده عمر گذرای خود را با سپردن هدیه ای بزرگ به بشریت سپری کرده است. نوع کار وی نیز چنین است، به سختی وارد پروژه ای می شود اما اگر وارد شد، تمام وقت و ذهن خود را معطوف به آن می کند، کم فیلم می سازد اما ماندگار تر از تمام فیلم های دیگر.
در حاشیه: فیلم تا به حال فروش بسیار خوبی داشته است به طوری که پیش بینی می شود ثبت تایتانیک را هم جابجا کند. در مراسم Golden Globe (فیلم های درام) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد و در چند رشته دیگر از جمله موسیقی متن و ترانه نامزد شد. بازی ویدئویی آن نیز وارد بازار شده و به احتمال زیاد شاهد محصولات دیگری از آن نیز خواهیم بود. در ایران و تا آن جا که شنیده ام رویکرد چندان مثبتی نسبت به فیلم وجود ندارد و بسیاری آن را فاقد جنبه های جذبی تایتانیک می بینند که البته از نظر من چنین نیست. لااقل می توانم دو بار دیگر این فیلم را تماماً ببینیم و این مسئله ای است که کم پیش می آید! جیمز کامرون برای ساخت ادامه فیلم و ایجاد سه گانه ای برای آن نیز ابراز تمایل کرده است (پیش از این در Terminator نشان داد که توانایی ساخت قسمت دومی دارای محتوا را برخلاف بسیاری دارد).
لیستی از جوایز کسب شده توسط این فیلم که تا فروردین سال بعد کامل خواهد شد در این لینک موجود است:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_awards_and_honors_received_by_Avatar
 

reza_1001

Well-Known Member
دوست گرامی ، نظر و اعتقادات شما بسیار محترم و بهشون احترام می زارم.:rose:
اما اگر مقداری وقت می گذاشتید و پست های قبلی رو به دقت مطالعه می کردید دقیقاً همین مباحث قبلاً بیان شده و در موردش به طور تقریباً کامل پاسخ داده شده.:neutral:
توقع داشتم مطالب تازه تر و نقد های جدیدتری گفته بشه...:-?
از لطف شما متشکرم:)


ببخشید ولی اصلا منظورتون رو درک نمیکنم :-?
 

animeditor

Active Member
سلام جمیعاً

تشکر خیلی ویژه از همهء دوستانی که این تاپیک واقعاً مفید و پربار رو کامل تر می کنن.
حیف که هنو وقت نکردم آواتارو ببینم (تنبلیه دیگه :wink: )
فقط بهتره یه نکته رو (با یوخده توضیح) بگم که یه وقت یادمون نره کجا هستیم و دربارهء چی داریم حرف می زنیم.

اینی که داش رضای گل، فیلم آواتار و یا تایتانیک رو ضدارزش می دونه، کاملاً درسته.
حرف داش صابر عزیزتر از جان (تاکی واکیت شارژه؟ :green: ) می گه هم کاملاً درسته.
:shock: چی شد؟

ببینید ...
این جور کارها توی یه کشور غربی و متناسب با فرهنگ مردم اونجا ساخته شده و مشکل اصلیشون اینه که چیزایی رو به عنوان هدف اصلی قرار دادن، که کاملاً با فرهنگ ما (ی نوعی) متفاوته.
خب پس طبیعیه که یه سری چیزا برای اونا با ارزش باشه و برای ما ضدارزش.

مثلاً شاید توی بعضی از کشورها، طبیعی باشه که یه یه نفر از نمزدش جدا بشه و بره سراغ یکی دیگه (منظورم خیانت نیست؛ اینکه خیلی راحت اینو ول کنه و اون یکی رو به عنوان نامزد انتخاب کنه). ولی آیا وجدان ما همچین چیزی رو قبول می کنه؟
حالا اینکه چرا اونجا این طوریه، دلایل مختلفی داره که اینجا جاش نیست. ولی با شناختی که از فرهنگ خودمون داریم، این کار برامون ضدارزشه.

