فیلم آموزش کامل 8 Autoplay Media Studio + آموزشهای تکمیلی

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
درست کردن (کد نویسی) دیالوگ دستی با پنجره ی DialogEX :

خوب اساتیدا ، از اونجایی که شما فیلمو دیدین ینی ندیدین ، و جواب سئوال بالای منو هم دادین ینی ندادین و منم خیلی ازتون تشکر میکنم ینی بازم میکنم پس بزارین این قضیه هم بگم
تو فیلم دیدین دیگه ، تو AMS هر جا نامی از دیالوگ برده میشه ینی یه صفه ای که حالا یا پیام داره فقط یا با گزینه هایی که انتخاب میکنین ، میتونین کار خاصی انجام بده مثلا گزینه ی yes یا no داشته باشه یه دیالوگ
تا اینجا دید یو آندرستود؟
خا ، حالا دو نوع دیالوگ داریم تو AMS . یکی پنجره ای هستش که فقط اسمش Dialog هه (البته بازم من منظورم
بیشتر کد Dialog.Message هه) که این نوع پنجره ، از پیش تعریف شده هه و چن گزینه ی قابل تغییر بیشتر نداره (Abort و Cancell و Yes و No و ...) اما نپجره ی دیگه ای هست بنام DialogEX هه که میتونین مثل صفه ی اتوران ، حتی گرافیکی کار کنین اینترفیس اش رو و هر جور که خودتون خاستین
اینا رو ول کنین ، بریم سر خاستگاری چی همون اسب Matlab (این قد ممدرضا گفت که ما رو به بی راهه کشوند )
مهم کد نویسی شونه و اینکه چه متغییر که اینجا عدده رو برگردونه
تو کد نویسی Dialog.Message که تو فیلم توضیح داده شد و اینکه دکمه ی Yes چه عددی رو برمیگردونه وبقیه ی کد ها ...
تو کد نویسی برای صفه ی DialogEX ، مثلا 3 تا شی (تصویر یا آیکون یا حتی نوشته) میزارین که اگه طرف آیکون اولی رو انتخاب کرد ، مثل مثال Dialog.Message ، یه عدد رو برگردونه و اگه آیکون دومی رو انتخابید ، یه عدد دیگه و ...

یادتون باشه اولین و تنها استثنایی که تو برگردوندن یا همون ذخیره کردن متغییر ها هست ، تو همین قضیه ی DialogEX هه . این جوری که وقتی تو صفحه ی اصلی پروژه (صفه ی DialogEX منظورم نیست) ، با کد DialogEX.Show ، اون صفه ی دیالوگ (منظورم DialogEX هه) رو نمایش بدین ، وقتی موقه بستن همین صفه ، با کد DialogEX.Close ، تو اون پارامتر یا همون ورودی اول همین کد ، هر عددی رو که بنویسین (انتخاب این عدد ، دلخواهی هه) ، این محتوای متغییر (که از نوع عدد) هست ، توی اون متغییری که باهاش این صفه ی DialogEX نمایش داده شد ، ذخیره میشه
من که میدونم متوجه نشدین
بزارین مثال بزنم :
مثلا تو پروژه ی اصلی تو یه رویدادی ، آیکونی ، چیزی مینویسین :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Message = DialogEx.Show("Dialog1", true, nil, nil);[/FONT]
[FONT=tahoma]

اینو که میدونین ، باعث میشه که صفه ی DialogEX که طراحی کرده بودیم خودمون رو نمایش بده و متغییر اش هم که اسم شو گرفتیم Message
هر عددی هم موقه خروج تو کد DialogEX.Close که بعدا مینویسیم ، تو این متغییر اش ینی متغییر Message ذخیره میشه
3 تا گزینه یا آیکون تو این صفه ی دیالوگ طراحی کردیم که هر کدوم شون با کد DialogEX.Close ، اون کدی رو که تو پارامتر اول این کد مینویسیم ، برمیگردونه تو متغییر Message
پس باید تو هر 3 تا آیکون کد DialogEX.Close رو بنویسیم
چون عدد پارامترش دلخواهی هه ، اولی رو 1 و دومی رو 2 و سومی رو 3 میگیریم
پس تو آیکون اول مینویسیم :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Close = DialogEx.Close(1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

عدد 1 پارامتر اول این کد رو که توضیح دادم
الان این عدد 1 رو اگه کسی با AMS آشنایی داشته باشه یه خورده ، انتظار داره که تو متغییر خود همین کد DialogEx.Close که اسم این متغییر رو Close گرفتیم ، ذخیره شه
اما گفتم که استثنا داره
این عدد 1 ، تو اون متغییری ذخیره میشه که باعث باز شدن این صفه ی دیالوگ شده بود ینی تو متغییر کد DialogEx.Show که تو اینجا اسمشو Message گرفته بودیم
پس از این به بعد با انتخاب اولین آیکون این صفه ی دیالوگ ، این صفه بسته میشه و عدد 1 (عددی که تو اولین پارامتر کد DialogEx.Close) نوشته بودیم ، تو متغییر Message (متغییر اون کدی که باعث باز شدن اون صفه ی دیالوگ شد) ذخیره میشه
حالا همین کار را برا آیکون دوم صفه ی دیالوگ میکنیم . که قبلا توضیح داده بودم ینی مینویسم :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Close = DialogEx.Close(2);[/FONT]
[FONT=tahoma]

و همینطور واسه آیکون سوم

حالا برا کد نویسی اصلیش که دیگه اوستایین و از این مثالای پیش دست و پا شکسته و افتاده رو 6000 بار کار کردیم دیگه؟ ها؟
تو ادامه ی کد همونجایی که کد باز شدن صفه ی دیالوگ (DialogEx.Show) رو نوشته بودین ، میگین که اگه این متغییر Message ، 1 بود (ینی اگه گزینه یا آیکون اول تو صفه ی دیالوگ کلیک یا انتخاب شد) ، فلان کار رو کنه و اگه برابر 2 بود ، فلان کار رو کنه و ... ینی تو ادامه :


کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]if Message~=-1 then[/FONT]
[FONT=Tahoma]   if Message==1 then[/FONT]
[FONT=Tahoma]   Dastorat ro inja benevisin[/FONT]
[FONT=Tahoma]   elseif Message==2 then[/FONT]
[FONT=Tahoma]   Dastorat ro inja benevisin[/FONT]
[FONT=Tahoma]   elseif Message==3 then[/FONT]
[FONT=Tahoma]   Dastorat ro inja benevisin[/FONT]
[FONT=Tahoma]   end[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]

[FONT=tahoma]

