خوب، همونطور كه توي مباحث پيش گفتيم، عناصر بصري عبارت بودند از : نقطه، خط، سطح، حجم.
كه به ترتيب، همشون رو توضيح ميديم.
از اين به بعد سعي ميكنم كمي توضيحات رو تصويري كنم تا مطالب از جذابيت بيشتر و درك بالاتري برخوردار باشه.
و اما...
نقطه:
در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده میشود، منظور چیزی است که دارای
تیرگی یا روشنی،
اندازه و گاه
جرم است و در عین حال
ملموس و
قابل دیدن است. در نتیجه ظاهراً تشابهی میان مفهوم از نقطه با آنچه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود وجود ندارد.
برای توضیح بیشتر: مثلاً در ریاضیات نقطه موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصویر میشود، بدون اینکه قابل لمس باشد. اما این مفهوم ذهنی میتواند با استفاده از یک ابزار اثرگذار (مثل اثر یک مداد، قلم مو یا فشار و ضربه چیزی سخت روی یک سطح یا مثلاً یک لکه روشن روی سطحی تیره یا بالعکس) مشخص شود و در این صورت تبدلی به یک نقطه بصری خواهد شد.
برای مثال: نقطه میتواند مرکز یک دایره، محل تقاطع دو پاره خط، یا مثلاً وقتی بخواهیم خطی را بر صفحهای ترسیم کنیم، اولین تماس ابزار ما با صفحه، یک نقطه خواهد بود.
نقطه در زبان هنرهای تجسمی چیزی است که کاملاً ملموس و بصری است که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل میدهد و دارای شکل و اندازه نسبی است.
از نمونههای نقطه تجسمی در طبیعت میتوان به:
ستارههای روشن / لکه سفید ماه در پهنه آسمان تارک شب / یک تکدرخت در دشتی وسیع / جای پاهای بجا مانده بر ساحل شنی کنار دریا / یک پرنده یا یک لکه ابر در آسمان و ...
با این مثالها میبینیم که نفطه تجسمی شکلی خاص و اندازه آن نیز نسبی است.
در توضیح بیشتر: مثلاً وقتی از فاصلهای دور به یک درخت در دشت نگاه میکنیم، بصورت یک نقطه تجسمی دیده میشود. اما وقتی به آن نزدیک میشویم یک
حجم بزرگ میبینیم که از
نقاط متعدد (برگها) و
خطوط (شاخهها) شکل گرفته است.
بنابراین یک سطح که همان کادر است، نقش تعیین کنندهای در تشخیص دادن نقطه تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتیکه اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که بطور معمول نتوانیم جزئیاتش را بصورت سطح یا حجم تشخیص دهیم، میتوانیم آن را نقطه تجسمی بگوئیم.
موقعیتهای مختلف نقطه:
بسته به اینکه نقطه بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیتهای متفاوتی را بوجود میآورد.
یک نقطه رابطه محدود و ساده ای با فضای اطراف خود دارد و به همان نسبت تمرکز مخاطب را به خود جلب میکند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشد بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه، تیرگی، روشنی، رنگ، بافت، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی بوجود خواهند آورد.
• موقعیتهای مختلف نقطه در کادر معانی متفاوتی مثل سبکی، سنگینی، تعلیق، اوج، فرود و ... را بوجود خواهند آورد.
• تراکم، انبساط و اندازه نقاط، تیرگی و روشنی های متنوعی بوجود خواهد آورد.
• در صنعت چاپ از تراکم و پراکندگی نقاط (تراکم تیرگی رنگها) در کنار یکدیگر تصویر بوجود میآید.
برخی از هنرمندان نقاش از این خصوصیت برای ایجاد سایه روشن در طراحی استفاده میکنند و یا در نقاشیهای خود رنگهای خالص را بصورت نقطه نقطه در کنار هم قرار میدهند تا از تلفیق آنها در چشم بیننده رنگهای ترکیبی دیده شود. (این خصوصیات در صفحه تلویزیون هم کاربرد دارد.)
در فن چاپ در اثر تراکم ترامهای سیاه یا رنگی که در کار یکدیگر قرار میگیرند تصویر با درجات خاکستری یا رنگی ایجاد میشود.
نقطه بصري انرژي و تأثير ويژهاي را در فضاي پيرامون خود منتشر ميكند. بنابراين وجود نوعي ارتباط متقابل در ميان آنها براي ايجاد تأثير مثبت و هماهنگ الزامي است. در غير اين صورت در اثر عدم ارتباط ميان آنها نوعي اغتشاش بصري ايجاد خواهد شد كه مانع از تأثيرگذاري متمركز بر مخاطب ميشود.
خوب دوستان، اين هم از نقطه. به زودي ميريم سراغ خط!
عكسها رو به زودي ميذارم .
موفق باشين.