خب اونا میان از این موضوع، یه داستان می سازن و و یه نتیجهء مناسب خودشون ازش می گیرن.
ولی واسه مایی که کلاً با اصل موضوع نمی تونیم هماهنگ بشیم، پیدا کردن دلایلی که مشخصهء ارزش محتوایی کاره خیلی سخته و برامون در حد یه فیلم (چه خوب و چه بد) باقی می مونه.

از طرف دیگه، این که بگیم "اونا اینو ارزش می دونن، پس شاید ارزشه" کاملاً غلطه.
چون اونا این کارها رو با فرهنگ خودشون مقایسه می کنن و نظر می دن.
یه نکتهء مهم اینکه، مهم نیست که چند تا کشور توی دنیا با فرهنگ ما هماهنگن؛ مهم اینه که فرهنگ ما مال خودمونه.
یه مثال دیگه بزنم:
فرهنگ و آداب و رسومی که ما برای ازدواج داریم بهش پایندیم، توی خیلی از کشورهای دنیا نیست؛ ولی آیا ما اشتباه می کنیم؟ آیا اونا اشتباه می کنن؟

پس مقایسهء کلی و بدون تبصره، هیچ وقت درست نیست.

التماس دعا
یا علی
 

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
به یاد او که...سلام. البته این نظر شماست و نظر هر کس برای خودش محترمه. و البته شما رو ارجاع می دم به وبلاگ نقد فیلم خودم که درباره فیلم نوشتم. نمادهایی که شما گفتید درسته، شبیه هستند اما منظور کامرون ربط دادن به جامعه انسانی بدون نشون دادن انسان بوده تا به هیچ قوم خاصی به طور مستقیم اشاره نکنه ولی باز بادآور اقوام مظلوم دنیا باشه. تبدیل به موجودات دیگه هم مد نظر ایشون نبوده و فقط تغییر وجه های غیر انسانی هدف او بوده. در مورد عشق بازی هم هدف این بوده که بگه این احساسات همه جا هست، شکلشم تقریباً یکسانه. اگر فیلم اینچنین مسخره بود که شما نوشتید منتقدان دنیا اینقدر ازش تعریف نمی کردند. با درود

اصل موضوع فيلم اتفاقاً در مورد نسل بشري بوده و همچنين حفاظت از محيط زيست و مخصوصاً‌ مناطق بكر...

ببخشید ولی اصلا منظورتون رو درک نمیکنم :-?
:neutral:
روشن گفتم، دقيقاً ‌نظرات محترم شما قبلاً ‌بيان شده و پاسخ بهش داده شده.
انتظار نقد جديد تر از ديدگاه ديگه اي رو داشتم...:-?
 

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
سلام جمیعاً

تشکر خیلی ویژه از همهء دوستانی که این تاپیک واقعاً مفید و پربار رو کامل تر می کنن.
حیف که هنو وقت نکردم آواتارو ببینم (تنبلیه دیگه :wink: )
فقط بهتره یه نکته رو (با یوخده توضیح) بگم که یه وقت یادمون نره کجا هستیم و دربارهء چی داریم حرف می زنیم.

اینی که داش رضای گل، فیلم آواتار و یا تایتانیک رو ضدارزش می دونه، کاملاً درسته.
حرف داش صابر عزیزتر از جان (تاکی واکیت شارژه؟ :green: ) می گه هم کاملاً درسته.
:shock: چی شد؟

ببینید ...
این جور کارها توی یه کشور غربی و متناسب با فرهنگ مردم اونجا ساخته شده و مشکل اصلیشون اینه که چیزایی رو به عنوان هدف اصلی قرار دادن، که کاملاً با فرهنگ ما (ی نوعی) متفاوته.
خب پس طبیعیه که یه سری چیزا برای اونا با ارزش باشه و برای ما ضدارزش.

