آموزش گروهي <شماره 10> - مباني هنرهاي تجسمي

memol_515

Active Member

خوب از اونجايي كه خيلي ها، من جمله خود من، رشته اصليشون گرافيك يا طراحي يا به كل، هنر نبوده، لازم دونستيم كه يه آموزش مقدماتي "مباني هنرهاي تجسمي" براي همه اين دوستان بذاريم.

از لحاظ زماني، فكر ميكنم اين تاپيك بايد زودتر از ساير تاپيك هاي آموزشي ايجاد ميشد، كه حالا به دلايلي فرصت نشده بود.

حالا كه فرصت شده از تمام دوستاني كه رشته تحصيلي شون هنر بوده، يا مطالعاتي در اين زمينه دارن، درخواست ميكنيم كه توي اين تاپيك با ما همكاري كنن تا سرانجام كار، يه تاپيك پربار باشه.

شيوه كار هم، به اين صورته كه ابتدا من مقدمه اي از مباني هنرهاي تجسمي رو خدمتتون عرض ميكنم و بعد وارد مسائل ريزتر ميشيم.
سرفصل ها همون سرفصلهاي اصلي كتاب مباني ئه!

اصل مباحث مطرح شده از كتاب "مباني هنرهاي تجسمي" فني حرفه اي هست، اما خوب، هركس اطلاعات بيشتري داره، ميتونه به طور تخصصي هر مبحثي رو ادامه بده. ما به شدت استقبال ميكنيم.
1tv2w7.gif


ديگه همين ديگه، قربونت برم:دي

فقط اينكه لطفن مثل باقيه تاپيك ها رعايت اسپم و اينا رو بكنيد . ممنون ميشم زياد
rig3d5.gif


اميدوارم مبحث مفيد فايده باشه.

شروع ميكنيم:
 

memol_515

Active Member
مقدمه:

مباني هنرهاي تجسمي درواقع قواعد درك زبان بصري براي ايجاد اثر در هنرهاي تجسمي‌اند. همانطور كه دانستن دستور زبان و قواعد ساختار صحيح جملا به درك بهتر از زبان نوشتاري و تفهيم بهتر مطالب كمك مي‌كند، دانستن قواعد و زبان ارتباط با آثار بصري نيز به قدرت ابداع و ادراك در هنرهاي تجسمي كمك مي‌كنند.
عموماً هنرهاي تجسمي آن دسته از هنراند كه "تجسم" و "شكل پذيري" دارند و مستقيماً توسط حس بصري درك مي‌شوند.
از اين جهت به آنها هنرهاي بصري (Visual Art) هم مي‌گويند.

تا قبل از سده نوزدهم، هنرهاي تجسمي به طور خاص به نقاشي، طراحي، پيكره‌سازي، معماري، گرافيك، هنرهاي تزئيني و برخي از آثار صنايع دستي گفته مي‌شود. اما پس از ابداع عكاسي، سينما، و توسعه هنر گرافيك و تصويرسازي، به دليل رابطه مستقيم اين هنرها با قوه بصري و ادراك آنها توسط قوه بينايي، به همه آنها هنر بصري مي‌گويند.

امروزه نيز به دليل وسعت نوآوري‌ها و و پيشرفت تكنولوژي و تنوع شيوه‌هاي گوناگون ارائه اثر، در انواع هنر، مرزهاي سنتي رشته‌هاي متعدد هنر تجسمي دگرگون شده؛ تا جايي كه ديگر برخي از آنها از يكديگر قابل تفكيك نيستند.
هر اثر تجسمي، از عناصر بصري مشخصي تشكيل شده است؛ كه اين عناصر در درون اثر، روابط زنده و فعالي با يكديگر دارند و ديگر به هيچ وجه عناصري مفرو و جداي از هم تلقي نمي‌شوند.
به كارگيري عناصر بصري و چگونگي ارتباط ميان آنها، بستگي به روش و تجربه هنرمند در انتقال پيام اثر دارد.
به بيان ديگر، اثر هنري، حاصل تجارب هنري، و شناخت او از مباني بصري، ومواد و ابزارهاي كار هنري است.

هنرمند به طور اجتناب ناپذيري درك زيبايي شناختي، كيفيت روانشناختي، موقعيت اجتماعي، و در مجموع "ارتباط خود را با جهان" در اثرش منعكس مي‌سازد. در نتيجه، در يك اثر هنري، اين جنبه‌ها از يكديگر قابل تفكيك نيستند و مجموع آنها به منزله يك كل، قالب و محتواي اثر هنري را تشكيل مي‌دهد. پس هنگام بررسي يك اثر هنري تنها به تجزيه و تحليل عناصر بصري و كيفيت ارتباط ميان آنها نبايد بسنده كرد. بلكه درك يك اثر تجسمي و ايجاد ارتباط با آن، بستگي به داشتن شناخت كافي از هنرمند و درك كليت آن اثر دارد.

عناصر بصري در يك اثر تجسمي عبارتند از: نقطه، خط، سطح، حجم، شكل (Form)، بافت، رنگ و تيرگي-روشني.

كيفيات بصري نيز عبارتند از روابطي كه در روند سازمان دادن و نظم بخشيدن به عناصر بصري مطرح مي‌شوند. اين روابط عمدتاً عبرت‌اند از: تعادل، تناسب، هماهنگي و ريتم. كه از اهميت بسياري برخوردارند. زيرا بوسيله آنهاست كه يك اثر هنري مي‌تواند از وحدت و يكپارچگي كه مهمترين اصل سامان بخشيدن به اثر است، برخوردار شود.

روند سامان بخشيدن به يك اثر تجسمي را مي‌توان با واژه تركيب (Composition) مشخص كرد.
در تركيب بندي است كه وحدت اثر به عنوان يك كل داراي انسجام دروني، تحقق مي‌يابد. در نتيجه دست‌اندركاران هنر تجسمي با تكيه بر اصول و مباني هنرهاي تجسمي و تجربه عملي تمرين‌هاي آن مي‌توانند شناخت و مهارت خود را در درك و ابداع آثار هنر تجسمي گسترش داده و خلاقيت هنري خود را به نحو موثرتري به كار گيرند.

