سلام جمیعاً
ایول بابا ... داش فرهاد ما هم مرد عمله (چرا فکر بد می کنید ... منظورم اینه که اهل عمله ... اصلاً ولش کن ...).
همیشه می گم بهترین کار، اونیه که تموم بشه.
این نمونه کار هم واسه خودش کامله ... پس بهترین کاره.
موارد فنی رو داش متین گفت و حرفی باقی نذاشت.
منم ایرادای (به قول خودم) محتوایی بگیرم که بیکار نمونم.
مسلماً این فقط یه کار آزمایشیه؛ ولی چون دم دسته و همه می تونن ببیننش، می تونه یه فرصت خوب واسه گفتن یه سری مطالب باشه.
حدود 60 درصد از زمان، یه نمای ثابت دیده می شه و با توجه به مشخص بودنش، بیننده تقریباً می دونه چه اتفاقی قراره بیفته.
توی همچین مضمون هایی (پلیسی و یا جنایی) که کاملاً آشنا هستن، مهمترین عاملی که می تونه اثر رو متفاوت کنه، غافلگیریه.
این غافلگیری رو به روش های مختلف می شه انجام داد:
- اصلاً اول کار نشون نیدم که قراره چی بشه. (اینجا یه شلیک انجام می شه)
- مقصد و هدف رو از اول مشخص نکنیم. (اینجا هدف مشخصه که دوربینه)
- خود اتفاق رو عادی نشون ندیم. (که اینجا یه شلیک کوچیک و ساده هستش)
توی نماهایی مثل این، رعایت اصول فیزیک می تونه به طبیعی بودن و برجسته بودن کار کمک کنه.
مثلاً از طرز ترک برداشتن و یا شکستن شیشه می شه فهمید که منظور از این شیشه آیا لنز دوربینه یا عینک بیننده و یا یه پنجره و یا شیشهء اتومبیل و چیزای دیگه بوده یا نه.
و مسلمه که عکس العمل فیزیکی هر کدوم از این شیشه ها با بقیه فرق می کنه و همین تفاوت ها می تونه بخشی از داستان رو بازگو کنه.
- مثلاً اگه این شیشه، لنز دوربین و یا عینک بیننده باشه، یه جورایی حس انتقام و یا کشتن یه گروگان یا یه شخصیت منفیه فیلم رو می رسونه.
- اگه این شیشه رو واسه یه پنجره نشون بدیم، بیننده رو به ترور و یا آدمکشی مخفیانه نزدیک می کنه.
- اگر هم نشون بدیم شیشهء اتومبیله، یه جورایی شبیه فیلم های گانگستری می شه.
بازم از این کارات به ما نشون بده.
التماس دعا
یا علی