گفتگو با اندرو استانتون(کارگردان وال ای) به بهانه بردن جایزه اسکار بهترین انیمیشن
گفتگویی با اندرو استانتون (خالق وال ای) دربارۀ طبقه بندی فیلم های انیمیشنی در اسکار و چگونگی مردمی شدن وال ای.
این گفتگو یی ست با کارگردان فیلم وای ای. در این گفتگو سعی می کنیم به این مطلب بپردازیم که چطور وال ای توانست فاصله بین صنعت انیمیشن و فیلم های لایواکشن را کم کند و همچنین چه عاملی باعث میشود چشمان والی ای، در وجود ایو کاوشگر ــ جسمی براق که مهارتی خاص در کار با اسلحه داردــ ویژگی های زنانه را ببیند.
بعد از اخذ جایزۀ بهترین فیلم از انجمن منتقدین لس آنجلس در سخنرانی اتان به شکستن سقفی شیشه ای اشاره داشتید اگر می شود کمی بیشتر در این باره توضیح دهید؟
خب. درست در زمان شروع کار داستان اسباب بازی ها احساس می کردیم که انیمیشن باید شبیه چنین چیزی باشد. اگر نگاهی به عقب بیندازید قطعاً به خاطرتان می آید که همه این گونه احساس می کردند، چه اشخاصی که درگیر این صنعت بودند و چه آنهایی که از بیرون به این هنر نگاه می کردند. همه گمان میکردنداگر چیزی انیمیشن شد پس یعنی باید موزیکال بوده و قصه های افسانه ای داشته باشد ، باید صحنه هایی از دهکده ای شاد و با مردمانی سرزنده و کلاً یک سری صحنه های غیرضروری و بی ارتباط را در آن قرار داد.
من ناگهان متوجه شدم که منتقدین مورد علاقه ام با زبان بی زبانی می گویند «خوش به حال بچه ها ». این یک نگاه منتقدانه و البته برای من و دیگران به این معنا بود که نباید مثل ماهی اسیر تور ماند . به همین خاطر احساس کردیم که الان وقت آن رسیده که در فیلم سازی جهشی ایجاد کنیم و فهمیدیم که روش های قبلی دیگر کارساز نیستند .
و وال ای متولد شد .
دربارۀ وال ای ما از صفر شروع کردیم. اما گمانم این است: مردم عمیقا به شیوه کارهای انیمیشنی عادت کرده بودند این فیلم،نمی خواست با ادامه همان کارها در صدد جلب توجه مردمی ساخته شود، اما در نهایت نظرات آنان را به سوی خود کشید. البته این تحول فکری در مردم برای ما عجیب بود، چون من احساس نمی کنم که فلسفۀ ما در فیلم سازی یا تغییر روند فیلم سازی ما در این اثر روی بقیۀ کارها هم چنین اثری بگذارد.
پس به آرامی خرق عادت کردید، موانع را از سر راه برداشتید ، برندۀ جایزه های متعدد شدید؟
اگر بخواهم در یک جمله پاسخ دهم، قصدمان این است که با ارائۀ فیلم های خوب مردم را از پای در آوریم !. در حین کار به این موضوع فکر کردیم که بدون بهره گیری از حضور بازیگران این فیلم را بسازیم. اما تا جایی که می دانم هر کسی که قدم به این راه می گذارد بازیگران را نیز در آن سهیم می کند، می دانید که منظورم چیست ؟ البته طرز فکر ما این است که هیچ وقت قصد نداریم بازیگران زیادی را به کار بگیریم بلکه قصد داریم در صورت نیاز از بازیگران هم استفاده کنیم . چرا که در هر حال بازی خوب تکرار نشدنی ست ، ما دوست نداشتیم که به این خاطر از چیزی بترسیم.
در ابتدا قصد دست اندرکاران جایزۀ اسکار از ایجاد یک بخش جداگانه برای آثار انیمیشنی در حقیقت قدرت بخشیدن به فیلم هایی از این دست بود، اما حالا این طور فکر نمی کنید که قصد آنها به حاشیه راندن و جداسازی این صنعت است؟
در واقع این نشانۀ تغییر زمانه است .زیرا امروزه در فیلم های لایو اکشن و حتی بسیاری از فیلم ها ، استفاده از هنر انیمیشن و به طور کلی گرافیک کامپیوتر در ساخت آنها اجتناب ناپذیر است . دیوار جداکنندۀ این دو از هم به قدری نامشخص و نامعلوم شده که فکر می کنم سال به سال که می گذرد تشخیص آن سخت تر و سخت تر می شود به طوری که دیگر نمی توان بین فیلم های انیمیشنی و فیلم های غیرانیمیشنی فرقی قائل شد. و آنچه که من عاشقش هستم رسیدن به این نقطه است بگویم برایم مهم نیست. چون سالهاست که می خواهم به این نقطۀ "برایم مهم نیست" برسم .
