مدرن ترین و زیبا ترین معماری

saeedmir

Member
تو این قسمت میخوام از شما درخواست قشنگ ترین و زیبا ترین معماری هایی که تا به حال دیدید رو بذارید
 

saeedmir

Member
برج خلیفه در دبی

khalife_tower2.jpg


380 معمار و تکنیسن پس از 6 سال تلاش، طرح بی‌نظیر آدریان اسمیت را به برج 828 متری خلیفه در دبی تبدیل کرده‌اند. داخل برج نیز با طراحی جورجیو آرمانی به همان زیبایی نمای بیرونی است. با بلندترین برج جهان بیشتر آشنا شوید.
محمود حاج‌زمان: برج دبی که اکنون مرتفع‌ترین ساختمان جهان محسوب می‌شود، با پشت سر گذاشتن رقبا، تمام رکودهای ممکن را به خود اختصاص داده است. این برج با نام رسمی برج خلیفه، پس از 6 سال عملیات عمرانی در 4 ژانویه / 14 دی امسال افتتاح شد.
برج دبی قسمت مرکزی و شاهکار پروژه‌ای عظیم در قلب شهر دبی است. این پروژه که با نام پروژه مگا شناخته می‌شود، در زمینی به وسعت 200 هکتار اجرا خواهد شد و مشتمل بر 30هزار واحد مسکونی، 9 هتل، 2.5 هکتار پارک، 19 برج مسکونی، بازار بزرگ دبی و 12 هکتار دریاچه است. هزینه کل پروژه بالغ بر 20 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

Burj_Dubai_Tower-map3799-l.jpg


ساخت برج دبی تصمیمی حکومتی به منظور تغییر اقتصاد تجارت‌محور و نفت‌محور دبی به یک اقتصاد گردشگر محور بود. حدود 90 درصد از مساحت شیخ‌نشین دبی را بیابان و زمین‌های بایر تشکیل می‌دهد و حکومت دبی قصد دارد با اجرای پروژه‌های بلند پروازانه‌ای همچون برج دبی، جزایر نخل و غیره، جهانیان را با دبی آشنا نماید و سالانه ده‌ها میلیون نفر را به آنجا بکشاند.
طراحی و معماری برج دبی
معماری برج دبی تلفیقی از الگوهای سنتی معماری اسلامی و معماری مدرن است. طرح اولیه برج از یکی از گل‌های صحرایی امارات به نام Hymenocallis الهام گرفته شده است.
معمار اصلی برج دبی، آدریان اسمیت از شرکت اس.او.ام است. این شرکت طراحی برج‌های شیکاگو و برج آزادی نیویورک (جانشین برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی) را نیز بر عهده داشته و طرح برج دبی، یادآور ایده طراحی برج 1600 متری ایالت ایلی‌نویز در آمریکاست.
برج دبی از سه بال تشکیل شده که حول یک هسته مرکزی قرار گرفته‌اند. این حالت وضعیت ایستایی مناسبی را برای برج ایجاد می‌کند. بال‌ها با افزایش ارتفاع برج به‌صورت پله‌ای به سمت هسته مرکزی عقب‌نشینی می‌کنند، در نتیجه سطح مقع برج دبی با افزایش ارتفاع کاهش می‌یابد. در بالای برج نیز یک منار مخروطی شکل قرار دارد. فرم Y شکل برج دبی باعث می‌شود بیشتر واحدهای این برج دیدی به سمت خلیج فارس داشته باشند.
برج دبی با کاربری چند منظوره اداری-تجاری، مسکونی، خدماتی و تفریحی، دارای 162 طبقه است که غیر از 37 طبقه اول برای هتل برج، طبقات 45 تا 108 برای 700 واحد آپارتمان شخصی و طبقه 78 برای یک استخر، بقیه طبقات به شرکت‌های تجاری اختصاص داده شده است. لابی برج در طبقه 123 و عرشه دید‌بانی در طبقه 124 قرار دارد. تجهیزات مخابراتی نیز در منار مخروطی بالای برج قرار می‌گیرد.

sketch.jpg


insideburj.jpg



مشخصات سازه‌ای برج دبی
برج دبی شبیه سازه لوله‌ای برج سیرز در شیکاگو است، با این وجود این برج یک سازه لوله‌ای محسوب نمی‌شود. از مهم‌ترین مشکلاتی که مهندسان در ساخت برج تجربه کردند، می‌توان به طراحی لرزه‌ای سازه، نیروی باد حاکم در طراحی سازه‌ای، انتقال نیرو و مصالح در ارتفاعات زیاد و طراحی نمای خارجی مقاوم در برابر شرایط آب‌وهوایی سخت دبی شامل دمای بالای محیط، طوفان‌های شن و تابش فرابنفش خورشید سوزان اشاره کرد. هم‌چنین در ساختمان‌های بلند، تغییرات فشار و دما با افزایش ارتفاع محسوس است که اثرات آن را باید در طراحی سازه لحاظ کرد.
برج دبی بیش از 500 هزار تن وزن دارد. این ابرسازه بر روی فونداسیون مثلثی شکلی به ضخلمت 3.7 متر قرار گرفته و خود فونداسیون نیز توسط 192 شمع به قطر 1.5 متر و طول 50 متر نگه داشته می‌شود. در فونداسیون برج از بتن با چگالی بالا و نفوذپذیری اندک، به همراه حفاطت کاتدیک در زیر آن استفاده شده تا هرگونه اثر مخرب ناشی از حملات شیمیایی آب‌های زیرزمینی را به حداقل برساند.
مهندسان، سازه بتنی برج را که به شکل یک Y پهن است، به فرم پله‌ای ساخته‌اند، در نتیجه برج دارای سطح مقطع متغیری است. این ترفند برای کاهش نیروی باد بر برج استفاده شده و علاوه بر مزایای زیبایی و کارکردی، برای شکل دادن هسته سازه‌ای برج نیز به کار رفته است. هر کدام از بال‌های برج، بال‌های دیگر را توسط هسته مرکزی شش ضلعی برج نگهداری می‌کند. هسته مرکزی همچنین مقاومت پیچشی سازه را فراهم می‌آورد.
دیوارهای میانی در هر بال از هسته مرکزی تا انتهای بال امتداد می‌یابد و به دیوارهای سرچکشی (Hammerhead) ختم می‌شوند. این دیوارهای میانی به همراه دیوارهای سرچکشی مشابه جان و بال یک تیر عمل می‌کنند و مقاوت سازه را در برابر برش و خمش ناشی از باد تامین می‌کند. ستون‌های پیرامونی و طبقه همکف برج نیز این سیستم را تکمیل می‌کند. نتیجه کار برجی است که در برابر حرکت جانبی و پیچشی، بی‌نهایت مقاوم است.
برج دبی در بلندترین نقطه خود در اثر نیروهای جانبی حداکثر 1.2 متر نوسان می‌کند. شاید این مقدار زیاد به‌نظر برسد، اما اگر ساکنان برج از پنجره به بیرون نگاه نکنند، متوجه این حرکت نخواهند شد.
فعالیت‌های کارگاهی
برای ساخت برج دبی از 380 مهندس و تکنیسین ماهر در محل کارگاه و در مجموع، 22 میلیون نفر-ساعت کار استفاده شد. از نکات مهم درباره برج دبی ساخت سازه بتنی آن است. پمپاژ بتن به‌صورت عمودی برای ارتفاعات زیاد، بسیار سخت است. رکورد قبلی مربوط به یک واحد صنعتی نیروگاهی در ایتالیا به ارتفاع 532 متر بود که این رکورد با پمپاژ عمودی بتن تا ارتفاع 601 متر در برج دبی شکسته شد. رسیدن بتن به چنین ارتفاعی حدود 30 دقیقه طول می‌کشد، بنابراین مهندسان مجبور بودند ترکیب بتن را به گونه‌ای تغییر دهند که در این مدت سیال باقی بماند. هم‌چنین برای پمپاژ بتن تا این ارتفاع به پمپ‌های بسیار قوی احتیاج است، به‌طوری‌که فشار بتن در طول عملیات پمپاژ به حدود 200 اتمسفر (معادل فشار آب در عمق 2 کیلومتری) رسید.
برای ساخت برج دبی از روش‌هایی استفاده شد که اگرچه امتحان شده و در عمل کارایی خود را نشان داده بود، اما به دلیل ارتفاع زیاد مهندسان مجبور بودند گاهی تا مرز ناشناخته‌ها پیش بروند. برای آن‌که درکی از بزرگی این پروژه بدست آورید، به آمارهای زیر دقت کنید.
ارتفاع بخش بتنی سازه: 574.4 متر
حجم بتن‌ریزی فونداسیون: 45هزار مترمکعب
حجم بتن‌ریزی کل سازه: 330 هزار مترمکعب
وزن کل آرماتورهای مصرفی : 39هزار تن
رکوردشکنی‌های برج دبی
برج دبی که ارتفاع آن در اوایل اجرای پروژه به دلیل رقابت بین سازندگان برج‌های بلند دنیا پنهان نگاه داشته شده بود، اکنون بر اساس هر سه معیار اصلی انجمن ساختمان‌های بلند و سکونت‌گاه‌های شهری (CTBUH)، بلندترین ساختمان دنیا به حساب می‌آید. این انجمن ساختمان‌ها را بر اساس ارتفاع بالاترین نقطه برج، مرتفع‌ترین نقطه از نظر معماری، و ارتفاع مرتفع‌ترین طبقه مسکونی رتبه‌بندی می‌کند.

800px-BurjDubaiHeight.svg.png


بر اساس اعلام سازندگان، ارتفاع برج دبی 828 متر است که 320 متر بیشتر از ارتفاع نزدیک‌ترین ساختمان مسکونی رقیب آن، ساختمان تایپه 101 با 508 متر ارتفاع است. قبل از برج دبی، بلندترین سازه دنیا دکل تلویزیونی KVLY در داکوتای آمریکا با ارتفاع 628.8 متر بود. این برج همچنین رکورد 31 ساله سی.ان تاور کانادا را که با 553 متر ارتفاع، بلندترین سازه خودمتکی(Free-Standing) دنیا بود، شکست.
مهم‌ترین رکوردهای برج دبی عبارتند از:
مرتفع‌ترین ساختمان دنیا؛ مرتفع‌ترین سازه خودمتکی(Free-Standing) دنیا، بیشترین تعداد طبقات را در دنیا، مرتفع‌ترین طبقه مسکونی در ساختمان‌های روی زمین، مرتفع‌ترین عرشه دیدبانی روباز دنیا، سریع‌ترین آسانسورهای دنیا با بیشترین مسافت جابه‌جایی، مرتفع ترین آسانسور باری دنیا.
بر بالای برج دبی، منار مخروطی شکل تلسکوپی قرار دارد که کامل‌کننده معماری برج است و برای ساخت آن، بیش از 4هزار تن فولاد سازه‌ای به‌کار رفته است. قسمت‌های مختلف این مناره با استفاده از یک جک هیدرولیکی و از داخل ساختمان، در محل نهایی خود که بیش از 200 متر ارتفاع داشت، قرار داده شد. این منار مخروطی شکل علاوه بر این‌که مقام برج دوبی را به عنوان بلندترین سازه دنیا تضمین می‌کند، بخشی از تجهیزات مخابراتی و رادیو تلویزیونی برج را در خود جای داده است.
نمای بیرونی برج 142هزار مترمربع مساحت دارد که از شیشه‌های رفلکس، آلومینیوم، پانل‌های فولادی ضدزنگ و پره‌های لوله‌ای عمودی تشکیل شده است. وزن کل آلومینیوم استفاده‌شده در نمای برج معادل 5 هواپیمای غول‌پیکر ایرباس A380 است. پوشش خارجی برج بر اساس حداکثر دمای هوا در تابستان دبی طراحی شده؛ اما جالب اینجاست که دمای هوا در بلندترین نقطه برج دبی به 6 درجه سانتی‌گراد بالای صفر می‌رسد که نسبت به دمای پایین برج بسیار سرد است.
ایمنی برج در برابر آتش و سرعت تخلیه برج، از فاکتورهای مهم طراحی برج دبی بوده است. تمام راه‌پله‌ها با بتن احاطه شده و آسانسور باری و آتش‌نشانی برج 5500 کیلوگرم ظرفیت دارد. از آن‌جا که منطقاً انتظار نمی‌رود مردم 160 طبقه را پیاده طی کنند، هر 25 طبقه، پناهگاه‌هایی با سیستم تهویه برای مواقع اضطراری وجود دارد.
سریع‌ترین آسانسور جهان با سرعت 18 متر بر ثانیه در برج دبی نصب شده است. پیش از ساخت برج دبی، سریع‌ترین آسانسور جهان مربوط به برج تایپه 101 با سرعتی معادل 16.3 متر بر ثانیه بود. برج دبی دارای 52 آسانسور است که به‌صورت دو عرشه‌ای ساخته شده و هرکدام می‌تواند 42 نفر را جابجا کند. همچنین آسانسور باری این برج که تا ارتفاع 504 متری بالا می‌رود، مرتفع‌ترین آسانسور باری جهان محسوب می‌شود.
تاریخ‌های مهم در ساخت برج دبی
ژانویه 2004 / دی 1382: آغاز عملیات خاکبرداری
فوریه 2004 / بهمن 1382: آغاز شمع‌کوبی فونداسیون
مارس 2005 / فروردین 1384: آغاز ساخت سازه برج
ژوئن 2006 / خرداد 1385: رسیدن برج به طبقه پنجاهم
ژانویه 2007 / دی 1385: رسیدن برج به طبقه صدم
جولای 2007 / تیر 1386: رسیدن برج به طبقه 141، کسب عنوان مرتفع‌ترین ساختمان دنیا
سپتامبر 2007 / شهریور 1386: رسیدن برج به طبقه 150، کسب عنوان مرتفع‌ترین سازه خودمتکی دنیا
آوریل 2008 / اردیبهشت 1387: رسیدن برج به طبقه 160، بلندترین سازه ساخت دست بشر
ژانویه 2009 / دی 1387: تکمیل منار مخروطی راس برج، رسیدن برج به ارتفاع نهایی
سپتامبر 2009 / شهریور 1388: تکمیل نمای خارجی برج
ژانویه 2010 / دی 1389: افتتاح رسمی برج دبی

