★★ میتینگ نمایشگاه کامپیوتر مشهد ★★

این میتینگ رو:


  • مجموع رای دهندگان
    35

mangool

Member
سلام

در کل که بار علمی نداشت

اما هدف دیدار دوباره بود و دور هم بودن که خیلی خوش گذشت ، انشالله دوره های بعدی هم خواهیم امد ،

مرسی کسانی که اومدن ، کسانی هم که نتونستن بیاد انشالله دفعه بعدی

/

مهران !
:sad:

ماندانا میاد توضیحات رو میده دیگه ولی بگم که امشب فقط عادل پیاده شد بقیه دست تو جیبشون نکردن
حالا اين بنده خدا عادل چقدي خرج كرد ؟ يا بهتر بگم شام مهمون بودين؟

بعید میدونم الان بیاد ، چون موقعی که داشت میرفت خونشون میگفت که داره میره که بخوابه ! :)


مجید
همچنان منتظر گزارش سبزتان هستيم:)

منم فردا مي رم ببينم چه خبره ولي خوب تهناي تهنا !!!
خبره فردا رو هم مي يارم واستون ...البته شنيدم فردا قراره برف بياد :neutral:
 

ehsan_3dmax

Active Member
سلام
جاتون خالي خيلي حال داد! هم قبله نمايشگاه هم بهدش!
حالا قضيش رو ميزارم شايد ماني بگه من فعلن نميتونم بگم چه اتفاقاتي افتاد والا از فردا شايد بن بشم! بازم ميگم جاتون خالي خيلي خنديديم دوستاي خوبي هم پيدا كردم حيف كه فرصت به اندازه ي كافي واسه صحبت كردن نبود.
در كل انتظار داشتم بيشتر باشن بچه ها كه به زور 15 يا 20 نفر شديم.
راستي كسي نرم افزار خوب واسه تبديل mp4 نميشناسه؟ مي خوام حجمش رو كم كنم. اونايي كه بودن شايد بدونن چيرو ميگم.
موفق باشيد.
 

S4DEGH

Well-Known Member
ببينم parsgibit جان شماره من رو كي به شما داده بود ؟

از طرفي چرا زنگ مي زدي قطع مي كردي ؟

من الان از تو سايت فهميدم شما بودي !!!!!!!

در ثاني كي گفته ماني بايد گزارش بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مجيد شروع كن همه منتظريم :)
 

ehsan_3dmax

Active Member
ببينم parsgibit جان شماره من رو كي به شما داده بود ؟

از طرفي چرا زنگ مي زدي قطع مي كردي ؟

من الان از تو سايت فهميدم شما بودي !!!!!!!

در ثاني كي گفته ماني بايد گزارش بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مجيد شروع كن همه منتظريم :)

آخه مجيد كه از چيزي خبر نداره كه! چيو گزارش بده؟:)
راستي تو الان مگه كجايي كه به نت هم دسترسي داري؟
مگه نه مهران؟
 

Mrx

Active Member
آخه مجيد كه از چيزي خبر نداره كه! چيو گزارش بده؟:)
راستي تو الان مگه كجايي كه به نت هم دسترسي داري؟
مگه نه مهران؟
اره والا قرار بود ماندانا گزارش بده :lol: !

صادق ....کجای ؟ راستش رو بگو کجا رفته بودی ؟....

تو که گفتی دسترسی به نت نداری این چند روز ! ها بوو میده موضوع !
292.gif


اره احسان مشکوک میزنه !
crazy.gif


/

مهران
 

Mandana

Active Member
همتون از يك كنار خيلي نامردين :| !
تاپيك 15 نفر آنلاين داشت پست رو دادم ! از اونايي هم مي مي خواستن بيان 5 - 6 تايي بودن!
هيچ كسي اس ام اس نزد :| !
اومدم و پيداتون نكرديم !
اي نامردا !

