کتیبه بیستون
سنگنبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران واقع در حدود چهل کیلومتری کرمانشاه در غرب ایران است.
نام بیستون از بغ + ستان (ادات مکان) آمده که به معنی «بتخانه» است. از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» و در معجم البلدان «بهستان» و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کردهاند.
حجاریها و کتیبههای بیستون از زمان داریوش اول هخامنشی است. حجاریها داریوش را در حالی که ایستاده و دست راست را بتقدیس اهورامزدا بلند کرده و پای چپ را بر سینهء بردیای دروغین نهاده نشان میدهد و در بالا فروهر در پرواز است و پشت سر داریوش دو نفر ایستاده و در مقابل او نه تن دستبسته حجاری شده است.
داریوش در کتیبههای بیستون فتوحات خود را به سه زبان پارسی باستان و خط میخی هخامنشی و یک کتیبه به زبان بابلی و خط میخی بابلی و کتیبهٔ دیگر به زبان و خط عیلامی شرح داده است.
این کتیبهها مفتاح کشف رمز کلیهٔ خطوط میخی گردیده و مخصوصاً «سر ه. راولینسن» در این موفقیت سهمی بسزا دارد.
نقوش برجستهٔ غیرمهمی از ادوار اشکانیان بر صخرههای کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده میشود.
وقفنامهٔ جدیدی در دوران فتحعلی شاه قاجار در وسط نقش عهد اشکانی احداث شده است. در زمستان ۱۳۳۷ ه. ش. ضمن عملیات جادهسازی مجسمهٔ هرکول و آثار معبد سلوکی در پایین کوه کشف گردید.
ارتفاع کوه بیستون از سطح دریا ۱۲۰۰ متر است.
بيسُتون،بيسِتون،بيسْتون،ب هيسْتون نام امروزی يک صخره برافراشته در شمال يک راه باستانيِ پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظاميان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان(اکباتانَ) بود،می باشد.بيستون در ۳۴ درجه و ۳۵ دقيقه شمال عرضِ جغرافيايی و ۴۵درجه و ۲۷ دقيقه شرقِ طول جغرافيايی در فاصله حدودا ۳۲ کيلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. همچنين نام روستايی که در نزديکی اين صخره قرار دارد هم بيستون می باشد.نام پارسی باستان اين کوه بَغستانَ و بگستانَ به معنی جايگاه خدايان و در نوشته های يونانی بگيستانُن(اُروس) می باشد.در آثار جغرافيدانان عرب سده های ميانی مثل ابن حَوقل،اصطخری و ياقوت هم اين کوه بَهِستون ، بِهِستون(ستونهای خوب) و بهيستان آمده است. در مجموع دگرگونی اين واژه بدين گونه است:بَغستانَ-بگستانَ-بهستون-بهستان-بيستون.
بيستون به علت شرايط جغرافيايی هميشه از آغاز زندگی بشر تا به امروز مورد توجه بوده و آثاری از هر دوره ای از تاريخ را در خود جای داده است.امروزه در محوطه تاريخی بيستون بطول تقريبی ۵ کيلومتر و عرض ۳ کيلومتر که آثاری را از دوران پيش از تاريخ تا به امروز در بردارد ۲۸ اثر در فهرست آثار ملی به ثبت رسيده است که شامل:
۱-غار شکارچيان-۲غارمَر خرل۳-غار مَر تاريک۴-غار مَر آفتاب۵-غار مَر دودر۶-تپه نادری۷-سراب بيستون۸-جاده تاريخی حاشيه سراب۹-بقايای گورستان قديمی۱۰-دژ تاريخی مدفون۱۱-نيايشگاه مادی۱۲-نقش برجسته و کتيبه داريوش بزرگ۱۳-مجسمه هرکول۱۴-نقش برجسته متريدات دوم۱۵-نقش برجسته گودرز۱۶-سنگ بلاش۱۷-پرستشگاه پارتی۱۸-بقايای شهر پارتی۱۹-بقايای بنای ساسانی۲۰-فرهاد تراش۲۱-بقايای پل ساسانی۲۲-بقايای سد ساسانی۲۳-سنگهای تراشخورده ساسانی۲۴-کاروانسرای ايلخانی۲۵-بقايای بنای ايلخانی۲۶-کاروانسرای صفوی۲۷-وقف نامه شيخ علی خان زنگنه۲۸-پل بيستون.
مهمترين و مشهورترين اثر باستانی در اين محوطه نقش برجسته و کتيبه داريوش بزرگ می باشد که به نخستين سال فرمانروايی داريوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. با آشنا شدن با اين اثر باستانی می توانيم خط ميخی پارسی باستان را بشناسيم و در مورد ريخت شناسی،پوشاک،طرز آرايش سر و صورت، اسلحه شناسی و اعتقادات مذهبی مردمان ۲۵۰۰ سال پيش در امپراطوری هخامنشيان، اطلاعات ارزنده ای بدست آوريم.
