سلام
شرمنده که دیر اومدم چون نبودم والا زودتر فضولی میکردم.
شرمنده هم که چون مباحث زیاد شده صحبت دوستانو نخونده اینا رو مینویسم. عرض ارداتی هست به هر حال!
من چند تا گیر میخوام بهتون تقدیم کنم با تمام احترام:
قبلش در مورد اسم طرح یه ایده:
زودتر آب حیات*** تشنگی کشت مرا...

یه گل شنگ به خاطر موضوع خوبت
و به خاطر اینکه خشونت! نه رک بودن و مطالبه بالام رو از کارت ببخشی
موضوع خوب آدمو بخوب به چالش میکشه و این قلقلک مهارت هاست تا بیشتر بیدار بشن...
من از انتخاب عکسهاتون شاکی هستم. عکسها کثیف هستند و نورپردازی ناهماهنگی دارند
رنگ سیاه تو این کار هر چی کمتر بهتر. هویت رویش و آب طراوت و جوانی و زندگی و وصال هست که سبز و آبی و زرد و سفیده. هویت غبار هم پوچی و فقر و مرگ هست که خاکستری و خاکی و البته سیاه هست اما اینجا باید برای کثیف نکردن اون سفیدی از سیاه حذر کنی
افکت آب و افکت غبار هم هر دو باید خیلی ظریفتر اجرا بشن. یه جلوه ویژه به علت هویتش جلب نظر میکنه و این نقطه عطف کار شما خواهد بود که میتونه مسیر توجه رو به پایین یا بالا ببره.
بدون یه پس زمینه تلقی تجریدی و مفهومی از کار بیشتر میشه و زمینه سفید برای همچین کاری مناسبه اما من فکر میکنم قبل از اینکه کار به یه قالب متین بصری برسه هنوز تو این شرایط معلقه. باید ربط و جایگاه چیدمانی دست و باغ رو بهتر پیوند بدی
توی به غبار رفتن بهتره یه حرکت زنده و پیوسته و با شدت و ضعف نسبت به لبه رو به تصویر بکشی: دستت مثل یه wipe ترنزیشن نمیشه بلکه بایه جلوی چشمای تو با ناباوری و بدون درک منطقش به صورتی پیچیده از هم پاشیده بشه.
توی چودر شدن و مردن قبل از فروپاشی و نوع انشار و باد و پراکندگی و این مسائل هم میشه بیشتر فکر کرد و از هر کدوم نکته ای برای تصویر بهتر و موثر تر بیرون کشید.
الان یکم احساس میکنم زیاده روی شد. گذشته بحث رو هم با یکمی بی تربیتی نخوندم که شاید حرفهام رو به بیراهه برده باشه... کلا معذرت میخوام و برای کارت یه پایان همه چی پسند دوست میدارم
یا علی