شرمنده می که از ساعت 2 اینا بیرون به سر می بردم :دی
اگه زودتر می زدین یه فکری می کردم
اتفاقن دوست جان L-B هم توی پیغام خصوصی شماره ی تماسشون رو دادن تا باهاشون تماس بگیریم.مصطفی زحمتش تقبل کرد اما متاسفانه باز هم نشد پیداشون کنیم. :(:(

خوب از اوله اول بگم؟ :دی

ساهت 3:30 توی کافی شاپ آریا قرار گذاشته بودیم که بریم و جایزه ی دوست جان آقای محمد دوست رو بهشون تقدیم کنیم.گفتیم همه ی مدیرا باشن تا هم جایی برای نشستن باشه و هم به نمایشگاه برسیم.جاتون خالی ساهت 3 رسیذیم آزیا ( چقدر خوب شد که زودتر رفتیم) و دیدیم بهبهبهبهبه!!!!!!! آریا بسته است
AddEmoticons0059.gif

گفتیم چه کنیم؟ مجید هم همینطور داشت حرص می خورد که العان اون آقاهه میان و کلی زشت میشه و اینا.گفتیم بابا شماره ی تماسشون رو که داری! تماس بگیر خوب!
خلاصه پیداشون کردیم و چند تا دیگه از مدیرا ( مصطفی و سعید طاهری و احسان) هم به جمع اضافه شدن
گفتیم حالا چجوری توی یک ماشین جا بشیم؟
4qse48y.gif

و قرار شد نصف بچه ها با آژانس بیان.ما ( من و مجید و آقای محمد دوست و سهید و احسان) با مجید بریم.
تقریبن به 3 تا کافی شاپه دیگه سر زدیم و همه هم بسته بودن. دست آخر پیشنهاد دادم آقا هتل پارس که باز هستش! نزدیک نمایشگاه هم هست.بریم کافی شاپه اونجا
اما نمی دونم چیشد یهو از کافی شاپه پروما سر در آوردیم
1656.gif

خوشحال و خندان ماشین رو پارک کردیم و تا وقتی دیدیم مصطفی و مهران اینا هم بهمون اضافه شدن
3121.gif

بعد همگی رفتیم دم در کافی شاپش دیدیم تعطیلههههه
AddEmoticons00511.gif

دیگه اشک می که داشتش در می اومد.
AddEmoticons0055.gif
مصطفی هم همونجا روی زمین ولو شد
AddEmoticons0058.gif

خلاصه دیدیم آقا اون طرف صندلی خالی هست.میشینیم تا کافی شاپ باز بشه ( ساعت 4 باز میشد)
با مشقت اجازه گرفتیم بشینیم ( مال پرسنل بودش آخه) و در کافی شاپ که باز شد، دیدیم یهو ملت فوران کردن!!! گفتم یا العان یا هیچ وقت
f.gif
و رفتیم نشستیم به سلامتیییییییییییییییی
1191.gif

اینو هم بگم که ازونجایی که می از عکس مجید اسمایلش رو درست کرده بودم، میخواست هر طور شده با گوشیش عکس بگیره و باهاش اسمایل درست کنه
3.gif
که هر دفعه توطئه اش رو خنثی کردیم
23808bswtse1gkz.gif

جالبیش اینجا بود که گوشی رو دادش دست مهران که مثلن یواشکی ازم عکس بگیره.یهو دیدم معران اومده جلوم واستاده داره ژشت عکاسی میگیره
545968m2zw47mkg0.gif

بعد از اون مراسم اهدای جایزه بود که مصطفی کلی مجید رو حرصش داد.دست آخر هم ماها که این طرف میز نشسته بودیم، گفتیم یکم آقای محمد دوست رو اذیت کنیم
shy.gif
بنده ی خدا انقدر هم مظلوم بودن فکر کنم نیم ساعت اول رو در شوک به سر می بردن!!
shy.gif
بسکه هی اذیت شدن
shy.gif
که همینجا ازشون معذرت خواهی می کنم از طرف این جماعت
SEVeyesB08.th.gif