نقش برجسته و کتيبه بيستون
سنگ نبشته سه زبانه بيستون، به نخستين سال فرمانروايی داريوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. سالی که داريوش،سراسر آن را در جنگ با شاهان دروغزن سپری کرد. پس از کشته شدن برديا و افتادن حکومت به دست داريوش، در سراسر امپراطوری هخامنشی ۱۹ شورش بزرگ و کوچک اتفاق افتاد. داريوش بزرگ پس از اينکه اين شورش ها را فرونشاند تصميم گرفت که مردم امپراطوريش را(و جهان پس از خود را) در جريان چگونگی به دست گرفتن قدرت و نخستين سال فرمانروايش قرار دهد. او اين بنای يادبود و بيانيه مهم را در بيستون بر سر يک راه کهن به ثبت رساند. راهی پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظاميان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان بود و بعلت جايگاه ويژه اش که از دير باز سرزمين خدايان(بغستانَ) ناميده می شد شهرت داشت. اين نقش برجسته،نگاره داريوش و اسيران، در سطحی عمودی به بلندی ۳ متر و در پهنای ۵/۵ متر قرار دارد.
داريوش لباس پارسی بر تن کرده ريشي اشوري دارد و افسری کنگره دار بر سر گذاشته است و در سمت چپ مجلس بيستون قرار دارد.اندازه داريوش در مقايسه با اسيران برای نشان دادن شکوه و عظمت اين مجلس، بزرگ تر می باشد. بلندی قامت اسيران 17/1 و بلندی قامت داريوش72/1 متر می باشد. دو تن از ياران داريوش(هفت تنان)، ويندَفْرَناه کمان دار و گئوبَروَه(گوبرياس) نيزه دار، پشت سر او ايستاده اند.داريوش که در دست چپش کمانی دارد پای چپ خود را بر سينه نخستين دشمنش ،گئوماتَ مُغْ گذاشته است و گئوماتَ دست هايش را به حالت التماس به بالا دراز کرده است. پشت سر گئوماتَ صف ۸ تن اسير قرار دارد. که به ترتيب نامهای آنها آثرين،ندئيتَ بَ ئيرَ،فِرَورتيش، مَرتی يَ،چيسن تَخمه،وَه يَزداتَ،اَرخ و فرادَ می باشند و گردن های اين اسيران را با طناب به يکديگر و دست هايشان را از پشت سر بسته اند.[بعدها اسير نهم يعنی سکونخای سکايی با خُود تيز به جمع اسيران اضافه گرديد]. بر فراز سر اسيران، رو به روی داريوش، نگاره فَرَوهر قرار دارد و داريوش دست راست خود را به نشانه نيايش اهورامزدا به بالا بلند کرده است.در فضای بالای سر داريوش نبشته ای کوتاه(Dba) آمده است. متن اين نبشته چنين است.
بند۱-من داريوش،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،شاه کشورها،پسر ويشتاسپ،نوه ارشام هخامنشی
بند۲-داريوش شاه گويد:پدر من ويشتاسپ،پدر ويشتاسپ ارشام،پدر ارشام آريامن،پدر آريامن چيش پيش،پدر چيش پيش هخامنش.
بند۳-داريوش شاه گويد: بدين جهت ما هخامنشی خوانده می شويم[که] از ديرگاهان اصيل هستيم. از ديرگاهان تخمه ما شاهان بودند.
بند۴-داريوش شاه گويد: هشت[تن]از تخمه من شاه بوده اند. من نهمين[هستم]. ما نُه[تن] پشت اندر پشت(در دو شاخه) شاه هستيم.
داريوش در چند مرحله بعدی بيانيه تاريخی خود را که نخستين اثر تاريخی مکتوب ايرانيان است. تکميل کرد. امروزه از سنگ نبشته بيستون ۴ متن در دست داريم: متن پارسی باستان، متن ايلامی،متن بابلی و متن ترجمه آرامی متن پارسی باستان که ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های گوناگون به جاهای دور و نزديک فرستاده شده است و نسخه ای از آن از اِلِفانتين مصر به دست باستان شناسان افتاده است و در بابل هم قطعه ای از نگاره بيستون به دست آمده است. داريوش در بيستون (ستون4 بند۱۵) می گويد: تو که پس از اين، اين نبشته و نگاره را می بينی،مبادا به آن ها آسيب بزنی. تا می توانی آن ها را همان گونه که می بينی، نگهداری کن.ولی گذر زمان و فرسايش های ناشی از باران و باد تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلی را دچار آسيب های فراوانی کرده است. ولی بيشترين خسارت در همين قرن اخير اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پايين جاده بيستون گشت زنی می کردند نگارها و کتيبه با ارزش بيستون را هدف گرفتند و آسيب های جبران ناپذيری را به اين اثر تاريخی وارد کردند. ولی ما بايد از داريوش بزرگ سپاسگزاری کنيم بخاطر اينکه بعد از اتمام کار بنای يادبود بيستون فرمان داد که زير اين بنای يادبود را بتراشند و همين عمل باعث شد که تا قرن ها دست بشر اين اثر باارزش تاريخی را لمس نکند و از آسيب های ناشی از خوی زشت انسانها دور نگهداشته شود.