Burj-Dubai-Tower-02-2318%20small.jpg
 

saeedmir

Member
دربار برج پیزا

ساخت برج کج پیزا بدون هیچ تغییری در طرح اولیه آن دویست سال به طول انجامیده است.
53857263570988830885.jpg

برج کج پیزا، برج ناقوس‌دار کلیسای جامع ایتالیاست. ساخت این برج از آگوست 1173 شروع شد و (با دو وقفه طولانی‌مدت) بدون هیچ تغییری در طرح اولیه حدود 200 سال به طول انجامیده است.

در گذشته تصور می‌شد که کجی برج پیزا بخشی از طرح اولیه آن بوده است ولی امروزه می‌دانیم که این مساله صحت ندارد. ساخت این برج به صورت عمودی طراحی شده بود ولی در طول ساخت آن به تدریج کج شد (برخی معتقدند که اگر این برج کج نمی‌شد، بی‌شک یکی از فوق‌لعاده‌ترین برج‌های ناقوس‌دار دنیا می‌شد.)
ارتفاع این برج از سطح زمین حدود 55 متر می باشد و ارتفاع فونداسیون آن داخل زمین حدود 3.5 متر می باشد. این برج که در اصل برای قرار دادن ناقوس کلسیای بزرگ شهر پیزا طراحی و ساخته شده است حتی قبل از کامل شدن و کج شدن نیز، از شهرت قابل توجهی در اروپا برخوردار بود.

این برج به دلیل کجی و زیبایی خاصی که دارد از سال 1173 تاکنون همیشه کانون توجه همگان بوده است. در طول ساخت این برج تلاش‌های زیادی انجام گرفت تا با بکارگیری مصالح ساختمانی خاص جلوی کج شدن آن گرفته شود. بعدها ستون‌ها و دیگر بخش‌های تخریب شده برج بیشتر از یک بار جایگزین شدند و امروزه زیرساخت‌های جدیدی برای کم کردن میزان کج شدن برج و افزایش طول عمر آن به کار گرفته می‌شود.

برج کج پیزا با 863/55 متر ارتفاع در 8 طبقه ساخته شده است. قطر بیرونی این بنا 484/15 متر و قطر داخلی 368/7 متر است. ضخامت دیوارهای پایه آن 08/4 متر است و وزن آن حدود 500/14 تن برآورد می‌شود.

جهت شیب این برج در فاصله سال‌های 1173 تا 1250 به سمت شمال و از سال 1272 تا سال 1997 به سمت جنوب متمایل بوده است تا سال 1997، این برج 2/5 متر نسبت به سطح افق کج شده است. ناقوس این برج 5/3 تن وزن دارد. این برج در پشت کلیسای بزرگ شهر پیزا واقع شده است.ساخت این برج در سه مرحله انجام گرفته است.

ساخت اولین طبقه این برج ناقوس که سنگ‌های مرمر سفیدرنگ در آن به کار رفته است از نهم آگوست 1173 دوران پیروزی‌های نظامی و خوشبختی شروع شد اولین طبقه این برج از ستون‌هایی که به صورت دایره‌وار در کنار هم قرار گرفته بودند، تشکیل شده بود که در جهت مقابل تاق‌های بی‌روزنه خم شده بودند در مورد هویت معمار برج کج پیزا بحث‌های زیادی وجود دارد. سال‌ها تصور می‌شد که این بنا، کار «گوگلپلمو» و «بونانو پیزانو» بوده است. سنگ قبر بونانو پیزانو در سال 1820 در پای این برج کشف شد.
بعد از اینکه طبقه سوم این برج در سال 1178 ساخته شد به دلیل اینکه 3 متر در کارهای زیرساختی آن اشتباه شده بود، برج کج شد. البته طرح این برج از آغاز نقص داشت با درگیر شدن بیزانس در جنگ با جنوا، لوکا و فلورانس ادامه ساخت این برج به مدت 100 سال با تعلیق رو به رو شد. در سال 1198 چند ساعت به طور موقت روی این بنای ناتمام نصب شد.

در سال 1272 ساخت این بنا توسط معماری به نام «جیوانی‌دی‌سیمونه» از سر گرفته شد. 4 طبقه بدین ترتیب ساخته شد. مجددا در سال 1284 با شکست بیزانس در جنگ ساخت بنا متوقف شد. در سال 1372 آخرین طبقه آن که محل قرار گرفتن ناقوس بود توسط توماسودی آندرا پیزانو ساخته شد و ناقوس در محل خود قرار گرفت.

وی در تلفیق عناصر گوتیک به کار گرفته شده در جایگاه ناقوس با سبک رومانسک ( معماری اروپایی قرن‌های یازدهم و دوازدهم که به تقلید از معماری رومی دارای تاق‌های ضربی و دیوارهای ضخیم بود) برج موفق عمل کرد. در واقع در بالاترین نقطه این برج هفت ناقوس وجود دارد که هر کدام یکی از نوت‌های موسیقی را دارد و بزرگ‌ترین آنها در سال 1655 نصب شده است.
10-2-3-118211.jpg

در سال 1838 معماری به نام «الساندرو دلا گرادسکا» گذرگاهی در اطراف این برج حفر کرد که این امر موجب افزایش کج شدن این برج شد.

«بنبتو موسولینی» دستور داد تا این برج را به حالت عمودی برگردانند به همین خاطر در-پای آن بتون ریخته شد که این امر منجر به فرو رفتن برج در سطح زمین شد. در طول جنگ جهانی دوم ارتش آ-م-ر-ی-ک-ا دستور تخریب تمامی برج‌های ایتالیا را داد که برج پیزا در دقیقه آخر از این خطر در امان ماند.
در 27 فوریه 1964 د-و-ل-ت ایتالیا برای جلوگیری از سقوط این برج درخواست کمک کرد. یک گروه از مهندسان، ریاضیدانان و تاریخدانان در جزایر آزور گرد هم آمدند تا راه‌های پا بر جا نگه داشتن و استحکام برج را بررسی کنند. بعد از دو دهه کار و فعالیت روی این پروژه، برج در ژانویه 1990 به روی عموم بسته شد. در طول این مدت ناقوس‌های برج برای کم شدن از وزن‌شان از محل خودجا‌به‌جا شدند. ساختمان‌های اطراف برج برای رعایت نکات ایمنی تخلیه شدند. بعد از یک دهه بازسازی و تثبیت وضعیت آن برج در 15 دسامبر سال 2001 به روی عموم مردم باز شد.

روش‌های بسیاری برای پا بر جا نگه‌داشتن برج پیشنهاد شده که از آن جمله می‌توان به استفاده از وزنه‌های 800 تنی سربی در-پای آن اشاره کرد. راه‌حل نهایی برای پیشگیری از کج شدن بیشتر برج انتقال 38 متر مکعب از سطح بر آمده زیر آن بود. طبق آخرین اطلاعات این برج تا 300 سال دیگر پا بر جا خواهد بود.

درباره علل ساخت این برج می نویسند : "مردم شهر پیزا ملوان بودند و در جنگها بر مردم اورشلیم، آفریقا، بلژیک، انگلستان، نروژ، اسپانیا، مراکش و ... پیروز شدند، تنها دشمن اصلی آنها فلورانسی ها بودند. آنها برای نمایش قدرت و توانایی خود بخصوص در زمینه معماری اقدام به ساخت این برج نمودند. مجموعه جنگهاییی که بعدها میان مردم پیزا با فلورانس روی داد بارها باعث به تعویق افتادن ساخت برج شد".
 

saeedmir

Member
طاق کسری

taghe_kasra_ctesiphon_big.jpg

تیسفون (مدائن)، به دست پارت‌ها بنا نهاده شد. این شهر پایتخت امپراتوری پارتها و بعد ساسانیان تا استیلای اعراب بر ایران بود. این بنای تاریخی قصری بزرگ بوده که محل زندگی و دربار پادشاه بوده است. بنیان گذار آن را شاپور ذوالاکتاف (م 379 میلادی) دانسته اند.

علت نامگذاری آن به این اسم، تالار بزرگی است که از طاق قوسی آن هنوز هم آثاری باقی است و مهمترین قسمت این بنای عظیم بوده است و به چنین تالارهایی ایوان گفته می شد. در هنگام تولد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خسرو اول انو شیروان در این کاخ حکومت می کرد و بنابر برخی روایات، در شب میلاد حضرت ختمی مرتبت بخشش های مهمی از آن فرو ریخت و از میان رفت.

آخرین پادشاهی که مقتدرانه در آن بر تخت نشست، خسرو پرویز بود که در همین کاخ نیز نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دستش رسید و آن را پاره کرد. هنگام فتح مدائن، مسلمانان تالار بزرگ این کاخ را محل اقامه نماز جماعت قرار دادند و به نقلی حضرت علی علیه السلام نیز هنگام عزیمت به سوی صفین در این تالار نماز خواند و برخی از احوالات ساکنان کاخ را یاد آوری نمود. مرحوم شیخ عباس قمی به همین خاطر، نماز خواندن در آن جا را نیکو شمرده است

پس از تسخیر شهر توسط اعراب، سلمان پارسی، به فرمانداری این شهر برگزیده شد. از آنجا که تیسفون پایتخت بزرگ‌ترین امپراتوری آن دوران بود، ثروت فراوانی در آن گرد آمده بود، به همین روی انتقال غنایم چند ماه به طول انجامید. بعدها یعنی در دوره عباسیان شهر تخریب و از قطعات کاخها و ساختمانهای شهر در ساخت شهر جدیدی در همان نزدیکی بنام بغداد استفاده شد.
طاقِ کسری (طاقِ کسرا=تاغِ خسرو) یا ایوانِ مدائن نام کاخ پادشاهان ساسانی در تیسفون بود. طاق اصلی این کاخ خشتی ساخته شده به دست انسان می‌باشد بلندای این طاق ۳۵ متر،پهنایش ۲۵ متر و درازایش ۵۰ متر است. بازمانده این کاخ هنوز در کشور کنونی عراق به‌جاست. در عظمت ایوان کسری همین بس هنگامی که هارون الرشید تصمیم گرفت آثار به جا مانده از آن را ویران کند، از فراهم کردن وسایل مورد نیاز برای تخریب آن عاجز ماند و از این کار منصرف شد.
ایوان مدائن(طاق کسری) در تاریخ
ساسانیان خود را از اعقاب پارسی ها می دانستندوهمواره به عظمت واعتلای ایران وقدرت واعتبارحکومت خود توجه داشتند.هرچند که به علت جنگهای متوالی که با رومیان همسایه غربی ایران داشتندقادر به احداث ساختمانها و کاخهای بزرگ مانند پارس ها نشدند، ولیکن سعی کردند که بناهای باارزش رابااستفاده از مصالح ساختمانی اطراف هرکاخ به وجود آورند که خوشبختانه بسیاری ازاین آثار درایران کنونی باقیمانده است، اماتعدادی از آنها درکشورهای اطراف قرار گرفته اند.