تو خط اول گفته شد مخالف -1 هر وقت بود این کد ها اجرا شن چون اگه موقه بستن دیالوگ (کد DialogEX.Close) ، اروری اتفاق بیفته ، تو متغییر کد نمایش دیالوگ که تو اینجا Message بود ، -1 (منفی یک) برگردونده میشه
از اونجایی که شما مثل من فراموش کارین ، اگه صفه ی DialogEX ، بصورت استانداردباشه و کاربر قابلیت اینو داشته باشه که از بالا ، گزینه ی ضربدر رو انتخاب کنه و از این طریق ببنده ، در این صورت ، تو همون متغییر صفه ای که دیالوگ رو نمایش میده (در اینجا متغییر Message) عدد مربوط به دکمه ی کنسل که همیشه یا اغلب اوقات عدد 2 هست ، برگردونده میشه پس یادتون باشه که اگه صفه ی دیالوگ بصورت استاندارد هست ، موقه انتخاب عد تو پارامتر اول کد DialogEx.Close ، عدد 2 رو انتخاب نکنین که با این کد کنسل قاتی شه و ندونین قضیه از کجاهه (عدد منفی هم یه وقت نزارین . حالا گفتیم که دلخاهی هه )
دید یو آندرستند بالام جان های گل مهندسین؟
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
حذف آرایه :
اساتیدها ، یادتون باشه که اگه یه آرایه ای از قبل اعضاش مشخص شده باشه ، و بدش بیاین همون آرایه رو فقط تعریف کنین (اعضاش رو نه ها) ، کل اعضای اون آرایه پاک میشن و برابر nil میشن
مثلا اگه از قبل این آرایه رو با اعضاش توی رویداد On Preload یه صفه تعریف کرده باشم :


کد:
Array = {}
Array[1] = 53
Array[2] = 48
Array[3] = 9


خوب این که ملومه مثلا تو رویداد On Click یه شی بنویسم :


کد:
Dialog.Message("Notice", Array[1], MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);


مقدار اولین عضوش که 53 بود رو چاپ میکنه
و اگه حالا تو رویداد On Leave اون شی فقط این آرایه رو تعریف کنم (اعضاش رو نه ها) ینی فقط تو این رویداد بنویسم :


کد:
Array = {}


حالا تاوم عضوهای آرایه پاک میشن و یه آرایه ی خالی جایگزین میشه و حالا اگه دوباره روش کلیک کنین ، یه پیام میده که اولین عضوش خالی هه (ملومه که اگه تو رویداد On Leave ، عضوهاشو مشخص کنیم ، این عضوهای جدید تعریف میشن دیگه و عضوهای قبلی همونطور که گفته شد ، هر چن تایی که بودن ، حذف میشن)
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
نحوه ی کد و الگوریتم جدید دادن به یک رویداد (رویداد اشیاء) :
ینی چی؟ ینی اینکه مثلا شی ای وجود نداشته باشه و شما اون شی رو بوجود بیارین و بعد برا رویدادهای مختلف اون شی (مثلا کلیک چپ و ...) اش کد بنویسین و یا حتی برا پاک کردن و تعویض کد نوشته شده داخل هر رویداد یا شی دیگه ای کد بنویسین که البته این کد نوشتن ، تو هر رویداد و یا اشیاء دیگه ی داخل اون صفه میتونه اتفاق بیفته و بنویسین .
اول موارد ابتدایی شو بگم که همه تون بلدین


کد:
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});


این کد برای ایجاد یه شی تو صفه هست


کد:
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", "");


این کد بالا هم برای قرار دادن کد و الگوریتم جدید برا شی جدید هست



و اما اصل مطلب که نحوه ی قرار دادن و نوشتن الگوریتم جدید برا یه شی و یا رویداد جدید هست :

البته با تابع بالا فقط میشه کد و الگوریتم جدید رو برای رویدادهای یه شی جدید ست کرد نه برای رویدادهای اصلی مثل On Preload و ... . برای اینکار باید تابع زیر کار کرد و چون نحوه ی استفاده شون عین هم هست ، فقط تابع بالا رو میگم


کد:
Application.SetPageScript("Page1", "On Show", "");


کار خیلی خاصی نداره . اول بزارین با یه مثال همینطور توضیح بدم . تو تابع زیر


کد:
ABC = "Dialog.Message(\"Notice\", \"Salam\", MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);



اول خط 2 و 3 رو میگم و بعد خط اول . تو خط دوم ، تو پارامتر اول اش ، نوع شی ای که میخاین ایجاد کنین رو مشخص میکنین (مثلا شی تون از نوع دکمه یا Button هست یا از نوع تصویر یا Image و یا هر چیز دیگه ای ...) و تو پارامتر دوم ، اسم شی ای که میخاین ایجاد کنین رو میدین و تو خط سوم هم که خصوصیاتش رو (مثلا شکل شی تون از کجا لود شه و اندازه و X و Y و فونت و ... اش چی باشه که تو فیلم هم توضیح داده شد و تو راهنماشم هست)
تو خط سوم ، پارامتر اولش ، باید اسم اون شی ای رو که میخایم کد جدید بهش بدیم ، رو مینویسیم (چون میخایم به شی ای که جدید ساختیم کد اضافه کنیم و اسمشم NewObject گزاشته بودیم تو تابع قبل ، پس اینجا هم همون اسمشو میزاریم) و تو پارامتر دوم اش ، اسم دقیق رویداد اون شی رو مینویسین . مثل خود رویداد ای که تو شی ها نوشته هه مثلا تو اغلب شی ها برا کلیک چپ اسم رویدادش نوشته هست "On Click" که حرف اول شون بزرگ هست و بین هر دو کلمه اش فاصله داره . شما هم باید دقیق همینجوری بنویسین بدون حتی یه کاراکتر کم یا زیاد اونم با توجه به حروف بزرگ و کوچیک وگرنه ....
16.gif
یا مثلا برا کلیک راست باید بنویسین "On Right-Click" و ... که اسم همه ی رویداد ها نوشته هه تو شی خودش و میتونین از اونجا تقلید کنین . تو پارامتر یا همون آرگومان سوم که مهم ترین و ساده ترین بحث هست ، باید کد و یا اسم متغییری رو که شامل کد و توابع اون هم فقط بصورت رشته هست رو بدین که تو این پارامتر ، متغییر ABC که تو خط اول تعریف شد ، نوشته شد



حالا خط اول :
برای دادن کد جدید ، خوب چون بصورت رشته ای باید باشه پس اول کد مورد نظر رو بین دابل کوتیشن میزارین . ینی اول بسم ا... مینویسین :


کد:
ABC = "    Dialog.Message("Notice", "Salam", MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);    "


الان این کد خط بالا کامل نیست ها . کامل اون بالایی هست . این اول بسم ا... اش هه
4.gif
. بد تو هر پارامتر همین خط ، هر جا رشته بصورت مستقیم بود (نه اینکه متغییر ای باشه که رشته رو برگردونه . فقط رشته ی مستقیم داخل اش بکار رفته باشه مثل پارامتر اول و دوم خط بالا) قبل علامت " اش یه علامت \ میزارین ینی پارامتر اول که "Notice" هست را باید این جوری بنویسین "\Notice"\ و همینطور پارامتر رو دوم رو باید بنویسین "\Salam"\ پس میشه :



کد:
ABC = "Dialog.Message(\"Notice\", \"Salam\", MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"


دومین نکته اینکه اگه تو همین متغییر ABC خط بالا ، بخاین دو تابع یا کد بنویسین ، نمیتونین با زدن اینتر ، بعدی رو تو خط پایین تر اش بنویسین . باید با علامت ; هر خط رو از هم جدا کنین

مثال دیگه :


کد:
ABC = "Text1 = \"Salam Khobi?\";Text2 = \"Koja Bodi?\";Dialog.Message(\"Notice\", Text1..Text2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);