خلاصه سکه رو از توی جعبه اش در آوردن و به جاش یه سکه ی طلایی رنگ گنده گذاشتنت ( فکر کنم 5 تومنی بود
297.gif
) و در جعبه رو بستن و تقدیم آقای محمد دوست کردن.
hehe.gif
بعد هم گیر دادیم که حتمن در جعبه رو باز کنین
SEVeyesC08.th.gif
و از مراسم اهدای 5 تومنی فیلم هم گرفته شد
4fvfcja.gif

بعد دوباره جعبه رو گرفتیم و اینبار سکه ی اصلی رو گذاشتیم توش و بهشون تقدیم کردیم.تا همینجاش هم می از بس خندیده بودم تقریبن فک ام منهدم شده بودش
icon_rofl.gif
تمام مدت هم احسان با گوشیش داشت از مجید فیلم می گرفت و خداییش مجید هم هیچی نفهمید.کلی خنده بازار بودش.تازه دست آخر که بلند می شدیم ( ساعت 5 بود و سلمان تاحالا 2-3 دفعه تماس گرفته بود که بیاین ما یخ زدیم! بابا ساعت 5:30 قرار داشتیم!!!!) احسان به مجید گفت دیگه موبایلم کامل پر شدش
SEVeyesB08.th.gif
و باز هم مجید چیزی نفهمید
grinning-smiley-047.gif

بعد هم جدا شدیم ( احسان میخواست با دوستش بره.سعید و آقای محمود دوست طفلک جلو نشستن، من و مهران و مصطفی عقب نشسته بودیم و روی شیشه های بخار نوشته ی ماشین برای مجید یادگاری می نبشتیم
SEVeyesB08.th.gif

و بالاخره رسیدیم به نمایشگااااااه
4fvgdaq_th.gif
که ازینجا به بعد رو در پست بعدی توضیح میدم :دی آخه دستم خسته شدش.می عکس زیاد گرفتم اما حتی یک دونه هم نشد با دوربین خودم بگیرم
297.gif
نقش عکاس باشی رو ایفا کردم و با دوربین بچه ها براشون عکس می گرفتم
hmm.gif
که تا فردا عکسها رو از همه شون میگیرم و آپلود می کنم
smile3.gif


این تا نمایشگاه.کلن به 3 بخش تقسیم میشه که این بخش 1 بودش
4fvgdaq_th.gif
 

salmanclever

Well-Known Member
در تکمیل توضیحات بالا باید بگم که ما داشتیم تو نمایشگاه آلاسکا می شدیم اینا داشتن واسه خودشون حال می کردند
کلی هم حله حوله خورده بودند به ما هم نگفتند
 

YTERROR

Active Member
بعد همگی رفتیم دم در کافی شاپش دیدیم تعطیلههههه

تنها خوری همین چیزا رو هم داره

نتیجه اخلاقی از بخش اول نمایشگاه = تنهاخوری = با کنسی و الافی و غش کردن و خیلی چیزهای دیگه که با بسته بودن کافی شاپهای مختلف میشه بهش پی برد :lol:
 

Mandana

Active Member
در تکمیل توضیحات بالا باید بگم که ما داشتیم تو نمایشگاه آلاسکا می شدیم اینا داشتن واسه خودشون حال می کردند
کلی هم حله حوله خورده بودند به ما هم نگفتند

SEVeyesC08.th.gif
نه بابا بیشتر خندیدیم.می که آب آناناس فقط سفارش دادم که مزه ی آبلیمو میداد
297.gif

در کل.بخش 2:

خلاصه رسیدیم دم در نمایشگاه و مجید هم رفت تا جای پارک پیدا کنه.ماهم تا وقتی پیاده شدیم و منتظر شدیم مجید بیاد.تا وقتی احسان هم با بچه های blue dream بهمون ملحق شدن ( از بین شون فقط احسان و علی جلالی رو میشناختم) و احوالپرسی و اینها.بعدش اونها رفتند تو
آقای محمد دوست طفلک گفت می دو تا بلیط دارم.مصطفی هم بلیط خودشو داد به من و یکی از آقای محمد دوست گرفت.سعید طاهری هم دو تا داشت که یکیشو برای مجید گرفتیم و خلاصه به میمنت و مبارکی رفتیم تو.از همون در که داشتیم رد می شدیم می سلمان رو دیدم که با یکی از آقایون ایستاده بودن ( یه چیزی اعتراف کنم؟ آخر اش نفهمیدم اون آقاهه که با کت خاکستری بودن کی بودن
297.gif
)

