hdnsoft
Well-Known Member
سلام به همه دوست جان ها و همه عزیزانی که این تکست ها رو میخونن
آقایون و خانوم های محترم ( همون لیزر اند جلزتمن )
جاتون خالی بودش ...
خیلی خوش گذشت ...
صبح ساعت 4 و نیم از خونه اومدم بیرون . یک هوای خنکی .. یک بوی خوشی .. به به
از سمت میدان ملک آباد به سمت میدان تلوزیون که دیگه اصلن هیچی نگین .. اینقدههههههه خنک بودش
خلاصه رفتیم برادر لیدرجان و مصطفی عزیر و امیدجان رو سوار کردیم و بادلی شاد و قلبی آرام ^.^ رفتیم از کوه بالا
تقریبا نصف راه رو رفتیم که دیگه ماشین طلفی فسشون در اومدش و دیگه از ادامه راه ممانعت فرمودن :دی
ماشین رو در دل کوه پارک کردیم و بقیه راه رو پیاده رفتیم بالا ... خیلی منظره قشنگی بودش
اول این متن رو بخونین بعدش چشاتون رو ببندین و تصور کنین : پشت سرتون کل مشهد زیر پاتونه و در روبه روتون تا چشم کار میکنه گندم زار ^.^ رویایی بودش .. از پرنده های جور واجور هم که نمیشه گذشت ، یک پرنده ای بودش ، رو بندش خاکستری بود زیر پرهاش آبی فیروزه ای
یک شاهین دیدم
یک عقاب
یک گله بعبعی و بز زیبا
تازه اون دور دست ها روستایی هم بودش >|<
صبحانه رو در حالی خوردیم که باد خنکی میزد تو صورتمون ، و دسته های پرنده های وحشی و شانه به سر ها دور برمون مثل گروه گارد ویزه هی پرواز میکردن
جاتون خالی نان و مربا، تخم مرغ آپز ، خیار و گوجه ، ماست موسیر+ چای داغ و دلچسب
بعد صبحانه کمی حرف زدیم و گفتمان کردیم
میدونین تو اون هوایی آزاد و با دیدن این همه زیبایی طبیعت ، خیلی حرفا میچسبید ....
برگشتن ها در یک عمل شجاعانه دو تن از دوست جان اقدام به برگزاری حرکات موزون تحت چهارچوب های استاندارد فرمودن ^.^
از عکس 4 نفری مون هم نگذریم که محمد لیدر جان بیش از 3 بار از یک سربالایی رفتن بالا تا بتونیم اون عکس رو بگیریم
در راه برگشت فهمیدیم که ماشین طفلک که در لحظه بالا رفتن از ودش ممانعت به خرج داد و راننده محترم نیز با گاز دادن الکی اقدام به لجاجت کرده بود!!! باعث خرابی بخشی از خودرو شده بودش به اسم گیربکس یا همون جهبه دنده ماشین :ددی
ای ای ای ..... ماشین رو میزدیم دنده 1 به دنده 2 یکهویی یک صدایی میگفت تالاپ!!!
انگار یک دست اندازی اون وسط و مسط و اینا ها یک هوی ظاهر میشدش میخورد به زیر ماشین وقتی اومدم جلوی تعمیرگاه فهمیدم که یکی از بستهای گیربکس کلن هاش شکسته :دی یک 11 تومنی خرج داشتن ، که الحمدالله پرداخت کردیم و ماشین درست شد مثل اولش:دی
پی نوشت:/
آقا قسمت امور مالی یک هماهنگی بفرمایین من این مبلغ رو از سایت مجید آنلاین دریافت کنم ، حالا مبلغ نشد ، یک امتیاز کاربر ویژه هم مرحمت کنن من قبول دارم خدا خیرشون بده
لیدر جان اون دولیتر بنزینی که از میتینگ اله سیت در باک ماشین نازنین خفته بودش.... که هیچ به اندازه 20 لیتر دیگه هم خرج نموده که خوردرو تعمیر شد ، اما شما بازم اون آجیل ها رو باخودتون آوردین و برگردوندین : دی ( شوخی جات )
امید عزیز ، کلاه نازنین شما در قسمت کنسول مانشین جامونده بودش ، البته هنوزم هست ، لطف فرموده مژدگانی بیارین ، کلاه مربوطه را هم ببرین
در آخر باز هم تشکر میکنم از لیدر جان عزیز بابت هماهنگی های انجام شده و زحمتای که کشیدن
و همچنین از امید و مصطفی عزیز که مرحمت فرموده و قدم رنجه کردن
کلن جای همه خالیییییی
خیلی فوق العاده، بکر ، رویایی و نشاط انگیز بودش ، یعنی اینقدر که من کلن مسئله خرابی ماشین رو فراموش کردم
آقایون و خانوم های محترم ( همون لیزر اند جلزتمن )
جاتون خالی بودش ...