نكته:
نکته جالبی که در مورد اين نقش برجسته وجود دارد شباهت زياد آن با نگاره شاه لولوبی ها،انو بنی نی است که در ۱۴۰ کيلومتری بيستون در سرپل ذهاب قرار دارد. در اين نگاره هم انو بنی نی کمانی در دست چپ و تبرزينی در دست راست خود دارد و پای خود را بر سينه دشمنی که بر زمين افتاده نهاده است. و الهه ايشتار در حال دادن حلقه حکومت به اوست. شش اسير در زير پای انوبنی نی نقش بسته اند و دو اسير هم روبروی انوبنی نی در حاليکه دستهايشان از پشت بسته شده طنابی به گردن يکی از آنها آويخته شده که به زمين کشيده می شود.اين احتمال وجود دارد که داريوش پيش از فرمان حجاری ها در بيستون، نگاره انوبنی نی را ديده بوده است و يا شايد هم اين شباهت فقط يک تصادف باشد.
در30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری بر روی صخرهای داریوش کتیبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسی از راز آن آگاه نبود.
چشمه بیستون محل اطراق کاروانها در دورانهای مختلف بوده است، برای همین کسانی زیادی کتیبه داریوش را دیدهاند و شرحی از آن را در سفرنامهها یا خاطراتشان گفتهاند. از قدیمیترین آثار درباره این نوشته، گفتههای دیودورسس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزه داری که اطرافش را گرفتهاند نسبت داده و گفته است به دستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشتهای با حروف سریانی نقل کردهاند. دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چنین آورده است که صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ یونانیان تعلق داده است.
ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده شرحی نوشته و در آن بیستون را باپتانا در ناحیه، کامپادنا نامیده است و مینویسد در باپتانا نوشته و تصویری از سمیرامیس است و با وجود اختلاف نام بیستون با باپتانا که ایزیدور از آن یاد کرده در یکی نبودن آنها کمتر میتوان تردید داشت، چون در کتیبه، داریوش از ناحیه کامپادنا در سرزمین ماد در محل کتیبه نام برده شده است.
ابنحقول آن را نقش مکتب خانهای میداند که معلم برای تنبیه شاگردانش تسمهای در دست دارد. گاردان جهانگرد فرانسوی در سال 1794 این نقش را پیکره دوازده حواری مسیح دانست، و تصویر فروهر را به مسیح نسبت داد.
پورتر در سال 1818 حدس زد که این نقشها پیکره شلم نصر و دو سردار و ده سبط (قبیله) اسرائیل است که به اسارت افتادهاند. خطر صعود از کوه مانع از آن میشد که کسی به کتیبه نزدیک شود. پورتر تا نیمه راه صعود کرد و طرحی از پیکره کشید. او در باره خطر بالارفتن از کوه میگوید: «هیچ زمانی بدون بیم مرگ از آنجا نمیتوان بالا رفت.»
بالاخره در سال 1835 اولین کسی که این صخره را در نوردید راولینسون انگلیسی بود که از ستون اول متن فارسی باستان نسخه برداری کرد. او افسر انگلیسی مأمور تربیت سربازان شاهی در ایران بود ولی به علت اختلافی که بین دولت ایران و انگلیس پیش آمده بود راولینسون مجبور شد ایران را ترک کند. اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغانها (جنگ افغانستان) مجدد به ایران آمد و بقیه متن فارسی باستان را رونویسی کرد و از ترجمه ایلامی آن که سکایی، مادی و شوشی جدید نیز خوانده شده نسخه برداری کرد.
مطالعات وی در سال 1857 مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع گردید و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شده.
کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی قرار گیرد، از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا که در سال 1903 از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی برروی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود.
در سال1904 اولین عکسها توسط لینگ و تامپسون برای موزه بریتانیا گرفته شد و مطالعات مفصلتری در ادامه کار راولینسون انجام شد. سپس در سال 49-1948 ژرژ کامرون کتیبه را مجددا و به طور کامل مورد مطالعه قرار داد. کامرون راه کوچکی را که سابقا برای رسیدن به نقوش و کتیبهها در سنگ تراشیده بودند پیدا کرد و کتیبه دیگری را که در طرف راست واقع است و تا آن زمان نسخه برداری نشده بود نسخه برداری کرد که معلوم شد ادامه کتیبه ایلامی است ضمنا کامرون یک قالب تهیه کرد که هم اکنون در دانشگاه میشیگان است.
نتیجه مطالعات این دانشمند در مورد کتیبه بیستون این بود که دارای سه نوع خط فارسی باستان، ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی میباشد و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان میباشد.