مثلاً شاید توی بعضی از کشورها، طبیعی باشه که یه یه نفر از نمزدش جدا بشه و بره سراغ یکی دیگه (منظورم خیانت نیست؛ اینکه خیلی راحت اینو ول کنه و اون یکی رو به عنوان نامزد انتخاب کنه). ولی آیا وجدان ما همچین چیزی رو قبول می کنه؟
حالا اینکه چرا اونجا این طوریه، دلایل مختلفی داره که اینجا جاش نیست. ولی با شناختی که از فرهنگ خودمون داریم، این کار برامون ضدارزشه.

خب اونا میان از این موضوع، یه داستان می سازن و و یه نتیجهء مناسب خودشون ازش می گیرن.
ولی واسه مایی که کلاً با اصل موضوع نمی تونیم هماهنگ بشیم، پیدا کردن دلایلی که مشخصهء ارزش محتوایی کاره خیلی سخته و برامون در حد یه فیلم (چه خوب و چه بد) باقی می مونه.

از طرف دیگه، این که بگیم "اونا اینو ارزش می دونن، پس شاید ارزشه" کاملاً غلطه.
چون اونا این کارها رو با فرهنگ خودشون مقایسه می کنن و نظر می دن.
یه نکتهء مهم اینکه، مهم نیست که چند تا کشور توی دنیا با فرهنگ ما هماهنگن؛ مهم اینه که فرهنگ ما مال خودمونه.
یه مثال دیگه بزنم:
فرهنگ و آداب و رسومی که ما برای ازدواج داریم بهش پایندیم، توی خیلی از کشورهای دنیا نیست؛ ولی آیا ما اشتباه می کنیم؟ آیا اونا اشتباه می کنن؟

پس مقایسهء کلی و بدون تبصره، هیچ وقت درست نیست.

التماس دعا
یا علی

واقعاً نوشته معقول و زيبايي بود.
كاملاً‌موافقم...
چيز ديگه اي نميتونم بگم...
(شارژه شارژه :cool::rose:)
 

reza_1001

Well-Known Member
سلام

بااحترام به نظر شما
خوبي هميشه خوب هست وبدي هميشه بد...
حالا چون بعضي از مردم دنيا از ارزشهاي چند قرن گذشته خودشون دور افتادن نميشه گفت مفهوم خيانت عوض شده واون چيزي كه براي ما ارزش هست براي اونا نيست و بلعكس
بله ميشه گفت بعضي چيزا اونجا كمرنگ شده...

اما بريم سر خود فيلم:green:
يه چيزي كه تو چند سال اخير خيلي تو ذوق ميزنه خمير مايه تكراري و شبيه بهم اكثر فيلماي هاليودي هست.

همه فيلما تو 10 دقيقه اول كاراكترها رو معرفي ميكنن
بعد وسط فيلم مشكل اصلي پيش مياد
آخر فيلم هم شخصيت اصلي به خود باوري ميرسه
و همه چيز رو به طور معجزه اسايي درست ميكنه و فيلم با خوبي خوشي تموم ميشه

واقعا چند تا از فيلمايي كه تو چند سال اخير ديديم شبيه اين ساختار رو دارن
البته بعضي از اين ها ريتم كلاسيك فيلم هاي هاليودي هست وبايد كه رعايت بشن ولي واقعا خسته كننده شدن

در خبرهايي كه اخيرا از هاليوود به گوش ميرسه قراره كه ريتم فيلمهاي پرهزينه عوض بشه
اميدوارم كه اين متد خسته كننده وتكراري هم عوض بشه...
نمونش هم فيلم Paranormal Activity هست.

خب اميدوارم منظورم رو بد متوجه نشين قصدم رنجوندن كسي نبوده ونيست :rose:
 
آخرین ویرایش:

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
خب من در مورد ارزش هايي كه گفتيد بگم، هر قشر و جامعه اي داراي ارزشهاي والاي خودش هست. در اينكه در برخي كشورهاي غربي و شرقي ارزش هاي ديني، فلسفي، اعتقادي و حتي ارزش هاي مادي رو به نزول بوده شكي نيست، اما در هر صورت بايد به اعتقادات ديگر اقشار بشري احترام گذاشت.
در مورد كليشه اي و تكراري شدن هاليوود هم تا حدي موافق هستم اما اين موضوع فقط به سينماي آمريكا محدود شده و يا سينماي ايران و حتي باليوود اينچنين نشده اند؟

