تازه هاي انيميشن در ژانويه 2009
قلب آموس کلین (The Heart Of Amos Klein )
کارگردانان: میشل و اوری کرانوت
محصول: 2008
مدت زمان: 14:40 دقیقه
نقد و بررسی: نخستین فیلم این ماه فیلم پر سر و صدایی از آب در آمده، زد و خوردها و کشمکشهای پر آب و تاب و پر هیجان خاورمیانه ای. معمولاً نمیتوان پاسخهای روشن و راحتی در مورد مسائل و درگیریهای این منطقه از جهان عنوان کرد، اما فیلم میشل و اوری کرانوت – قلب آموس کلین – در حد بضاعت خود تحلیلهایی در مورد تاریخ جنگ شمول اسرائیل بدون هرگونه تمکین و مدارا و یا حتی قضاوت بدست میدهد.
در طول یک جراحی پیوند قلب، آموس کلین اتفاقات مشخص و خاصی از زندگیش را دوباره می بیند، درحالیکه این حوادث با لحظات کلیدی و حساسی از تاریخ اسرائیل متقارن می شوند.
کلین پا به سن گذاشته مرد سرسختی است، بیشتر بیرحم و مصمم، اما هر چه بیشتر به گذشته اش بر می گردد تصاویر نمایانگر آن هستند که او بیشتر در حال پذیرش مسئولیت و تصمیم گیری در لحظات مختلف زندگی بوده تا اینکه زندگیش شکل زندگی عادی یک انسان را داشته باشد، در حالیکه جدی ترین انسانها نیزبه این طریق اقدام نکرده اند...
میشل و اوری کرانوت تکنیکهای متفاوتی را برای به تصویر کشیدن داستان آموس کلین بکار گرفته اند، هر تکنیکی برای دستیابی به نتیجه بهتر. بیشتر فیلم بصورت انیمیشن ممتد و صاحب سبک و پر از زد و خورد از آب در آمده است، طوریکه دائماً مواجه با فلاش بکهایی مربوط به زندگی شخصی کلین هستیم. المانهای مستند با یک سکانس تدوین شده با هم ترکیب شده اندهمراه با برداشتهای زنده که در کنار عناصر اصلی دستکاری شده و متناسب با آنها درآمده اند. این رفت و برگشت میان برداشتهای آرشیوی و برداشتهای ادامه دار بطرز حیرت آوری ظریف و ماهرانه از آب درآمده است و پیچیدگی داستان کلین و درگیریها و آشفتگیهای گذشته او همان درجه ای از واقع گرایی را داراست که سکانسهای زنده اطراف آن...
کلین یک قهرمان است یا انسانی شرور؟ آیا براستی او بدنبال بهترینها برای مردمش بوده یا تنها برای خودش؟ آیا زندگی او می توانست مسیر دیگری بپیماید یا اینکه او از بدو تولد اسیر همین زندگی و همین تقدیر از پیش تعیین شده بوده است؟
در حقیقت پاسخ واضح و روشنی برای این سوالات وجود ندارد، و فیلم هم در پی قضاوت در مورد کلین نیست. چرا که زندگی او هم به پیچیدگی اوضاع سرزمینی است که از آمده است.
..............................
توالت، داستان عشق (Lavatory – Lovestory )
کارگردان: کنستانتین برونزیت
محصول: 2006
مدت زمان: 9:30 دقیقه
نقد و بررسی: در تضادی بسیار آشکار با داستان آموس کلین، فيلم توالت، داستان عشق را می بینیم. یک داستان ملایم و دلپذیر از عشق و آرزو ... در توالت عمومی!