خوب Salam Khobi? چون رشته هست ، پس باید قبل " یه دونه \ بزاریم و همینطور برا Koja Bodi? که میشه اونی که تو بالا و خط اول دیدین و چون 3 تا دستور جدا ینی Text1 و Text2 و تابع Dialog.Message داریم ، پس بین همه شون باید نشونه ی جدا کننده ینی ; بزاریم اما تو پارامتر دوم تابع Dialog.Message درسته که متغییرها از نوع رشته هستن اما چون رشته بصورت مستقیم نیومده و متغییر اومده فقط ، پس علامت "\ نمیخاد و مثل حالت عادی تعریف میکنیم ینی Text1..Text2 که در ادامه ی همدیگه نوشته میشن که میدونین

سومین و مهم ترین نکته اینکه تو این دستور جدیدی که خودتون دارین مینویسین (در اینجا همون متغییر ABC منظورمه) ، اگه رشته تون به هر نحوی داخلش علامت \ داشت ، نمیتونین داخل این متغییر ABC تعریف کنین و باید خارج از این متغییر ABC تعریف کنین و داخل دستوراتش اون متغییر رو فراخونی کنین مثلا اگه بخاین تو همون دستور خط اول بالا بنویسین :


کد:
ABC = "Text1 = \"Salam Khobi?\n\";Text2 = \"Koja Bodi?\";Dialog.Message(\"Notice\", Text1..Text2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"


چون بعد از Salam Khobi? علامت n\ اومد و چون علامت \ داره همراه خودش ، موقه اجرا ارور میده . برا این کار ینی هر رشته ای که بین اش علامت \ داره (بجز علامتی که گفته شد برا خود رشته تو اول و آخرش میزارین) ، باید قبل این متغییر که در اینجا ABC هه تعریف و تو توابع این متغییر ABC فراخونی کرد ینی نوشت :


کد:
Text1 = "Salam Khobi?\n\n"
Text2 = "Koja Bodi?"
ABC = "Dialog.Message(\"Notice\", Text1..Text2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);


چون متغییر Text1 و Text2 بیرون از این رشته ی متغییر ABC تعریف شد پس بصورت عادی باید نوشته شه ینی لازم نیست قبل علامت " علامت \ گزاشت و چون تو ته خط اول اش n\n\ گزاشته شد ، پس ملومه که بین شون به اندازه ی 2 خط فاصله میافته

تذکر : این نکته ی سوم که درباره ی علامت \ بود ، برا مسیر فایل یا فولدر هم صدق میکنه چون بین هر درایو یا پوشه ، این علامت رو که جدا کننده هست داره پس برا این نوع دستورات هم باید قبل از رشته ی دستورات جدید (در اینجا ABC) تعریف کرد و داخل توابع این رشته (در اینجا ABC) ، فراخونی کرد مثل مثال بالا و یا پایین :


کد:
Path = "narm afzar\\Anti viruse\\Avast Internet Security 8.0.1497.376 Final\\Avast Internet Security.jpg"
ABC = "File.Open(Path, \"\", SW_SHOWNORMAL);"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);


تو پارامتر دوم خط دوم هم که چون رشته ی خالی هست و قبل هر علامت " باید علامت \ گزاشته شه ، پس میشه همونی که تو بالا دیدین ینی "\"\

این هم مثال آخر از چند دستوری که اول فایل مورد نظر اجرا و بعد پیام میده :


کد:
Path = "narm afzar\\Anti viruse\\Avast Internet Security 8.0.1497.376 Final\\Avast Internet Security.jpg"
ABC = "File.Open(Path, \"\", SW_SHOWNORMAL);Text1 = \"Salam Khobi?\";Text2 = \"Koja Bodi?\";Dialog.Message(\"Notice\", Text1..Text2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);

و یا همین طور میتونین یه الگوریتم تعریف کنین که مثلا حلقه داشته باشه . مثلا همین کد بالا رو 3 بار با حلقه ی for تکرار کنه :


کد:
[/FONT]
[COLOR=#000000][FONT=tahoma][FONT=Tahoma][FONT=Verdana]Path = "narm afzar\\Anti viruse\\Avast Internet Security 8.0.1497.376 Final\\Avast Internet Security.jpg"
ABC = "File.Open(Path, \"\", SW_SHOWNORMAL);Text1 = \"Salam Khobi?\";Text2 = \"Koja Bodi?\";for i=1,3 do Dialog.Message(\"Notice\", Text1..Text2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1); end"
Page.CreateObject(OBJECT_BUTTON, "NewObject", {ButtonFile="button\\button 3.btn",Text="ABC",X=0,Y=0});
Page.SetObjectScript("NewObject", "On Click", ABC);
[/FONT][/FONT][/FONT][/COLOR]
[FONT=tahoma]




از آقا محسن هم خیلی ممنونم که تو این علایم کمکم کرد و ان شاء ا... که براتون مفید بوده باشه
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
یه نکته ی مهم و اشتباه برانگیز برای کد دادن به رویداد (رویداد اشیاء) :
اول از همه بگم این تیکه رو مدیون اوستا محسن ام و واقعا ازش ممنونم (ما را از هچل نجات داد )
نگا کنین ، به قول اوستا محسن ، یه پن شیش تا شی Button بزارین تو صفه با نام پیش فرض خودش و یه شی دیگه (مثلا Lable) هم بزارین . تو این لیبل هه ، این کد رو بدین :

کد:
Page.SetObjectScript("Button"..j, "On Click", "Dialog.Message(\"\", j);");
j=j+1


تو گلوبال فانکشن یا استارت آپ هم این رو :

کد:
j=1

الان تصورتون چیه؟ دکمه ی 1 و 2 و 3 رو بزنین ، برا هر کدوم چه پیامی میده؟
تصور اغلب افرادی که مثل من ان اینه که وقتی دکمه ی Button1 رو بزنن ، پیام 1 رو میده (چون j در اون لحظه ، 1 هه) و وقتی دکمه ی دوم رو میزنین ، پیام 2 و ... رو بده
اما این گونه نیست چگونه هست؟
این جوریه که j مقدار اولیه اش تو دهلیز (نه بطن ) ورود ، 1 بود . بعد خط اول بالا که گفت تو Button..j ، کدی رو ست کن که مقدار j رو بنویسه. ینی چی تا اینجا؟ خوب مقدار j رو جایگزین کنین دیگه ینی اینکه تو Button1 ، پیام ای رو ست کن که عنوان اش ، 1 باشه (البته تا اینجا) . بعد تو خط بعد ، یکی به مقدار j میافزایه خوب حالا دوباره کد بالا رو ترجمه کنین با این مقدار جدید . چی میشه؟ تا اینجاش که رو Button1 ست کنه که انجام شد . هیچ چی . ینی نه اینکه مقدار j برابر 2 شد و از اون طرف هم گفتیم کد رو تو Button..j ست کن ، پس تو Button2 ست میکنه . این که ملومه اون خط کد اجرا شد و برای Button1 کد رو ست کرد و رف پی کارش . وقتی برا دکمه ی 2 ست میکنه کد رو که شما دوباره رو شی Lable کلیک کنین یا اینکه مثلا بعد خط دوم ، کد ست کردن رو مینوشتین. پس تا اینجا مشکلی ندارین؟ خوب حالا ادامه ی نگا رو میندازیم . پس تا اینجا j برابر 2 شد و تو دکمه ی اول یا Button1 این کد رو ست میکنه که وقتی کلیک کنیم ، مقدار j رو نشون میده که برابر چی هست؟ برابر 2
پس اولین باری که کلیک کنین تو دکمه ی اول ، پیام 2 رو میده نه 1 رو . چون قبل اجرا شدن دومین بار کد