جامعه جهاني در حال حاضر به دنبال آرامش و راهي براي زندگي آسوده تر هست كه مخصوصاً هاليوود داره سعي ميكنه در محصولات خودش آينده اي اينچنين رو به انسانها نشون بده. (حالا بگذريم از سياست هاي اون ها)

شاد باشيد
 

animeditor

Active Member
سلام جمیعاً

نوکر داش صابر فول شارژ و آقا رضای گل نیز هستیم. :)

سینما یه رسانه هست و خاصیتش، به روز بودنشه.
اگه فیلمی بتونه به مقتضای زمان خودش پیش بره و برخی از نیازهای دورهء خودش رو برآورده کنه، می شه گفت که به تکلیف خودش عمل کرده و کارشو به خوبی انجام داده.
درسته که خیلی از خوبی ها و بدی ها توی هر زمان و مکانی مطلق هستن؛ ولی حقیقت اینه که همشون این طور نیستن.
(جلوی منو بگیرید که دیگه رفتم بالای منبر ... :green: )
...
نژادپرستی و فلسفهء برده داری، با اونکه به لحاظ منطقی و عقلایی، کاملاً نادرست و با تفکرات استکباری و استثماری و استعماری بنا شده، ولی به هر حال، در یک زمانی و در برخی جاها، عرف جامعه بوده و گاهی به صورت قانون دراومده.
درسته که این کار با گذشت زمان کم کم منسوخ شده، ولی فرهنگ چیزی نیست که به این راحتی ها از بین بره.
به هر حال بعد از گذر از اون سالها و سختی ها و مشکلاتی که این تفکر توی جوامع مختلف دنیا ایجاد کرد، اندیشمندای همون کشورهای حامی نژادپرستی، دست به کار شدن تا این تفکر رو از بین ببرن.

مثلاً توی یک دوره ای، می بینیم که تمام شخصیت های اصلی و مثبت انیمیشن های شرکت "والت دیزنی" همشون سفیدپوست هستن. شاهزاده خانم هایی مثل سیندرلا، سفیدبرفی، پری دریایی، زیبای خفته و ... سمبل و الگوی کودکان اون زمان بودن. خب همین موضع دیزنی، یه جورایی مکمل تفکر برتری نژاد سفید بود.

ولی بعدها می بینیم که نژادهای دیگه هم وارد فهرست شاهزاده خانم ها شدن؛ پوکاهنتس (دختر سرخپوست)، مولان (دختر چینی)، جاسمین (شاهزادهء عرب در فیلم علاءالدین) و جدیداً هم توی انیمیشن شاهزاده خانم و قورباغه، شاهد یه شاهزادهء سیاه پوست هستیم.

جواب این سوال که چرا رویکرد رسانه ها عوض شده و این جور به مخالفت با تبعیض نژادی مشغولن، توی خوش بینانه ترین حالتش اینه که به اشتباهات گذشته پی بردن و دارن جبرن مافات می کنن.
که این هم خودش مناسب همه جای دنیا نیست.
مثلاً ما ایرانی ها نه تنها نژادپرست نبوده و نیستیم، بلکه با اصل موضوع مخالفیم. پس این تفکر هیچ معنا و مفهومی برامون نداره.

خلاصه این تغییر موضع و این تبلیغات جدید ضد نژادپرستی رسانه های غربی، به اینجایی رسیده که الان رئیس جمهور ایالات متحده یه سیاه پوسته.
شاید اگه 50 سال پیش به یه آمریکایی می گفتی که در آینده یه سیاه پوست رئیس جمهورت می شه، اول بهت می خندید و بعدش حسابی کتکت می زد و بعدش با "شات گان"، یه سوراخ توی شکمت درست می کرد.
ولی الان واقعاً ذائقهء مردمشون جوری عوض شده که همچین چیزایی رو می پذیرن.