دیدم سلمان می رو نمیشناسه داشتم سوت زنان رد می شدم که مصطفی بهشون سلام کرد و می هم دیگه تابلو بود که عبور کنم
44hhkwo.gif
ولی می دونستدم سلمان به خون ام تشنه خواهد بودش
grinning-smiley-047.gif

یک آقای نسبتن خیلی مسن هم اومدن دیدن ما ایستادیم، گفتن شما بچه های اپل هستین؟
297.gif
می اومدم بگم نه بچه های بابامون می باشیم که مصطفی گفت نه مال مجید آنلاین ایم
SEVeyesC08.th.gif

بعد هم صادق و سهیل عادل و دوستش بهمون ملحق شدن.آقای علی آنلاین هم اومدن.این عادل که خدا الهی کچل اش کنه!!! به می قول داد گفتش از خانومهای مشهد چند نفر رو میشناسم.میارم که تهنایی حوصله ات سر نره.اما حتی یکیشون هم نیومده بودن
dash2.gif
اما خوشبختانه با همه ی بچه ها از قبل آشنایی داشتم و برای همین فکر نکنم توی جمع کسی ناراحت بود ( هر کی بود خودش بگه :دی) با alionline هم خیلی زود صمیمی شدیم و حتی وسط نمایشگاه یادم نیست چی گفتن که اگه فرار نکرده بودن که پس گردنی ازم نوش جان می کردن
44hhkwo.gif
:دی
خلاصه دیدیم ساعت نزدیک 6 شدش و هر کس قرار بود بیاد، می اومدش
برای همین راه افتادیم به سمت غرفه ها
توی راه هم یک سری آقایون رو دیدیم که از مجید سوال پرسیدند و ایناها ( فکر کنم همین آقای torgheh بودند اگه اشتباه نکنم)
بعد هم مهران دوست جانهاش رو دید و کلی با هم اختلاط کردن! :دی
می هیچی از دوست جانهام رو اونجا ندیدم
3y3syfp.gif

بعد رفتیم داخل ...
انقدر جمعیت فشرده بودش و کلی گرم کرده بودن اونجا رو که ما شنا کنان!!!! خودمون رو رسوندیم به بیرون و چند تا عکس گرفتیم و عادل هم برامون کیک گرفته بودش
44hhkwo.gif
که دستش درد نکنه.بعد گیر داد بریم غرفه ی بهار ( هنوز که هنوزه نفهمیدم چرا انقدر اصرار داشت از غرفه ی بهار هم دیدن کنیم!!!عادل خودت بیا هدفت رو اعلام کن :دی)
خلاصه غرفه ی بهار رو هم دور زدیم ( ینی فقط راهمون رو از بین جمعیت باز کردیم و رفتیم جلو.می به شخصه انقدر حواسم به این بودش که بجه ها رو گم نکنم و بتونم نفس بکشم که به هیچ غرفه ای چندان دقت نکردم
44hhkwo.gif


واقعن هیچ چیز خاصی برای دیدن نداشت.یک جا بود فقط موس پد خالی! گذاشته بودن برای فروش!
SEVeyesB09.th.gif

بعد هم بدو بدو کنان اومدیم بیرون و نفس عمیق کشیدیم :دی
دیدن نمایشگاه ما در همین حد محدود شدش
44hhkwo.gif