کد:
Page.SetObjectScript("Button"..j, "On Click", "Dialog.Message(\"\", j);");

، مقدار j یکی اضافه شد . حالا دومین بار وقتی کلیک کنین چی میشه؟ تو Button2 (چون j فعلا 2 هه) ، میگه j رو نمایش بده که قبل از اینکه کد خط بالا اجرا بشه ، مقدار j یکی اضافه میشه پس وقتی دکمه ی 1 یا 2 رو کلیک کنین که دستور داده شد مقدار j رو نشون بده تو هر دوشون ، هر کدوم رو کلیک کنین ، مقدار 3 پیام داده میشه و الی آخر
پس برای رفع این مشکل و موقعی که میخایم یه کد رو ست کنیم که مثلا تو Button1 ، یه پیام خاص رو ست کنه و تو Button2 ، یه پیام خاص دیگه رو ، باید متغییری که نام میبریم ، شماره ی همون دکمه باشه و هر بار ، با اجرای هر دفه کلیک روی دکمه ، اول اون متغییر (تو اینجا مقدار j) اور رایت بشه یا اگه مقدار آرایه ی خاص رو هم میخایم که ست کنه ، به شماره ی همون عضوی که میخایم ، اوررایت اش کنیم اون متغییر رو
یادتون باشه این مقداری که برای اندیس تو آرایه ها اوررایت میشه ، هر بار یکی بهش اضافه میشه ممولا و کلا مقدارش یکی بیشتر یا برابر آخرین عضو آرایه هست اما تو این حالت ما میخایم هر دکمه ای که اجرا میکنیم ، اون متغییر (تو اینجا مقدار j) قبلش برابر شماره ی اون عضوی بشه که ما میخایم
انگار در وهله ی اول ، فقط از همین طریق ، میشه این کار رو انجام دادخوب برا اوررایت کردن هم باید شماره ی اون دکمه رو بگیریم که انگار راهی جز زمان اجرای خود کد ینی داخل پارامتر یا آرگومان سوم ورودی بالا نداریم. پس باید این جوری بنویسین :


کد:
Code = "ButtonName = Button.GetProperties(this);ButtonNumber = String.Mid(ButtonName.ObjectName, 7, -1); Dialog.Message(\"\", ButtonNumber );"
Page.SetObjectScript("Button"..j, "On Click", Code);
j=j+1


که موقه اجرای کد ، تو هر دکمه ، اول شماره ی دکمه رو میگیره بعد اونو مینویسه و مستقل از متغییر j عمل میکنه و هر بار هم این متغییر اوررایت و مقدارشم برابر مقدار همون شماره ی دکمه میشه (ینی رو دکمه ی 5 کلیک کنین ، این متغییر 5 میشه و بدش رو دکمه ی 9 کلیک کنین ، بدش 9 میشه) و مثل متغییر j نیست که هر بار فقط یه دونه اضافه بشه
از آقا محسنم بازم تشکر میکنم که بابتش وقت گزاشت
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
فارسی نوشتن موقه اضافه کردن متن یه شی :

باید در این مواقع ، FontScript=1 یا همون برابر DEFAULT_CHARSET بگیرین تا فارسی شه بجا زمانی که خودتون تو قسمت Script فونت ، گزینه ی Arabic رو انتخاب میکردین
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
یه تجربه ی خنده دار از خودمو بگم که شاید اگه کسی مثّ من فک کرد ، وقتش گرفته نشه :
4.gif

اگه خدای نکرده یه وقت مثّ من فک کردین که سمت چپ مساوی یا همون کنار یه متغییر یا آرایه (محتوای متغییر یا مقدار بازگشتی اش که سمت راست مساوی هه منظورم نیست ها) میتونین در ادامه اش یه متغییر دیگه تعریف کنین (که علامت اش دو تا نقطه ی پی در پی هه ینی .. ) یا یک نقطه مثل فرا آرایه یا حتی آرایه ، برا اینکه به قول اوستا حامد بتونین آرایه چن بعدی داشته باشین ، یه متغییر رو از قبل تعریف کنین و با گزاشتن یه نقطه همونو کنار آرایه یا فرا آرایه تعریف کنین ، باید بگم که اشتبا میکردین مثّ من و بر روی آب ، آونگ میکوبیدین
4.gif

البته اوستا حامد نگفت با چه زبان هایی میشه آرایه ی چن بعدی نوشت
4.gif

مثال های اشتباه :


کد:
ABC = {}
ABC.ThisPage = {}
ThisPage = Application.GetCurrentPage();
ABC.ThisPage[1] = "Har Meghdari"


یا


کد:
ABC = "A Name"
Motaghaier = "Abc"
ABC..Motaghaier = 5


تو اولی مثال ، ارور شاید نده اما چیزی که شما میخاین هم درس نمیشه و عملیات اچ3 عقیم میمونه
4.gif

پس متوجه شدین دیگر؟ حداقل حداقل اش اینه که جز قضیه ی آرایه و فرا آرایه که نقطه میتونین بزارین در سمت چپ تساوی ، برا این قضیه که گفته شد ، اصلا شدنی نیست و نمیتونین بزارین و همینطور ، فرا آرایه و کلا هر آرایه ای تو لوا ابعاد نداره ینی نمیشه مثل داخل اندیس اش که میشه متغییر تعریف کرد ، در سمت چپ تساوی ، نمیشه یه متغییر دیگه تعریف کرد و خودتونو و وقت تونو بخاطر این کار ، به فنا ندین . ما به فنا دادیم و نتیجه ای حاصل نشد
4.gif
اگه این کار شدنی بود ، یه قدرت و آسونی چن برابری تو لوا برا تعریف آرایه ممکن بود
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
ماژول ها :

بازم باید از دو جهت ازت تشکر کنم که سید . هم واسه یاد دادن این مطلب و هم این الگوریتم (ای کاش بیشتر درباره اش توضیح میدادی . فراخونی اش چجوریه؟ من فراخونی کردم array[1][1] اما جواب نداد)
کلا من اگه لیست این تاپیک که وابسته به آموزشای بچه هاست رو لیست کنم ، یه فرا آرایه ی دویست بعدی درمیاد چند بعدش تا حالا شدن گلپسران حامد و جواد و محاسنین (دو تا محسن ) و سید انجمن مون و اوستا محمد (اون یکی منظورمه) . ماشاء ا... یه انجمن هست ، دویست تا دو به دو اسم دارن . سجادین انجمن =3 تا . محسنین انجمن = 2 تا . محمدین انجمن = 2 تا فقط حامدین و جوادین موند
چقد صوبت میکنم؟ بریم سر اسب مطلب