چطور راضی می شوید این سقف شیشه ای را که در اول صحبت هایتان به آن اشاره شد بر سر عوامل جایزۀ اسکار نشکند؟
تا به این لحظه اینقدر هیاهو دربارۀ فیلمی ندیدم که الان در مورد کاری که انجام داده ایم، شاهد بودم. همۀ تماشاگران هیجان زده بودند و چون کار به این مرحلۀ رضایت تماشاگر رسید حتی اگر این سقف شیشه ای نشکند هم راضی خواهم بود. پیشاپیش به خاطر احساس مردم نسبت به اثر حقیقتاً و حقیقتاً به سطحی از رضایت که میخواستم رسیده ام. وقتی مردم می گویند اگر این فیلم بهترین نباشد پس هیچ فیلم دیگری هم نخواهد بود واقعاً شنیدن این حرفها احساس خوبی در من ایجاد می کند. از زمان بچگی یکی از طرفداران پروپاقرص فیلم بودم و فکر می کنم خیلی خوش شانس بودم که در سانفرانسیسکو شروع به کار کردم به همین خاطر هنوز هم احساسم مثل یک طرفدار است تا یک فیلم ساز واقعی و همیشه می خواستم که خودم را باور کنم ــ مهم نبود که چقدر کارم ساده لوحانه جلوه کند ــ اعتقاد من این است که بالخره بهترین فیلم ها زمانی در جای مناسب خود توجه آکادمی اسکار را به خود جلب خواهند کرد.
کاراکتر ایو از سوی بسیاری به عنوان بهترین شخصیت پردازی دربارۀ جنس مونث شناخته شده. با توجه به اینکه در فیلم می بینیم که او هر چیزی که در اطرافش می بینید را منهدم می کند پس چه چیزی به او شخصیت زنانه داده؟
ممکن است که از من دلخور شوید. اما من فقط سعی کردم که ویژگی های مختلفی که جه از نظرحسی چه از نظر اخلاقی میان روابط مردان و زنان هست را نشان بدهم. لااقل فقط از روی تجربه ای که داشتم این کار را انجام دادم اما از نظر تکنیکی خود را یک آماتور می دانم. جالب است که بدانیدهنوز هم از به یاد آوردن پرتاب لنگه کفش از طرف دختری که می خواست مرا وادار به ازدواج کند شوکه می شوم . همیشه این طور به نظرم آمده که زن های اطراف من می خواستند مرا تحت قدرت خود بگیرند از مادرم گرفته تا همسرم و دخترم. واقعاً همیشه سعی کردم به این موضوع پی ببرم و در موردش فکر کردم که آنها را زیاد دست بالا نگیرم، اما بعداً مجبور شدم تاوانش را هم بپردازم. طبیعت متغیری درون آنهاست، اما بیشتر از این طبیعت مرموز که همواره فکر من را به خود مشغول کرده این است که چه چیزی در وجود آنهاست که اینقدر جذابشان می کند. و من فکر می کنم که این همانی ست که من عاشقش هستم. به نظرم ما مردها هیچ وقت نمی خواهیم زن ها را بشناسیم چون وقتی که خیلی نزدیکشان می شویم و پا را از مرزشان فراتر می گذاریم آن موقع است که آن طبع تندخو به سراغشان می آید.
پس به خاطر همین است که ایو به همه چیز شلیک می کند.