مشخصات ظاهری کتیبه بیستون:
این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است، زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی است. مجموعا سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/20 (بیست متر و پنجاه سانتیمتر) و عرض 80/7 (هفت متر و هشتاد سانتیمتر) میباشد.
برای آسان شدن توضیحات، کتیبه را در دو بخش مورد بررسی قرار میدهیم.
بخش اول: نقوش
نقشهای این اثر تاریخی بر سطحی به طول 6 متر و عرض یا ارتفاع 3 متر و20 سانتیمتر حجاری شده است و شامل تصویر داریوش و کماندار و نیزهدار شاهی و 10 تن شورشگر است که یک تن در زیر پای داریوش و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهایشان بجز نفر اول به وسیله طنابی بهم وصل شده است و هر کدام لباس مخصوص کشور خود را برتن دارند که آنها را از دیگری متمایز میسازد و بر بالای سر هر کدام نوشتهای است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم میکند.
اندازه قد هشت تن از اینان 126 سانتیمتر و آخرین نفر که سکونخا نام دارد با کلاهش 178 سانتیمتر میباشد. در این مجموعه شاه با چهره اصلی و با اندازه حقیقی یعنی 181 سانتیمتر نشان داده شده، پای چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زیرپای او به حال تضرع افتاده، نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوی فروهر بلند شده است. فروهر که نماد اهورا مزدا است روبروی پادشاه قرار دارد و حلقهای در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است، این حرکت ظاهراً علامت دعای خیر است. یک ستاره هشت پر درون دایره بالای کلاه تقریبا استوانهای شکل فروهر دیده میشود که همین نقش هم در تاج کنگرهدار زیبایی که برسر داریوش است، دیده میشود. شاید بدین وسیله داریوش اهورایی بودن خود را نشان میدهد.
پشت سر داریوش کماندار و نیزهدار شاهی ایستادهاند. شاه و افسرانش همگی یکنوع لباس بلند پارسی در بر و کفش سه بندی مشابهی به پا دارند. ولی سربندی که برسر افسران است از لحاظ تزئین با تاج داریوش تفاوت دارد. ریش مستطیل شکل شاه نیز طبق معمول از ریش کوتاه سایرین متمایز است و همین بخش مستطیل ری، الحاقی است یعنی از تکه سنگ جداگانهای ساخته شده و سپس با مهارت بسیار به چهره داریوش متصل شده است. در تصاویر فروهر، شاه و دو افسرش، در هر دو مچ دستبند وجود دارد. این دقت و ظرافت در تیردان و بند آن و منگولههای متصل به نیزه و ریش و سربند افسران شاهی هم به کار رفته است. گئوماتا تنها اسیری است که کفش بندی به پا دارد و بقیه اسیران پا برهنه هستند. بر سطح حجاری شده 11 کتیبه کوچک هست.
بخش دوم: خطوط
موقعیت این خطوط نسبت به نقوش چنین است. در زیر نقشها خطوط فارسی باستان در 5 ستون به طول 23/9متر (نه متر و بیست و سه سانتیمتر) و عرض ارتفاع 63/3متر(سه متر و شصت سانتیمتر) و 414 سطر قرار دارد.
در دست راست کنار نقوش یک بخش کتیبه ایلامی به طول 60/5متر ( پنج متر و شصت سانتیمتر) و عرض یا ارتفاع 70/3متر قرار دارد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول 67/5 و عرض 63/3متر و کلا 593 سطر در هشت ستون قرار دارد.
کتیبه اکدی (بابلی) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد با طول یا ارتفاع چهار متر و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پایین 31/2. این کتیبه به شکل ذوزنقه میباشد و در 112 سطر است. مجموعه خطوط و نقوش برابر با 120 مترمربع است.
مطالب موجود در کتیبه داریوش:
کوروش در خیال لشکرکشی به مصر بود که کشته شد و پسرش کمبوجیه بر تخت سلطنت1 نشست و برای تحقق بخشیدن به آرزوی پدر رهسپار مصر شد. اما قبل از عزیمت برادر و رقیب خود بردیا را از بیم آن که مبادا در غیاب او به تخت سلطنت بنشیند، مخفیانه کشت. او با حمله به مصر قلمرو و امپراطوری خویش را گسترش داد. از شواهد چنین بر میآید که او برخلاف کوروش برای عقاید ملتها و کسانی که تحت سلطهاش بودند، ارجی قائل نبود و از فرزانگی و درایت پدر بهره چندانی نبرده بود. چنانکه پس از شکست قرطاجنه ( از مستعمرات فینیقیها) که علت آن سرباز زدن ناویان ناوگانهای ایران (که همه از مردم فینیقه بودند) بود.