ماژول ها ، ادغام آرایه یا فرا آرایه با توابع هست که هر عضو آرایه یا فراآرایه ، میتونه یه تابع داشته باشه . برای ساختنش همونطور که از تعریفش معلومه ، باید اول یه فراآرایه تعریف کرد و بعد میتونیم هر عضوشو یه تابع بنویسیم (مختاریم) و ملومه که توابع تعریف شده ، هر کدومشون باید یه مقدار رو برگردونن تا موقع فراخونی ، یه حاصل و نتیجه ای بدست بیاد . برای فراخونی شم فقط کافیه اسم عضو اون فراآرایه رو که یه تابع هست نام برد و چون اون یک تابع هست و ممکنه ورودی یا آرگومان داشته باشه پس باید مثل فراخونی بقیه ی توابع ، آرگومانش هم تعریف کرد.
هدف از ماژول هم تقریبا میشه گفت مثل فراآرایه هست ، برای نظم بیشتر و نوشتن تعداد خطوط کمتر و راحت تره
ماژول تنها جاییه که یه تابع میتونه اسم نداشته باشه (البته با اسم رو تست نکردم) و نحوه ی فراخونی اش که گفته شد
پس هر جا آرایه رو همراه تابع دیدین ، ممکنه ماژول باشه

یه مثال بزنم (البته همه ی اینا از مثالای بچه هاست و اینم از سید اهل انجمن ، گلپسر محمد همونطور که گفته بودم):

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Math =  {[/FONT]
[FONT=Tahoma]add = function (a,b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]  return(a+b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]end,[/FONT]
[FONT=Tahoma]sub = function (a,b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]  return(a-b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]end,[/FONT]
[FONT=Tahoma]mul = function (a,b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]  return(a*b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]end,[/FONT]
[FONT=Tahoma]div = function (a,b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]  return(a/b)[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

Math تو مثال بالا ، فرا آرایه ایه که 4 تا عضو داره و هر عضوشم یه تابع هست.
درسته که فرا آرایه ، چند بعدی نیست اما چون داخلش متغییر داره پس آرایه ی معمولی هم نیست و فرا آرایه هست که عضو هاش اینا هستن تو مثال بالا :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Math={add,sub,mul,div}[/FONT]
[FONT=tahoma]

که ملومم بود و هر کدوم شون هم که برابر تابع گرفته شدن ینی هر کدوم از عضو هاش ، یه تابع ان. برای فراخونی شم کافیه مثل فراخونی فرا آرایه عمل کنین (تو پست صفه اول که همرا متغییر بودن) ینی اسم اصلی فرا آرایه رو بنویسین و یه نقطه بزارین و اسم عضو داخلی شو (یا میشه گفت اون متغییر) رو بنویسین . مثلا برا فراخونی تابعی که کار جمع رو برعهده داره ، اسم اون فرا آرایه رو این جوری فراخونی کنین :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Math.add[/FONT]
[FONT=tahoma]

که ملوم بود .
** یه نکته اینه که چون تو ماژول ها ، تابع ها میتونن اسم نداشته باشن ، پس باید همونطور که گفته شد ، اسم اون عضو فرا آرایه رو مثل بالا فراخونی کرد و در این حالت هم بهتره برا هر تابع یه مقدار خاص رو برگردونین که میدونین از کلمه ی return باید استفاده شه (حالا بازم مختارین . میتونین بسته به حالات مختلف ، توابع مختلفی بنویسین که اصلا مقداری رو هم برنگردونه)
موفق و پیروز و سربلند باشید
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
دانلود نرم افزار ++Spy یا WinSpy 17 برای گرفتن Class Name پنجره ها :

اول بگم که این پست ، مربوط میشه به کار با کتابخونه ها و توابع های داخل فایلای dll که نه تو فیلم گفته شد و نه تو کتاب و نه تو پست های این تاپیک . فعلا اگه هیچ آشنایی ای با این توابع نداشته باشین ، امکان داره قسمت هایی از این پست یا کار کردن کامل با این نرم افزار رو متوجه نشین . ان شاء ا... تو فیلم آموزش این سری (قسمت 28 به بعد که ان شاء ا... قراره امسال تابستون ساخته بشه ، یه توضیحاتی که حداقل بتونین در سطح معمولی با این توابع کار کنین ، داده میشه)


همونطور که میدونین ، خیلی از توابع API به ورودی (پارامتر) هایی مثل Windows Handel و Class Name نیاز دارن . ویندوز هندل که هر بار تو هر دفه باز و بسته کردن یه پنجره ، عوض میشه . چیزی که ثابت هه همیشه و مهمه ، Class Name اون پنجره هه . برا فهمیدن این پارامتر میتونین از نرم افزار ++Spy که مایکروسافت درست کرد ، متوجه شین .

برا کار باهاش ، بعد از اجرای این نرم افزار ، سمت چپ بالای این نرم افزار ، یه آیکون شبیه مگسک و هدف گیر تفنگ
4.gif
میبینین . این آیکون رو بکشین و تو ویندوزی که میخاین اطلاعات شو بدست بیارین ، رها کنین . دیگه همه چی ملومه بدش دیگه . آیتمی بنام Class Name ملوم میشه . برای تغییر دادن ویژگی یه پنجره ی خاص ، باید هندل شو بدست بیارین که تو ورودی اش برا بدست آوردن هندل ، اول Class Name رو میخاد که اطلاعات شو با اون نرم افزار بدست میارین و بهش میدین . (مثلا برا تغییر ویژگی تسکبار یا پنجره های دیگه مثل Explorer.exe ، با تابع FindWindowA میتونین با دادن پارامتر اول (Class Name) که ثابت هم هست ، که مثلا برا تسک بار Shell_TrayWnd هست ، هندل شو بدست بیارین و تغییرات تونو با توابع دیگه انجام بدین)



این نرم افزار ++Spy رو از اینجا دانلود کنین
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
دانلود نرم افزار Dll Export Viewer 1.6 برای گرفتن اسم تابع های داخل فایل های کتابخانه (dll) :

اولین کار برای استفاده از هر فایل کتابخونه ای ، فهمیدن اسم اون تابع ی داخل کتابخونه یا dll هست . با این نرم افزار ، میتونین اسم تابع رو بدست بیارین .



دانلود نرم افزار نسخه ی 32 بیت

دانلود نرم افزار نسخه ی 64 بیت
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
رشته ها در لوا به دو صورت تعریف میشن :

1- مابین دو علامت " " که بیشتر برای رشته های یک خطی به کار میره.
2- مابین دو علامت [[ ]] که بیشتر برای رشته های چند خطی به کار میره.
مثلا متغییر MyVars زیر که متغییر رشته ای هست رو به دو صورت میشه تعریف کرد :

اول :


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]MyVars =  "MyFunc = {} _DesktopFolder = 100 MyFunc.GetName = \"mohsen\""[/FONT]
[FONT=tahoma]


دوم :


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]MyVars =  [[[/FONT]
[FONT=tahoma] MyFunc = {}[/FONT]
[FONT=tahoma]_DesktopFolder = 100[/FONT]
[FONT=tahoma] MyFunc.GetName = "mohsen" [/FONT]
[FONT=tahoma]]][/FONT]
[FONT=tahoma]


قسمت دوم ممولا برا متغییر هایی که تو چن خط تعریف میشن ، کاربرد داره . اما فرقی تو عملکرد با هم ندارن این دو خط


تابع loadstring هم که جزء توابع اصلی برنامه نویسی خود لوا هست ، با ساختار زیر (دو تا پرانتز) که رشته رو دریافت میکنه ، اون رشته رو به متغییر تبدیل میکنه :