سوالي، مطلبي چيزي بود در خدمتيم.
6xuonq.gif
 

hyazdi

Active Member
سلام
مرسی . واقعا جاش خالی بود . فقط یه پیشنهاد دارم . حتما هرجا که لازمه نمونه کار واسه فهم بهتر گذاشته بشه تا راحت تر بشه فهمید که منظور نویسنده چی بوده و حرفش کجا به کار می یاد .
بازم مرسی .
 

memol_515

Active Member
خوب ببخشيد يكم دير شد. خوشحالم كه مفيد واقع شده. يواش يواش ديگه يكم ريزتر ميشيم. تا ديگه خيلي ريز شيم:دي
امشب درباره 3 تا مبحث ديگه اينجا مطلب ميذارم. خوشحال ميشم اگه اطلاعات بيشتري داريد اينجا بذاريد.

سوالي هم بود كه ما هستيم، هر چند مطالب واضحه.

ادامه ميديم:


مباني هنرهاي تجسمي:
ايجاد آثار هنرهاي تجسمي، نياز به يك شناخت اوليه از مباني هنرهاي تجسمي دارد.به همين دليل اين مباني را مي‌توان به الفبا و قواعد درك زبان و ابداع، در هنرهاي تجسمي و بصري تعبير كرد.
انسان در ابتدايي‌ترين علائم نوشتاري از تصاوير براي ايجاد ارتباط استفاده مي‌كرده.مثلا مصريان از نوشته هاي تصويري (خط هيروگليف) براي بيان مقاصد خود بهره مي‌برند.

ديدن:
اهميت "ديدن" به اين دليل است كه ما معمولا تصاوير اشياء را نزديكترين و درست ترين نشانه براي درك خصوصيت آنها مي‌دانيم. بطوريكه با ديدن تصاوير يك شي مي‌توانيم بفهميم كه ويژگي‌ها و امكانات آن چيست. در حاليكه با شنيدن نام اشياء و يا حتي توصيفي كه از آنها مي‌شود نمي‌توان آن طور كه بايد به خصوصيات آنها پي برد.

همانطور كه تصاوير روي ديوارهاي غارها و روي ظروف و اشيايي كه از روزگاران دور به جاي مانده است، هنوز بعد از گذشت چندين هزار سال، اطلاعات با ارزشي را به ما منتقل مي‌كند. اما خطوط، نوشته‌ها و ساير علايم باقي‌مانده از دوره قديم هرگز با چنين صراحتي با ما ارتباط برقرار نمي‌كنند و اطلاعات دوره خود را به ما متقل نمي‌كنند. بلكه فقط متخصصين خاصي مي‌توانند آنها را بخوانند.

هركدام از ما تصوراتي داريم كه تا وقتي به شكل بصري تجسم پيدا نكرده‌اند ديگران از پي بردن به آنها عاجز خواهند بود.

در حاليكه با تجسم بخشيدن به آنها ارتباط ذهني ما با مخاطبان شكل ملموسي پيدا مي‌كند. تصاوير ذهني مي‌توانند به شكل گزارش، توصيف روايي، شعر، و بصري يا تجسمي ارائه شوند.

آنچه هم اكنون در قالب هنرهاي تجسمي جا مي‌گيرد عبارت است از: عكاسي، گرافيك، نقاشي، طراحي و مجسمه سازي.

معماري و طراحي صنعتي نيز اگرچه به طور سنتي جزو گرايش‌هاي هنر تجسمي‌اند، اما به دليل كاربرد خاص آنها و ارتباط با

صنايع علوم، بصورت مستقل و كاربردي، يا در ارتباط با صنايع از آنها ياد مي‌شود.

بطور كلي مي‌توان گفت همه هنرهايي كه به صورت بصري ارائه يا ديده مي‌شوند و با تصوير سر و كار دارند، اصول و مباني مشتركي دارند كه "مباني هنرهاي تجسمي" يا "مباني هنرهاي بصري" ناميده مي‌شوند.

پس در هنرهاي تجسمي، الفباي تجسم ياتصوير كردن و همچنين درك آثار هنرهاي تجسمي را خواهيم آموخت.
(درباره اين مبحث باز هم صحبت ميكنيم.)


عناصر و كيفيات نيروهاي بصري:
عناصر و كيفيات نيروهاي بصري به دو بخش كلي تقسيم مي‌شود:

*بخشي كه با آنها به طور فيزيكي و ملموس سر وكار داريم و همان عناصر بصري محسوب مي‌شوند! (مثل نقطه، خط، سطح، رنگ، شكل، بافت، اندازه، تيرگي-روشني).
*بخش ديگر كيفيات خاص بصري هستند كه بيشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به‌كاربردن عناصر بصري مي‌باشند. (از قبيل تعادل، تناسب، هماهنگي و كنتراست) كه به نيروهاي بصري يك اثر تجسمي استحكام مي‌بخشد.

برميگردم زودي:دي
 

memol_515

Active Member
ديدن:

از ميان توانايي‌هاي مختلف انسان، حس بينايي انسان را قادر مي‌سازد تا جهان پيرامونش را ببيند و با آن ارتباط برقرار كند. شرط ديدن اشياء و پديده‌ها توسط چشمها وجود نور است و بودن وجود نور انسان قادر ب ديدن نيست.
در نتيجه، عمل ديدن، ارتباطي است كه انسان در شرايط مساعد نوري از طريق عضو بينايي با جهان ارتباط برقرار مي‌كند. براي ديدن، غير از چشم و نور مساعد عوامل ديگري نيز موثر و لازم هستند كه عبارتند از:

* وجود چيزهايي كه نور پس از برخورد با آنها به چشم منعكس مي‌شود
* انتقال علائم و پيامهاي بصري از طريق چشم به مغز توسط اعصاب بينايي. (پيامهاي بصري شامل اطلاعاتي درباره خصوصيات ظاهري اشياء از قبيل نوع رنگ، ميزان تيرگي-روشني، اندازه و جنسيت آنهاست)

در يك معناي كلي عمل ديدن واكنشي طبيعي و خود بخود است كه عضو بينايي در مقابل انعكاس نور از خود نشان مي‌دهد و انسان به طور طبيعي رنگ، شكل، جهت، بافت، بعد و حركت چيزها را بوسيله پيامهاي بصري دريافت مي‌كند.
اما در هنر و نزد هنرمندان ديدن مي‌تواند چيزي فراتر از يك عكس‌العمل طبيعي تعبير شود.در نگاه هنرمند جهان به صورتي عميق‌تر ديده و ادراك مي‌شود.

