درود بر دوستان گرامی و سپاس فراوان از نگر های شما.
ماندانا خانم، راستش خودم هم گمان میکردم که نوشته کژ ممکن است کمی دید نوشته را بهم بزند ولی بعد که آنرا آنجا گذاشتم به دل خودم بیشتر نشست چون همه نوشته سروده کژ و بدون نظم است. منظورم اینه که مانند سروده های دیگر دو بیتی نوشته نشده. گفتم شاید این هم بد نباشه. بهر روی سپاس از شما.
رسولی جان، اجازه من هم دست شما است. شادم که اینکار را کرده اید. راستش این سروده قرار است پیش از نوروز امسال بگونه گسترده و در دو نمونه فایل چاپی و رایانه ای در اختیار همه قرار بگیره از سوی یک تارنمای بزرگ فرهنگی. چون سراینده برای این تارنما آنرا سروده و روی کارهای دیگرش زیاد کار شده خواهشمندم از بکار گیری آن تا پیش از اسفند ماه در تارنماها خودداری کنید. پس از آن بسیار بسیار شاد میشوم اگر در پخش آن به هرگونه که میدانید کمک کنید. سپاس از شما.
علی جان درود فراوان بر شما و سپاس برای نگرهای همیشه خوب شما چه در این جستار و چه در جستارهای دیگر. لبه ها تنها روی این نمونه هستند و در نمونه چاپی هیچ پشت زمینه یا لبه ای وجود ندارد. ولی چشم لبه ها را بر میدارم.
و در مورد سخنهای ارجمند شما درباره دعای عربی یا نیایش نوروزی. ابتدا از همه دوستان تمنا دارم، خواهش میکنم که بیاییم برای یک بار هم که شده این گفتگو را بگونه خردمندانه و نه از روی "حق طلبی" و آگاهانه و نه از روی تعصب و همچنان دوستانه و نه از روی بی احترامی به دید یا اندیشه و گفتار و باور همدیگر ادامه دهیم. منظورم اصلا به علی جان نیست بلکه به خودم و به همه دوستانی که این گفتگو را میخوانند و در آن هم اندیشی میکنند است. اجازه دهید که با مغزی که تشنه فراگیری است این گفتگو را ادامه دهیم نه مغزی که مطمئن است که درست میداند و همه چیز را میداند. و دوباره تاکید میکنم اجازه دهید که به اندیشه و باور همدیگر احترام بسیار بگذاریم.
علی جان من نوشته های شما را با گوش و دل جان خواندم و شادم که نگر (نظر) خودتان را با واژه های شیوایی بیان کرده اید. اینرا بگویم که من شاید در این سن بالای 40 شاید از خیلی از دیگران بیشتر تشنه بدست آوردن راستی ها و درستی ها هستم و چون دیگر از تنگ و تاب نوجوانی و جوانی افتاده ام نمیخواهم تندرو باشم چون بازنده خواهم بود در زندگی. برای همین به دنبال راستی و ریشه میگردم.
درباره مفهوم دعا بله میدانم و از دید من واژه های بسیار زیبایی هم هستند هم به عربی و هم به فارسی یا به هر زبان دیگر، در آن شکی نیست. ولی آیا زمانیکه ما با چنگ و دندان و با پرداخت خون گرانبهای پدران و مادران و خواهران و برادرانمان در گذشته و به بهای غارت شدن و کوچک شناخته شدن و تسخیر شدن و ... زبان فارسی را زنده نگهداشته ایم و در این زبان و فرهنگ واژه ها و گفته ها و سروده هایی داریم که اعراب و دیگر ملیت ها گوشه ای از آنرا نداشته و نخواهند توانست داشت، درست است که در زمان یکی از بزرگترین جشنهای کهن و چندین هزار ساله مان که سراسر نشان از پایداری و دوستی و مهر وبزرگترین نشانه (سمبل) ایران و ایرانی بودن است بجای نیایش پارسی واژه های عربی بکار ببریم؟ آیا از دید شما این گونه ای خیانت به پدران و نیاکان ما که خون و کاشانه و زندگی خود را در راه زنده نگهداشتن زبان پارسی در زمان حمله اعراب به ایران از دست داده اند نیست؟ (حتما شما بهتر از من میدانید که در زمان حمله اعراب یکی از بزرگترین و مهمترین کارهایی که انجام میشد از میان بردن زبان کشور تسخیر شده بوده که شوربختانه با از بین رفتن زبان محلی فرهنگ آنها نیز از بین میرفت. برای نمونه کشورهایی مانند مصر و عراق را ببینید).
يعني اگر خدا آنرا به زبان انگليسي و به لهجه آمريكايي يا اسكاتلندي بر ما نازل ميفرمود باز هم ما بهمان زبان انگليسي (با لهجه اسكاتلندي يا آمريكايي!) آنرا ميخوانديم .. پس اهميت اين دعا بجهت عربي بودن يا نبودنش نيست!! بلكه بخاطر آسماني بودن و مفهوم عرفاني و مقدس آن است.