کمبوجیه گذشت و سیاست پدر را فراموش کرد و در برابر همه، مصریان را ریشخند کرد با خنجرش گوساله مقدس مصریان آپبس را که میپرستیدند از پای درآورد و جسدهای مومیایی شده پادشاهان را از گورها بیرون کشید. معابر را با پلیدی آلود و فرمان داد تا بتهایی را که در آنها بودند بسوزانند و این شامل خارجیها نبود چنانکه در زمان بیماریهای خود که شاید نوبههای صرعی بوده خواهر و همسر خود رکسانا را کشت. پسر خود پراک اسپیس را به تیر زد و دوازده تن از بزرگان ایران را زنده به گور کرد. شاید به دلیل جو خفقان و ایجاد حکومت مطلقه بود که میزان نارضایتی مردم و سران کشور زیاد شده بود و دشمنانی که در زمان کوروش به علت اقتدار و سیاستش ناچار سکوت کرده بودند اکنون با دوگانگی و ضعفی که در حکومت وجود داشت سر به شورش برداشتند. گئومات که از روحانیون دربار بود و از راز کشته شدن بردیا نیز اطلاع داشت فرصت را غنیمت شمرد و در غیاب کمبوجیه که حدود سه سال در مصر بود، علم این قیامها را برافراشت. گئومات از نژاد ماد بود و کشور داری و شاهنشاهی این نژاد به دست کوروش انقراض یافته بود. گئومات از زمان به تخت نشستن تا زمان سرکوبش حدود 7 ماه بر ایران حکومت راند. او مالیات سه سال را به مردم بخشید و در دین اصلاحاتی به وجود آورد. برای همین معابد موجود را ویران کرد.
بر طبق کتیبه بیستون خبر شورش گئومات که به کمبوجیه رسید. قصد بازگشت به ایران کرد ولی در بین راه خود را کشت و داریوش که از نوادگان هخامنش و همچنین از سرداران محافظ کمبوجیه بود حکومت را به دست گرفتن. ده یاغی که بر کتیبه بیستون حجاری شدهاند نشان دهنده ده شورش است که توسط داریوش تا یکسال و نیم ـ دو سال پس از شاهیش سرکوب شدهاند.
متن کتیبه داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی
چون برای احراز شاهی در زمان قدیم شاهزاده بودن امتیاز بزرگی محسوب میشود، داریوش کتیبهاش را با معرفی خود آغاز میکند و اصالت نژادیش و این که شایستگی شاهی را دارد اثبات میکند و میگوید:
ستون1
بند 1- من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسب، نوه ارشام هخامنشی.
بند2- داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب ارشام، پدرارشام آریامن، پدر آریامن چیش پیش، پدرچیش پیش هخامنش.
بند3- داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنشی خوانده میشویم (که) از دیرگاهان اصیل هستیم ، از دیرگاهان تخمه ما شاهان بودند.
بند4- داریوش شاه گوید: 8 (تن) از تخمه من شاه بودند. من نهمین (هستم) ما 9 (تن) پشت اندر پشت (در دو شاخه) شاه هستیم.
بند5- داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا من شاه هستم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.
بند6- داریوش شاه گوید: این (است) که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم. پارس، عیلام، بابل، آشور، عرب، مودرای (مصر)، اهل دریا (فینیقیها) ، سارد (لیدی)، یونان (یونانیهای ساکن آسیای صغیر)، ماد، ارمنستان، کپدوکیه، پرثو، زرنگ (سیستان)، هرئی (هرات)، باختر(بلخ)، سغد، گندار (دره کابل) سک (طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران)، ثت گوش (دره رود هیرمند)، رخج (قندهار)، مک (مکران و عمان) جمعا ً32 کشور.
بند7- داریوش شاه گوید: این (است) کشورهایی که از آن من شدند. به خواست اهورا مزدا بندگان من بودند. به من باج دادند. آنچه از طرف من به آنها گفته شد، چه شب ، چه روز همان کرده شد.
بند8- داریوش شاه گوید: در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود او را سخت کیفر دادم. به خواست اهورا مزدا این کشورهایی (است) که بر قانون من احترام گذاشتند. آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد.
بند9- داریوش شاه گوید: اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد. اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی به دست آورم. به یاری اهورا مزدا این شاه دارم.
بند10- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه به وسیله من کرده شد پس از این که شاه شدم. کمبوجیه نام پسر کوروش از تخمه ما او اینجا شاه بود. همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر (و) هم پدر با کمبوجیه. پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده. پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نا فرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد و هم در سایر کشورها.
بند11- داریوش شاه گوید: پس از آن مردی مغ بود گئومات نام. او از پئیشی یا وودا (پی شیاووادا) برخاست. کوهی (است) ارکدیش (ارکادری) نام. چون از آنجا برخاست از ماه وی چهارده روز گذشته بود. او به مردم چنان دروغ گفت (که): من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم. پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس، هم ماد و هم سایر کشورها. شاهی را برای خود گرفت. از ماه گرم پد 92 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت. پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد.
بند12- داریوش شاه گوید: نبود مردی، نه پارسی، نه مادی، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ بازستاند. مردم شدیدا از او میترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت. بدان جهت مردم را میکشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم. هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم. پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. از مان باگادیش 103 روز گذشته بود. آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار (او) بودند کشتم. دژی سیکی ووتیش، نام سرزمینی نی سای نام در ماد، آنجا او را کشتم. شاهی را از او ستاندم. به خواست اهورا مزدا من شاه شدم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.