البته هنوز سیاست هایی مثل "اسلام ستیزی"، "ایران ستیزی"، "آمریکا، منجی دنیا" و این جور چیزا هنوز برقراره.

یه چيزي كه تو چند سال اخير خيلي تو ذوق ميزنه خمير مايه تكراري و شبيه بهم اكثر فيلماي هاليودي هست.

همه فيلما تو 10 دقيقه اول كاراكترها رو معرفي ميكنن
بعد وسط فيلم مشكل اصلي پيش مياد
آخر فيلم هم شخصيت اصلي به خود باوري ميرسه
و همه چيز رو به طور معجزه اسايي درست ميكنه و فيلم با خوبي خوشي تموم ميشه

واقعا چند تا از فيلمايي كه تو چند سال اخير ديديم شبيه اين ساختار رو دارن
خب اینم چند تا دلیل داره که هم به زمان حال مربوطه و هم به مردمی که مخاطب درنظر گرفته شدن:
- اشتباهات گذشته رو جبران کنن.
- زمامداران امروز، حساب خودشون رو از حکام گذشته جدا کنن.
- مشکلات و مسائل امروز (مثل جنگ عراق و بحران اقتصادی و ...) توجیه بشه.
- کلیشه هایی مثل امید به آینده هم که همیشه پای ثابت فیلم ها هستن.
- ...

حالا همهء این حرفا رو با فیلم آواتار مقایسه کنید.
من که دهنم کف کرد.

التماس دعا
یا علی
 

hosienmax100

3D Artist
این سبک نقد کردن درست نیست بچه ها برای یک فیلم بهتر نیست از زوایای دیگه رو فیلم ها نظر بدید /

اصلا چرا تو نقد فیلمی به این مهمی وارد فرهنگ و هرزگاهی فرهنگ ایرانی میشید ../

داستان چیه ..

المنت دیگه ایی نیست روش بحث کنید واقعا . /

رو ایده / اجرا / سبک کاری ..هزار چیز دیگه ../


 

animeditor

Active Member
سلام جمیعاً

داش حسین کم پیدایی. :wink:

این جوریا هم که می گی نیستا ...
اولاً از اسم و عنوان بخش معلومه که اینجا واسه چه بحثایی ساخته شده:
کارگردانی و نویسندگی مباحث محتوایی فیلم، نویسندگی، نقدها و تحلیل ها در این بخش پرداخته می شوند.

ثانیاً توی همین تاپیک گفته شد که ما از لحاظ فنی در حدی نیستیم که بتونیم جنبه های تکنیکی رو بررسی کنیم. مایی که هنو به چشم خودمون پرفورمنس کپچر ندیدیم و به جز نرم افزارهای عمومی، با هیچ کدوم از نرم افزارهای خصوصی آشنا نیستیم و (مایی که توی این انجمن هستیم) واقعاً نمی تونیم توی این سطح (و یا حتی پایین تر) کار کنیم، فوقش بیایم به به و چه چه کنیم و بگیم فلان چیزو با فلان برنامه ساختن و توی فلان مقاله و گزارش فلان چیزو نوشته.
(دلخور نشی ... منظورم چیز دیگس.)
بعدشم کسی نگفته که هیچ کس درمورد مسائل فنی حرفی نزنه و فقط باید بریم سراغ محتوا ... هر کسی که چیزی می دونه و واقعاً بلده بسم الله ...
من نوعی که از تکنیک های فوق العادهء این جور کارا سردرنمیارم، میرم سراغ چیزی که بلدم.

از طرفی، با این همه پیشرفت که توی جلوه های ویژه شده و این همه اثر درجه یک، دیگه تقریباً برامون طبیعیه که از این کارا زیاد ببینیم.
کمتر فیلمی توی تاریخ سینما، فقط به خاطر مسائل تکنیکیش جزو آثار ماندگار شده. اگر هم هست، به خاطر این بوده که اولین بار اون کار رو انجام داده. مثل جنگ ستارگان که از لحاظ محتوا، یه کار معمولیه؛ ولی به خاطر اینکه خیلی از کارها رو برای اولین بار انجام داد، جزو آثار برتر تاریخ حساب می شه.