او علاوه بر ديدن اشياء به روابط و تناسبات آنها با يكديگر به دقت توجه مي‌كنند.
همين توجه و نگاه موشكافانه به جهان و پديده‌ها به نحوي در آثار او جلوه‌گر مي‌شود كه گويي هيچ‌كس ديگر قبلاً آن را نديده است.
 

memol_515

Active Member
كادر در هنرهاي بصري:

كادر يا قاب تصوير، محدوده فضا يا سطحي است كه اثر تجسمي و تصويري در آن ساخته مي‌شود. منظور از كادر در هنرهايي كه بروي سطح بوجود مي‌آيند، همان محدوده‌ايست كه هنرمند براي ارائه و اجراي اثر خود برمي‌گزيند. اين اثر ممكن است يك عكس، يك اعلان، يك نقاشي، يك نقش برجسته و يا حتي اندازه پرده‌اي باشد كه فيلم روي آن نمايش داده مي‌شود. كادر مي‌تواند اندازه‌ها و شكلهاي گوناگوني داشته باشد.مثلانواع چهارگوش با انواع وتناسبات گوناگون مختلف به صورت مربع و مستطيل‌هاي متنوع عمودي و افقي. لوزي، ذوزنقه. همچنين شكل‌هاي ديگر هندسي مثل دايره، بيضي، مثلث، چند ضلعي‌ يا حتي تلفيقي از اين اشكال بصورت منظم يا غيرمنظم ممكن است به عنوان كادر درنظر گرفته شود.

هنرمندان معمولا تركيب عناصر و نيروهاي بصري خود را بر اساس كادر و فضاي بصري كه در اختيار دارند سازماندهي مي‌كنند. محدوده و فضاي اثر هنري به هر شكل كه انتخاب شود در تأثيرگذاري بر نيروهاي بصري و تركيب آنها با يكديگر موثر است.

درواقع هنرمند با انتخاب بخشي از فضا و جدا ساختن از ساير بخشها و فضاي پيرامون توسط كادري مشخص، دو عمل انجام مي‌دهد:
* اول اينكه محدوده ارتباطي كادر را با محدوده داخلي اثر برقرار مي‌كند و انرژي بصري را كه از درون به بيرون گرايش دارد، محصور مي‌سازد.
* دوم اينكه انرژي بصري بيرون از كادر را كه مي‌خواهند به درون آن نفوذ كنند به كنترل در خواهد آورد.

انرژي‌هاي بصري كه از درون كادر سرچشمه مي‌گيرند و نيروهاي مشابهي كه از بيرون به آن وارد مي‌شوند، ساختار اصلي اثر و سازمان‌دهي عناصر بصري را در كادر تحت تأثير قرار مي‌دهند. مي‌توان گفت با توجه به شكل كادر است كه هنرمند عناصر بصري را در اثر خود سازمان‌دهي مي‌كند و روابط آنها را با يكديگر در تركيبي مناسب براي نمايش موضوعي خاص شكل مي‌دهد.

فضاي دروني يك كادر زماني معنا پيدا مي‌كند كه يك عنصر بصري در درون كادر انرژي بصري را فعال كند. اين عنصر مي‌تواند يك نقطه ساده يا عنصر بصري ديگر باشد و نسبت به اينكه به چه شكلي و در كجاي كادر قرار دارد تأثيرات مختلفي بوجود خواهد آورد.
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
سلام به دوستان
بحث خیلی جالبی رو شروع کردید و تشکر از memol_515 بابت مطالب خوبشون
من مدتی رو توی این زمینه تحقیق و فعالیت کردم که فکر میکنم حاصل اون حداقل برای خدم بسیار مفید بود . اما با اجازه دوستان میخوام مطالب رو در اینجا هم عنوان کنم
امید وارم که برای شما هم مفید باشه


بحث رو با یه مقدمه کوتاه و شاید تکمیل کننده مقدمه دوستمون شروع میکنم در آینده هم سعی میکنم به امید خدا بقیه مطالب رو به مرور قرار بدم

هنر های تجسمی عالی ترین تجلیات زبان بصری شمرده می شود که با آن میتوان فراتر از زمان سیر کرد و آینده و افقهای دور را تجسم و تصویر نمود . این زبان به علاقمند نوعی توانایی میدهد که تمام پدیده های بصری را اعم از طبیعی یا مصنوعی بهتر و کاملتر ببیند و آثار هنری را دقیق تر بفهمد و پیامهای آن را ادراک نماید.
دنیایی که ما آن را نظاره می کنیم از دو عنصر مهم بصری تشکیل شده است . این دو عنصر عبارتند از شکل ( فرم) و رنگ که هر دو از خواص موجودات هستند که با خصوصیات مادی و نمود ظاهری اشیا ارتباط دارند و همواره به هم وابسته اند . اما آنچه که مربوط به شکل می باشد بزودی قابل تشخیص و اندازه گیری است و دارای قواعد و ضوابط ثابت و مشخص می باشد.

خلق هر اثر هنری بازتاب احساسات و ادراکات انسان هنرمند از محیط پیرامون اودر زمینه های مورد علاقه اش می باشد هر موضوعی را که انسان بررسی میکند خوا بسیار کوچک باشد مانند اجزا اتم و یا بزرگ باشد چون افلاک و کهکشانها هر کدام جنبه های مختلف حواس و شناخت او را بیان میکند آثاری را که هنرمند با الهام از طبیعت و ذهنیاتش بوجود می آورد مظهر فرهنگ و تمدن و پدیده ها حاکم بر زندگی اوست .