بند14- داریوش شاه گوید: شاهی را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم. من آن را در جایش استوار نمودم. چنانکه پیش از این (بود) همان طور من کردم. من پرستشگاههایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم. به مردم چراگاهها و رمهها و غلامان و خانههایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم. من مردم را در جایش استوار نمودم هم پارس، هم ماد و سایر کشورها را. چنان که پیش از این (بود) آن چه را گرفته شده برگرداندم. به خواست اهورا مزدا من این را کردم. من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این (بود) آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد.
بند15- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من کردم پس از آن که شاه شدم.
بند16- داریوش شاه گوید: چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین (آثرینا) نام پسر او در خوزستان (اووج) برخاست. به مردم چنین گفت: من در خوزستان شاه هستم. پس از آن خوزیان نافرمان شدند. به طرف آن آثرین گرویدند. او در خوزستان شاه شد و مردی بابلی ندئیت ب ئیر (نیدنیتوبل) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست. چنین مردم را بفریفت (که) : من نبوکدرچرپسرنبتون ئیت هستم. پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند. بابل نافرمان شد. او شاهی را در بابل گرفت.
بند17- داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم به سویآن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر میخواند. سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت. آنجا ایستاد و آب عمیق بود. پس از آن من سپاه را برمشکها قرار دادم. پاره ای بر شتر سوار کردم. برای عدهای اسب تهیه کردم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم. آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. از ماه اثری یادی ی5، 26روز گذشته بود.
بند19- داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم. هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر میخواند با سپاه برضد من به جنگ کردن آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شد. آب آن را برد. از ماه انامک6 ، 2روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم.
سنگنبشته بیستون به عنوان یكی از قدیمیترین متنهای تاریخی شناخته شده ایرانی به فرمان داریوش بر كوه حكاكی شد.
داریوش سومین شاه هخامنشی در زمان اسقرار حكومت خود دستور به نقش این متن داد. این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است . زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی است . مجموعاً سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/20 ( بیست متر و پنجاه سانتیمتر ) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر ) است. موقعیت این خطوط نسبت به نقوش چنین است . در زیر نقش ها خطوط فارسی باستان در 5 ستون به طول 23/9 ( نه متر و بیست و سه سانتیمتر ) و عرض یا ارتفاع 63/3 متر ( سه متر و شصت سانتیمتر ) و 414 سطر قرار دارد . در دست راست کنار نقوش یک بخش کتیبه ایلامی به طول 60/5 ( پنج متر و شصت سانتیمتر ) و عرض یا ارتفاع 70/3 قرار دارد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول 67/5 و عرض 63/3 متر و کلاً 593 سطر در هشت ستون قرار دارد . کتیبه اکدی ( بابلی ) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد با طول یا ارتفاع چهار متر (4) و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پایین 31/2 این کتیبه به شکل ذوزنقه می باشد و در 112 سطر است. مجموع خطوط و نقوش برابر با 120 متر مربع است .
متن كامل سنگنبشته داریوش در بیستون
بند 1 – من داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ویشتاسب ، نوه ارشام هخامنشی . بند 2 - داریوش شاه گوید : پدر من ویشتاسب ، پدر ویشتاسب ارشام ، پدر ارشام آریامن ، پدر آریامن چیش پیش ، پدر چیش پیش هخامنش . بند 3 - داریوش شاه گوید : بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [ که ] از دیرگاهان اصیل هستیم . از دیرگاهان خاندان ما شاهان بودند .
بند 4 – داریوش شاه گوید: 8 [ تن ] از نیاكان من شاه بودند . من نهمین [ هستم ] ما 9 [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم . بند 5 – داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد . بند 6 – داریوش شاه گوید : این [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عیلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودرای ( مصر ) ، اهل دریا ( فینیقیها ) ، سارد ( لیدی ) ، یونان ( یونانی های ساکن آسیای صغیر ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکیه ، پرثو ، زرنگ ( سیستان ) ، هرئی و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هیرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً 32 کشور . بند 7 – داریوش شاه گوید : این [ است ] کشورهایی که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد . بند 8 – داریوش شاه گوید : در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کیفر دادم . به خواست اهورا مزدا این کشورهایی [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد . بند 9 – داریوش شاه گوید : اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد . اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم . به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم . بند 10 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم . کمبوجیه نام پسر کوروش از ما او اینجا شاه بود . همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجیه . پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده . پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در سایر کشورها . بند 11 – داریوش شاه گوید : پس از آن مردی مغ بود گئومات نام . او از پَیشیاوادا برخاست . کوهی [ است ] ارکدیش ( ارکادری ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم سایر کشورها . شاهی را برای خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت . پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد . بند 12- داریوش شاه گوید : نبود مردی ، نه پارسی ، نه مادی ، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند . مردم شدیداً از او میترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم . هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . از ماه باگادیش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار [ او ] بودند کشتم . دژی سیک ی ووتیش 4 ، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهی را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهی را به من داد . بند 14 – داریوش شاه گوید : شاهی را که ازما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جایش استوار نمودم . چنانکه پیش از این [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جایش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و سایر کشورها را . چنان که پیش از این [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من این را کردم . من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [ بود ] آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد . بند 15 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم .
بند 16 – داریوش شاه گوید : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین ( آثرینا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزیان نافرمان شدند . به طرف آن آثرین گرویدند . او در خوزستان شاه شد . و مردی بابلی ندئیت ب ئیر ( نیدنیتوبل ) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست . چنین مردم را بفریفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئیت هستم . پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند . بابل نافرمان شد . او شاهی را در بابل گرفت . بند 17 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند . سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت . آنجا ایستاد . و آب عمیق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره ای بر شتر سوار کردم . برای عده ای اسب تهیه کردم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم . آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . از ماه اثری یادی ی 5 ، 26 روز گذشته بود . بند 19 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . بقیه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم . بند 1 – داریوش شاه گوید : پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت ب ئیر راگرفتم . پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم . بند 2 – داریوش شاه گوید : مادامی که من در بابل بودم این [ است ] کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاییه . بند 3 – داریوش شاه گوید : مردی ، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم . بند 4 – داریوش شاه گوید : آن وقت من نزدیک خوزستان بودم . پس از آن خوزیها از من ترسیدند . مرتی ی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند . بند 5 – داریوش شاه گوید : مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست . چنین به مردم گفت که : من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت ( گرویدند ) او در ماد شاه شد . بند 6 – داریوش شاه گوید : سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ویدرن نام پارسی بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ، آن ویدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد . آن که سرکرده مادیها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 27 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن ، سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم . بند 7 – داریوش شاه گوید : دادرشی نام ارمنی بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن . پس از آن دادرشی رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرارسیدند . دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 7 8 روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد. بند 8 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 9 - داریوش شاه گوید : باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثائیگرچی 8 ، 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن دادرشی به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم . بند 10 - داریوش شاه گوید : پس از آن وامیس نام پارسی بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند آن را بزن . پس از آن وامیس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ایزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد . از ماه انامک 15 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 11 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن وامیش برای من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم . بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرورتیش که خود را شاه در ماد میخواند با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتیش را بسیار زدم . از ماه ادوکن ئیش 10 25 روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد . بند 13 - داریوش شاه گوید : پس از آن ، فرورتیش با سواران کم گریخت . سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهی دنبال [ او ] فرستادم . فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد . من هم بینی هم دو گوش هم زبان [ او ] را بریدم . و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را دیدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم . بند 14 - داریوش شاه گوید : مردی چی ثرتخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد . چنین به مردم گفت : من شاه در سگارتیه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم تخمس پاد نام مادی بنده من او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم : پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید . پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد . با چی ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوی من آورد . پس از آن من هم بینی هم دو گوش [ او ] را بریدم و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا دیدند . پس از آن او را در اربل دار زدم .
بند 15- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در ماد کرده شد .
بند 16- داریوش شاه گوید : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتیش خواندند . ویشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد . شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 24 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت . بند 1- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ویشتاسپ رسید پس از آن ویشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهری پتی گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 2- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در پارت کرده شد . بند 3- داریوش شاه گوید : کشوری مرو نام به من نافرمان شد . مردی فراد نام مروزی اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشی نام پارسی بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنین به او گفتم : پیش رو آن سپاهی را که خود را از آن من نمیخواند بزن . پس از آن دادرشی با سپاه رهسپار شد . با مروزیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه آثری یادی ی 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 4- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در باختر کرده شد . بند 5- داریوش شاه گوید : مردی وهیزدات نام شهری تاروا نام [در ] سرزمینی ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود . او برای بار دوم در پارس برخاست . چنین به مردم گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسی در کاخ [ که ] پیش از این از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوی آن وهیزدات رفت ( گروید ) او در پارس شاه شد . بند 6- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردی ی نام پارسی بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردی ی با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسید شهری رخا نام در پارس در آنجا آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند با سپاه به جنگ کردن علیه ارتوردی ی آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهیزدات را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت . بند 7- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن وهیزدات با سواران کم گریخت . رهسپار پ ئی شی یا اوادا شد . از آنجا سپاهی به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن علیه ارت وردی ی آمد . کوهی پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهیزدات را بسیار بزد . از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت و آن وهیزدات را گرفتند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفتند . بند 8- داریوش شاه گوید : پس از آن ، وهیزدات را و مردانی که پیروان نزدیک او بودند [ در ] شهری اووادئیچ ی نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم . بند 9- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در پارس کرده شد . بند 10- داریوش شاه گوید : آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعلیه وی وان نام پارسی بنده من شهربان رخج و مردی را سردار آنها کرده بود . و چنین به ایشان گفت : پیش روید وی وان را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خواند بزنید . پس از آن ، آن سپاهی که وهیزدات فرستاده بود به جنگ کردن علیه وی وان رهسپار شد . دژی کاپیش کانی نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 11- داریوش شاه گوید : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وی وان فرا رسیدند . سرزمینی گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن مردی که سردار آن سپاه بود که وهیزدات علیه وی وان فرستاده بود با سواران کم گریخت . به راه افتاد . دژی ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وی وان با سپاهی دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مردانی که نزدیک ترین پیروانش بودند گرفت [ و ] کشت . بند 13- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه در رخج به وسیله من کرده شد . بند 14- داریوش شاه گوید : چون در پارس و ماد بودم باز دومین بار بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . مردی ارخ نام ارمنی پسر هلدیت او در بابل برخاست . سرزمینی دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . به سوی آن ارخ رفتند ( گرویدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد . بند 15- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاهی به بابل فرستادم . ویندفرنا نام پارسی بنده من او را سردار کردم . چنین به آنها گفتم : پیش روید آن سپاه بابلی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ویندفرنا با سپاهی رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویندفرنا بابلیان را بزد و اسیر آورد . از ماه ورکزن 11 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر می خواند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مردانی که نزدیک ترین یاران او بودند در بابل به دار آویخته شدند . بند 1- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در بابل کرده شد . بند 2- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم . یکی گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . یکی آثرین نام خوزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان كرد . یكی ندئیت ب ئیر نام بابلی . او دروغ گفت چنین گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم او بابل را نافرمان كرد . یكی مرتی ی نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت: من ایمنیش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد . یكی فرورتیش نام مادی . او دروغ گفت چنین گفت : من خش ثرئیت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد . یكی چی ثرتخم نام اس گرتی او دروغ گفت چنین گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد . یكی فراد نام مروزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد . یكی وهیزدات نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد . یكی ارخ نام ارمنی . او دروغ گفت چنین گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم . او بابل را نافرمان كرد . بند 3- داریوش شاه گوید : این 9 شاه را من در این جنگها گرفتم .
بند 4- داریوش شاه گوید : این [ است ] كشورهایی كه نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان كرد كه اینها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورمیل من [ بود ] همانطور با آنها كردم . بند 5- داریوش شاه گوید : تو كه از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپای . اگر چنان فکر كنی [ كه ] كشور من در امان باشد مردی كه دروغ زن باشد او را سخت كیفر بده . بند 6- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کردم . تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آنچه به وسیله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداری . بند 7- داریوش شاه گوید : اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه من در همان یک سال کردم این راست [ است ] نه دروغ . بند 8- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا و خودم بسیار [ کارهای ] دیگر کرده شد [ که ] آن در این نپشته نوشته شده است به آن جهت بند 9- داریوش شاه گوید : شاهان پیشین را مادامی که بودند چنان کرده هایی نیست که به وسیله من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کرده شد . بند 10- داریوش شاه گوید : اکنون آنچه به وسیله من کرده شد آن را باور آید . همچنین به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر این گفته را پنهان نداری به مردم بگویی اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد . بند 11- داریوش شاه گوید : اگر این گفته را پنهان بداری ، به مردم نگویی اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد . بند 12- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . در همان یک سال به خواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند . بند 13- داریوش شاه گوید : از آن جهت اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که پلید نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستی رفتار کردم . نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم . مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم . آن که زیان رسانید اورا سخت کیفر دادم . بند 14- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود . مردی که دروغگو باشد یا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختی آنها را کیفر ده . بند 15- داریوش شاه گوید : تو که از این پس این نپشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی مبادا [ آنها را ] تباه سازی . تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار. بند 16- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد . بند 17- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان سازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان نداری اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کنی اهورا مزدا آن را براندازد . بند 18- داریوش شاه گوید : اینها [ هستند ] مردانی که وقتی من گئومات مغ را که خود را بردی ی می خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع این مردان همکاری کردند پیروان من [ بودند ] ویدفرنا پسر وایسپار پارسی ، اوتان نام پسر ثوخر پارسی ، گئوبروو نام پسر مردونی ی پارسی ، ویدرن نام پسر بگابیگ ن پارسی ، بگ بوخش نام پسر داتووهی پارسی ، اردمنیش نام پسر وهاگ پارسی . بند 19- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود دودمان این مردان را نیک نگهداری کن . بند 20- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا این نپشته را من [ به طریق ] دیگر [ نیز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آریایی بود هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد . این نپشته به مهر تأیید شد . پیش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من این نپشته را همه جا در میان کشورها فرستادم مردم پذیرا شدند .