ازآنجا که دین رسمی کشور درزمان ساسانیان دین زرتشتی بوده لذا برای آتش احترام خاصی قائل بودندوآن رامقدس می شمردند وبرای نگهداری ونگهبانی ازآتش پرستشگاه یاجایگاه های مخصوص می ساختند، آتش مقدس دراین پرستشگاه ها طبق سنت‌هاي مذهبی ساسانیان توسط کاهنان وپنهان از پرستش کنندگان عام حفاظت می شد که از آن آتش های دیگری می افروختند و خارج از پرستشگاه درون چهارطاقی های باز درمعرض دید و پرستش عموم قرار می دادند.
ما به غیر ازآتشکده های بسیاری که درآن زمان ساخته شده، چندین کاخ نیز به دست معماران ساسانیبه وجود آمده اند، که از آن ميان می توانیم ازکاخ بستان، کاخ قلعه دختر، کاخ نیشاپور ،کاخ خسرو و نیزکاخ سروستان نام ببریم.

هنرمندان دورهٔ ساسانی شیوهٔ کارهنری زمان اشکانیان ومانوی راهمچنان پیش گرفتند.به دنبالهٔ جنگ اشکانیان با بیگانگان ، ساسانیان هم حدوداً ۳۰۰ سال در جدال بودند.پیروزی های پی درپی،تحرکی پویابه وجود آورده بود.رابطه ی تجاری با همسایگان ٬ وضع صنایع و هنر رابرای دادوستد ودیدهنری وسعت بخشید.به این ترتیب٬ هنر دورهٔ ساسانی نسبت به گذشته تمایز ویژه ای پیدا کرد.

ایوان مدائن یاطاق کسری یا تیسفون واقع در شهر مدائن در کشور عراق از بناهای مهم شیوۀ پارتی است.متأ سفانه این بنا تاکنون مرمت جدی نشده است.

مهمترین قسمت این کاخ٬ مدخل اصلی آن است که به شکل ایوانی عریض ومرتفع ٬ روبه خارج ساخته شده بود وتالار مستطیل شکلی در پشت آن قرار داشته است.طاق بزرگ هلالی قسمت مرکزی رامی پوشاند. در طرفین بخش مرکزی که محور اصلی بنا راتشکیل می داد٬ راهروها٬ اتاقها وتالارها باپوشش گنبدی وگهواره ای قرار داشتند.

800px-%D8%B7%D8%A7%D9%82_%DA%A9%D8%B3%D8%B1%DB%8C.jpg

نور تالار اصلی به وسیله یکصدوپنجاه دریچه تأمین می شده است.طاق بزرگ ایوان مدائن برروی دیواره های سرتاسری وبدون ستون بنا شده بود.قسمت جلویی هلالی بزرگ وبخشی ازنمای اصلی کاخ هنوز پابرجا است.
مای بدون روزنه کاخ تیسفون به چهار طبقه تقسیم شده وبه وسیلۀ طاقی ها ونیم ستونهایی دراطراف آنهاتزيین شده بود.درترکیب نمای خارجی کاخ،تاثیر معماری آشور به چشم می خورد.

خصوصیات زیادی دراین بنا مشاهده می شود.اما درویژگی معماری ایران در آن به خوبی آشکار است،یکی استفاده از تناسبات طلایی ایرانی است که از آن مستطیلی به اندازۀ ۲۴ گز در۴۰ گز به دست آمده(۴۲.۶ در ۲۵.۵ متر)ودروسط آن طاقی ساخته شده است.

دیگری هم استفاده از مصالح معمولی یا مصالح خشتی است ونه سنگ تراش ٬ پیشرفتگی ها وبقیه نکات همه و همه به صورت محاسبه هاي دقیق بوده است. محاسبه هاي فنی دقیقی که قبل ازکارساختمانی انجام می شده درساخت این بنا به خوبی مشاهده می شود.

نقاشی ها وحجاری های بسیاری نیز به چشم می خورند واین خود نشان می دهد که هنر نقاشی دراین زمان بیش از زمان اشکانی استقبال می شده است .زیرا آنچه ازگزارشها برمی آید (قالی رنگارنگ الوان مداين)وپارچه‌ها وبسیاری از لباسهای پادشاهان این دوره نشان از کوشش فراوان برای پیشرفت دارد.

(بوحتری)که یکی از سرایندگان عرب درقرن سوم هجری است، هنگامی که ازشام به بغداد می آمده٬ایوان کسری رادیده ودربارۀ تزئینات ونمای داخلی آن نوشته است:« این کاخ،شما رااز نمونه های شگفت آور مردمی آگاه می کند که زبان هرگز از ذکر عجایب آن نمی تواند خاموش بماند.اگر نقاشی جنگ انطاکیه را نگاه کنیم ٬ اندام به لرزه می افتد،زیرا مرگ ازآن می بارد.»
(انوشیروان درزیر پرچمی صف آرایی می کندولباسش به رنگ سبز مایل به زرد است ودرجلوی اومردانی ،یکی نیزه به دست ودیگری سپر وزوبین به کف،می جنگد.این نقش ونگارها و چهره ها آدمی رابه شک وامی دارند که آیا اینان زندگان لالند یاکه نقشند؟!)

نکتۀ دیگری که باید به آن توجه داشت تأثیر طرز نقاشی وحجاری ودیکر هنرهای ایرانیان این دوره بر مردم هم جوار است که شواهد،فراوانی آن را تأئید می کند.

در ویکی پدیا
طاقِ کسری (تاغِ خسرو) یا ایوانِ مدائن نام کاخ پادشاهان ساسانی در شهر اسبانبار در ساحل خاوری رود دجله و از مهمترین بناهای دوران ساسانیان است. بیشتر گمان می‌شود که طاقِ کسری در تیسفون جای‌دارد ولی تیسفون ، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مدائن را تشکیل می‌دادند .طاق اصلی این کاخ بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان می‌باشد.بلندای این طاق ۳۵ متر،پهنایش ۲۵ متر و درازایش ۵۰ متر است.[۱]

بازمانده طاق کسری
بنابرآنچه در نوشتار پهلوی خدای نامگ آمده است این کاخ به دستور شاپور اول ساخته‌شده است.
بازمانده این کاخ هنوز در کشور کنونی عراق به‌جاست. هارون الرشید خلیفه عباسی کوشید تا آن را ویران سازد ولی در این کار ناکام ماند.
 

saeedmir

Member
کتیبه بیستون

سنگ‌نبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران واقع در حدود چهل کیلومتری کرمانشاه در غرب ایران است.
نام بیستون از بغ + ستان (ادات مکان) آمده که به معنی «بتخانه» است. از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» و در معجم البلدان «بهستان» و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کرده‌اند.

behistun_foto.jpg


حجاریها و کتیبه‌های بیستون از زمان داریوش اول هخامنشی است. حجاری‌ها داریوش را در حالی که ایستاده و دست راست را بتقدیس اهورامزدا بلند کرده و پای چپ را بر سینهء بردیای دروغین نهاده نشان می‌دهد و در بالا فروهر در پرواز است و پشت سر داریوش دو نفر ایستاده و در مقابل او نه تن دست‌بسته حجاری شده است.
داریوش در کتیبه‌های بیستون فتوحات خود را به سه زبان پارسی باستان و خط میخی هخامنشی و یک کتیبه به زبان بابلی و خط میخی بابلی و کتیبهٔ دیگر به زبان و خط عیلامی شرح داده است.
این کتیبه‌ها مفتاح کشف رمز کلیهٔ خطوط میخی گردیده و مخصوصاً «سر ه‍. راولینسن» در این موفقیت سهمی بسزا دارد.
نقوش برجستهٔ غیرمهمی از ادوار اشکانیان بر صخره‌های کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده می‌شود.
وقفنامهٔ جدیدی در دوران فتحعلی شاه قاجار در وسط نقش عهد اشکانی احداث شده است. در زمستان ۱۳۳۷ ه‍. ش. ضمن عملیات جاده‌سازی مجسمهٔ هرکول و آثار معبد سلوکی در پایین کوه کشف گردید.
ارتفاع کوه بیستون از سطح دریا ۱۲۰۰ متر است.
بيسُتون،بيسِتون،بيسْتون،ب هيسْتون نام امروزی يک صخره برافراشته در شمال يک راه باستانيِ پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظاميان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان(اکباتانَ) بود،می باشد.بيستون در ۳۴ درجه و ۳۵ دقيقه شمال عرضِ جغرافيايی و ۴۵درجه و ۲۷ دقيقه شرقِ طول جغرافيايی در فاصله حدودا ۳۲ کيلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. همچنين نام روستايی که در نزديکی اين صخره قرار دارد هم بيستون می باشد.نام پارسی باستان اين کوه بَغستانَ و بگستانَ به معنی جايگاه خدايان و در نوشته های يونانی بگيستانُن(اُروس) می باشد.در آثار جغرافيدانان عرب سده های ميانی مثل ابن حَوقل،اصطخری و ياقوت هم اين کوه بَهِستون ، بِهِستون(ستونهای خوب) و بهيستان آمده است. در مجموع دگرگونی اين واژه بدين گونه است:بَغستانَ-بگستانَ-بهستون-بهستان-بيستون.

بيستون به علت شرايط جغرافيايی هميشه از آغاز زندگی بشر تا به امروز مورد توجه بوده و آثاری از هر دوره ای از تاريخ را در خود جای داده است.امروزه در محوطه تاريخی بيستون بطول تقريبی ۵ کيلومتر و عرض ۳ کيلومتر که آثاری را از دوران پيش از تاريخ تا به امروز در بردارد ۲۸ اثر در فهرست آثار ملی به ثبت رسيده است که شامل:

۱-غار شکارچيان-۲غارمَر خرل۳-غار مَر تاريک۴-غار مَر آفتاب۵-غار مَر دودر۶-تپه نادری۷-سراب بيستون۸-جاده تاريخی حاشيه سراب۹-بقايای گورستان قديمی۱۰-دژ تاريخی مدفون۱۱-نيايشگاه مادی۱۲-نقش برجسته و کتيبه داريوش بزرگ۱۳-مجسمه هرکول۱۴-نقش برجسته متريدات دوم۱۵-نقش برجسته گودرز۱۶-سنگ بلاش۱۷-پرستشگاه پارتی۱۸-بقايای شهر پارتی۱۹-بقايای بنای ساسانی۲۰-فرهاد تراش۲۱-بقايای پل ساسانی۲۲-بقايای سد ساسانی۲۳-سنگهای تراشخورده ساسانی۲۴-کاروانسرای ايلخانی۲۵-بقايای بنای ايلخانی۲۶-کاروانسرای صفوی۲۷-وقف نامه شيخ علی خان زنگنه۲۸-پل بيستون.
مهمترين و مشهورترين اثر باستانی در اين محوطه نقش برجسته و کتيبه داريوش بزرگ می باشد که به نخستين سال فرمانروايی داريوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. با آشنا شدن با اين اثر باستانی می توانيم خط ميخی پارسی باستان را بشناسيم و در مورد ريخت شناسی،پوشاک،طرز آرايش سر و صورت، اسلحه شناسی و اعتقادات مذهبی مردمان ۲۵۰۰ سال پيش در امپراطوری هخامنشيان، اطلاعات ارزنده ای بدست آوريم.
نقش برجسته و کتيبه بيستون
سنگ نبشته سه زبانه بيستون، به نخستين سال فرمانروايی داريوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. سالی که داريوش،سراسر آن را در جنگ با شاهان دروغزن سپری کرد. پس از کشته شدن برديا و افتادن حکومت به دست داريوش، در سراسر امپراطوری هخامنشی ۱۹ شورش بزرگ و کوچک اتفاق افتاد. داريوش بزرگ پس از اينکه اين شورش ها را فرونشاند تصميم گرفت که مردم امپراطوريش را(و جهان پس از خود را) در جريان چگونگی به دست گرفتن قدرت و نخستين سال فرمانروايش قرار دهد. او اين بنای يادبود و بيانيه مهم را در بيستون بر سر يک راه کهن به ثبت رساند. راهی پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظاميان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان بود و بعلت جايگاه ويژه اش که از دير باز سرزمين خدايان(بغستانَ) ناميده می شد شهرت داشت. اين نقش برجسته،نگاره داريوش و اسيران، در سطحی عمودی به بلندی ۳ متر و در پهنای ۵/۵ متر قرار دارد.
داريوش لباس پارسی بر تن کرده ريشي اشوري دارد و افسری کنگره دار بر سر گذاشته است و در سمت چپ مجلس بيستون قرار دارد.اندازه داريوش در مقايسه با اسيران برای نشان دادن شکوه و عظمت اين مجلس، بزرگ تر می باشد. بلندی قامت اسيران 17/1 و بلندی قامت داريوش72/1 متر می باشد. دو تن از ياران داريوش(هفت تنان)، ويندَفْرَناه کمان دار و گئوبَروَه(گوبرياس) نيزه دار، پشت سر او ايستاده اند.داريوش که در دست چپش کمانی دارد پای چپ خود را بر سينه نخستين دشمنش ،گئوماتَ مُغْ گذاشته است و گئوماتَ دست هايش را به حالت التماس به بالا دراز کرده است. پشت سر گئوماتَ صف ۸ تن اسير قرار دارد. که به ترتيب نامهای آنها آثرين،ندئيتَ بَ ئيرَ،فِرَورتيش، مَرتی يَ،چيسن تَخمه،وَه يَزداتَ،اَرخ و فرادَ می باشند و گردن های اين اسيران را با طناب به يکديگر و دست هايشان را از پشت سر بسته اند.[بعدها اسير نهم يعنی سکونخای سکايی با خُود تيز به جمع اسيران اضافه گرديد]. بر فراز سر اسيران، رو به روی داريوش، نگاره فَرَوهر قرار دارد و داريوش دست راست خود را به نشانه نيايش اهورامزدا به بالا بلند کرده است.در فضای بالای سر داريوش نبشته ای کوتاه(Dba) آمده است. متن اين نبشته چنين است.
بند۱-من داريوش،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،شاه کشورها،پسر ويشتاسپ،نوه ارشام هخامنشی
بند۲-داريوش شاه گويد:پدر من ويشتاسپ،پدر ويشتاسپ ارشام،پدر ارشام آريامن،پدر آريامن چيش پيش،پدر چيش پيش هخامنش.
بند۳-داريوش شاه گويد: بدين جهت ما هخامنشی خوانده می شويم[که] از ديرگاهان اصيل هستيم. از ديرگاهان تخمه ما شاهان بودند.
بند۴-داريوش شاه گويد: هشت[تن]از تخمه من شاه بوده اند. من نهمين[هستم]. ما نُه[تن] پشت اندر پشت(در دو شاخه) شاه هستيم.
داريوش در چند مرحله بعدی بيانيه تاريخی خود را که نخستين اثر تاريخی مکتوب ايرانيان است. تکميل کرد. امروزه از سنگ نبشته بيستون ۴ متن در دست داريم: متن پارسی باستان، متن ايلامی،متن بابلی و متن ترجمه آرامی متن پارسی باستان که ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های گوناگون به جاهای دور و نزديک فرستاده شده است و نسخه ای از آن از اِلِفانتين مصر به دست باستان شناسان افتاده است و در بابل هم قطعه ای از نگاره بيستون به دست آمده است. داريوش در بيستون (ستون4 بند۱۵) می گويد: تو که پس از اين، اين نبشته و نگاره را می بينی،مبادا به آن ها آسيب بزنی. تا می توانی آن ها را همان گونه که می بينی، نگهداری کن.ولی گذر زمان و فرسايش های ناشی از باران و باد تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلی را دچار آسيب های فراوانی کرده است. ولی بيشترين خسارت در همين قرن اخير اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پايين جاده بيستون گشت زنی می کردند نگارها و کتيبه با ارزش بيستون را هدف گرفتند و آسيب های جبران ناپذيری را به اين اثر تاريخی وارد کردند. ولی ما بايد از داريوش بزرگ سپاسگزاری کنيم بخاطر اينکه بعد از اتمام کار بنای يادبود بيستون فرمان داد که زير اين بنای يادبود را بتراشند و همين عمل باعث شد که تا قرن ها دست بشر اين اثر باارزش تاريخی را لمس نکند و از آسيب های ناشی از خوی زشت انسانها دور نگهداشته شود.
نكته:
نکته جالبی که در مورد اين نقش برجسته وجود دارد شباهت زياد آن با نگاره شاه لولوبی ها،انو بنی نی است که در ۱۴۰ کيلومتری بيستون در سرپل ذهاب قرار دارد. در اين نگاره هم انو بنی نی کمانی در دست چپ و تبرزينی در دست راست خود دارد و پای خود را بر سينه دشمنی که بر زمين افتاده نهاده است. و الهه ايشتار در حال دادن حلقه حکومت به اوست. شش اسير در زير پای انوبنی نی نقش بسته اند و دو اسير هم روبروی انوبنی نی در حاليکه دستهايشان از پشت بسته شده طنابی به گردن يکی از آنها آويخته شده که به زمين کشيده می شود.اين احتمال وجود دارد که داريوش پيش از فرمان حجاری ها در بيستون، نگاره انوبنی نی را ديده بوده است و يا شايد هم اين شباهت فقط يک تصادف باشد.
در30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری بر روی صخره‌ای داریوش کتیبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسی از راز آن آگاه نبود.
چشمه بیستون محل اطراق کاروان‌ها در دوران‌های مختلف بوده است، برای همین کسانی زیادی کتیبه داریوش را دیده‌اند و شرحی از آن را در سفرنامه‌ها یا خاطرات‌شان گفته‌اند. از قدیمی‌ترین آثار درباره این نوشته، گفته‌های دیودور‌سس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرا‌میس و صد‌ نیزه داری که اطرافش را گرفته‌اند نسبت داده و گفته است به دستور سمیرا‌میس در زیر نقش برجسته نوشته‌ای با حروف سریانی نقل کرده‌اند. دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چنین آورده است که صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ یونانیان تعلق داده است.


ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده شرحی نوشته و در آن بیستون را باپتانا در ناحیه، کامپادنا نامیده است و می‌نویسد در باپتانا نوشته و تصویری از سمیرا‌میس است و با وجود اختلاف نام بیستون با باپتانا که ایزیدور از آن یاد کرده در یکی نبودن آن‌ها کمتر می‌توان تردید داشت، چون در کتیبه، ‌داریوش از ناحیه کامپادنا در سرزمین ماد در محل کتیبه نام برده شده است.

ابن‌حقول آن را نقش مکتب خانه‌ای می‌داند که معلم برای تنبیه شاگردانش تسمه‌ای در دست دارد. گاردان جهانگرد فرانسوی در سال 1794 این نقش را پیکره دوازده حواری مسیح دانست، و تصویر فروهر را به مسیح نسبت داد.

پورتر در سال 1818 حدس زد که این نقش‌ها پیکره شلم نصر و دو سردار و ده سبط (قبیله) ‌اسرائیل است که به اسارت افتاده‌اند. خطر صعود از کوه مانع از آن می‌شد که کسی به کتیبه نزدیک شود. پورتر تا نیمه راه صعود کرد و طرحی از پیکره کشید. او در باره خطر بالارفتن از کوه می‌گوید: «هیچ زمانی بدون بیم مرگ از آنجا نمی‌توان بالا رفت.»

بالاخره در سال 1835 اولین کسی که این صخره را در نوردید راولینسون انگلیسی بود که از ستون اول متن فارسی باستان نسخه برداری کرد. او افسر انگلیسی مأمور تربیت سربازان شاهی در ایران بود ولی به علت اختلافی که بین دولت ایران و انگلیس پیش آمده بود راولینسون مجبور شد ایران را ترک کند. اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغان‌ها (جنگ افغانستان) مجدد به ایران آمد و بقیه متن فارسی باستان را رو‌نویسی کرد و از ترجمه ایلامی آن که سکایی، مادی و شوشی جدید نیز خوانده شده نسخه برداری کرد.

مطالعات وی در سال 1857 مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع گردید و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شده.

کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی قرار گیرد، از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا که در سال 1903 از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی برروی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود.
در سال1904 اولین عکس‌ها توسط لینگ و تامپسون برای موزه بریتانیا گرفته شد و مطالعات مفصل‌تری در ادامه کار راولینسون انجام شد. سپس در سال 49-1948 ژرژ کامرون کتیبه را مجددا و به طور کامل مورد مطالعه قرار داد. کامرون راه کوچکی را که سابقا برای رسیدن به نقوش و کتیبه‌ها در سنگ تراشیده بودند پیدا کرد و کتیبه دیگری را که در طرف راست واقع است و تا آن زمان نسخه برداری نشده بود نسخه برداری کرد که معلوم شد ادامه کتیبه ایلامی است ضمنا کامرون یک قالب تهیه کرد که هم اکنون در دانشگاه میشیگان است.

نتیجه مطالعات این دانشمند در مورد کتیبه بیستون این بود که دارای سه نوع خط فارسی باستان، ‌ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی می‌باشد و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردار‌ش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان می‌باشد.
مشخصات ظاهری کتیبه بیستون:
این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است، زیرا مهم‌ترین نوشته میخی زمان هخامنشی است. مجموعا سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/20 (بیست متر و پنجاه سانتی‌متر) و عرض 80/7 (هفت متر و هشتاد سانتی‌متر) ‌می‌باشد.
برای آسان شدن توضیحات، ‌کتیبه را در دو بخش مورد بررسی قرار می‌دهیم.

بخش اول: نقوش
نقش‌های این اثر تاریخی بر سطحی به طول 6 متر و عرض یا ارتفاع 3 متر و20 سانتی‌متر حجاری شده است و شامل تصویر داریوش و کماندار و نیزه‌دار شاهی و 10 تن شورشگر است که یک تن در زیر پای داریوش و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهایشان بجز نفر اول به وسیله طنابی بهم وصل شده است و هر کدام لباس مخصوص کشور خود را برتن دارند که آن‌ها را از دیگری متمایز می‌سازد و بر بالای سر هر کدام نوشته‌ای است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم می‌کند.

اندازه قد هشت تن از اینان 126 سانتیمتر و آخرین نفر که سکونخا نام دارد با کلاهش 178 سانتیمتر می‌باشد. در این مجموعه شاه با چهره اصلی و با اندازه حقیقی یعنی 181 سانتی‌متر نشان داده شده،‌ پای چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زیر‌پای او به حال تضرع افتاده، ‌نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوی فروهر بلند شده است. فروهر که نماد اهورا مزدا است روبروی پادشاه قرار دارد و حلقه‌‌ای در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است، این حرکت ظاهراً علامت دعای خیر است. یک ستاره هشت پر درون دایره بالای کلاه تقریبا استوانه‌ای شکل فروهر دیده می‌شود که همین نقش هم در تاج کنگره‌دار زیبایی که برسر داریوش است،‌ دیده می‌شود. شاید بدین وسیله داریوش اهورایی بودن خود را نشان می‌دهد.

پشت سر داریوش کماندار و نیزه‌دار شاهی ایستاده‌اند. شاه و افسرانش همگی یکنوع لباس بلند پارسی در بر و کفش سه بندی مشابهی به پا دارند. ولی سربندی که برسر افسران است از لحاظ تزئین با تاج داریوش تفاوت دارد. ریش مستطیل شکل شاه نیز طبق معمول از ریش کوتاه سایرین متمایز است و همین بخش مستطیل ری، الحاقی است یعنی از تکه سنگ جداگانه‌ای ساخته شده و سپس با مهارت بسیار به چهره داریوش متصل شده است. در تصاویر فروهر، شاه و دو افسرش، در هر دو مچ دستبند وجود دارد. این دقت و ظرافت در تیردان و بند آن و منگوله‌های متصل به نیزه و ریش و سربند افسران شاهی هم به کار رفته است. گئوماتا تنها اسیری است که کفش بندی به پا دارد و بقیه اسیران پا برهنه هستند. بر سطح حجاری شده 11 کتیبه کوچک هست.