حالا ساحت حدودن 7:30 بود و تصمیم گرفتیم حالا که نمایشگاه بهمون خوش نگذشته! بریم یه جا درست بنشینیم! احسان اومد عکس گرفت، بعد خداحافظی کرد چون خیلی کار داشت نتونست باهامون بمونه :(
سعید هم تماس گرفت گفت دیگه داره میره و خداحافظی کرد
به آقای محمد دوست هم تماس گرفتیم که اگه دوست داشتن باهامون باشن که نتورک بیزی بودش و دیگه گفتیم همین تعدادی که هستیم بریم طرقبه اینا
44hhkwo.gif

یک عده ( می و صادق و سهیل و مهران ) توی ماشین مجید نشستیم، یک عده ( عادل و دوستش و مصطفی) با ماشین عادل رفتن و آقای علی آنلاین هم با ماشین سلمان.یه عالمه ی خیلی پشت ترافیک در خروجی گیر افتادیم ( طبق معمول یه درب درست و درمون عین آدم وجود نداشت که! 5 تا لاین ماشین بودش که همه باید یک لاین می شدن و خارج می شدن، خودتون حساب کنین چه بساطی بودش)
از اینجا به بعد مرحله ی سوم شروع میشه
44hhkwo.gif
4fvgdaq_th.gif
 

Mandana

Active Member
تنها خوری همین چیزا رو هم داره

نتیجه اخلاقی از بخش اول نمایشگاه = تنهاخوری = با کنسی و الافی و غش کردن و خیلی چیزهای دیگه که با بسته بودن کافی شاپهای مختلف میشه بهش پی برد

تو اگه یادت باشه دوتا چیزی از می طبلکاری
44hhkwo.gif
^.^
 

YTERROR

Active Member
تو اگه یادت باشه دوتا چیزی از می طبلکاری

:wink: ما دیر اومدیم به این هوا بودیم یو سر قرارت میای بدهیتو میدی ولی از اونجای که تنها خوری بهتون نچسبیده بود همه چر دیلیت شده بود

این عادل که خدا الهی کچل اش کنه!!! به می قول داد گفتش از خانومهای مشهد چند نفر رو میشناسم.میارم که تهنایی حوصله ات سر نره.

خدا رو شکر کسی هم نیومد یکی هم که اومده پرشو باز کردم وگزنه چی میشد حساب کن یکی بودی همه رفتن اگه چند تا می شدین هیچ کس نمی موند :shock:

بعد گیر داد بریم غرفه ی بهار ( هنوز که هنوزه نفهمیدم چرا انقدر اصرار داشت از غرفه ی بهار هم دیدن کنیم!!!عادل خودت بیا هدفت رو اعلام ک

اولا چون تنها غرفه ای بود که هزینه کرد بود و ثانیا تنها غرفه ای بین المللی بود که شرکت کرده بودن ( تویی دوبی و امگلیس و ... همه جا می رن ) و از همه مهمتر خودکار 300 تومانی شکلات 50 تومانی ساک 500 تومانی رو با پارتی بازی می خواستن بدن ولی ه فایده یک دقیقه چشم روی هم گزاشتن = با دم در بودن شماها مساوی شد ( بی خیال ما که حقمون محفوظه ) + چون 80 درصد کارای اینترنتی و تیزراشون با منه خواستم براتون کلاس بزارم شاید یکی ردا روزی خواست بره ثبت نام کنه تویی دانشگاهشون یک پورسانتی به ما دادن

عادل و دوستش و مصطفی

دوست من بودن به کنار ولی یکی از اعضای خیلی فعال همین فروم هم بود که به دلایلی دوست نداشت خودشو معرفی کنه :lol: دوستی من با اون هم از طریق همین فروم 2 سال پیش بود

موفق و پیروز باشید
 

NAKOOT

Well-Known Member
با این اوصاف صد رحمت به نمایشگاه تهران
crazy.gif

هر چی شرکت شاخ بود شرکت کرده بود
155fs287321.gif

مجید آخرش هم دست تو جیبش نکرد
145fs780093.gif

خوب شد عادل با خرید کیکش آبروی مشهدی ها رو حفظ کردش، وگرنه این مجید که دست یزدی ها رو (جدی نگیرید ها
127fs2928878.gif
) از پشت بسته
146fs96171.gif
 