شغلی کم درآمدتر از مستخدم یک توالت عمومی هم وجود دارد؟ خب بله، می شود یک لیست تهیه کرد، البته یک لیست کوتاه وکوچک و قهرمان(زن)داستان ما از قبل اعلام میکند که تصمیم چندان درستی در مورد انتخاب شغلش نگرفته است! او بر روی صندلی کوچکی مینشیند، جایی که هر روز مردان بسیاری از در ورودی میایند و میروند، در حالیکه سکه هایی بر ظرف مخصوص انعام او بجا میگذارند، همانطوریکه با عجله داخل مستراح و از ان خارج میشوند.
مستخدم توالت تنهای ما صندلی کوچکش را وقتی ترک میکند که بخواهد کف زمین مستراح اقایان را تی بکشد، اما در واقع روز های او به طرز ساده لوحانه ای با نگاههای تهی و خیره به رهگذران به پایان می رسد در حالیکه آرزوی یک زندگی بهتر و رمانتیک تر هر لحظه در ان موج میزند.
و بالاخره یک بعد از ظهر در حالیکه او سرش را درون روزنامه فرو برده، یک عاشق مرموز دسته گلی را در ظرف مخصوص انعام او بجا گذاشت که برای نخستین بار گیجی دلنشینی را بجای دلزدگی عمیق او از شغلش بوجود مي آورد. تلاش بیفایده برای یافتن رومئوی مرموز تنها باعث شد او مانند قبل غمگین و سر خورده بر جای بماند، حتی شاید بیش از قبل. گلهای بیشتری از راه رسید، روز به روز، و تنها استقامتی که بواسطه دارا بودن بدترین شغل دنیا در او بوجود آمده بود باعث شد تا او تلاشش را برای رسیدن به نتیجه ادامه دهد.
فیلم کارگردان کنستانتین برونزیت تیز هوشانه و طنز آلود، فریبنده و صاحب سبک است که مؤید لیاقت او در کاندیداتوری برای اسکار می باشد. طراحی شخصیتها وابسته به موقعیت مکانی نیستند مانند آنچه در
The new yorker دیدیم و داستان فیلم بسیار جذاب و جالب است، تا جایی که بیننده به هیچ وجه تناقضی با این واقعیت که داستان فیلم در توالت مردها و راهروهای مجاور ان اتفاق می افتد احساس نمیکند، که البته در نوع خود بی نظیر است.
..............................
خانه ای از آجر پاره ها (La Maison En Petits Cubes )
کارگردانان: کونیو کاتو
محصول: 2008
مدت زمان: 12:03 دقیقه
نقد و بررسی: "پیرمردی که به گذشته اش می اندیشد" ، یک موضوع داستانی متداول و بسیار تکراری ، در واقع قبلاً در فیلم " FFF " در همین ماه به این موضوع تکراری برخورده ایم. وقتی ضعیف و غیر حرفه ای روی موضوع کار می شود ، یک کلیشه کسل کننده از آب درمیاید ، اما وقتی حرفه ای و عالی کار شود ، تبدیل به یک کار مسحورکننده می گردد!
داستان خانه ای از آجر پاره ها ، با پیرمردی در خانه کوچک و تاریکش آغاز می گردد، در حالیکه در مرموزی در کف خانه اش باز می کند، چوب ماهیگیری را برمیدارد و در زیر سوراخ به کارش می پردازد!
تا جائیکه از داستان بر می آید، خانه او را یکی از معدود موارد بجا مانده و قابل رویت تا مایلها آنطرفتر در وسط دریای بزرگ و بی انتهایی می بینیم. یک صبح او از خواب بیدار می شود و می بیند که آب پیرامونش باز هم بالاتر آمده است و در حالیکه این قضیه اورا اصلاً متعجب نکرده است به بالای بام خانه می رود و شروع به ساختن بنایی بر روی ساختمان مستغرق قبلی میکند. در حالیکه توجهش کاملاً معطوف کارش هست، تصادفاً پیپ او درست به درون سوراخ کف خانه قبلی سقوط میکند و او نا امیدانه تا زمانیکه پیپ از نظرش محو شود، فقط به آن نگاه می کند. برای در آوردن پیپ تجهیزات غواصی کرایه کرده و شروع به کند وکاو در اعماق خانه گذشته اش در مسیر یافتن پیپ میکند.
