من نفرت انگیز!!!
پیشگفتار:
۱-
Despicable را شاید بهتر باشد
خوار و مطرود ترجمه کرد، اما از آنجاییکه در چند مورد دیدم نام این فیلم را ”
من نفرت انگیز ” ترجمه کرده بودند، من نیز ترجیح دادم از همین عنوان استفاده کنم. هنوز فیلم را ندیده ام ، اما با توجه به آنچه که از این فیلم خوانده ام به نظر می رسد که ” من نفرت انگیز” ترجمه ی نامناسبی نباشد.
۲- ...
امسال تابستان شخصیت های منفی چون “
لکس لوتر lex luthor ( سوپرمن)” ، “
جوکر(بتمن)” و ”
دکتر نو(جیمز باند)” ، در عرصه ی رقابت با ”
گرو Gru “، شخصیت منفی فیلم ”
من نفرت انگیز Despicable Me ” حرفی برای گفتن ندارند. این شخصیت دیو سیرت که همواره تعداد زیادی ترفند و حقه ی شریرانه در آستین دارد، ظاهرا انقدر جذاب و وسوسه بر انگیز بوده است که بتواند توجه خانواده هایی که تا چند هفته پیش فریادهای تشویق و تمجید برای ”
شرک” و ”
داستان اسباب بازی” سرداده بودند را به خود جلب کند. ”
Despicable me ” حاصل سه سال کار و تلاش عاشقانه ی ”
کریس ملدندری Chris Meledandri ( تهیه کننده) و همکارانش در استودیوی
ایلومینیشن Illumination کمپانی
یونیورسال است.
ملدندری که تا پیش از تاسیس استودیوی
ایلومینیشن، در تهیه کنندگی و تولید تعدادی از مشهورترین انیمیشن های چند سال اخیر از جمله “
عصر یخی ” ، “
روبات ها ” و ”
هورتون یک صدای هو میشنود” نقش داشته است ، می گوید که از همان نخستین لحظه ای که ”
سرجیو پابلوز Sergio Pablos “، انیماتور و طراح معروف ، ایده ی اصلی فیلم ” من نفرت انگیز” را ارائه داد، این ایده پذیرفته شده بود:
” دو نکته اصلی در این ایده وجود داشتند که من را مجذوب خود کردند. ایده ی نخست اینکه شخصیت اصلی فیلم یک ضد قهرمان خبیث است و ایده ی دوم اینکه این شخصیت توسط سه دختر بچه ی یتیم ، به مرور و به شکلی که چندان هم احساساتی و رومانتیک نباشدمتحول می شود.”
پس از مطرح شدن ایده ی اصلی،
ملدندری از دو فیلمنامه نویس مطرح ”
چینکو پال Cinco Paul ” و ”
کن داریو Ken Daurio ” ، که قبلا در فیلم ”
هورتون…” با او همکاری کرده بودند دعوت کرد تا به استودیو بیایند و نوشتن را آغاز کنند :
” ما ایده ی اصلی و جذابی که توسط ” سرجیو پابلوز” ارائه شده بود را دستمایه قرار دادیم و کار را آغاز کردیم. در ابتدا باید به چند سئوال پاسخ می دادیم: ” گرو” کیست؟این سه دختر بچه چه نقشی در داستان دارند و چه نکته ی خاصی در مورد آنها وجود دارد؟ شخصیت مقابل ” گرو” کیست؟ ” گرو” با کی کار می کند؟ و در نهایت پاسخ دادن به همه ی این سئوالات منجر به نوشته شدن یک فیلمنامه ی صد صفحه ای شد.” هر دو فیلمنامه نویس ، یعنی ” پال” و ” داریو” که در حال حاضر نویسندگی و دستیار کارگردانی فیلم بعدی استودیوی
ایلومینیشن ( انیمیشنی بر اساس داستان
The Lorax از
دکتر سو) را برعهده دارند، اشاره می کنند که آنچه که فیلم ” من نفرت انگیز” را از سایر فیلمهای انیمیشن تابستان امسال متمایز می کند، داستان صد در صد اوریجینال آن است : ” این فیلم یک دنباله نیست و بر اساس شخصیتها یا داستانهای شناخته شده ، شکل نگرفته است و ما تصور می کنیم که همین موضوع بزرگترین نقطه قوت فیلم ما باشد.”