آخرین ویرایش:

Mandana

Active Member
ما دیر اومدیم به این هوا بودیم یو سر قرارت میای بدهیتو میدی ولی از اونجای که تنها خوری بهتون نچسبیده بود همه چر دیلیت شده بود

خوب ما زودتر رفته بودیم سر قرار ^.^ بجاش هر موقه خواستی بگو بچه ها رو جمع کنیم همگی بریم بیشتر خوش میگذره ^.^

دوست من بودن به کنار ولی یکی از اعضای خیلی فعال همین فروم هم بود که به دلایلی دوست نداشت خودشو معرفی کنه دوستی من با اون هم از طریق همین فروم 2 سال پیش بود

موفق و پیروز باشید

بعدن یواشکی بیا دم گوشم بگو
770752gtbvmg2ozk.gif



182713p9p0sd95dh.gif
بین اینکه یو هستین یا آقای علی 59 مشوک بودم
51987hpsptwbe8k.gif
راستی آقای علی 59 و reza699 و macroflash و چند نفر دیگه که نیومدن هم حیف شد.جاشون خالی بودش :(
جای بقیه هم که نیومدن شدیدن خالی بود.مخصوصن خیلی همه اش یاد شهرام و امیر افتادم :(:(:(

ایشالاه میتینگ بعدی میبینمشون
خبره فردا رو هم مي يارم واستون ...البته شنيدم فردا قراره برف بياد

پس میتینگ بعدی، میتینگ برف بازی.هدف.تبدیل کردن مجید به آدم برفی :دی

/

بخش سوم رو تنبلیم میشه بنویسم :"> اما تا عصر می نبیسمش
31600wjnp2iuvl8.gif
 

mangool

Member
بخش سوم رو تنبلیم میشه بنویسم :"> اما تا عصر می نبیسمش
31600wjnp2iuvl8.gif
:D
من بعد از ظهر مي رم ولي من موندم تو زمستون (الانم با زمستون زياد فرق نمي كنه !) چرا از ساعت 4 بايد نمايشگاه باز بشه !
راستي فعلا كه از برف خبري نيت ولي از شانسي كه من دارم ....
 

L-B

Well-Known Member
سلام
دیروز عالیی بود ( از نظر میتینگ رو میگم ):eek:
ولی اصلا غرفه ها و کسایی که شرکت کرده بودن زیاد مالی نبودن :)
از دیدنتوون خیلی خوشحال شدم
 

Mandana

Active Member
سلام
دیروز عالیی بود ( از نظر میتینگ رو میگم )
ولی اصلا غرفه ها و کسایی که شرکت کرده بودن زیاد مالی نبودن
از دیدنتوون خیلی خوشحال شدم

ولی ما موفق با زیارتتون نشدیم ها
4qse48y.gif
یه حسی بهم میگه یه گروه دیگه رو اشتباه گرفتین
4qse48y.gif
 