بخش دوم: خطوط
موقعیت این خطوط نسبت به نقوش چنین است. در زیر نقش‌ها خطوط فارسی باستان در 5 ستون به طول 23/9متر (نه متر و بیست و سه سانتی‌متر) و عرض ارتفاع 63/3متر(سه متر و شصت سانتی‌متر) و 414 سطر قرار دارد.

در دست راست کنار نقوش یک بخش کتیبه ایلامی به طول 60/5متر ( پنج متر و شصت سانتی‌متر) ‌و عرض یا ارتفاع 70/3متر قرار دارد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول 67/5 و عرض 63/3متر و کلا 593 سطر در هشت ستون قرار دارد.

کتیبه اکدی (بابلی) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد با طول یا ارتفاع چهار متر و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پایین 31/2. این کتیبه به شکل ذوزنقه می‌باشد و در 112 سطر است. مجموعه خطوط و نقوش برابر با 120 مترمربع است.

مطالب موجود در کتیبه داریوش:
کوروش در خیال لشکرکشی به مصر بود که کشته شد و پسرش کمبوجیه بر تخت سلطنت1 نشست و برای تحقق بخشیدن به آرزوی پدر رهسپار مصر شد. اما قبل از عزیمت برادر و رقیب خود بردیا را از بیم آن که مبادا در غیاب او به تخت سلطنت بنشیند، مخفیانه کشت. او با حمله به مصر قلمرو و امپراطوری خویش را گسترش داد. از شواهد چنین بر می‌آید که او برخلاف کوروش برای عقاید ملت‌ها و کسانی که تحت سلطه‌اش بودند، ‌ارجی قائل نبود و از فرزانگی و درایت پدر بهره چندانی نبرده بود. چنانکه پس از شکست قرطاجنه ( از مستعمرات فینیقی‌ها) که علت آن سرباز زدن ناویان ناوگان‌های ایران (که همه از مردم فینیقه بودند)‌ بود.

کمبوجیه گذشت و سیاست پدر را فراموش کرد و در برابر همه، مصریان را ریشخند کرد با خنجرش گوساله مقدس مصریان آپبس را که می‌پرستیدند از پای درآورد و جسدهای مومیایی شده پادشاهان را از گورها بیرون کشید. معابر را با پلیدی آلود و فرمان داد تا بت‌هایی را که در آن‌ها بودند بسوزانند و این شامل خارجی‌ها نبود چنانکه در زمان بیماری‌های خود که شاید نوبه‌های صرعی بوده خواهر و همسر خود رکسانا را کشت. پسر خود پراک اسپیس را به تیر زد و دوازده تن از بزرگان ایران را زنده به گور کرد. شاید به دلیل جو خفقان و ایجاد حکومت مطلقه بود که میزان نارضایتی مردم و سران کشور زیاد شده بود و دشمنانی که در زمان کوروش به علت اقتدار و سیاستش ناچار سکوت کرده بودند اکنون با دوگانگی و ضعفی که در حکومت وجود داشت سر به شورش برداشتند. گئومات که از روحانیون دربار بود و از راز کشته شدن بردیا نیز اطلاع داشت فرصت را غنیمت شمرد و در غیاب کمبوجیه که حدود سه سال در مصر بود، علم این قیام‌ها را برافراشت. گئومات از نژاد ماد بود و کشور داری و شاهنشاهی این نژاد به دست کوروش انقراض یافته بود. گئومات از زمان به تخت نشستن تا زمان سرکوبش حدود 7 ماه بر ایران حکومت راند. او مالیات سه سال را به مردم بخشید و در دین اصلاحاتی به وجود آورد. برای همین معابد موجود را ویران کرد.

بر طبق کتیبه بیستون خبر شورش گئومات که به کمبوجیه رسید. قصد بازگشت به ایران کرد ولی در بین راه خود را کشت و داریوش که از نوادگان هخامنش و همچنین از سرداران محافظ کمبوجیه بود حکومت را به دست گرفتن. ده یاغی که بر کتیبه بیستون حجاری شده‌اند نشان دهنده ده شورش است که توسط داریوش تا یکسال و نیم ـ دو سال پس از شاهیش سرکوب شده‌اند.

متن کتیبه داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی
چون برای احراز شاهی در زمان قدیم شاهزاده بودن امتیاز بزرگی محسوب می‌شود، داریوش کتیبه‌اش را با معرفی خود آغاز می‌کند و اصالت نژادیش و این که شایستگی شاهی را دارد اثبات می‌کند و می‌گوید:

ker1.jpg

ستون1
بند 1- من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسب، نوه ارشام هخامنشی.


بند2- داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب ارشام، پدرارشام آریامن، پدر آریامن چیش پیش، پدرچیش پیش هخامنش.


بند3- داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنشی خوانده می‌شویم (که) ‌از دیرگاهان اصیل هستیم ، ‌از دیرگاهان تخمه ما شاهان بودند.


بند4- داریوش شاه گوید: 8 (تن) از تخمه من شاه بودند. من نهمین (هستم) ما 9 (‌تن) پشت اندر پشت (در دو شاخه) شاه هستیم.


بند5- داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا من شاه هستم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.


بند6- داریوش شاه گوید: این (‌است) که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آن‌ها بودم. پارس، عیلام، بابل، آشور، عرب، مودرای (‌مصر)، ‌اهل دریا (فینیقی‌ها) ، سارد (‌لیدی)، یونان (یونانی‌های ساکن آسیای صغیر)، ‌ماد، ‌ارمنستان،‌ کپدوکیه، پرثو، ‌زرنگ (سیستان)، ‌هرئی (‌هرات)، ‌باختر(بلخ)، سغد،‌ گندار (دره کابل) سک (‌طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران)‌، ‌ثت گوش ‌(‌دره رود هیرمند)‌، رخج (قندهار)، مک (مکران و عمان) ‌جمعا ً32 کشور.


بند7- داریوش شاه گوید: این (‌است) کشورهایی که از آن من شدند. به خواست اهورا مزدا بندگان من بودند. به من باج دادند. آنچه از طرف من به آن‌ها گفته شد، چه شب ، چه روز همان کرده شد.


بند8- داریوش شاه گوید: در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود او را سخت کیفر دادم. به خواست اهورا مزدا این کشورهایی (است) که بر قانون من احترام گذاشتند. آن طوری که به آن‌ها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد.


بند9- داریوش شاه گوید: اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد. اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی به دست آورم. به یاری اهورا مزدا این شاه دارم.


بند10- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه به وسیله من کرده شد پس از این که شاه شدم. کمبوجیه نام پسر کوروش از تخمه ما او اینجا شاه بود. همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر (و) هم پدر با کمبوجیه. پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده. پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نا فرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد و ‌هم در سایر کشورها.


بند11- داریوش شاه گوید: پس از آن مردی مغ بود گئومات نام. او از پئیشی یا وودا (پی شیاووادا) برخاست. کوهی (است) ارکدیش (‌ارکادری) نام. چون از آنجا برخاست از ماه وی چهارده روز گذشته بود. او به مردم چنان دروغ گفت (که): من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم. پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس،‌ هم ماد و ‌هم سایر کشورها. شاهی را برای خود گرفت. از ماه گرم پد 92 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت. پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد.


بند12- داریوش شاه گوید: نبود مردی، نه پارسی، نه مادی، ‌نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز‌ستاند. مردم شدیدا از او می‌ترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت. بدان جهت مردم را می‌کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم. هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم. پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. از مان باگادیش 103 روز گذشته بود. آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آن‌هایی را که برترین مردان دستیار (او) بودند کشتم. دژی سیکی ووتیش، نام سرزمینی نی سای نام در ماد، آنجا او را کشتم. شاهی را از او ستاندم. به خواست اهورا مزدا من شاه شدم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.


بند14- داریوش شاه گوید: شاهی را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم. من آن را در جایش استوار نمودم. چنانکه پیش از این (بود)‌ همان طور من کردم. من پرستشگاه‌هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم. به مردم چراگاه‌ها و رمه‌ها و غلامان و خانه‌هایی را که گئومات مغ ستانده بود باز‌گرداندم. من مردم را در جایش استوار نمودم ‌هم پارس، هم ماد و سایر کشورها را. چنان که پیش از این (بود) آن چه را گرفته شده برگرداندم. به خواست اهورا مزدا من این را کردم. من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این (بود) آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را بر‌نگیرد.


بند15- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من کردم پس از آن که شاه شدم.


بند16- داریوش شاه گوید: چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین (آثرینا) نام پسر او در خوزستان (اووج) برخاست. به مردم چنین گفت: من در خوزستان شاه هستم. پس از آن خوزیان نا‌فرمان شدند. به طرف آن آثرین گرویدند. او در خوزستان شاه شد و مردی بابلی ندئیت ب ئیر (نیدنیتوبل) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست. چنین مردم را بفریفت (که) : من نبوکدرچرپسرنبتون ئیت هستم. پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند. بابل نافرمان شد. او شاهی را در بابل گرفت.


بند17- داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم به سویآن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می‌خواند. سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت. آنجا ایستاد و آب عمیق بود. پس از آن من سپاه را برمشک‌ها قرار دادم. پاره ای بر شتر سوار کردم. برای عده‌ای اسب تهیه کردم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم. آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. از ماه اثری یادی ی5، 26روز گذشته بود.


بند19- داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم. هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می‌خواند با سپاه بر‌ضد من به جنگ کردن آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شد. آب آن را برد. از ماه انامک6 ، 2روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم.
سنگ‌نبشته بیستون به ‌عنوان یكی از قدیمی‌ترین متن‌های تاریخی شناخته شده ایرانی به فرمان داریوش بر كوه حكاكی شد.

داریوش سومین شاه هخامنشی در زمان اسقرار حكومت خود دستور به نقش این متن داد. این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است . زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی است . مجموعاً سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/20 ( بیست متر و پنجاه سانتیمتر ) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر ) است. موقعیت این خطوط نسبت به نقوش چنین است . در زیر نقش ها خطوط فارسی باستان در 5 ستون به طول 23/9 ( نه متر و بیست و سه سانتیمتر ) و عرض یا ارتفاع 63/3 متر ( سه متر و شصت سانتیمتر ) و 414 سطر قرار دارد . در دست راست کنار نقوش یک بخش کتیبه ایلامی به طول 60/5 ( پنج متر و شصت سانتیمتر ) و عرض یا ارتفاع 70/3 قرار دارد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول 67/5 و عرض 63/3 متر و کلاً 593 سطر در هشت ستون قرار دارد . کتیبه اکدی ( بابلی ) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد با طول یا ارتفاع چهار متر (4) و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پایین 31/2 این کتیبه به شکل ذوزنقه می باشد و در 112 سطر است. مجموع خطوط و نقوش برابر با 120 متر مربع است .

متن كامل سنگ‌نبشته داریوش در بیستون

بند 1 – من داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ویشتاسب ، نوه ارشام هخامنشی . بند 2 - داریوش شاه گوید : پدر من ویشتاسب ، پدر ویشتاسب ارشام ، پدر ارشام آریامن ، پدر آریامن چیش پیش ، پدر چیش پیش هخامنش . بند 3 - داریوش شاه گوید : بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [ که ] از دیرگاهان اصیل هستیم . از دیرگاهان خاندان ما شاهان بودند .

بند 4 – داریوش شاه گوید: 8 [ تن ] از نیاكان من شاه بودند . من نهمین [ هستم ] ما 9 [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم . بند 5 – داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد . بند 6 – داریوش شاه گوید : این [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عیلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودرای ( مصر ) ، اهل دریا ( فینیقیها ) ، سارد ( لیدی ) ، یونان ( یونانی های ساکن آسیای صغیر ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکیه ، پرثو ، زرنگ ( سیستان ) ، هرئی و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هیرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً 32 کشور . بند 7 – داریوش شاه گوید : این [ است ] کشورهایی که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد . بند 8 – داریوش شاه گوید : در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کیفر دادم . به خواست اهورا مزدا این کشورهایی [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد . بند 9 – داریوش شاه گوید : اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد . اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم . به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم . بند 10 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم . کمبوجیه نام پسر کوروش از ما او اینجا شاه بود . همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجیه . پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده . پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در سایر کشورها . بند 11 – داریوش شاه گوید : پس از آن مردی مغ بود گئومات نام . او از پَیشیاوادا برخاست . کوهی [ است ] ارکدیش ( ارکادری ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم سایر کشورها . شاهی را برای خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت . پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد . بند 12- داریوش شاه گوید : نبود مردی ، نه پارسی ، نه مادی ، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند . مردم شدیداً از او میترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم . هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . از ماه باگادیش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار [ او ] بودند کشتم . دژی سیک ی ووتیش 4 ، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهی را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهی را به من داد . بند 14 – داریوش شاه گوید : شاهی را که ازما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جایش استوار نمودم . چنانکه پیش از این [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جایش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و سایر کشورها را . چنان که پیش از این [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من این را کردم . من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [ بود ] آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد . بند 15 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم .

بند 16 – داریوش شاه گوید : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین ( آثرینا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزیان نافرمان شدند . به طرف آن آثرین گرویدند . او در خوزستان شاه شد . و مردی بابلی ندئیت ب ئیر ( نیدنیتوبل ) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست . چنین مردم را بفریفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئیت هستم . پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند . بابل نافرمان شد . او شاهی را در بابل گرفت . بند 17 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند . سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت . آنجا ایستاد . و آب عمیق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره ای بر شتر سوار کردم . برای عده ای اسب تهیه کردم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم . آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . از ماه اثری یادی ی 5 ، 26 روز گذشته بود . بند 19 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . بقیه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم . بند 1 – داریوش شاه گوید : پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت ب ئیر راگرفتم . پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم . بند 2 – داریوش شاه گوید : مادامی که من در بابل بودم این [ است ] کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاییه . بند 3 – داریوش شاه گوید : مردی ، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم . بند 4 – داریوش شاه گوید : آن وقت من نزدیک خوزستان بودم . پس از آن خوزیها از من ترسیدند . مرتی ی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند . بند 5 – داریوش شاه گوید : مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست . چنین به مردم گفت که : من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت ( گرویدند ) او در ماد شاه شد . بند 6 – داریوش شاه گوید : سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ویدرن نام پارسی بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ، آن ویدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد . آن که سرکرده مادیها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 27 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن ، سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم . بند 7 – داریوش شاه گوید : دادرشی نام ارمنی بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن . پس از آن دادرشی رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرارسیدند . دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 7 8 روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد. بند 8 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 9 - داریوش شاه گوید : باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثائیگرچی 8 ، 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن دادرشی به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم . بند 10 - داریوش شاه گوید : پس از آن وامیس نام پارسی بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند آن را بزن . پس از آن وامیس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ایزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد . از ماه انامک 15 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 11 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن وامیش برای من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم . بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرورتیش که خود را شاه در ماد میخواند با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتیش را بسیار زدم . از ماه ادوکن ئیش 10 25 روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد . بند 13 - داریوش شاه گوید : پس از آن ، فرورتیش با سواران کم گریخت . سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهی دنبال [ او ] فرستادم . فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد . من هم بینی هم دو گوش هم زبان [ او ] را بریدم . و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را دیدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم . بند 14 - داریوش شاه گوید : مردی چی ثرتخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد . چنین به مردم گفت : من شاه در سگارتیه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم تخمس پاد نام مادی بنده من او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم : پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید . پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد . با چی ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوی من آورد . پس از آن من هم بینی هم دو گوش [ او ] را بریدم و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا دیدند . پس از آن او را در اربل دار زدم .

بند 15- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در ماد کرده شد .

بند 16- داریوش شاه گوید : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتیش خواندند . ویشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد . شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 24 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت . بند 1- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ویشتاسپ رسید پس از آن ویشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهری پتی گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 2- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در پارت کرده شد . بند 3- داریوش شاه گوید : کشوری مرو نام به من نافرمان شد . مردی فراد نام مروزی اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشی نام پارسی بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنین به او گفتم : پیش رو آن سپاهی را که خود را از آن من نمیخواند بزن . پس از آن دادرشی با سپاه رهسپار شد . با مروزیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه آثری یادی ی 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 4- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در باختر کرده شد . بند 5- داریوش شاه گوید : مردی وهیزدات نام شهری تاروا نام [در ] سرزمینی ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود . او برای بار دوم در پارس برخاست . چنین به مردم گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسی در کاخ [ که ] پیش از این از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوی آن وهیزدات رفت ( گروید ) او در پارس شاه شد . بند 6- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردی ی نام پارسی بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردی ی با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسید شهری رخا نام در پارس در آنجا آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند با سپاه به جنگ کردن علیه ارتوردی ی آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهیزدات را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت . بند 7- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن وهیزدات با سواران کم گریخت . رهسپار پ ئی شی یا اوادا شد . از آنجا سپاهی به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن علیه ارت وردی ی آمد . کوهی پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهیزدات را بسیار بزد . از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت و آن وهیزدات را گرفتند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفتند . بند 8- داریوش شاه گوید : پس از آن ، وهیزدات را و مردانی که پیروان نزدیک او بودند [ در ] شهری اووادئیچ ی نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم . بند 9- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در پارس کرده شد . بند 10- داریوش شاه گوید : آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعلیه وی وان نام پارسی بنده من شهربان رخج و مردی را سردار آنها کرده بود . و چنین به ایشان گفت : پیش روید وی وان را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خواند بزنید . پس از آن ، آن سپاهی که وهیزدات فرستاده بود به جنگ کردن علیه وی وان رهسپار شد . دژی کاپیش کانی نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 11- داریوش شاه گوید : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وی وان فرا رسیدند . سرزمینی گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن مردی که سردار آن سپاه بود که وهیزدات علیه وی وان فرستاده بود با سواران کم گریخت . به راه افتاد . دژی ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وی وان با سپاهی دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مردانی که نزدیک ترین پیروانش بودند گرفت [ و ] کشت . بند 13- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه در رخج به وسیله من کرده شد . بند 14- داریوش شاه گوید : چون در پارس و ماد بودم باز دومین بار بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . مردی ارخ نام ارمنی پسر هلدیت او در بابل برخاست . سرزمینی دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . به سوی آن ارخ رفتند ( گرویدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد . بند 15- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاهی به بابل فرستادم . ویندفرنا نام پارسی بنده من او را سردار کردم . چنین به آنها گفتم : پیش روید آن سپاه بابلی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ویندفرنا با سپاهی رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویندفرنا بابلیان را بزد و اسیر آورد . از ماه ورکزن 11 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر می خواند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مردانی که نزدیک ترین یاران او بودند در بابل به دار آویخته شدند . بند 1- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در بابل کرده شد . بند 2- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم . یکی گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . یکی آثرین نام خوزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان كرد . یكی ندئیت ب ئیر نام بابلی . او دروغ گفت چنین گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم او بابل را نافرمان كرد . یكی مرتی ی نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت: من ایمنیش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد . یكی فرورتیش نام مادی . او دروغ گفت چنین گفت : من خش ثرئیت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد . یكی چی ثرتخم نام اس گرتی او دروغ گفت چنین گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد . یكی فراد نام مروزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد . یكی وهیزدات نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد . یكی ارخ نام ارمنی . او دروغ گفت چنین گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم . او بابل را نافرمان كرد . بند 3- داریوش شاه گوید : این 9 شاه را من در این جنگها گرفتم .

بند 4- داریوش شاه گوید : این [ است ] كشورهایی كه نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان كرد كه اینها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورمیل من [ بود ] همانطور با آنها كردم . بند 5- داریوش شاه گوید : تو كه از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپای . اگر چنان فکر كنی [ كه ] كشور من در امان باشد مردی كه دروغ زن باشد او را سخت كیفر بده . بند 6- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کردم . تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آنچه به وسیله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداری . بند 7- داریوش شاه گوید : اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه من در همان یک سال کردم این راست [ است ] نه دروغ . بند 8- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا و خودم بسیار [ کارهای ] دیگر کرده شد [ که ] آن در این نپشته نوشته شده است به آن جهت بند 9- داریوش شاه گوید : شاهان پیشین را مادامی که بودند چنان کرده هایی نیست که به وسیله من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کرده شد . بند 10- داریوش شاه گوید : اکنون آنچه به وسیله من کرده شد آن را باور آید . همچنین به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر این گفته را پنهان نداری به مردم بگویی اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد . بند 11- داریوش شاه گوید : اگر این گفته را پنهان بداری ، به مردم نگویی اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد . بند 12- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . در همان یک سال به خواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند . بند 13- داریوش شاه گوید : از آن جهت اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که پلید نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستی رفتار کردم . نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم . مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم . آن که زیان رسانید اورا سخت کیفر دادم . بند 14- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود . مردی که دروغگو باشد یا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختی آنها را کیفر ده . بند 15- داریوش شاه گوید : تو که از این پس این نپشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی مبادا [ آنها را ] تباه سازی . تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار. بند 16- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد . بند 17- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان سازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان نداری اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کنی اهورا مزدا آن را براندازد . بند 18- داریوش شاه گوید : اینها [ هستند ] مردانی که وقتی من گئومات مغ را که خود را بردی ی می خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع این مردان همکاری کردند پیروان من [ بودند ] ویدفرنا پسر وایسپار پارسی ، اوتان نام پسر ثوخر پارسی ، گئوبروو نام پسر مردونی ی پارسی ، ویدرن نام پسر بگابیگ ن پارسی ، بگ بوخش نام پسر داتووهی پارسی ، اردمنیش نام پسر وهاگ پارسی . بند 19- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود دودمان این مردان را نیک نگهداری کن . بند 20- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا این نپشته را من [ به طریق ] دیگر [ نیز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آریایی بود هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد . این نپشته به مهر تأیید شد . پیش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من این نپشته را همه جا در میان کشورها فرستادم مردم پذیرا شدند .

20stoon.jpg

 

saeedmir

Member
ابوالهول غول افسانه‌های مصر باستا

attachment.php

ابوالهول غول افسانه‌های مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کله‌ای شبیه سر زنان می‌‌باشد. این موجود افسانه‌ای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمی‌شدند می‌‌کشت. اسرارآمیز بودن ابوالهول احتمالأ در ارتباط با تعهد و ادای سوگند هنرمندان و خالقین اساطیر می‌‌باشد که بر اساس آن موظف به حفظ اسرار و رموز عقاید و اندیشه‌های فرهنگی و عرفانی آثار خود بوده اند. این موجود افسانه‌ای بیش از هر پدیده دیگری در ادبیات و فرهنگ،اقتدار اسطوره‌ای خود را تثبیت نموده و به نماد اعلی و عمیق علم و دانائی و هم به نمودی از هلاک و نیستی شهرت یافته است. بسیاری از هنرپیشه گان زن سینمای قرن بیستم که اسرارآمیز، شهوانی، حیله گر و مرموز بوده‌اند با ابوالهول مصری واقع در«جیزه» تشبیه شده اند.