یکی از بزرگترین مشکلاتی که
ملدندری در پیش رو داشت، چگونگی تاسیس کردن یک استودیوی تازه ی انیمیشن بود و اینکه او چگونه میتوانست افراد و چرخه ی تولید مناسب را گرداوری کند . او در این رابطه می گوید: ” وقتی که من استودیوی ” بلو اسکای ( فاکس) را ترک کردم و تصمیم به تاسیس
ایلومینیشن گرفتم، بزرگترین دغدغه ام این بود که چگونه می توانم ۴۰ انیماتور با استانداردهای جهانی را برای تولید یک فیلم بلند انیمیشن گرد هم بیاورم ، من به شدت تحت تاثیر تواناییها و استعدادهای خارق العاده انیماتورهای استودیوی ” بلو اسکای” بودم و به چیزی کمتر از آن راضی نمی شدم.”
طولی نکشید که او موفق شد دو کارگردان فیلم یعنی ”
کریس ریناد Chris Renaud ” و ”
پیر کافین Pierre Coffin ” ، تهیه کنندگان ”
جنت هیلی Janet Healy ” و ”
جان کوهن John Cohen ” و بالاخره طراح شخصیت ”
کارتر گودریچ Carter Goodrich ” را برای کار کردن در این پروژه به استودیو دعوت کند: ” من پیش از این با
کریس ریناد در استودیوی ” بلو اسکای ” کار کرده بودم. او واقعا یک ستاره است و من از این بابت احساس آرامش خیال می کردم. از سوی دیگر “جنت هیلی ” نیز به تعداد زیادی استودیوی مختلف سر زد و توانست تیمی شامل ۲۵۰ انیماتور حرفه ای را تشکیل دهد. پس از آن استودیوی
ایلومینیشن به جستجوی استودیوهایی در خارج از خاک امریکا پرداخت تا بتواند بخشهایی از کار را به آنها محول کند و در میان گزینه های مختلف، استودیوی
Mac Guff Ligne در پاریس ، گزینه ی مناسبی به شمار می آمد.این استودیو پیش از این در تولید انیمیشنهایی چون ”
آزور و اسمار ” و ”
شکارچیان اژدها” همکاری کرده بود و با دیدن بخشهایی از تولیدات آنها من دریافتم که کار آنها بسیار شبیه به آنچه که من در ذهن داشتم است.
کریس ریناد ( کارگردان) توضیح می دهد که در استودیوی فرانسوی از نرم افزارهایی چون “
مایا” و تعدادی نرم افزار اختصاصی استفاده می شد : ” ما بعلاوه برای بخشهایی از کامپوزیت و رندرینگ و پردازش لایه های مختلف از نرم افزار
Nuke استفاده کردیم”. او ادامه می دهد:” سبک بصری فیلم نبز تحت تاثیر آثار کارتونیست فقید انگلیسی ”
چارلز آدامز Charles Addams ” و همچنین آثار هنرمند برجسته ی انگلیسی “
رونالد سرل Ronald Searle شکل گرفته است چرا که کارگردان هنری ما ”
اریک گیلن Eric Guillon ” در جستجوی سبک و گرافیکی جدید و منحصر به فرد برای فیلم بود. بک گراندهای فیلم نیز در نوع خود جالب و منحصر به فرد هستند. مناظر برون شهری فیلم حس و حال مناظر امریکا را در خود دارند ، اما گزینه هایی چون طراحی ظاهر اتوموبیلها و حتی دستگیره ی درها تا حد زیادی اروپایی هستند. ما سعی داریم درست مانند آنچه که در استودیو ” بلو اسکای” انجام میدادیم، در اینجا نیز کاری کنیم که هر پروژه ظاهر و زیبایی شناسی خاص و منحصر به خود را داشته باشد. ” پیر کافین” دستیار کارگردان فیلم که بیشتر بخاطر سریال تلوزیونی معروفش ”
پت و استنلی Pat and Stanley ” شناخته شده است، در همین رابطه می گوید که واقعا سبک هنری فیلم و کلا فضای حاکم بر این انیمیشن را دوست دارد: ” امیدوارم که مردم نیز این فیلم را در مقایسه با سایر فیلمهای انیمیشنی که می بینند ، دوست داشته باشند. بزرگترین تلاش ما این بود که مردم فراموش کنند که در حال تماشای “پیکسلها”، ” چند وجهی ها” و ” بافتها” هستند. ما می خواستیم که مردم فقط کاراکترها را ببینند و به آنها بعنوان شخصیتهایی حقیقی بیندیشند و اگر در این امر موفق شده باشیم، به هر آنچه که در ذهن داشتیم دست یافته ایم”.