علی جان دوست گرامی و بسیار ارجمند من،
آیا شده از خودتان بپرسید که چرا خدا در آن دنیای بزرگ که انسانهای خلق شده بوسیله او پس از گذشت سالیان دراز تازه فهمیدند که "جهان" تنها به کشورهایی مانند ایران و روم و مصر منحصر نیست و تازه پس از رنج و سختی بسیار فهمیدند که مردم دیگری نیز هستند که در جاهای دیگر این کره زندگی میکنند (مانند کریستف کلمب که قاره آمریکا را شناخت و شناسانید) و تازه فهمیدند که اصلا زمین کره است و کروی، چرا این خدای خالق و بزرگ (توجه داشته باشید که در بزرگی و خلاقیت خدا در اندیشه من شکی نیست و سخن از "صفاتی" است که ما به خدا نسبت میدهیم) تنها و تنها در منطقه عربستان و اورشلیم و در میان مردم عرب کتابهای خود را بیرون میداد و "پیامبران" بزرگش را از میان آنها بر میگزید؟
اینگونه که من از سخن بالای شما برداشت کردم منظور شما این است که اگر در زمان نو شدن سال ایرانی ما این دعا را به زبان عربی نخوانیم اثر آن از بین خواهد رفت و خدا به ما گوش نخواهد کرد. آیا اگر از خدایی که هر کدام از ما بگونه ای باورش داریم به زبان پارسی درخواستی کنیم آنهم در زمانیکه اجرای مراسم پارسی داریم اشتباه است؟ و اصلا آیا این دعا آیا آسمانی است؟ و ریشه آنرا شما آیا میدانید؟
آیا اصلا میدانیم که نوروز برای چه پابرجا مانده و چه نشانی برای ما دارد و چه میخواهد به مایاد دهد؟
حال سوال من از شما اينست ؛
آيا ملاك خوب بودن هر چيز ايراني بودن يا نبودنش است؟ يا فلسفه وجودي و مفهوم و معناي آن چيز؟
نه. بله.
ایرانی بودن ملاکی بر خوب بودن نیست. ولی خواهش میکنم که چشمهایتان را برای یک دقیقه روی هم بگذارید. تنها یک دقیقه. سپس تمام اندیشه خودتان را بکار برید و برای خودتان فرهنگ و تاریخ ایران را (آنچه که شما از ایران میشناسید را) در سر خود مروری کنید. ببینید چه اندازه از پیشینه و تاریخ خودتان آگاه هستید؟ شوربختانه بسیاری از ما چه پیر و چه جوان از تاریخ و فرهنگ والای خودمان آگاهی نداریم. آیا نام اینرا میتوان گذاشت ایرانی بودن؟ شما دوستان گرامی که این نوشته ها را میخوانید آیا میتوانید برای یک دقیقه و برای خودتان بگویید که ایرانی بودن یعنی چه؟ من اینکار را زمانی دور انجام دادم و شرمنده خودم شدم و دلیلی شد برای تشنه شدنم و سیرآب کردن خود از واقعیت ها درباره فرهنگ و تاریخ ایران.
اگر هر كدام از اين دو فرد ايراني بر اساس حس مذهبي يا ناسيوناليستي به ديگري توصيه كند تا به روش او عمل كند ، تا زماني كه براي يكديگر دليل و برهان نياورند و استدلالشان قابل پذيرش نباشد، كارشان بيهوده و عبس خواهد بود!
درست میفرمایید ولی آیا با داشتن تعصب که شوربختانه برخی از ما بسیار داریم آیا با دلیل و برهان میتوان کاری از پیش برد؟ و آیا ما در پی شناخت راستی و واقعیت گامی برداشته ایم؟ یا اینکه دربست باور و قبول داریم که آنچه به ما گفته شده درست است و از سوی خدا آمده است؟ آیا در مقایسه با فرهنگ نیاکانمان با آنچه امروز باور داریم تلاشی کرده ایم؟
(شاید نیاز باشد که بگویم من در زمان شاه و تا سالهای نوجوانی پیش از 57 بیشتر در مدارس اسلامی و نه دولتی درس میخواندم. دبیر [ معلم ] سال نخست مدرسه ام یک آخوند بود. ناظم و مدیر مدرسه همیشه آخوند بودند و بسیاری از مربیان دیگر نیز آخوند بودند و دروس اسلامی را بیش از دروس دانشی ارج مینهادند. بله در زمان شاه به مدرسه اسلامی [ نه مدرسه طلبه ای] خصوصی میرفتم. حتی زمانی که دولت تغذیه رایگان را در زمان شاه تصویب کرد [ برای جوانان امروزی میگویم که در مدارس در زنگهای تفریح به دانش آموزان به رایگان شیر و کیک و یا میوه ... میدادند تا به رشد فکری و قدرت یادگیری دانش آموزان بیفزایند ] مدرسه ما بعنوان اینکه تغذیه دولتی حرام است از بودجه خودشان، چون شهریه ای برای مدرسه وجود نداشت، برای ما تغذیه تهیه میکردند ]. و امروزه دیر زمانی است که برای آگاهی خودم به سراغ ادیان دیگر و بویژه فرهنگ کهن و والای پارسی رفته ام تا آنها را نیز فراگیرم و همه آنها را با خردی باز و اندیشه ای بدون تعصب مقایسه کنم.
سخن کوتاه کنم. بازهم مانند همیشه میگویم هر کسی با هر اندیشه ای که دارد اگر از روی تعصب و کورکورانه نباشد برای من محترم است و همیشه تشنه دانش بیشتر هستم.
از شما هم سپاس فراوان دارم که به من نکته هایی را گوشزد کردید.
مشکین سارا جان از نگر شما هم سپاسگزارم.
هماره شاد و سربلند باشید.