ابوالهول (یا اسفنکس از کلمه لاتینی اسفینکس و یونانی اسفیگس می‌باشد) هیکل عظیم اساطیری که هنرمندان مصری و به تقلید آنان هنرمندان یونانی به کرات مجسم ساخته اند. ابوالهول نام حیوان موهومی است که در مصر و یونان باستانی به هیاکل مختلف مجسم می‌‌کردند. در مصر اسفنکس را به شکل شیری نقش می‌‌کردند که سر او به صورت سر دختری بود. محتملأ این هیاکل را به قصد تعظیم و تکریم نیت که به زعم مصری ها الهه حکمت و دانش بود برپا می‌‌کردند. در خرابه‌های بلاد باستانی مصر اسفنکس های بسیار مشاهده می‌‌شود که از یک پارچه سنگ ساخته شده و از همه بزرگتر را ابوالهول خوانند که در بین دو هرم واقع شده و تنه این هیکل در زیر ریگها مدفون و پوشیده است و فقط سینه و سر او خارج از ریگ مشاهده می‌‌شود.
تنديس ابوالهول (مجسمه مرگ) که در فاصله ۴۰۰ متری از اهرام سه گانه و شمال معبد دره ای خفرع قرار دارد، بنام پاسدار و نگهبان اهرام نيز ناميده شده است. سر این مجسمه شبيه سر انسان، اما اندامش مانند اندام شيري است كه بر زمين نشسته و پنجه هايش را جلو گذاشته است.
سر و قسمت جلوی مجسمه ابوالهول از تخته سنگی يکپارچه وطبيعی به طول ۵۷ متر، عرض ۶ متر و بلندای آن نيز ۱۸.۶متر است، تراشيده شده؛ پهنای چهره حدود ۴ متر و پاها و ساير قسمتهای بدن را با سـنگ چيــن و آجــر تکميل کرده اند. چهره اين تنديس، احتمالاً صورت خفرع، فرزند و جانشين خوفو و بدن آن، هيکـل شير می باشد. بسياری معتقدند که ابوالهول چيـزه، مظـهر خدای خـورشـيد (رع – هراخت) است و حتی ممکن است در زمان واحد، مظهر خدا و فرعون بوده است.
اين هيولاي سنگين كه در صحراي مصر و در هشت كيلومتري قاهره، روبه روي اهرام سه گانه قرار دارد، سر ابوالهول با دقت و ظرافت خاصي تراشيده شده، اما اندام آن ناهموار و خشن است. در ميان پنجه هاي ابوالهول معبد كوچكي ساخته شده است. در اين اتاق كوچك، كتيبه هايي يافت مي شود كه متعلق به دو تن از پادشاهان قديم مصر است. روي آنها نوشته شده كه ابوالهول نشان دهنده يكي از تصويرهاي الهه آفتاب ها، «رماخسيس» است. همچنين هدف از قرار دادن اين هيولاي بزرگ، پاسداري از گورستان اطراف اهرام سه گانه از شر شيطان است.
در كتاب هاي باستاني مصر، واژه ابوالهول به معناي «سرور» آمده است. مردمان قديم معتقد بودند كه «سرور» هوش و چابكي و نيروي انواع حيوانات را دارد. آنها همچنين اعتقاد داشتند كه او اين نيروها را به وسيله در سر كردن پوست حيوانات يا بر سر نهادن سر آنها، به دست مي آورد. به همين جهت مصريان از سروران خود مجسمه هايي مي ساختند كه نيمي از آنها شبيه انسان و نيمي ديگر شبيه به حيوان بود.
علاوه بر مجسمه بزرگ ابوالهول كه در جيزه واقع است، مجسمه هاي كوچك بسيار ديگري شبيه به ابوالهول، در جاهاي ديگر مصر ديده مي شود، با اين تفاوت كه سر هر كدام از اين مجسمه ها به شكل سر يكي از پادشاهان مصر ساخته شده است. انديشه ساختن اين نوع مجسمه ها از مصر به تمدن هاي ديگر، مانند تمدن آشوري و يوناني نيز رخنه كرده، مجسمه ها در اين مكان ها معمولاً بال داشتند.در تمدن آشور بيشتر پيكره ها را به شكل مردها مي ساختند ولي در يونان، پيكر تراشان سر مجسمه ها را به شكل زن در مي آوردند.
جسمه ابوالهول، کهنترين و بزرگترين تنديس دنيای باستان است که عليرغم صدمه های فراوانی که در دوران استيلای اعراب به آن وارد شده و باعث از بين رفتن بخشی از چهره آن گرديده است، باابهت ترين مظهر سلطنتی فراعنه به حساب می آيد.

ابوالهول رو به سمت شرق دارد و در ميان پنجه های آن نيز معبد کوچکی ساخته شده است. سنگهای بکار رفته در معبد، غالباً از تراش تخته سنگ طبيعی که پيکره ابوالهول را تشکيل می دهد، بدست آمده و وزن برخی از آنها به بيش از ۲۰۰ تن می رسد.
در دوره پادشاهی ميانه و جديد، تعداد زيادی ابوالهول در اندازه های مختلف از مصر باستان بدست آمده است. شايد بتوان ابوالهولی که سر آن شبيه رامسس دوم، فرعون سلسله نوزدهم ساخته شده است را آخرين آنها دانست که در مصر تراشيده گرديده است. بيشـتر ابــوالهـول ها را مشابه فرعون وقت می تراشيده اند.
معماي‌ چهره‌ ابوالهول‌
شخصي‌ كه‌ چهره‌اش‌ به‌ عنوان‌ الگو براي‌مجسمه‌ غول‌آساي‌ ابوالهول‌ كه‌ از ۴۶۰۰سال‌پيش‌ نگهبان‌ اهرام‌ ثلاثه‌ مصر است‌، مورد استفاده‌قرار گرفته‌، هنوز مانند يك‌ معماست‌.
ماهنامه‌ فرانسوي‌ (علم‌ و زندگي‌) در شماره‌مارس‌ ۲۰۰۵ يك‌ نظريه‌ جديد حاصل‌فعاليت‌هاي‌ واسيلي‌ دو بروف‌، مصر شناس‌ مشهورمطرح‌ كرد. با اين‌ كه‌ از حدود يك‌ قرن‌ پيش‌تاكنون‌ اغلب‌ باستان‌ شناسان‌ عقيده‌ دارند صورت‌ابوالهول‌ از چهره‌ فرعون‌ خفرن‌ پسر خئوپس‌ الگوبرداري‌ شده‌، با اين‌ حال‌ واسيلي‌ دو بروف‌ تاييدمي‌كند، اين‌ چهره‌ خود فرعون‌ خئوپس‌ است‌.فرعون‌ خئوپس‌، مشهورترين‌ فرعون‌ سلسله‌فراعنه‌ باستان‌ قديم‌ بين‌ سال‌هاي‌۲۷۰۰ تا ۲۲۰۰ قبل‌ از ميلاد و از سلسله‌ سوم‌ تا ششم‌ فراعنه‌باستان‌ قديم‌ بوده‌، با اين‌ حال‌ اين‌ مجسمه‌ غول‌آسا كه‌ به‌ افتخار او ساخته‌ شده‌ بود را هرگز نديد،زيرا قبل‌ از خلق‌ آن‌ درگذشت‌. واسيلي‌ دو بروف‌،محقق‌ انستيتوي‌ فرانسوي‌ باستان‌شناسي‌ شرقي‌قاهره‌ براي‌ اين‌ فرضيه‌ خود نشانه‌هاي‌ زياد رامطرح‌ كرده‌ است‌ البته‌ هنوز ابهام‌هاي‌ ديگري‌ نيزدر خصوص‌ مجسمه‌ ابوالهول‌ وجود دارد.
ابوالهول در یونان باستان
يونانيان باستان عقيده داشتن موجوداتی اساطيری به نام((ابوالهول)) در جاده ها و راه ها کمين ميکنن و مسافران رو می ازارن،ابولهول ها موجودات غول پيکری بودن،ترکيبی از انسان و شير،چيزی شبيه ابوالهول مصر،که در جاده ها می ايستادن و راه مسافران رو ميبستن،اونها از مسافران يک سوال میپرسيدن،اگر جواب درست ميدادن اجازه عبور ميافتن وگرنه ابولهول ها اونها رو از هم ميدريدن.(( ادیپوس شهريار)) در نمايشنامه ((سوفوکل)) با پاسخ دادن به سوال يک ابوالهول،شهری رو از مصيبت نجات ميده و به پادشاهی ميرسه.شکل گيری چنين اسطوره زيبايی در سه هزار سال پيش تنها يک دليل ميتونه داشته باشه!.يونانيان دانايی رو تنها راه زيستن يا حتی شهرياری ميدونستن.وقتی افلاطون در ارمان شهر خيالیش به اين نتيجه ميرسه که فيلسوفان بايد حکومت رو به دست بگيرن،چندان حرف عجيبی نميزنه.دانايی،يگانه راه عبور از جاده هاست.مسافر خاک الود با ترس و لرز میپرسه:اگاهی به چه قيمتی؟!و ابولهول با خونسردی جواب ميده:به قيمت زندگیت!
اما اگاهی چيزی دست نيافتنی هست.پاسخ دادن به سوالهای ابولهول کار چندان اسانی نيست و حتی غير ممکن هست.ابولهول با پنجه غول پيکرش راه رو بر تو ميبنده و از تو میپرسه:اگر يک مرد بگويد من دروغ ميگويم،ايا باز هم دروغ ميگويد؟! ..پاسخ مثبت يا منفی به اين سوال بی فايده است.اگر ابولهول چنين سوالی از شما پرسيد بهتر هست سکوت کنيد و خودتون رو برای مرگ اماده کنيد!
معماهای بی جواب ابولهول ها به sorties مشهورن.كلمه soros در زبان يونانی به معنای ((خرمن)) هست چرا كه معمای خرمن،لاينحل ترين سوال ابولهول ها به حساب میاد:
ابولهول:ايا يك دانه گندم ميتواند به تنهايی خرمنی بسازد؟!دو دانه گندم چطور؟!سه دانه گندم؟
ابولهول اين سوالهای سلسله وار رو از تو ميپرسه و پاسخ تو به هر كدوم از اونها يك نه قاطع خواهد بود.احتمالا يك شبانه روزی ميگذره و تو وقتی به خودت میای كه اون ميپرسه:ايا ده هزار دانه گندم خرمنی تشكيل ميدهد؟!اون وقت هست كه تو بازی رو باختی بی اون كه مرز تبديل دانه به خرمن رو دونسته باشي.
فرض كنيد كه در اخرين لحظه جرات ميکنی و به ابولهول ميگی بله ،ده هزار گندم يك خرمن است.در اين صورت ابولهول سوالاتش رو اينگونه پی ميگيره:اگر ده هزار دانه گندم خرمنی بسازد،پس نه هزار و نهصد و نود و نه گندم هم خرمنی ميسازد......اون اعداد رو يكی يكی پايين مياد تا به صفر برسه و اون وقت هست كه تو ميتونی اون اعداد رو شمارش معكوس زندگیت به حساب بياری!معماهای ابولهول به تو نشون ميدن ساده ترين مفاهيمی كه فكر ميكنی به اونها اگاهی داري،در واقع تاريك ترين نقاط فكر تو هستن.همه ما ادعا ميكنيم تفاوت يك دانه گندم و خرمن رو ميدانيم اما ابولهول ها به ما ثابت ميكنن كه ما هيچ نميدانيم

ابوالهول
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ابوالهول غول افسانه‌های مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کله‌ای شبیه سر زنان است. این موجود افسانه‌ای کسانی را که موفق به‌حل معمّای او نمی‌شدند می‌کشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب می‌شد، ابوالهول بزرگ که در مصر قرار دارد از صخره‌ای تراشیده شده است و ۱۷ متر ارتفاع و ۳۹ متر طول دارد.

رمز ابوالهول
اسرارآمیز بودن ابوالهول احتمالأ در ارتباط با تعهد و ادای سوگند هنرمندان و خالقین اساطیر است که بر اساس آن موظف به‌حفظ اسرار و رموز عقاید و اندیشه‌های فرهنگی و عرفانی آثار خود بوده‌اند. این موجود افسانه‌ای بیش از هر پدیده دیگری در ادبیات و فرهنگ، اقتدار اسطوره‌ای خود را تثبیت نموده و به‌نماد اعلی و عمیق علم و دانائی و هم به‌نمودی از هلاک و نیستی شهرت یافته‌است. بسیاری از هنرپیشگان زن سینمای قرن بیستم که اسرارآمیز، شهوانی، حیله‌گر و مرموز بوده‌اند با ابوالهول مصری واقع درجیزه تشبیه شده‌اند.

وجه تسمیه
ابوالهول (یا اسفنکس از کلمه لاتینی اسفینکس و یونانی اسفیگس می‌باشد) هیکل عظیم اساطیری که هنرمندان مصری و به‌تقلید آنان هنرمندان یونانی به‌کرات مجسم ساخته‌اند. ابوالهول نام حیوان موهومی است که در مصر و یونان باستانی به‌هیاکل مختلف مجسم می‌کردند. در مصر اسفنکس را به‌شکل شیری نقش می‌کردند که سر او به‌صورت سر دختری بود. محتملأ این هیاکل را به‌قصد تعظیم و تکریم نیت که به زعم مصری‌ها الهه حکمت و دانش بود برپا می‌کردند. در خرابه‌های بلاد باستانی مصر اسفنکس‌های بسیار مشاهده می‌شود که از یک‌پارچه سنگ ساخته شده و از همه بزرگ‌تر را ابوالهول خوانند که در بین دو هرم واقع شده و تنه این هیکل در زیر ریگ‌ها مدفون و پوشیده‌است و فقط سینه و سر او خارج از ریگ مشاهده می‌شود که بیست و هشت متر ارتفاع دارد.
 

