memol_515
Active Member
خط:
همگي ما با خطوط و جلوههاي مختلف اون آشنايي داريم. مبحث خط را با مثالهايي آغاز ميكنيم:
نقوش خطي روي لباسها و روي فرش زير پايمان / رديف صندليها در سالن امتحانات / خطوط آجرهاي چيده شده و در امتداد هم ديوارها / سيمها وتنه درخت و تيرهاي چراغ برق در كنار خيابانها / جويباري كه پيچ و تاب خوران جاريست / شيارهاي شخم در مزرعهها / درخشش برق و ارتباط خطي برخي از ستارگان در صورتهاي فلكي / خطوطي كه بچهها براي بازي كردن روي زمين ميكشند يا خط خطيهايي كه بر سطوح مختلف بوجود ميآورند/ خط نوشتاري هم در اين دسته ميگنجد / خطوطي كه براي ترسيم نقشه يك ساختمان توسط استاد معمار كشيده ميشود ...
و سرانجام خطوطي كه با ابعاد و شيوههاي گوناگون توسط يك هنرمند طراح كشيده ميشود.
تنوع مثالها و نمونه ها به خوبي نشان ميدهد كه منظور از خط تجسمي معنايي نسبي از خط است؛ و آن، نشان دادن يك حركت ممتد و پيوسته بر سطح يا در فضاست. پس ميتواند دو بُعدي يا سه بُعدي باشد.
مثلاً يك قطار در حال حركت از فاصلهاي دور به صورت يك خط ممتد ديده ميشود. در حاليكه وقتي با قطار مسافرت ميكنيم و در داخل آن هستيم، ديگر اين برداشت بصري را نداريم.
بنابر اين، در تعريف تجسمي، خط عبارت است از:
«حركت يا شكل ممتد بصري، خواه بدون ضخامت و به صورت دوبُعدي و خواه با داشتن ضخامت و برجستگي يا فرورفتگي.»
مثل بخشهايي از يك نقش برجسته، حجم، خط و مرز پيرامون يك سطح، محل برخورد دو سطح با دو زاويه مختلف (مثل ديوار كلاس و سقف!)، مرز حاصل از آميختگي دو سطح با دو رنگ مختلف يا تيرگي متفاوت و درآخر اثر حركت مداد يا قلم مو يا يك شيء نوك تيز بر يك صفحه ...
جهت خط:
خطوط تجسمي بر اساس جهت حركت مداوم به 4 دسته اصلي تقسيم ميشوند:
1- خطوط عمودي كه در طبيعت به شكل تنه درختان، تيرهاي برق و ساختمانهاي مرتفع ديده ميشوند.اين نوع خط در يك اثر تجسمي ممكن است به مفهوم : ايستادگي، مظهر مقاومت و استحكام باشد. و يا صرفاً رابطه مناسبي را از نظر بصري و زيبايي شناسي با ساير خطوط و اشكال يك تركيب بوجود بياورد.
2- خطوط افقي كه در طبيعت به صورت سطح زمين، خط افق، پهنه دريا، يا يك انسان خوابيده ديده ميشود.اين نوع خط در يك اثر تجسمي ممكن است به مفهوم : سكون، آرامش و اعتدال باشد. و يا صرفاً رابطه مناسبي را از نظر بصري و زيبايي شناسي با ساير خطوط و عناصر يك تركيب به نمايش بگذارد.
3- خطوط مايل كه معمولاً در طبيعت به شكل كنارههاي كوه، خطوط رعد در آسمان و سراشيبي ديده ميشوند. و در يك اثر تجسمي ممكن است براي نشان دادن تحرك، پويايي، خشونت و عدم سكون و ثبات اختيار شوند. يا اينكه رابطه مناسبي را از نظر بصري با ساير عناصر يك تركيب ايجاد كنند.
4- خطوط منحني كه معمولا در طبيعت به شكل تپه ماهور، انتشار امواج، پستي و بلندي زمين و حركت بعضي از جانوران ديده ميشوند و در يك اثر تجسمي ممكن است براي نمايش حركت سيال و مداوم، ملايمت و لطافت به كار گرفته شوند يا اينكه صرفا رابطه مناسبي را از نظر بصري با ساير خطوط و عناصر بصري ايجاد كنند.
حالت خط:
چهار دسته اصلي خطوط كه در قسمت قبل توضيح داده شدند، ميتوانند در مسير حركت خود داراي شرايط زير باشند:
1- ضخيم يا نازك، قوي يا ضعيف، تيره يا روشن شوند.
2- به صورت خطوط باريك و يا ظخيم يكنواخت باشند.
3- ميتواند در جهت مسير اصلي خود، بريده بريده يا ممتد باشند.
4- ميتوانند در جهت مسير اصلي خود به شكل زيگزاگ، شكسته يا موجي درآيند.
5- ميتوانند به صورت منظم و يا نامنظم در مسير اصلي حركت خود تغيير جهت دهند.
كاربرد خط:
-خط عنصر اصلي طراحي است.
-ترسيم خطوط پيراموني يك شكل ميتواند تصوير اشيا را به نمايش بگذارد.
-تراكم و انبساط هاشورها حجم و سايه و روشني ها را نشان ميدهد.
-با ظخيم و نازك كردن خطوط در طراحي، قسمت هاي سايه دار مشخص ميشوند و حالت خطوط جنسيت و بافت اشيا را از لحاظ نرمي، سختي و استحكام مشخص ميكند.
-در آثار نقاشان رئاليست (طبيعتگرا) كه شكلهاي اشياء به دقت ترسيم ميشوند، وجود به عنوان پايه اصلي طرح، قابل مشاهده است. اگرچه ممكن است تيرگي و روشني و يا رنگ جاي خطوط را گرفته باشد.
-در آثار نقاشان امپرسيونيست خط فاقد صراحت است و از ثبات و پايداري برخوردار نيست.
-در آثار اكسپرسيونيستي خط با اغراق و صراحت بيشتري ديده ميشود و همه انري بصري خود را به نمايش ميگذارد.
-در آثار انتزاعي، خطوط نمايشگر اشياء نيستند، اما نقش آنها در ساختار بصري و هندسي آثار كاملا مشهود است.
خوب اين هم مقدمه اي از مبحث «خط»!
در ادامه با نمونه هاي عملي خط بيشتر آشنا ميشويم.
موفق باشيد