واسه اینه که ما توی این بخش، بیشتر می ریم سراغ مباحث محتوایی ...
اسکی موزی ... :rose:

التماس دعا
یا علی
 

Saber

مدیر انجمن عکاسی و انجمنهای ویژه
من هم دليل اينكه چيزي نگفتم همين بود.
چون خودم رو در حدش نميدونم...
مثلاً خيلي ها نميدونن كه اين فيلم سه بعدي ساخته شده و لذت اصلي ديدن فيلم به 3بعدي بودنشه (حالا بماند كه ما نشستيم و كيفيت TS يا CAM نگاه ميكنيم):paint:
پس بهتره كه در حد خودم حرف بزنم...

مرسي...:rose:
 

reza_1001

Well-Known Member
سلام

چه خوب ميشد كه بقيه دوستان هم از زواياي ديد خودشون در بحث كارگرداني و داستان نسبت به اين فيلم نظر ميدادن
تا ما هم استفاده ميكرديم

بهتره به جاي اينكه نقداي هم رو نقد كنيم. اون چيزي رو كه ميدونيم يا به نظر خودمون مهم هست رو با بقيه در ميون بزاريم.
تا اگه چيزي رو بد برداشت كرديم بقيه كه با تجربه تر هستند كمك كنن

منظورم شخص خاصي نيست و اين رو در درجه اول به خودم ميگم. :green:

موفق باشيد
.
.
.
 

hosienmax100

3D Artist
یا حق ؛

بالاخره من این فیلم رو با کیفیت خوب دیدم (بی کیفیت رو داشتم ولی یه فریم رو هم ازش ندیدم ) ...

عجب فیلمی بود انصافا ..

داستان فیلم بی نظیر بود / ساخت این چنین دنیایی واقعا کار هر ذهنی نیست / با روح انسان بازی میشه توی این فیلم ..

من معتقدم طراح فکری این داستان بدون شک اشنایی شدیدی با مواد افیونی داره چون دقیقآ این چنین فضاهایی به کمک این مواد جادویی به ذهن انسان میان ..اصلا وقتی به جیک گفت :Fly با اون جلوه های ویژه و اون محیط رویایی معنای واقعی پرواز تو ذهن هر جنبنده ایی تداعی میشه به شکل باورنکردنی ...

حرف از یه دنیای دیگه است / مشابه همون دنیایی که مذاهب مختلف برای مردشون ساختن بدون هیچگونه مدرک عینی و فقط ساخته ی افکار و ذهن انسانه ..و اعتقاد داشتن به دنیای دیگه : البته این بی ربط شاید باشه با این فیلم ولی همین معنی ناوی توی فیلم به معنی دوباره متولد شدن بود به شکلی / فکر کنم یه جایی ش گفت اینو ..

انیمیت دوربین ها چقدر زیبا بود اصلا خسته کننده نبود / لانگ شات های زیاد و زیبا / ریتم درست و منطقی که داشتند کمک میکرد راحت با جریان فیلم پیش بریم ..

آخرین کاری که میشه با cg انجام داد رسیدن به محیط رئال 100 % ئه / این فیلم این کار رو انجام داد

موسیقی فیلم هم که خدا بود برا خودش ..مخصوا زمانی که دستور حمله به درخت رو دادن ..عالی بود /

یه چیز دیگه هم به نظرم اومد شاید تو نگاه اول کمی ساختار فیلم به نظر تکرار بیاد مثلا استفاده از المنت هایی مثله جنگل و کمی شباهت به زندگی سرخپوستی / اما فکر کنم تمام سعی شون رو کرده بودند که ما بی خود به اون محیط ها فکر نکنیم و موفق هم بودن برا من که تازگی داشت کلا ../

همین دیگه کلی لذت بردم /

تو پاندورا میبینمتون :wink:

موفق باشید


 

جدیدترین ارسال ها

بالا