بزودی در می یابیم که پیشروی جزر و مد خانه پیرمرد را در برگرفته است، بسیار بسیار قبل تر از این... او آرام آرام به اعماق پیش میرود، با توقفهای کوتاهی برای تجدید خاطره با اسباب و اثاثیه و سایر یادگارهایی که سالها و سالها او را در بند خویش داشته اند، و فکر کردن به روزهای رفته و خاطرات عزیزان. در واقع داستان بسیار دلنشین و جذاب است، عاطفی و بر انگیزاننده اما نه شیرین.
فیلم زیبایی است، همراه با شرح و تفصیلهای فوق العاده کارگردان- کونیو کاتو- و کارهای زیبای کنجی کوندو طراح کلیه بخشهای هنری، شامل پس زمینه ها که نقاشی با دست هستند و انیمیشن بطرز ساده و در عین حال ماهرانه با استفاده از فتوشاپ و after effectsبوجود آمده است. نتیجه نهایی کاملاً بی نظیر است و به سادگی میتوان علت کاندیداتوری این فیلم برای اسکار را نیز فهمید.
..............................
ترش و شیرین (Sweet & Sour )
کارگردان: ادی وایت
محصول: 2008
مدت زمان: ؟ دقیقه
نقد و بررسی: در یک پروژه مشترک جالب ، استودیوی استرالیایی تازه تأسیس جمهوری انیمیشن مردمی به استودیوی معروف فیلمهای انیمیشن شانگهای چین پیوست تا فیلمی در مورد میزان ادراک و آگاهی غرب از فرهنگ شرق و برعكس ساخته شود. ترش وشیرین درباره ی عشق تلخ و شیرین سگ دو رگه ای به نام ارول و فرهنگ چین است.
در حال جستجو برای یافتن غذا، سگ بی خانمان ارول، محله ی چینیها را کشف کرد و مجذوب هر چیز پیش رویش شد. چراغانیهای رنگارنگ، جامعه ای شلوغ و پر سر و صدا، باد بادک بازیها، فیلمهای اکشن، فرهنگ شرقي و بهتر از همه اینها رستورانهای بزرگ فراوان. ارول کاملاً خودش را در فرهنگ چینی غوطه ور کرد و غرق در کشف تازه اش خوش میگذراند.
اما وقتی بیگانه هراسی ارول سر بر آورد، ماه عسل کم کم به پایان رسید. او نه تنها متوجه شد که هیچ سگی را تاکنون دور و برش ندیده بلکه بزودی فهمید نشانه های عدم وجود هر گونه سگی بوضوح در شهر موج میزند. او نمیتوانست رسوم قدیمی و عجیب چینی ها در مورد علاقه به گوشت سگ را درک کند و بدین ترتیب ترس در مورد جان و زندگیش جانشین ترس بیگانگی و غربت شد. خوشبختانه نهایتاً مشخص شد ترس ارول کاملاً بی دلیل بوده است آنهم به دلیل آخرین کشف او (که آنرا در اینجا تعریف نمی کنیم، برای احترام به کسانیکه هنوز فیلم را ندیده اند). پیام نهایی فیلم این بوده که میتوان از شانس آشنایی با هر فرهنگ و تمدن تازه ای لذت برد به شرط آنکه بتوانیم و بخواهیم از بعضی نکات که آزارمان میدهند صرفنظر کنیم.
موفقیت این همکاری بی نظیر به وضوح در این انیمیشن حس میشود که نشانگر دنیایی از 3D خلق شده توسط اکیپ استرالیاییها در ترکیب با ارول دوبعدی است که توسط استودیوی چینی بوجود امده است. همکاری اولیه به سرعت پیشرفت کرد و در نهایت منجر به ادامه همکاریها و خلق سریالهای تلویزیونی در مقیاس بزرگتر و تولید فیلمهای بیشتر گردید. استودیوها در مورد پیامی که قصد ارائه آن به مخاطب را دارند و قطعاً پیام زنده ای از احترام و درک متقابل فرهنگها است، به شدت تحقیق و تفکر میکنند و دانستن این موضوع قطعاً باعث علاقه و احترام بیشتر ما نسبت به آنها خواهد شد.