همانگونه که هر یک از علوم زبان و الفبای خاص خود را دارد و با اصول و ضوابط ویژه ای تدوین و تعریف میشود و با معیار های خاص خود سنجیده و ارزیابی میگردد ، دانش هنر نیز از این قاعده مستثنی نیست . با این تفاوت که در عرصه هنر هیچ قاعده و قانونی مطلق ، قطعی و غیر قابل تغییر نمی باشد زیرا که هنر مستقیما با جریانات روحی و فکری انسان در ارتباط است که آن هم همواره دستخوش تغییر و تحول است.

هگل معتقد است هنر اندیشه است که می خواهد بر ماده سرکش چیره گردد یا اینکه هنر امر محسوس را روحانی و امر روحانی را محسوس جلوه می دهد.

هربرت رید میگوید : ساده ترین و معمولی ترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخش، این صور حس زیبایی مارا ارضا میکنند و حس زیبایی وقتی راضی می شود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم.

مرحوم دکتر علی شریعتی می گوید : دین دری است به طرف عالم دیگری که باید باشد و هنر پنجره ایست روبه آن دنیا همچنین ... هنر تجلی غریزه آفریدگاری است و تجلی روح انسان که از کمبود عالم مینالد و نمایشگر آفرینشهای اوست تا آنرا تکمیل نماید و اضافه میکند که : هنر قلم صنع فرزندان آدم است که از بهشت به زمین افکنده شد- میکوشد تا زمین زشت و افسرده را بگونه بهشتی که جایگاه شایسته او بوده و هستآرایش کند. از نظر شریعتی هنر یک مقوله دینی است و یک حقیقت متعالی و مقدس است که نجات بخش بشریت میباشد و همچنین یک رسالت فوق مادی و متعالی و صد در صد انسانی دارد. بدین جهت است که هنر را یک سرگرمی نمیداند و به عنوان یک وسیله که اوقات فراغت را پر کند و لذت های مادی ایجاد کند ، آنرا نمی شناسد . زیرا که این سپردن پست ترین شغل به مقدس ترین موجود است .

در تمام پدیده های طبیعی و موجودات عالم زیبایی های ظاهری و پنهانی وجود دارد که هر کسی به اندازه قدرت و توانایی خویشتن و میزان حساسیت و استعداد خود آن را مشاهده میکند و از آنها بهرمند میگردد. اما انسان توانایی آن را دارد تا با کسب اطلاعات خاص و ایجاد حساسیت های لازم با بهرمندی از استعدادهای نهفته و پنهان در وجود خود قدرت و توانایی بیشتری را برای درک و فهم زیبایی های طبیعی بدست آورد.

الفبای هنرهای تجسمی درک و فهم پیامهای تصویری را کم و بیش برای عموم میسر خواهد نمود زیرا که در واقع الفبا و زبان هنر های تجسمی زبان مشترکی است که در همه جا میتواند بیان کننده کلیه جلوه های بصری اعم از طبیعی یا مصنوعی باشد. به کمک این زبان هر کسی قادر خواهد بود تا بهتر و دقیق تر نمونه های طبیعی را مشاهده نماید .

در رابطه با آموزش دانش هنرهای تجسمی و آثار تصویری بصورت علمی و سیستماتیک کوشش های مهمی انجام شده و روشها و فرمولهای متنوعی ارائه گردیده است . اما به علت ابعاد متنوع و بی انتهای جلوه های بصری رسیدن به نقطه پایانی امری غیر ممکن است زیرا که با توجه به همین خصوصیت بی پایانی آن است که کثرت شکلها و تنوع آثار هنری بوجو آمده است .
فراگیری دانش بصری و مبانی هنرهای تجسمی به طریق سنتی و کلاسیک آن در جای خود مفید و ضروری است . هیچ هنرمندی نمیتواند توانایی لازم را بدست آورد مگر آن که مقدمتا آنچه را که پیش از او انجام شده است تجربه نموده رسوم و قواعد و سنت های حرفه خود را فراگرفته باشد.

هر اثر هنری حتی در مرحله نازلش نمایشگر حالات عاطفی ، اندیشه و اعتقادات طراح می باشد . طراح سعی میکند با تجربیات فنی و مهارتهایی که آموخته است با استفاده از عناصر بصری انتخابی فضای اطراف خود را در قالب یک ترکیب تجسمی تفسیر و تعبیر کند . البته هرچه ترکیب اوبا اصول و مقررات هنری مطابقت داشته باشد اثرش گویا تر و موثر تر خواهد بود.

بزودی در این مورد بیشتر خواهم نوشت
موفق باشید
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
عناصر اولیه بصری
عناصر اولیه بصری عبارتند از نقطه ، خط ، سطح ، حجم ، بافت ، نور و رنگ که در هر گونه جلوه بصری اعم از طبیعی یا مصنوعی دیده میشود.
در مرحله اول باید عناصر پایه بازشناسی شوند . باز شناسی عناصر هم از نمونه های موجود در طبیعت مجزا و تجزیه میشوند و هم در آثار مصنوعی هنری و غیر هنری یافت میگردند بعد از مرحله بازشناسی عناصر مرحله ایجاد جلوه های جدید است که باید در ترکیب های تازه ارائه گردد . ترکیبها می تواند از طبیعت الهام گرفته شوند یا کاملا آزاد و آبستره باشند.
کیفیات بصری :
عناصر اولیه بصری نمی توانند واقعیت بصری و جلوه تجسمی یابند مگر آنکه با توجه به یکی از موارد کیفیات بصری در قالب یک ترکیب معرفی گردند . تر کیب بندی عناصر هنر های تجسمی با توجه به کیفیات بصری و خصوصیات مختلف ایجاد میشوند.
مواردی از کیفیات بصری و تضاد آنها :
تاکید --------- خنثی بی طرف
نامتقارن ---------------- متقارن
شفاف ----------------- کدر
عمق --------------- سطح
با قاعده --------------- بی قاعده و...
هر کدام از کیفیات بصری عامل شکل گیری یک ترکیب انتزاعی یا باز نمایی دنیای طبیعی است که بوسیله عناصر اولیه بصری بوجود می آید هر یک از عناصر اولیه دارای معنی و مفهومی است ، چنانچه نقطه کوچکترین واحد بصری و تجسمی است که بلافاصله بعد از آنکه واقعیت عینی پیدا می کند مفهوم فضا را اعلام میکند . یا عنصر خط که در ابتدایی ترین و ساده ترین حالتش نمایشگر حرکت و تداوم آن در فضا ، مهمترین عامل طراحی می باشد .
عناصر بصری از جمله نقطه و خط و سطح و حجم و بافت مربوط به شکل و فرم می باشد که قابل اندازه گیری و محاسبه هستند اما پدیده نور و رنگ در عین حال که وابسته به شکل و فرم می باشند بعلت آنکه تحت تاثیر شرایط رنگی مرتبا دستخوش تغییر و تحول است اندازه گیری آن نیز از نظر بصری بسهولت غیر ممکن و گاه بعید می باشد .