” پیر کافین” به انیمشنهایی چون ”
سیمپسونها“، ”
کابوس پیش از کریسمس” ، “
داستان اسباب بازی” ، ۲۰ دقیقه ی نخست ”
وال -ئی ” و ۱۰ دقیقه آغازین ”
UP “بعنوان انیمیشنهای محبوبش اشاره می کند و در پاسخ به این سئوال که محبوبترین بخش فیلم ” من نفرت انگیز” برای او کدام بخش است، می گوید : ” من صحنه ای را که در آن ” گرو” برای نخستین مرتبه برای دختر بچه ها کتابی را می خواند بسیار دوست دارم. من عاشق نحوه ی نوشته شدن این صحنه و بازیهای آن هستم. این صحنه بدون اینکه مبتذل باشد، بسیار سرگرم کننده و پر احساس است . صحنه ی دیگری که بسیار دوست دارم ، صحنه ایست که در آن ” گرو” دختر بچه ها را به بیرون می فرستد تا برای ”
وکتور” کلوچه ببرند. در این صحنه ” گرو” به شیوه ای ”
بلیک ادواردز Blake Edwards ” گونه، نقشه ی دزدی را مدیریت می کند! به نظر من هر انیماتوری میتواند با دیدن فیلمهای ”
پلنگ صورتی” ( به کارگردانی بلیک ادواردز و بازی
پیترسلرزPeter sellers ) ایده های خلاقانه ای دریافت کند.
درحالیکه انیماتورها و سایر دست اندرکاران در استودیو
ایلومینیشن در حال کار کردن بر روی پروژه ی سال ۲۰۱۲ این استودیو، یعنی Lorax هستند،
ملدندری با علاقه پیگیر واکنشها و نقدهای بینندگان از فیلم ” من نفرت انگیز ” است. نخستین نقدها بسیار امیدوار کننده بوده اند و خود فیلم نیز فروش بسیار امیدوار کننده ای داشته است و در جایگاه سومین انیمیشن پرفروش امسال قرار گرفته است. این موضوع یک موفقیت بزرگ برای نخستین تولید یک استودیوی تازه تاسیس انیمیشن به شمار می آید. او می گوید : ” هدف ما این است که بتوانیم هرسال دو فیلم ( انیمیشن یا زنده) برای کمپانی یونیورسال تولید کنیم. آینده هرسال درخشان تر از سال پیش جلوه می کند. همه ی ما شاهدیم که در دنیای انیمیشن هر سل چه تعداد فیلمهای درخشان تولید می شوند. همه ی این فیلمها واقعا راضی کننده هستند و به لحاظ استانداردهای هنری نیز در جایگاه بالایی قرار می گیرند.نسل تازه ای از تماشاچیان که با این فیلمهای انیمیشن بزرگ می شوند، بازهم برای دیدن انیمیشنهای تازه تر به سینماها باز می گردند ، چرا که می خواهند تجربه ی لذت بخش سالهای پیش را تکرار کنند. از سوی دیگر هر ساله انبوهی از هنرمندان و انیماتورهای مستعد و درخشان از سراسر دنیا به سوی ما می آیند و می خواهند با ما کار کنند. این موضوع نشان میدهد که ابزار های ساخت انیمیشن ارزانتر و فراوانتر شده اند و موانع نیز کمتر از پیش خودنمایی می کنند.
نویسنده : رامین زاهد
ترجمه و تلخیص : مهبد بذرافشان
منبع : http://www.animationmagazine.net
انیمیشن امروز