..............................
This Way Up
کارگردانان: آلن اسمیت – ادام فولکس
محصول: 2008
مدت زمان: 8:37 دقیقه
نقد و بررسی: آن روز تنها یک روز کاری دیگر مانند بقیه روزها برای تی شانک و پسرش بود. البته وقتی دفتر کار شما محل سازماندهی مراسم های تدفین باشد، روز عادی شما هم قطعاً آغازی غیر متعارف خواهد داشت. فیلم از آنجا آغاز می شود که شانک و پسرش که در حال انجام یک مورد کاری معمولی بودند، بعد از تکمیل مقدمات تدفین برای مراسم مورد نظر تابوت را داخل ماشین نعش کش قرار دادند. اما در نهایت بدشانسی یک سنگ سائیده شده ی در حال سقوط درست وسط ماشین نعش کش آنها افتاد و آندو را مجبور کرد تا تابوت را بر روی شانه هایشان حمل کنند.
شانک ها تنها به رساندن تابوت به جایگاه اصلیش در مراسم می اندیشیدند و برایشان مهم نبود که با چه مشکلاتی روبرو شوند، و حتی اگر شما هیچ چیز هم در مورد کمدی ندانید، لااقل می دانید که جابجا کردن یک تابوت از نقطه A به نقطه B اصلاً کار راحتی نیست. مجموعه ای از بدشانسی ها و اتفاقات عجیب و ناخوشایند باعث سفری محیرالعقول برای آن دو به زندگی پس از مرگ می شود. در حالیکه شانک ها در تلاش برای به پایان رساندن وظیفه شان بودند، دلقک های اسکلتی و مردگان انیمیشنی در حال رقص مرگ بودند.
This Way Up ، سومین نامزد اسکاريست كه این ماه به آن مي پردازيم، اين فيلم با ترکیب انیمیشن دیجیتالی HD و 3DMAX برای مدل سازی انیمیشن، Brazil برای اجرای طرح و یک نقاش و همینطور فتوشاپ برای نقاشی پس زمینه ها، و After Effects و Combustion برای ترکیب بخش ها بوجود آمده است. شخصیتها بشدت پرداخته شده اند، طراحی بسیار دقیق و کم اشتباه است، صدا برداری کامل و بی نقص و با فراز و فرودهای استادانه انجام گرفته است و داستان، موضوعیتی همگانی دارد _ کاری که باید به هر قیمتی انجام شود و البته نه به آن راحتی که همیشه انجام میشد!
تنها مورد این انیمیشن موضوع داستان آن است. افرادی که روز بدی را پشت سر گذاشته اند و سفری هم به دنیایی عجیب و جهنمی دارند، دنیایی که مسحور شده است با نماهای سیاه و سفید انیمیشن های قدیمی. شاید دیدن چنین موضوع کلاسیکی با پرداخت تکنیکی و امروزی کمی نامتناسب به نظر آید، اما گروه کارگردانی اسمیت و فولکس بخش های تیزهوشانه ی کوتاهی از همه ی این موارد را در کنار هم خلق کرده اند و اثری بوجود آورده اند که در واقع بنوعی در مقابل آزمایش زمان پاسخ خواهد داد. اسکار امسال شاهد رقابت سختی میان این انیمیشن ها خواهد بود. اما شاید در نقطه ی مقابل، دستاوردهای بسیار متفاوتی را شش فوت پایین تر در 22 فوریه امسال ببینیم. ( به ایهام جمله توجه شود!)
منبع:
انیمک