امیدوارم مطالب مفید و قابل استفاده باشه
بزودی با مطالب جدید بر میگردم
موفق باشید
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
سلام به دوستان
کاش میشد هر قسمت از این مبحث رو به یک یا چند نفر از دوستان واگذار کنیم ، تا روی اون بحث تحقیق کنند و بعد از ارائه ، مطالب همدیگه رو تکمیل کنیم و سوالاتی که پیش میاد بپرسیم
با این کار به معنای کارگاه نزدیکتر میشیم و کار هم گروهی پیش میره
با توجه به این که تابستون هست شاید وقت آزاد بیشتری هم داشته باشیم و در نهایت آینده این بحث درخشان تر خواهد شد
اگه این جوری بخوایم پیش بریم باید اسم بحث رو بگذاریم مجموعه مقالات مبانی هنرهای تجسمی

این فقط یه پیشنهاد بود و بیش از این هم کاری از دستم بر نمیاد
موفق باشید
 
آخرین ویرایش:

memol_515

Active Member
حميد جان، من خيلي ممنونم از همكاريت. خيلي داري لطف ميكني.

راجع به نظري كه دادي، ببين، من همون وقتي كه اين تاپيكو زدم، توي توضيحاتش عرض كردم، كه مباحث پايه رو خودم اينجا عرض ميكنم.

يعني خودم طبق سرفصل جلو ميرم. اما دست بچه ها رو باز گذاشتم، كه درباره هر چيزي يا هر مبحثي، هرچقدر ميخوان، توضيح بدن.

اينكه الان بخوايم هر قسمتي رو به شخصي واگذار كنيم، خوب 2 تا مشكل داره:

يكي اينكه نميشه كسي رو مجبور به اين كار كرد و اين يه كار آزاده ! و اگر كسي دوست داشته باشه، ميتونه بدون واگذاري مسئوليتي بهش، خودش اين كار رو دنبال كنه ...

دوم اينكه، ممكنه هركسي كه توي اين مبحث شركت ميكنه توي خيلي از موارد سر رشته داشته باشه، فكر نميكنم لزومي داشته باشه صرفا مسئول يك بخش بودن، كار مناسبي باشه.

در هر صورت اگر كسي پيدا بشه كه بيشتر كمك كنه، من به شخصه خيلي ازش سپاسگذارم.
چون من خودم تابستوني وقتم خيلي پر تر از ماههاي ديگه است. ميبينيد كه چه دير به دير هم update ميكنم اينجا رو !

بازم ممنونم ازت.

منتظر مقالات بهتر بعديت هم هستيم.

موفق باشيد.
 

memol_515

Active Member
خوب، همونطور كه توي مباحث پيش گفتيم، عناصر بصري عبارت بودند از : نقطه، خط، سطح، حجم.

كه به ترتيب، همشون رو توضيح ميديم.
از اين به بعد سعي ميكنم كمي توضيحات رو تصويري كنم تا مطالب از جذابيت بيشتر و درك بالاتري برخوردار باشه.

و اما...

نقطه:​

در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می‌شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاه جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. در نتیجه ظاهراً تشابهی میان مفهوم از نقطه با آنچه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود وجود ندارد.

برای توضیح بیشتر: مثلاً در ریاضیات نقطه موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصویر میشود، بدون اینکه قابل لمس باشد. اما این مفهوم ذهنی میتواند با استفاده از یک ابزار اثرگذار (مثل اثر یک مداد، قلم مو یا فشار و ضربه چیزی سخت روی یک سطح یا مثلاً یک لکه روشن روی سطحی تیره یا بالعکس) مشخص شود و در این صورت تبدلی به یک نقطه بصری خواهد شد.

برای مثال: نقطه میتواند مرکز یک دایره، محل تقاطع دو پاره خط، یا مثلاً وقتی بخواهیم خطی را بر صفحه‌ای ترسیم کنیم، اولین تماس ابزار ما با صفحه، یک نقطه خواهد بود.

نقطه در زبان هنرهای تجسمی چیزی است که کاملاً ملموس و بصری است که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می‌دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است.

از نمونه‌های نقطه تجسمی در طبیعت می‌توان به: ستاره‌های روشن / لکه سفید ماه در پهنه آسمان تارک شب / یک تکدرخت در دشتی وسیع / جای پاهای بجا مانده بر ساحل شنی کنار دریا / یک پرنده یا یک لکه ابر در آسمان و ...

با این مثالها می‌بینیم که نفطه تجسمی شکلی خاص و اندازه آن نیز نسبی است.

در توضیح بیشتر: مثلاً وقتی از فاصله‌ای دور به یک درخت در دشت نگاه می‌کنیم، بصورت یک نقطه تجسمی دیده می‌شود. اما وقتی به آن نزدیک می‌شویم یک حجم بزرگ می‌بینیم که از نقاط متعدد (برگها) و خطوط (شاخه‌ها) شکل گرفته است.

بنابراین یک سطح که همان کادر است، نقش تعیین کننده‌ای در تشخیص دادن نقطه تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتیکه اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که بطور معمول نتوانیم جزئیاتش را بصورت سطح یا حجم تشخیص دهیم، می‌توانیم آن را نقطه تجسمی بگوئیم.


موقعیت‌های مختلف نقطه:

بسته به اینکه نقطه بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت‌های متفاوتی را بوجود می‌آورد.