کد:
[/FONT]
[COLOR=#000000][FONT=tahoma][FONT=Verdana]loadstring(MyVars)()[/FONT][/FONT][/COLOR]
[FONT=tahoma]




برای استفاده از توابع اصلی خود زبان لوا ، تو این لینک بیاین



با تشکر از گلپسر محسن
53.gif
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
فرا آرایه (MetaTable) :

اول جا تشکر ویژه داره که از گلپسر اشکان کنم که واقعا تو آموزشش بهم کمک کرد
اونی که تو صفحات قبل گفته شد به عنوان فرا آرایه ، فرا آرایه نبود (تا امروز فک میکردم بود) . آرایه ی چند بعدی بود (من فک میکردم هر دو یکی ان . دست اوستا امیر درد نکنه که منو متوجه کرد) بدش بگم که این چیزایی که گفته میشه ، تجربه ی من و راهنمایی اوستا اشکان هه . چون تجربه ام زیاد نیست ، ممکنه جاهایی درست مطلب گفته و جا نندازم یا حتی اشکال یا غلط بگم . هر کی که به درک کامل تر رسید ، اینجا تو این تاپیک کاملش کنه این مبحث رو



فرا آرایه در واقع یه آرایه ای هست که با توابعی که از پیش تعریف شده برای لوا هست (که دو تا علامت آندرلاین __ کنار اسم تابع اش داره) ، 2 کار رو تو آرایه ها انجام میده :
1) اگه مقدار یا عضوی از یه آرایه ای رو فراخونی کردیم که مقدارش nil بود ، با فرا آرایه میتونیم اون مقدار رو براش تعریف کنیم که دیگه nil نباشه و مقدار داشته باشه
2) عملگر و یا نوع فراخونی و بقیه ی کارای یک یا دو آرایه رو براش تعریف کنیم . ینی مثلا بصورت عادی نمیشه دو آرایه رو با هم جمع کرد اما با این حالت میشه

اگه این دو حالت پیش بیاد ، ینی مثلا یه عضوی از آرایه ای رو بخونیم که nil باشه و براش هم فرا آرایه ست کرده بودیم قبلا ،اون عضو از آرایه بجا اینکه nil رو برگردونه ، آرایه و الگوریتم فراآرایه رو اجرا میکنه
پس فراآرایه در واقع یه جوارایی ساختش ، به ماژول ها شباهت داره (آرایه ای که داخلش تابع تعریف میشه) . این توابع هم این طور نیست که آرگومان و ورودی هاش هر چی دلمون بخاد باشه چون این توابع تو لوا تعریف شده هست و باید با همون تداد آرگومانی این توابع رو بسازیم که تو لوا تعریف شد. لیست این توابع و عملکرداشونو میتونین بصورت کامل تو جدول قسمت پایین این صفه ببینین .(البته همونطور که گفته شد ، چون این توابع ها از پیش تعریف شده ان و تعداد و نوع آرگومان و ورودی هاشون باید همون جوری باشه که تعریف شد و تو اون لیست ، این ویژگی هاش و راهنماش نیومد ، فقط باید از مثال هاش پی ببرین و بازم چون همه ی توابع رو تو اون لینک مثال نزد ، شما میتونین با نوشتن اسم تابع و تو ادامه function example in lua ، تو سایتا سرچ کنین )
فرا آرایه هم با با تابع setmetatable برا یه آرایه تعریف میشه. این تابع ، دو آرگومان داره که تو آرگومان اولش آرایه ای که میخاین فرا آرایه براش ست کنین و نسبت بدین رو مینویسین و آرگومان دوم هم فراآرایه (که معلومه و گفته شد از نوع آرایه هست) رو مینویسین
تا اینجا دید یو آندرستود؟ ندید یو ؟ ببینین یو


بوریم مثالِ سر وقت (بریم سر وقت مثالا . مازندرانی رو باید یاد بگیرینا . از انگلیسی هم واجب تره ) :
نگا کنین در واقع تابع setmetatable دو کار میکنه . اول اینکه برا آرایه ، فرا آرایه ست میکنه و دوم اینکه مقدار آرایه ی داده شده (که تو آرگومان اول اش میدادیم) رو برمیگردونه . مثلا تو مثال زیر :



کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = {}[/FONT]
[FONT=tahoma]mymetatable = {}[/FONT]
[FONT=tahoma]setmetatable(mytable,mymetatable)[/FONT]
[FONT=tahoma]

با این مثال :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = setmetatable({},{})[/FONT]
[FONT=tahoma]

هیچ فرقی نداره
تو مثال اول ، آرایه ای به عنوان آرایه ی اصلی که که فرا آرایه براش میخاد تعریف شه ، بنام mytable تعریف شد و بدش یه آرایه بنام mymetatable که به عنوان فرا آرایه ای که برا mytable میخاد ست شه و خط بدشو که توضیح دادم.
تو مثال دوم که همونطور که گفته شد ، تابع setmetatable ، آرایه ای که تو پارامتر اولش تعریف شد رو برمیگردونه پس mytable = {} میشه و علاوه بر اینکه فرا آرایه (پارامتر دوم) هم برا این آرایه ست میشه
تا اینجا مثال کلی بود . حالا بریم سراغ یه مثال واقعی :

تابع index__ :
یکی از مهمترین تابع برا ایجاد فرا آرای هست . کارش تعریف فراآرایه ای هست که اگه تو یه آرایه ، موقه فراخونی عضوی از اون آرایه ، اون عضوش nil باشه یا تعریف نشده باشه ، دیگه بجا برگردوندن nil ، اون فراآرایه اجرا میشه .

یه مثال :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = setmetatable({key1 = "value1"}, {[/FONT]
[FONT=tahoma]__index = function(mytable, key)[/FONT]
[FONT=tahoma]    if key == "key2" then[/FONT]
[FONT=tahoma]      return "metatablevalue"[/FONT]
[FONT=tahoma]    else[/FONT]
[FONT=tahoma]      return mytable[key][/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]  end[/FONT]
[FONT=tahoma]})[/FONT]


[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", mytable.key1.."\n"..mytable.key2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]


اولا تو خط اول گفتیم که تابع setmetatable ، اولین پارامتر یا ورودی اش که آرایه هست رو برمیگردونه پس mytable یه آرایه هست اونم مقادیر و عضوهاش میشن :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = {key1 = "value1"}[/FONT]
[FONT=tahoma]