salmanclever

Well-Known Member
یک آقای نسبتن خیلی مسن هم اومدن دیدن ما ایستادیم، گفتن شما بچه های اپل هستین؟
297.gif
می اومدم بگم نه بچه های بابامون می باشیم که مصطفی
یارو اول اومد از من سوال اکرد گفت شما مدیر اپل هستید منم اول شک کردم ولی یخورده فکر کردم دیدم نه مدیر هستم ولی مال اپل نیستم . یارو از اون پیرمردایی بود که زمان ناصروالدین شاه تو خونشون با اپل کار می کرده زمانایی که هنوز تلویزیون تو ایران نبود ولی این آقا تو خونشون ipod داشته
طفلک پیرمردرو سر کارش گذاشته بودند داشت تو سرما مثل بید میلرزید دلم خیلی واسش سوخت
توی راه هم یک سری آقایون رو دیدیم که از مجید سوال پرسیدند و ایناها ( فکر کنم همین آقای torgheh بودند اگه اشتباه نکنم)
بعد هم مهران دوست جانهاش رو دید و کلی با هم اختلاط کردن!
بابا مجید که تا یک مشتری به تورش خورد کلا مارو یادش
مهرانم که دوستاشو دیده بود کلی جو گرفته بودش
یک عده ( می و صادق و سهیل و مهران ) توی ماشین مجید نشستیم، یک عده ( عادل و دوستش و مصطفی) با ماشین عادل رفتن و آقای علی آنلاین هم با ماشین سلمان.یه عالمه ی خیلی پشت ترافیک در خروجی گیر افتادیم ( طبق معمول یه درب درست و درمون عین آدم وجود نداشت که! 5 تا لاین ماشین بودش که همه باید یک لاین می شدن و خارج می شدن، خودتون حساب کنین چه بساطی بودش)
جلو در دعوا شده بود یک تاکسیه واستاده بود حرف ظور میزد نمیرفت کنار ملت میگفتن برو کنار بزار ردشیم میگفت حال نمیکنم
ملت اومدن چندتا داد زدن سر یارو کپ کرد دمشو گذاشت رو کولش رفت
شانس آورد من وارد عمل نشدم
خدا رو شکر کسی هم نیومد یکی هم که اومده پرشو باز کردم وگزنه چی میشد حساب کن یکی بودی همه رفتن اگه چند تا می شدین هیچ کس نمی موند :shock:
ده هه
بعد گیر داد بریم غرفه ی بهار ( هنوز که هنوزه نفهمیدم چرا انقدر اصرار داشت از غرفه ی بهار هم دیدن کنیم!!!عادل خودت بیا هدفت رو اعلام ک
عادل رفت از این کیسه مشمایی ها اشانتیون بگیره آخه سالن بهار مشما زیاد میدادند
کلی هم مشما جمع کرد اومد
دوست من بودن به کنار ولی یکی از اعضای خیلی فعال همین فروم هم بود که به دلایلی دوست نداشت خودشو معرفی کنه :lol: دوستی من با اون هم از طریق همین فروم 2 سال پیش بود
خوب همون بهتر که معرفی نکرد وگرنه خودم فعالیت چندینو چند سالشو تو این سایت زیر سوال می بردم
مجید آخرش هم دست تو جیبش نکرد
145fs780093.gif

خوب شد عادل با خرید کیکش آبروی مشهدی ها رو حفظ کردش، وگرنه این مجید که دست یزدی ها رو (جدی نگیرید ها
127fs2928878.gif
) از پشت بسته
من تو زندگیم طی یک نبرد جان فرسا از خرس یک دونه مو کنده بودم اما متاسفانه طی سابقه و حرفهام و تلاشی که کردم یک قرون نتونستم پیادش کنم
فقط یک توصیه به دوستان با مجید هیچ وقت رستوران یا کافی شاپ نرید و حتا اگه چیزی میخاید بخورید تنها تنها بخورید ولی به مجید ندید یا اگه یک قرار طولانی با مجید داشتید قبلش حسابی خودتونو سیر کنید که در غیر اینصورت از گرسنگی طلف میشید
.
.
.
بازم دم عادل گرم که همرو شرمنده کرد
ولی توجه کردید که هیچ کس آخر کاره از این طفلک یک تشکر خوشکو خالی هم نکرد
عادل جان همینجا از طرف همه بچه ها تشکر می کنم
بخش سوم رو تنبلیم میشه بنویسم :"> اما تا عصر می نبیسمش
خواهشا بخش سوم رو کاملتر بنویس تا بچه ها یکمی دلشون آب بیفته تو میتینگای بعدی بیشتر بیان
بعدش بابا مگه چیکار میخای بکنی با عکسا بزارشون زودتر دیگه
در ضمن اخطار میدم کوچیکترین دستکاری تو عکسا بشه و چیزی احیانا حذف بشه با من طرفید
بد میبینیدا
هر چی دیدید از چشم خودتون دیدید
پس توصیه می کنم عکسارو همونطوری که هست بزارید


سلمان...
 
آخرین ویرایش:

جدیدترین ارسال ها

بالا