یک نقطه رابطه محدود و ساده ای با فضای اطراف خود دارد و به همان نسبت تمرکز مخاطب را به خود جلب می‌کند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشد بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه، تیرگی، روشنی، رنگ، بافت، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی بوجود خواهند آورد.

• موقعیت‌های مختلف نقطه در کادر معانی متفاوتی مثل سبکی، سنگینی، تعلیق، اوج، فرود و ... را بوجود خواهند آورد.
• تراکم، انبساط و اندازه نقاط، تیرگی و روشنی های متنوعی بوجود خواهد آورد.
• در صنعت چاپ از تراکم و پراکندگی نقاط (تراکم تیرگی رنگها) در کنار یکدیگر تصویر بوجود می‌آید.

برخی از هنرمندان نقاش از این خصوصیت برای ایجاد سایه روشن در طراحی استفاده می‌کنند و یا در نقاشی‌های خود رنگهای خالص را بصورت نقطه نقطه در کنار هم قرار می‌دهند تا از تلفیق آنها در چشم بیننده رنگهای ترکیبی دیده شود. (این خصوصیات در صفحه تلویزیون هم کاربرد دارد.)

در فن چاپ در اثر تراکم ترام‌های سیاه یا رنگی که در کار یکدیگر قرار می‌گیرند تصویر با درجات خاکستری یا رنگی ایجاد می‌شود.
نقطه بصري انرژي و تأثير ويژه‌اي را در فضاي پيرامون خود منتشر مي‌كند. بنابراين وجود نوعي ارتباط متقابل در ميان آنها براي ايجاد تأثير مثبت و هماهنگ الزامي است. در غير اين صورت در اثر عدم ارتباط ميان آنها نوعي اغتشاش بصري ايجاد خواهد شد كه مانع از تأثيرگذاري متمركز بر مخاطب ميشود.

خوب دوستان، اين هم از نقطه. به زودي ميريم سراغ خط!

عكسها رو به زودي ميذارم .
xejx3o.gif

موفق باشين.
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
نکاتی در مورد نقطه

سلام به memol_515 عزیز و تشکر از اینکه به پیشنهادم فکر کردین ، من که توجیه نشدم اما شما مدیر این قسمت هستید و هر چی نظر شما باشه همون اطاعت میشه .
بهر حال ممنون و همون روش قبلی رو ادامه میدیم


نکاتی در مورد نقطه

**اولین عنصر بصری نقطه است که مبدا پیدایش فرم می باشد وجود نقطه مبین مکانی در فضاست

**یک نقطه دارای انرژی تصویری است و هرگاه برای قوه بینایی مطرح شود و ادراک گردد موجودیت خود را اعلام کرده است و در
ضمن هر گاه شروع به رشد نماید جلوه خط یا عناصر دیگر را به خود میگیرد.

**شکل معمول و متداول نقطه به صورت دایره است اما آن را به صورت شکلهای دیگری هم میتوان یافت که به ندرت استفاده میشود

**نقطه ممکن است در سطح مطرح شود یا به صورت حجم و سه بعدی در فضا وجود داشته باشد

**هر نقطه دارای مفهوم و جلوه خاص تصویری است از جمله دارای مرکزیت و ایستا است خصوصا اگر به صورت واحد در سطح یا فضا مطرح شود.

**نقطه دارای انرژی است ، انرژی آن بسیار متراکم و درون آن نهفته است

**در موسیقی فاصله های بین سکوت و صدا را نقطه می دانند.

**با تکرار نقطه در کنار یکدیگر ، منظم یا غیر منظم ، شکل بدست آمده جلوه سطح را خواهد داشت

**از برخورد دونقطه با هم یک نقطه تاکید بوجود می آید . همین خاصیت را در محل تقاطع مجموعه ای از خطوط میتوان مشاهده کرد

**نقطه میتواند به شکل یک عنصر تصویری مثبت و یا یک عنصر تصویری منفی در بوجود آوردن یک ترکیب به کار گرفته شود

**با تکرار نقطه در ترکیب های بسیار متنوع و متعدد مفهوم ریتم را میتوان شناخت و بصورت یکی از عوامل بسیار مهم ترکیب های جدید در نظر گرفت

**فضا به صورت یک مفهوم عینی و تجسمی مفاهیم اساسی زیبایی شناسی را بوجود می آورد همین مفهوم را به صورت بسیار متنوع و متعدد با نقطه به عنوان عنصر تصویری شکل دهنده بوجود می آورند.

**به طور کلی نقطه را هم در طبیعت و هم در ترکیبهای آثار هنری میتوانیم یه صورتهای بسیار متفاوت مشاهده کنیم.

درادامه نکات فوق را به صورت کارگاهی بررسی خواهیم کرد
 
آخرین ویرایش:

GFX Master

مدیر انجمن گرافیک دو بعدی ومسئول فروشگاه
مائده جان و حمید آقا مرسی. واقعا بحث جالبی رو شروع کردید و مطمئنا منبع خوبی میشه.

داشتم تو نت میگشتم یه مقالۀ جالب دربارۀ ترکیب عناصر بصری یا زندگی روزمره پیدا کردم.

بنظر شخصی من این تئوریهایی که توی کتابای مختلف نوشته میشه و البته بسیار هم مهم و ضروری هستن زمانی به درد آدم میخورن که مورد استفاده قرار بگیرن! تا زمانی که ما از این تئوریها فقط برای نمره گرفتن استفاده کنیم هم خسته کننده میشن و هم کاملا بدون اثر. اما وقتی توی زندگی روزمره سعی کنیم از مفهوم نقطه استفاده کنیم مطمئنا هم یادگیریش راحتتر میشه و هم برامون دلچسب تر میشه.

مثلا توی این مقالۀ جالب که از روزنامۀ ایران بود دربارۀ تاثیر عناصر بصری در چیدمان منزل یا همون هنر دکوراسیون صحبت کرده بود. عینا مقاله رو اینجا میذارم تا خودتون مطالعه کنید. بنظرم مقالۀ خیلی جالبیه.