پیوست ها

  • 9584~Sphinx-and-Pyramid-Posters.jpg
    9584~Sphinx-and-Pyramid-Posters.jpg
    35 کیلوبایت · بازدیدها: 100

saeedmir

Member
کلیسای جامع سنت باسیل مسکو

02.jpg

کلیسای جامع سنت باسیل کلیسای جامع سنت باسیل یکی از برجسته ترین و قابل توجه ترین بناهای تاریخی روسیه کهن است. از قرن شانزدهم تا به امروز زیبایی این کلیسا تحسین کلیه جهانگردان را برانگیخته و امروزه به عنوان نمادی از فرهنگ و تاریخ روسیه به شمار می رود.
این بنا در میدان سرخ – مهمترین میدان مسکو واقع شده و سمبلی است نمایانگر موقعیت جغرافیایی بی نظیر روسیه مابین اروپا و آسیا. این کلیسا مابین سالهای ۱۵۵۵ تا ۱۵۶۱ ساخته شده و نام آن برگرفته از یکی از قدیسان ارتدکس و بسیار محبوب روسیه است. این کلیسا در حقیقت به دستور ایوان مخوف به عنوان بنایی به منظور بزرگداشت و یادبود تصرف شهر قازان ساخته شد.
سنت باسیل که در ضلع جنوب شرقی میدان سرخ قرار گرفته دارای نه برج است و طراحی آن در اصل مشابه کلیساهای آن دوران روسیه – کلیساهایی که شکل ظاهری شان به خیمه شباهت داشت– می باشد. هر برج که خود یک کلیسای کوچک است، دارای ترکیب و الگوی رنگی منحصر بفردی است که بی شک در زیبایی کل مجموعه تاثیر بسزایی بر جای گذاشته است.
گنبدهای این کلیسا اصطلاحا به "گنبدهای پیازی شکل یا onion domes " معروفند. اصطلاح پیازی شکل به نوعی گنبد اطلاق می شود که عمدتا در معماری کلیساهای روسی از آنها استفاده شده است. از ویژگی های این نوع گنبد یکی قطر آن است که از قطر یک طبل بزرگتر بوده و دیگری، بیشتر بودن ارتفاع هر گنبد نسبت به عرض آن. شکل ظاهری این نوع گنبدها کاملا شبیه پیاز است به طوری که از پایین به بالا به آرامی باریک شده و به یک نقطه نوک تیز می رسند.
طراحی داخلی این کلیسا مجموعه ای از برج های مجزاست که هر یک با تصاویر و شمایل های زیبا، دیوارهای منقوش به سبک قرون وسطا و آثار هنری متنوع پوشیده شده اند. در مقایسه با کلیساهای غربی که معمولا متشکل از سالن های وسیع بوده و همگی به یک شکل واحد هستند، کلیسای سنت باسیل به گونه ای متفاوت، فضایی کاملا صمیمی را داراست.
در محوطه جلوی کلیسا مجسمه برنزی یادبود منیین و پوژارسکی از قهرمانان ملی روسیه در تهاجم لهستانی ها در پایان قرن شانزده و آغاز قرن هفده – قرار گرفته است. در حقیقت این مجسمه ابتدا در مرکز میدان سرخ ساخته شده بود، اما در سال ۱۹۳۶ دولت روسیه به منظور دستیابی به دید بهتر میدان، آن را به جلوی کلیسا منتقل نمود.
هدف اصلی ساخت کلیسای سنت باسیل، ساخت مجموعه ای از کلیساهای کوچک بوده که هر کدام را بتوان به یکی از قدیسان اهدا نمود، اما ساختار برجی که در مرکز مجموعه قرار گرفته باعث گردیده کل کلیساهای کوچک با هم یکی شده و بنای واحد کلیسای جامع را تشکیل دهند. در مورد سنت باسیل داستان نادرستی رایج است که پس از ساخت این بنا، ایوان مخوف، چشمان معمار و سازنده آن، Postnik Yakovlev را کور کرده تا پس از آن قادر به ساخت بنای زیباتری برای افراد دیگر نباشد.

کلیسای سنت باسیل را نباید با کرملین که در سمت راست آن، در میدان سرخ مسکو واقع شده، اشتباه کرد. سنت باسیل به هیچ وجه جزو کاخ کرملین نمی باشد، هر چند در بسیاری از کتب منتشر شده این بنا را نیز کرملین نامیده اند. گزارشات نادرست روزنامه نگاران و خبرنگاران غربی نیز در قوت بخشیدن به این تصور غلط، بی تاثیر نبوده است.
 

saeedmir

Member
معبد ابو سيمبل در مصر

A.0013.1.jpg


ابوسيمبل معبدي است كه توسط رامسس دوم (Ramesses II) بين سالهاي 1279-1213 قبل از ميلاد در حبشه قديم همان جايي كه آرزو داشت قدرت و ذات الهي اش را به نمايش بگذارد، ساخته شد.
رامسس دوم خود را از مومنين خالص " امون " يکي از خدايان مصر باستان ميدانست. رامسس دوم در يکي از جنگهايش با خداي " امون " پيمان مي بندد که اگر در اين جنگ پيروز شود معبدي براي نيايش " امون " بسازد. " رامسس دوم " بعد از اينکه بر دشمنان خود غلبه کرد, چون پيروزي خويش را مديون مساعدت" امون" ميدانست – تصميم گرفت به شکرانه مساعدت " امون " معبدي براي او بسازد که قبل از او هيچ يک از سلاطين و فرمانروايان مصر نظير انرا نساخته باشند. او ميخواست که معبد خداي " امون " را يکپارچه از سنگ بوجود اورند و در بناي ان حتي از يک اجر و يا خشت يا سيمان و کچ مورد استفاده قرار نگيرد.( عجيب نيست که بگويم بعد از گذشت 4000 سال هنوز هم هيچ بنايي با اين عظمت نه ساخته شده و نه مطمئنن ساخته خواهد شد ) بعد ازمطالعات فراوان " رامسس دوم " دستور مي دهد که کوه " منول " را که نزديک رود نيل واقع شده بود را براي اين کار انتخاب کنند.

A.0013.3.jpg

انگاه معماران خود را مامور مطالعه کرد و انها نقشه معبد را طرح کردند و نقشه را طوري ترسيم نمودند که درب اصلي معبد به سوي مشرق باشد و در طلوع افتاب نور خورشيد بر مدخل ورودي معبد بتابد و چهار مجسمه " رامسس دوم " و خانواده او را که کنار يکديگر نشسته اند را روشن کنند. يکي ديگر از عجايب اين معماري تنظيم نور خورشيد در روز تولد " رامسس دوم " ميباشد.!! مجسمه رامسس دوم طوري طراحي و ساخته شده است که هر سال در روز تولد او خورشيد به مدت 20 دقيقه بر چهره او مي‌تابد. ( به همين مناسبت هر سال در روز تولد رامسس دوم هزاران نفر از مردم سراسر جهان به اسوان و معبد ابوسيمبل ميروند تا علاوه بر مشاهده اين رخداد باستاني شاهد معماري شگفت انگيز مهندسان مصر باستان باشند)
در انتهاي معبد هم چهار مجسمه که بصورت نشسته در کنار يکديگر قرار دارند نصب شده است – بصورت کوچکتري در انتهاي معبد نصب شده است. يكي از خصوصيات جالب توجه اين معبد و مجسمه هاي نصب شده در انتها معبد، چگونگي تنظيم جهت قرارگرفتن آنها ميباشد كه باعث ميشود دو بار در سال، در اول بهار و اول پائيز (اعتدالين _ در 22 فوريه و 22 اكتبر)، اشعه خورشيد دقيقا به داخلي ترين مكان معبد بتابد و چهار مجسمه نشسته را که در انتهاي معبد قرار دارد را مورد تابش اشعه خورشيد قرار دهد و مکان قرارگيري مجسمه ها را کاملا" روشن کند.»

A.0013.2.jpg


بعد از اينکه نقشه نهايي طرح شد, " رامسس دوم " تمام معماران و مهندسان را فراخواند تا از هزينه و چگونگي ساخت معبد اطلاعاتي را کسب کند. طبق نظرات مختلف از 50 تا 100 هزار حجار و پيکر تراش براي ساخت اين معبد استفاده شده است. توجه داشته باشيد که در انزمان هنوز فلز اهن کشف نشده است و حجاران از ابزارهاي مسي براي تراش دادن سنگها استفاده ميکردند. بسياري از باستان شناسان بر اين عقيده اند که در انزمان اين تعداد حجار و پيکر تراش در مصر وجود نداشته است و براي همين از معماران ساير کشورها براي کار اين معبد دعوت بعمل امده بود. يکي ديگر از عجايب ساخت اين معبد تربيت حجاراني بوده است که در زمان ساخت معبد " ابو سمبيل " به اموزش و فراگيري حجاري و پيکر تراشي مشغول بوده اند. " رامسس دوم " با هزينه کزاف حجاران را از جزيره " کرت " به مصر مي اورده تا اينکه در مدرسه حجاري, اموزگار شاگردان مصري شوند و به انها فن حجاري را اموزش دهند.!.. ابتدا اطراف کوه " منول " را با تلاش فراوان مسطح و خالي کردند تا محل تردد و رفت و امد معماران به سهولت انجام پذيرد و همچنين معبد از چهار طرف قابل دسترسي باشد. سپس يک شکاف عظيم بين کوه ايجاد کردند، اين شکاف براي ان بود که در يک طرف ,معبداصلي و بزرگ" ابو سمبيل " و در طرف ديگر معبد کوچک که چهار پيکر ايستاده در ان قرار بود ساخته شود, اين دو معبد را از هم جدا سازد.



A.0013.4.jpg


" زهي حواس " ميگويد : تصور اينکه يک ضربه ناشيانه ميتوانست زحمت چندين ساله حجاران را بر باد دهد – انسان را دچار حيرت مي کند. امروز اگر ما در يک بناي آجري يا هر بناي که با مصالح ساختماني, ساخته ميشود , اشتباهي بکنيم ميتوانيم انرا جبران کنيم. اما در ساخت يک همچين بناي عظيمي اشتباه يعني بر باد رفتن زحمات 30 ساله , چندين هزار نفر.!! تا امروز هيچ بنايي در دنيا يافت نميشود که با اين ظرافت و دقت ساخته شده باشد.! « توضيح : در کشور اردون و محل " پــــــترا " بناء يکپارچه اي به همين نام وجود دارد که تمام معماري ان در دل کوه شکل گرفته است. اما عظمت و حجم کار اين دو بناء اصلا" با هم قابل قياس نيست.
در کتيبه اي که جلوي درب معبد نصب شده است , حکايت غم انگيزي وجود دارد. در اين کتيبه " رامسس دوم " از تقديم کردن قرباني به " امون " به نيکي ياد مي کند. " ماتوناسيس " ميگويد : انچه کاهنان ميگويند انسان را به وحشت مي اندازد , " رامسس دوم " بيش از 50000 انسان را در طول 30 سال مقابل معبد گردن زده و خون انها را بر در وديوار معبد پاشيد. او در جنگهايش اسيران بيشماري را به اين مکان مي اورده و انها را تقديم به " امون " ميکرده است. اسرار معبد " ابو سيمبل " انچنان شگفت انگيز است که انسان با ديدنش هرگز انرا از ياد نخواهد برد
اين معبد در صخره هاي سنگي بالاي رودخانه نيل و در جايي نزديك به دومين آبشار بزرگ اين رود بنا شده است. در اوايل سالهاي بعد از 1960 سد مرتفعي در آن مكان ساخته شد، يك شركت بين المللي براي جابجا كردن اين معبد و انتقال آن به محلي مرتفع تر سرمايه گذاري كرد و بررسي هاي لازم را از نقطه نظر فني انجام داد.
از آنجاييكه به دليل وجود سد فوق، امكان مدفون شدن معبد در زير آب هاي رودخانه ناصر (Nasser) وجود داشت، اين جابجايي باعث مي شد كه چنين خطري از بين برود.
بين سال هاي 1966- 1964 يونسكو (UNESCO) انجام پروژه جابجايي معبد را به عهده گرفت و دولت مصر معبد را در صخره اي 200 فوت بالاتر از محل اصلي اش مجددا باز سازي كرد.
 
آخرین ویرایش:

جدیدترین ارسال ها

بالا