دوم اینکه میریم تو خط آخر . خط آخر ، میگه که key1 امین عضو از آرایه ی mytable رو فراخونی کن که خوب تعریف شده هست و مقدارشم برابر رشته ی value1 هه که موردی نداره و در ادامه ی Dialog.Message میگه Key2 امین عضو از آرایه ی mytable رو فراخونی کن . Key2 امین عضو از آرایه ی mytable وجود دارد عایا؟ ندارد عایا . پس چه میشود عایا؟ چون مقدارش برابر nil هه پس فرا آرایه ینی پارامتر دوم setmetatable اجرا میشه.
قبل از ادامه ، اول بزارین نحوه ی تعریف و اصول اولیه ی فرا آرایه گفته شه :
1) همونطور که گفته شد ، برا تعریف تابع ی فراآرایه ، از توابع از پیش تعریف شده ی لوا استفاده میشه (مثل index__ در این مثال و چن تا مثال دیگه در ادامه گفته میشه) که برا استفاده از راهنماش گفته شد
2) تعداد و نوع آرگومان و حتی اسم این توابع دست ما نیست و بازم باید از توی مثال های راهنمای انگلیسی متوجه شین (من انگلیسی ام عالیه ) و اغلب آرگومان هاشم راحت میشه حدس زد (تجربه ای متفاوت از حس شیشم) و اغلب تعداد آرگوماناش به تعداد آرایه ی استفاده و درگیر شده هست که اغلب 2 تاست و اغلب هم نوع آرگومان های این توابع هم از نوع آرایه هست و تو اغلب موارد هم آرگومان اول ، اون آرایه ی اصلی مونه که میخایم تغییرات روش انجام بشه
3) برا تعریف تابع تو فراآرایه ها ، مثل مثال بالا عمل کنین ینی اسم تابع مورد نظرتونو برابر بگیرین با کلمه ی فانکشن و بد براش آرگومان تعریف کنین . به این حالت تعریف کنین ، نمیشه ها چون علامت آندرلاین داره و ارور میده :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function __index(mytable, key)[/FONT]
[FONT=tahoma]

اغلب در اغلب شد خو بَیته مِرِه شام زیاد خوردما ، شکمم پره ، خابم میاد. جاتون پر ، ماکارونی داشتیم
حالا بریم ادامه ی بحث درباره ی آرگومان دوم مثال بالا یا همون فراآرایه اش :
خوب تو این تابع index__ آرگومان هاش این جوریه که (گفته شد که نوع آرگمان اش رو باید تو مثال ها ببینین که از پیش تعریف شده هست و به احتمال بسیار زیاد قابل تغییر نیست) ، وقتی اسم و عضو آرایه فراخونی میشه ، قسمت اسم آرایه ، به یه پارامتر و قسمت عضو آرایه ، به یه پارامتر دیگه تو تابع مورد نظر (در اینجا تابع index__) ارسال میشه . الان تو قسمت Dialog.Message که mytable.key2 فراخونی شد ، اسم آرایه که mytable هه به پارامتر اول تابع index__ که از نوع آرایه هست ارسال شد و اسم key2 به پارامتر دوم این تابع که این بار از نوع رشته هست (ینی key2 بصورت رشته) وارد اونجا میشه که این نوع اش رو که تو اینجا تو این پارامتر ، رشته هست که گفته شد از پیش تعریف شده هست رو تو مثال ها میتونین پیدا کنین
ینی الان تو تابع index__ هر جا mytable نام برده شد ، همون آرایه mytable و هر جا key برده شد ، همون رشته ی "key2" هه منظورش (پس ورودی اول این تابع از نوع آرایه و ورودی دومش از نوع رشته هست)
بقیه دَوِّه فِردا . مِه چِش کور بَیِّه
خا کجا بودیم؟ آها رو کره ی زمین بودیم بریم ادامه مبحث
خوب چون تو mytable.key2 مقدار پارامتر key رشته هه و برابر key2 ینی :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]key = "key2"[/FONT]
[FONT=tahoma]

هست ، و تو شرط تابع index__ این شرط گزاشته شده ، پس تابعش مقدار رشته ای metatablevalue رو برمیگردونه ینی بجا mytable.key2 ، رشته ی metatablevalue برگردونده و چاپ میشه تو Dialog.Message

راستی بجا نوع نگارش تابع تو خط بالا (الگوریتم تابع نه ها) میشه این طور هم نوشت اما من با روش بالا راحت ترم :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = setmetatable({key1 = "value1"}, { __index = { key2 = "metatablevalue" } })[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", mytable.key1.."\n"..mytable.key2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

حالا بریم سر وقت مثال دوم از نوع دوم که تعریف عملگر و فراخونی و ... بین دو آرایه بود بود.
اول تعریف عملگر بین دو آرایه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = setmetatable({ 1, 2, 3 }, {[/FONT]
[FONT=tahoma]__add = function(mytable, newtable)[/FONT]
[FONT=tahoma]    for i = 1, table.maxn(newtable) do[/FONT]
[FONT=tahoma]     table.insert(mytable, table.maxn(mytable)+1,newtable[i])[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]    return mytable[/FONT]
[FONT=tahoma]  end[/FONT]
[FONT=tahoma]})[/FONT]


[FONT=tahoma]secondtable = {4,5,6}[/FONT]


[FONT=tahoma]mytable = mytable + secondtable[/FONT]
[FONT=tahoma]for k,v in ipairs(mytable) do[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", k.."\n"..v, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

تو توضیحش اینکه اولا تابع add__ دو تا آرگومان داره که اولیش آرایه اول ارسال میشه (قبل علامت جمع یا +) و برا دومیش آرایه ی دوم ارسال میشه (بعد علامت جمع در آرایه ها) و همونطور که از مثال هم معلومه ، تابع اولی که mytable هست و تو خط اول که پارامتر اول setmetatable هست ، تعریف شد، به عنوان پارامتر اول ، به تابع add__ فرستاده میشه و بعد علامت به علاوه که آرایه دوم و secandtable هست ، به عنوان پارامتر دوم به این تابع ارسال میشه
خوب حالا تو خط دهم ینی mytable = mytable + secondtable که مثل مثال قبل نیست که مقدار یه آرایه nil باشه و فراآرایه جاش اجرا بشه. پس چجوریه که با اجرای این خط فراآرایه اجرا میشه؟ فراآرایه ای که برا یه آرایه ست شد ، هر بار که اسم اون آرایه برده شد ، چک میکنه ببینه فراآرایه ای مناسب با عملی که براش تعریف کردیم ، تعریف شد یا نه . اگه تعریف شده بود فقط اجراش میکنه . ینی الان تو مثال بالا ، اگه یه آرایه ای رو فراخونی کنین که مقدارش nil باشه ، ارور میده چون فراآرایه ای که براش تعریف شد بخاطر اینکه تابع مورد نظر (index__) رو نداره ، اصلا اجرا نمیشه در این حالت
خوب حالا با اجرا شدن خط دهم ینی mytable = mytable + secondtable پارامترهای ارسالی که گفته شد و فراآرایه اجرا میشه . تو خط سوم :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]for i = 1, table.maxn(newtable) do[/FONT]
[FONT=tahoma]     table.insert(mytable, table.maxn(mytable)+1,newtable[i])[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]

تابع table.maxn(newtable) ، با گرفتن اسم آرایه ، تعداد عضو هاش رو برمیگردونه که همون کار علامت # رو میکنه . ینی میتونین بجا خطوط بالا بنویسین :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]for i = 1, #newtable do[/FONT]
[FONT=tahoma]     table.insert(mytable, #mytable+1,newtable[i])[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]

و دیگه ملومه که عضوهای آرایه ی newtable رو به عضوهای آرایه mytable اضافه میکنه . سر آخر هم همین آرایه ی mytable رو این تابع برمیگردونه (تو خطوط بالا) و بهتر ازم میدونین که ینی بجا mytable (سمت چپ تساوی خط دهم) ، مقدار mytable برگردونده میشه که شامل عضوهای اضافه شده ی آرایه ی newtable به آرایه ی خودشه ینی این :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = { 1, 2, 3 ,4,5,6}[/FONT]
[FONT=tahoma]

