memol_515
Active Member
تناسب:
خوب، بالاخره رسيديم به فصل چهارم. با موضوع: تناسب، تعادل، تباين، حركت و ريتم!
تناسب مفهومي رياضي است كه در هنر تجسمي بر كيفيت رابطهي مناسب بين اجزاي اثر، با يكديگر، و با كل اثر، دلالت ميكند.
تقريباً همه آثار هنري بر اساس نوعي تناسب بوجود آمدهاند. از اين جهت تناسب يكي از اصول اوليه اثر هنري است كه رابطه بصري هماهنگ ميان اجزاي آن را بيان ميكند.
يكي از دلايل زيبايي يك اثر تجسمي وجود تناسب ميان رنگها، خطها، سايهها و شكلهاي آن است.
مثلا در يك اثر تابلو نقاشي ميتوان رابطه مناسبي بين خطوط روان ئه خيالانگيز، رنگها و وسعت سطوح برقرار كرد. و يا در يك اثر حجمي، روابط مناسبي ميان فرورفتگيها و برجستگيها، فضاي منفي و فضاي مثبت، بافتها و سطوح مختلف ايجاد كرد (اين موارد يادتون بود؟ :دي)
همينطور كه گوش يك نوازنده بلافاصله وجود يك نت خارج را تشخيص ميدهد، يك ديدهي حساس و با تجربه، به سرعت، عدم تناسب در رنگها و شكلهاي يك اثر تجسمي ميبيند.
در جزئيات و كليات بسياري از پديدههاي طبيعت و موجودات زنده نيز تناسب و روابط مناسب وجود دارد. موزونترين و پيچيدهترين آنها بدن انسان است كه از تناسبي بسيار دقيق در جزء و كل برخوردار است.
پ ن: اندازه قسمتهاي مختلف بدن و تناسبات آن از قديم، مورد توجه هنرمندان بوده است. آنها همواره سعي كردهاند بدن انسان را با زيباترين تناسبات طراحي كنند. اين موضوع بخصوص در دوره رنسانس بسيار مطرح بوده است.
تناسب طلايي:
معمولا تشخيص تناسب و ايجاد روابط مناسب بين اجزا در يك اثر هنري با كا اثر، بر اساس تجربه و مهارت و ذوق زيبايي شناختي هنرمند است.
مثل ايجاد تناسب بين رنگها و سايه رنگهاي يك تابلو نقاشي.
در عين حال، تناسب در اندازهها از قوانين خاصي پيروي ميكند كه به آنها اصول وقواعد تقسيمات طلايي و يا تناسبات طلايي گفته ميشود.
بر ساس تناسبات طلايي يك پارهخط را ميتوان طوري به دو قسمت تقسيم كرد كه "نسبت قسمت كوچكتر، به قسمت بزرگتر" برابر باشد با "نسبت قسمت بزرگتر با كل پارهخط" !
اين نوع تقسيم بندي از نظر بصري و همچنين از نظر منطقي نسبتهاي زيبايي را در ميان اجزا با يكديگر و با كل پديد ميآورد كه هم در معماري و هم در هنرهاي بصري از آن استفاده بسيار شده است.
معمولاً تقسيم يك پاره×ط به دو قسمت مساوي آن را تبديل به دو قسمت مجزا و مستقل ميكند و به همين دليل هم ارتباط آنها با كل پارهخط به جز رابطه مساوي بودن با يكديگر، از بين ميرود.
تقسيم آنها به سه قسمت و ايجاد نسبت 1 به 3 نيز اگرچه رابطه قابل قبولتر و زيباتر ميان بخشها بوجود مياورد، ليكن وحدت ميان اجزا و كل پارهخط از ميان خواهد رفت.
در حالي كه تقسيم آن پارهخط بر اساس نسبت طلايي، نه تنها تناسب بصري زيبايي ميان اجزا بوجود خواهد آورد، بلكه نسبت منطقي اجزا با يكديگر و با كل پارهخط را نيز حفظ خواهد كرد و مجموعهاي وحدت يافته به نمايش ميگذارد.
همچنين با استفاده از چنين تقسيمي ميتوان چهارگوشهاي منظمي با نسبتهاي طلايي بدست آورد كه كادر مناسبي براي هنرهاي تصويري هستند و در درون آنها ميتوان نسبتهاي طلايي ديگري را بوجود آورد كه مبناي ايجاد تركيبهاي بصري زيباي بصري قرار گيرند...
در ادامه براي آشنايي بهتر با نسبتها طلايي، نمونه هاي خوبي ارائه ميشود.
خوب، سعي ميكنيم مطالب در عين جديد بودن، شامل مثالهايي از مطالب قبل نيز باشن، كه به يادآوري و فهم بهتر مطلب، كمك بيشتري بشه.
اميدوارم مطالب مفيد باشه، موفق باشيد.