-------------------------------------------------------------------
عناصر بصری در هنرهای دكوراسیونی

هنگامی كه وارد فضایی جدید می شوید و آن محیط در نظرتان زیبا جلوه می كند، نخستین سؤالی كه به ذهن شما خطور می كند این است كه طراح و دكوراتور این فضا كیست؟! و پس از آن در ذهن، سلیقه و هنر او را تحسین می كنید.ولی مطلبی كه باید مد نظر قرار گیرد این است: آنچه كه در یك فضا نظر ما را به خود جلب كرده، مجموعه ای از عناصر اساسی بصری (الفبای تجسمی) است كه اگر تركیب وحدت یافته باشد خوشایند و با مفهوم جلوه می كند.عناصر و كیفیات هنری و چگونگی سازمان دادن عناصر بصری و روشهای فنی برای كنار هم قرار دادن آنها (چیدمان) جملگی از مقوله های مهم زیبا شناسی هستند.

عناصر اساسی بصری كه به آنها اشاره شده، عبارتند از: نقطه، خط، شكل (فرم)، بافت و رنگ و سایه رنگ.روند سازمان دادن به این عناصر طراحی نام دارد و این در تمامی انواع هنرهای تجسمی از جمله هنرهای تزئینی و دكوراسیونی نیز صدق می كند. هنرهای تجسمی كه زیر مجموعه ای از هنرهای بصری هستند، به هنرهایی اطلاق می شوند كه از طریق حس بصری قابل دریافت هستند. و خط را می توان قاطع ترین عنصر بصری شمرد زیرا، برای همگان آشنا، صریح و روشن است و چشم بیننده را هدایت كرده و مقصد خود را به بیننده می رساند.اگر در آشپزخانه منزلتان دقت كنید، خط هایی كه كابینت ها و لوازم دیگر (یخچال، گازو غیره) را به وجود آورده اند، همچنین فرم آنها چشمان را هدایت می كند زیرا عناصر بصری دارای انرژی هستند.

خط ها اقسام مختلف دارند و هر كدام برای مقاصد خاصی به كار می روند، خط ها در بیان احساسات و عواطف نیز نقش مهمی دارند، نرمش و انعطاف خطوط منحنی و صراحت و استحكام وایستایی خطوط عمودی و افقی، هر كدام برای موضوعات و فضاهای مختلفی مناسب هستند.

تأثیرات بصری انواع خط: خطوط عمودی، گرچه بر ارتفاع فضا می افزاید ولی محیطی خشك و رسمی پدید می آورد. پس می توان برای محیط هایی با سقف های كوتاه، كاغذ دیواری ها و یا پرده های راه راه، عمودی به كار برد.به كارگیری خطوط افقی در فضا، به پهنا و وسعت محیط می افزاید، این گونه خطوط بیانگر احساس راحتی و آسایش هستند.خطوط منحنی حاصل پیام لطافت، ظرافت و آرامی خاصی است. یك خط منحنی پهن و پر، یادآور شادی و خوشی پایدار است حال آن كه یك خط منحنی كم عرض و باریك پیام آور آراستگی و ظرافت و تهذیب خواهد بود.خطوط مورب (اریب) خاصیتی دراماتیك دارند و حس حركت و فعالیت را القا می كنند. خط اریب سقف با خطوط عمودی كاغذ دیواری كنتراست (تباین) پیدا كرده و احساس حركت و یا فعالیت را متباور می سازد.خط های عمودی كاغذ دیواری، در محیط، خطای بصری ایجاد كرده و ارتفاع سقف را بیشتر نشان می دهد، در ضمن نقیصه ای كه در اثر سراشیب بودن سقف در فضا ایجاد شده بدین صورت جبران می شود.خط افقی كاشی های اطراف نیز پایه ای برای خطوط عمودی كاغذ دیواری بوده و فضای حمام را جلوه می دهد.شكل از جمله دیگر عناصر بصری: هرگاه فرمی حالتی دوبعدی داشته باشد، آن را شكل می نامیم ، انتخاب و نحوه به كارگیری فرمهای هندسی كه در طراحی محیط و دكوراسیونی به كار گرفته می شوند، باید به گونه ای باشد كه با وجود تركیب و تلفیق آنها با یكدیگر، احساس و نگرشی واحد را در فضا بگسترانند، بدین صورت می توان از ایجاد آشفتگی و بی نظمی در محیط جلوگیری كرد.اشكال هندسی مانند مستطیل، به مربع، مثلث و دایره نیز هر كدام بیانگر حالت و روحیه خاص هستند به عنوان مثال: تأثیرات روحی و بصری حاصل از حضور اشكال مستطیل و مربع بسیار به یكدیگر شبیه است. آنها بیانگر حالت پایداری و استواری هستند.مثلث القا كننده حركت و جنبش است. دایره حالت حركت دورانی دارد و كار برد آن در یك محیط فضا را بزرگ تر جلوه می دهد.عنصر بصری دیگر بافت: بافت عبارت است از نمود و ظاهر یك سطح از نقطه نظر كیفیت قابل لمس آن.نوع بافت از طریق حس با صره و حس لامسه درك می شود و رابطه حس باصره و حس لامسه، حاصل تجربیات پیشین انسان است و كار برد هر كدام از آنها در محیط، القاكننده حس خاصی است در واقع تأثیر گذاری هر نوع بافت با بافت دیگر متفاوت است.رنگ عنصر بصری دیگر: كه القا كننده خوبی برای احساسات و حالات روحی است. بطور كلی رنگها سه خاصیت اصلی دارند. ۱ـ فام یا همان شناسه رنگ. ۲ـ درخشندگی. ۳ـ درجه خلوص.