دقیقاً، وجود تفنگ هم به خاطر این مسئله است و عدم اطلاع وال ای از حد و مرزهایی که برای یک زن وجود دارد، و این دلیلی ست که کلاً مردان از آن بی خبرند. رفتاری که مردها اتفاقی با آن برخورد می کنند و به مرور زمان و با کسب تجربه متوجه آن می شوند. البته ممکن است از آن جان سالم به در ببرند یا نبرند. سعی شده این پیام به صورت کنایه آمیزی به بیننده منتقل شود. حقیقتی که در مورد ایو می بینیم او از تکنولوژی بالا و زیرپوستی برخوردار است که تماشاگر نمی تواند آن را به چشم ظاهر ببیند و فکر می کنم کسی که او را ساخته بیشتر به جنبۀ زیبایی شناسانه او از بعد تکنولوژیکی توجه کرده است. چون قصد داشته او در چشم یک ربات دیگر از نوع خودش به عنوان یک ماشین مکانیکی زیبا جلوه کند نه آن زیبایی که یک مرد از یک زن می بیند. کما اینکه ظاهر خود ایو هم او را به یک معما برای بیننده تبدیل کرده است. یک چیز دیگری که ما در مورد او می بینیم معلق بودن او در هواست .ایو همیشه تمیز است اما در مقابلش وال ای به خاطر حرکتی که در زمین دارد همیشه کثیف. پرداختن به این گونه مسائل از نگاه جنسیتی با توجه به تفکرات مرسوم در جامعه و تفکرات قدیمی صورت گرفته است.
معمولاً در کارهای پیکسار عشق های خانوادگی و روابط دوستانۀ می بینیم اما این یکی واقعاً رمانتیک ترین رابطه ای ست که تاکنون شاهد بوده ایم.
بله، این تنها فیلمی ست که ما در آن مستقیما از داستان عاشقانه و رمانتیک استفاده کرده ایم. هر شی ای که در محیط می بینید، به نوعی از اشیاء موجود در اجتماع انسانی الهام گرفته شده اند و این موضوع اولویت دوم و حتی سوم بود که می خواستم در حد اغراق به آن پرداخته شود. می خواستم فقط صحنۀ عاشق شدن دو ربات را به تصویر بکشم و بعد مجبور شدم که از آن به نتیجه گیری هم برسم . می خواستم شادی و احساس گناه معصومانه ای که اغلب در داستانهای عاشقانۀ دهه 50 از دو عاشق می بینیم را نشان بدهم چیزی که در جوامع امروزی ما دیگر پذیرفتنی نیست
آیا احساس نکردید که پیام فرازمینی وال ای یک جوری تحمیلی به نظر می رسد؟
خیلی سعی کردم که این طور نشود.
بزرگترین دلیلی که من یک گیاه در این فیلم قرار دادم – البته قبل از آن باید بگویم از ابتدا نمی دانستم فیلم به کجا خواهد رفت چون قبل از این که کلیت داستان را بدانم شروع کردم و جلو رفتم – این بود که به خاطر می آورم به این فکر می کردم این تنها ترین موجود به جا مانده است که 700 سال بدون هیج دلیلی در حال کار کردن است و این جدا خیلی سرسختانه بود پس گنجاندن گیاه در صحنه های فیلم به طور ناگهانی به ذهنم خطور کرد به گیاهی فکر کردم که مثل خود او باشد گیاهی که رها شده و حتی ماشین ها ی انسانی هم آن را درو نکرده اند . گفتم «آره خودشه ». فکر ها در سرم جوانه میزدند و با منطق پیش رفتم .
فیلم به مردمی که عشق به یکدیگر را فراموش کرده اند و پیامدهای منطقی برگرفته از این موضوع میپردازد . عشقی که به خاطر نبود آن هر چیز دیگری به تدریج فرسوده و از هم پاشیده می شود. من هنوز نمی توانم فکر کنم که بلایایی چون گرمایش زمین واقعا می توانند در نهایت چنین تاثیراتی بر جوامع بگذارند .
به فکر ساخت دنباله ای برای وال ای هستید؟
فکر نمی کنم. قصدم را نه به عنوان نمایندۀ دیزنی و پیکسار بلکه به عنوان یک فیلم ساز گفتم. اصولا وقتی کاری را شروع می کنم به دنباله دار کردن آن فکر نمی کنم و فکر می کنم این یک نگرش خیلی متفاوت نسبت به دیگران است. البته مخالف دنباله سازی نیستم، اما معتقدم که آثار خیلی محدودی باید دنباله دار ساخته شوند .تو باید بتوانی خود را از موفقیت، گیشه و اشتیاق تماشاگربرای تماشای مجدد جدا کنی .
اصلاً تمایلی ندارم که فردا نوه ام به من بگوید بابابزرگ نموی یک را تو ساختی یا نمو 2 را ؟ این جمله قطعاً مرا می کشد.
منبع : blog.newsweek.com
ترجمه :
ایرانیان انیمیشن