خیلی خوش گذشت ...
صبح ساعت 4 و نیم از خونه اومدم بیرون . یک هوای خنکی .. یک بوی خوشی .. به به
از سمت میدان ملک آباد به سمت میدان تلوزیون که دیگه اصلن هیچی نگین .. اینقدههههههه خنک بودش
خلاصه رفتیم برادر لیدرجان و مصطفی عزیر و امیدجان رو سوار کردیم و بادلی شاد و قلبی آرام ^.^ رفتیم از کوه بالا
تقریبا نصف راه رو رفتیم که دیگه ماشین طلفی فسشون در اومدش و دیگه از ادامه راه ممانعت فرمودن :دی
ماشین رو در دل کوه پارک کردیم و بقیه راه رو پیاده رفتیم بالا ... خیلی منظره قشنگی بودش
اول این متن رو بخونین بعدش چشاتون رو ببندین و تصور کنین : پشت سرتون کل مشهد زیر پاتونه و در روبه روتون تا چشم کار میکنه گندم زار ^.^ رویایی بودش .. از پرنده های جور واجور هم که نمیشه گذشت ، یک پرنده ای بودش ، رو بندش خاکستری بود زیر پرهاش آبی فیروزه ای
یک شاهین دیدم
یک عقاب
یک گله بعبعی و بز زیبا
تازه اون دور دست ها روستایی هم بودش >|<
صبحانه رو در حالی خوردیم که باد خنکی میزد تو صورتمون ، و دسته های پرنده های وحشی و شانه به سر ها دور برمون مثل گروه گارد ویزه هی پرواز میکردن
جاتون خالی نان و مربا، تخم مرغ آپز ، خیار و گوجه ، ماست موسیر+ چای داغ و دلچسب
بعد صبحانه کمی حرف زدیم و گفتمان کردیم
میدونین تو اون هوایی آزاد و با دیدن این همه زیبایی طبیعت ، خیلی حرفا میچسبید ....
برگشتن ها در یک عمل شجاعانه دو تن از دوست جان اقدام به برگزاری حرکات موزون تحت چهارچوب های استاندارد فرمودن ^.^
از عکس 4 نفری مون هم نگذریم که محمد لیدر جان بیش از 3 بار از یک سربالایی رفتن بالا تا بتونیم اون عکس رو بگیریم
در راه برگشت فهمیدیم که ماشین طفلک که در لحظه بالا رفتن از ودش ممانعت به خرج داد و راننده محترم نیز با گاز دادن الکی اقدام به لجاجت کرده بود!!! باعث خرابی بخشی از خودرو شده بودش به اسم گیربکس یا همون جهبه دنده ماشین :ددی
ای ای ای ..... ماشین رو میزدیم دنده 1 به دنده 2 یکهویی یک صدایی میگفت تالاپ!!!
انگار یک دست اندازی اون وسط و مسط و اینا ها یک هوی ظاهر میشدش میخورد به زیر ماشین وقتی اومدم جلوی تعمیرگاه فهمیدم که یکی از بستهای گیربکس کلن هاش شکسته :دی یک 11 تومنی خرج داشتن ، که الحمدالله پرداخت کردیم و ماشین درست شد مثل اولش:دی
پی نوشت:/
آقا قسمت امور مالی یک هماهنگی بفرمایین من این مبلغ رو از سایت مجید آنلاین دریافت کنم ، حالا مبلغ نشد ، یک امتیاز کاربر ویژه هم مرحمت کنن من قبول دارم خدا خیرشون بده
لیدر جان اون دولیتر بنزینی که از میتینگ اله سیت در باک ماشین نازنین خفته بودش.... که هیچ به اندازه 20 لیتر دیگه هم خرج نموده که خوردرو تعمیر شد ، اما شما بازم اون آجیل ها رو باخودتون آوردین و برگردوندین : دی ( شوخی جات )
امید عزیز ، کلاه نازنین شما در قسمت کنسول مانشین جامونده بودش ، البته هنوزم هست ، لطف فرموده مژدگانی بیارین ، کلاه مربوطه را هم ببرین
در آخر باز هم تشکر میکنم از لیدر جان عزیز بابت هماهنگی های انجام شده و زحمتای که کشیدن
و همچنین از امید و مصطفی عزیز که مرحمت فرموده و قدم رنجه کردن
کلن جای همه خالیییییی
خیلی فوق العاده، بکر ، رویایی و نشاط انگیز بودش ، یعنی اینقدر که من کلن مسئله خرابی ماشین رو فراموش کردم