خصوصیات و تأثیرگذاری آنها رابطه مستقیمی با میزان خلوص، نوع تركیب، میزان استفاده و محل قرار گرفتنشان در یك محیط دارد. رنگ نیز مانند دیگر عناصر بصری انرژی دارد.ولی این انرژی با درجه های خلوص مختلف و درشرایط گوناگون متفاوت است. جنبه روانشناختی رنگ از جمله مهمترین ویژگی های آن است كه در هنر دكوراسیون از اهمیت خاصی برخوردار است.
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه**

کارگاه شماره 1 کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه** قسمت اول

خب اینجا کارگاه نقطه هست ... خوش اومدید
قصد دارم تا با بررسی تصویری نقطه حالات مختلف آن را بررسی کنم و نتایج رو ارائه بدم شما هم میتونید این کار رو برای خودتون انجام بدید و به نتایج جدیدی برسید

پیدایش یک نقطه در مرکز فضای سطح مربع

1.jpg


حرکت نقطه د مرکز فضای سطح مربع

2.jpg


انواع نقطه از نظر اندازه

3.jpg


انواع نقطه از نظر شکل

4.jpg


سنگفرش کف حیاط و باغ با قلوه سنگهای کوچک ( باغ شاهزاده - ماهان ، کرمان )

5.jpg


قلوه سنگها در کف رودخانه به صورت نقطه های کوچک و بزرگ به نظر می آید

6.jpg


سه نمونه تمرین با نقطه برای نشان دادن تاکید

7.jpg

8.jpg

9.jpg


دو نمونه ترکیب با نقطه های مثبت و منفی

10.jpg

11.jpg


سه نمونه تمرین با نقطه برای نمایش ریتم

12.jpg

13.jpg

14.jpg

دو تمرین برای نمایش فضای مثبت و منفی

15.jpg

16.jpg


سه نمونه تمرین برای نمایش تکرار یکنواخت و تکرار ریتمیک

17.jpg

18.jpg

19.jpg


تمرین نقطه
20.jpg
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه**

کارگاه شماره 1 کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه** قسمت دوم

ترکیب نقطه در اندازه های متفاوت با ترکیب سیاه و سفید

21.jpg

22.jpg

23.jpg

24.jpg


نقطه های مربع شکل با اندازه های مختلف ، عمق و فضای تازه ای ایجاد کرده اند ، در حالی که وجود رنگهای متنوع مانع رویت واقعی ترکیب شده است

25.jpg


از نقطه ها برای نمایش نمونه های طبیعی استفاده شده است

26.jpg


ایجاد ترکیبهای انتزاعی و طبیعی با انواع نقطه

27.jpg

28.jpg

29.jpg

30.jpg


با تکرار منظم نقطه ها سطح مربع ایجاد شده

31.jpg


با تکرار منظم نقطه ها سطح دایره ایجاد شده

32.jpg


از برخورد دو خط با هم یک نقطه تاکید بوجود می آید

34.jpg


از برخورد خطوط با هم یک نقطه بزرگ تاکید بوجود می آید

33.jpg


نمایش نظم و بی نظمی بوسیله نقطه

36.jpg


با تکرار نقطه حرکت و در نتیجه خط به وجود می آید

35.jpg


ترکیب نقطه ها برای نمایش حرکت

37.jpg

38.jpg


ترکیب نقطه ها برای نمایش پرسپکتیو و عمق

40.jpg


ترکیب نقطه ها به شکل برگ

39.jpg
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه**

کارگاه شماره 1 کارگاه نقطه ** شناخت و تمرین و بررسی نقطه** قسمت سوم

ترکیب نقطه ها به حالت مثبت و منفی برای نمایش حرکت ، پرسپکتیو و عمق

41.jpg

42.jpg


استفاده از نقطه برای نمایش طبیعت

43.jpg

44.jpg


استفاده از نقطه برای ایجاد سایه روشن و نمایش طبیعت

45.jpg


با تکرار نقطه های کوچک و بزرگ سایه روشن طبیعی ایجاد میشود - چهره وازارلی اثر هنرمند-

46.jpg


تکرار صورتها از فاصله دور به صورت نقطه به نظر می آیند

47.jpg


ترکیب نقطه ها برای نمایش طبیعت- مرحوم جلال آل احمد-

49.jpg


ترکیب نقطه ها به حالت ریتمیک برای نمایش فضای سه بعدی و حرکت

48.jpg


آرایش نقطه های شش ضلعی کوچک و نقطه های بزرگ وسط در مسجد جامع یزد

50.jpg


با تکرار نقطه های مربع شکل و خاکستری رنگ کاشی خط کوفی فضایی تازه یافته است

52.jpg


نقطه های مثلثی شکل مثبت و منفی ، با آرایشی ریتمیک ترکیبی تازه به وجود آورده است

51.jpg
 

Hamid_ahmadi

Well-Known Member
مائده جان و حمید آقا مرسی. واقعا بحث جالبی رو شروع کردید و مطمئنا منبع خوبی میشه.

داشتم تو نت میگشتم یه مقالۀ جالب دربارۀ ترکیب عناصر بصری یا زندگی روزمره پیدا کردم.

بنظر شخصی من این تئوریهایی که توی کتابای مختلف نوشته میشه و البته بسیار هم مهم و ضروری هستن زمانی به درد آدم میخورن که مورد استفاده قرار بگیرن! تا زمانی که ما از این تئوریها فقط برای نمره گرفتن استفاده کنیم هم خسته کننده میشن و هم کاملا بدون اثر. اما وقتی توی زندگی روزمره سعی کنیم از مفهوم نقطه استفاده کنیم مطمئنا هم یادگیریش راحتتر میشه و هم برامون دلچسب تر میشه.

خوشحالم از اینکه از نظر شما مطالب من مفید بوده
من هم تمام تلاشم اینه که چطوری این مطالب تئوری در اینجا به صورت عملی استفاده بشه تا کاربردی تر کار کنیم
واسه همینه که به نظرم رسید تقریبا برای هر مبحث کارگاهی داشته باشیم ( مثل کارگاه نقطه ) که هم در اون کار گاه به کاربرد ها دست پیدا کنیم و هم بهتر اون رو بشناسیم
مثلا در کارگاه قبل من یاد گرفتم که اگه در یک کار گرافیکی بخوام تمرکز رو نشون بدم از چی باید استفاده کنم یا اینکه حرکت رو اگه بخوام نشون بدم از چی باید استفاده بشه
امیدوارم با این کار تونسته باشم به هدفی که توی ذهنم هست و به نظر شخصی شما و شاید خیلی از دوستان نزدیک شده باشم
 

جدیدترین ارسال ها

بالا