حالا مثال بدی (فراخونی آرایه . میدونین دیگه منظور همون تغییر عملکرد در فراخونی یا در واقع ست کردن فراآرایه ای برا فراخونی یه آرایه هست) :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]mytable = setmetatable({10}, {[/FONT]
[FONT=tahoma]  __call = function(mytable, newtable)[/FONT]
[FONT=tahoma]    sum = 0[/FONT]
[FONT=tahoma]    for i = 1, #mytable do[/FONT]
[FONT=tahoma]    sum = sum + mytable[i][/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]    [/FONT]
[FONT=tahoma]    for i = 1, #newtable do[/FONT]
[FONT=tahoma]    sum = sum + newtable[i][/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]    return sum[/FONT]
[FONT=tahoma]  end[/FONT]
[FONT=tahoma]})[/FONT]


[FONT=tahoma]newtable = {10,20,30}[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", mytable(newtable), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

برا فراخونی (ینی تغییر عملکرد و رفتار فراخونی یه آرایه یا در واقع ست کردن فراآرایه برا تغییر نوع فراخونی) از تابع call__ استفاده میکنیم
خوب همونطور که میدونین این فراآرایه تو مثال بالا ، موقعی اجرا میشه که خط آخر اجرا بشه ینی وقتی که تو پارامتر دوم گفتیم mytable(newtable)
دیگه ورودی این تابع call__ و الگوریتم هایی که توش بکار رفت کاملا مشخصه دیگه
مقدار بازگشتی شم تو این مثال 70 هه
تابع دیگه هم tostring__ هه که برا تغییر عملکرد فراخونی هه که تو مثال سایت بالا اومد

راستی این مثالا از همون لینکی که تو بالا داده شد گرفته شد (از گلپسر سید هم بخاطر معرفی این سایت ممنونم)
امیدوارم براتون مفید بوده باشه این آموزش
بازم دسِّت درد نکنه اوستا اشکان
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
چند نکته ی مهم درباره تابع :

1) تابع با چندین مقدار برگشتی :

همونطور هم که تو قضیه ی دیتابیس تو کتاب اوستا حامد گفته شد (تو فیلم دیتابیس sql و ... گفته نشد) ، یه تابع میتونه یا میتونیم کاری کنیم که بجا یه مقدار ، چندین مقدار رو برگردونه که در این صورت باید به تعداد مقدار بازگشتی اون تابع (مثلا فرض میکنیم 3 تا مقدار بازگشتی داره) ، باید به همون تعداد ، متغییر براش تعریف کرد و همه ی متغییرهاشو با ویرگول از هم جدا کرد . مثلا تو مثال زیر :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function func(a,b)[/FONT]
[FONT=tahoma]Val1 = a+b[/FONT]
[FONT=tahoma]Val2=a*b[/FONT]
[FONT=tahoma]Val3 = a-b[/FONT]
[FONT=tahoma]return Val1,Val2,Val3[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Plus,multiplication,Minus = func(200,100)[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "a+b = "..Plus.."\na*b = "..multiplication.."\na-b = "..Minus, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

تابع بالا که اسمش func هست ، 3 مقدار Val1 و Val2 و Val3 رو برمیگردونه . که موقع فراخونیش هر کدوم به ترتیب ، دقیق تو متغییرهاش (که موقه فراخونی استفاده کردیم) ذخیره میشن ینی مقدار بازگشتی Val1 (که تو مثال بالا که مقدارش 300 هست) تو متغییر Plus و مقدار Val2 (که تو اینجا 20000 هه) تو multiplication و مقدار Val3 (که تو اینجا 100 هه) تو متغییر Minus ذخیره میشه
ینی اولین مقدار بازگشتی تو اولین متغییر تعریف شده و دومین مقدار بازگشتی تابع ، تو دومین متغییر تعریف شده و ... به همین ترتیب ذخیره میشه



2) اجرای تابع (تابعی که در نرم افزار از پیش تعریف شده باشه) داخلی :

همیشه اگه دو تابع داخلی تو در تو باشه ، اول تابع داخلش اجرا میشه و در مرحله ی بعد ، مقدار بازگشتی تابع فراخونی شده برگردونده میشه مثلا :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", Dialog.Message("Notice", "Your message here.", MB_YESNO, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

تو مثال بالا ، اول پیام Your message here داده میشه و بعد مقدار بازگشتی تابع Dialog.Message که عدد هست رو تو پیام دوم میده

3) اجرای چند تابعی که خودمون میسازیم :

دقیق عملیاتش برعکس بالایی هست . ینی اونجا تابع آماده ی داخل پروژه بود اما اینجا تابعی که خودمون میسازیم (چند تا تابع تو هم) . تو اینجا بر عکس حالت بالا ، هیچ وقت تابع داخلی حتی اجرا هم نمیشه جز اینکه تو تابع بیرونی تر هه (تابع خارجی تر یا اولیه) اون تابع داخلی اش فراخونی بشه یا برگردونده بشه
مثال :


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function Init(a,b,c)[/FONT]
[FONT=tahoma]    function Sec(a,b)[/FONT]
[FONT=tahoma]    ABC = a+b+5[/FONT]
[FONT=tahoma]    return ABC[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]return Sec(a,b)[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Nm = Init(10,20,30)[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", Nm, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

تو مثال بالا اگه تابع داخلی تره (Sec) تو تابع خارجی تره (Init) فراخونی نمیشد یا برگردونده نمیشد ، تابع Sec هیچ وقت اجرا نمیشد . یه نکته ی دیگه هم اینه که تو این حالت نمیتونیم مستقیما تابع داخلی رو فراخونی کنیم چون ارور میده و تابع داخلی یه تابع رو بصورت مستقیم تشخیص نمیده ینی نمیتونیم این جوری بنویسیم :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function Init(a,b,c)[/FONT]
[FONT=tahoma]    function Sec(a,b)[/FONT]
[FONT=tahoma]    ABC = a+b+5[/FONT]
[FONT=tahoma]    return ABC[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]return Sec(a,b)[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Nm = Sec(10,20)[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", Nm, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

4) تابع با ورودی و آرگومان متفاوت :
همونطور که اوستا محمد (سید اهل انجمن خودمون ) تو لینک زیر گفت :

http://persiancoders.com/1393/04/تابع-بدون-تعداد-آرگومان-مشخص/

برای مشخص کردن تابع بدون مشخص کردن ورودی یا آرگومان باشه ، از سه نقطه ... استفاده میشه . بدش هم حتما ورودی ها رو به روش زیر یا همون روشی که تو لینک بالا گفته شد ورودی ها رو تو آرایه ریخت و با بدست آوردن تعداد آرایه (تعداد تو لوا رو با علامت # نشون میدن مثلا تو مثال زیر تو خطی که نوشت #arg ینی تعداد آرایع ی arg) به الگوریتم اون تابع میپردازیم :


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function average(...)[/FONT]
[FONT=tahoma]   result = 0[/FONT]
[FONT=tahoma]   local arg={...}[/FONT]
[FONT=tahoma]   for i,v in pairs(arg) do[/FONT]
[FONT=tahoma]      result = result + v[/FONT]
[FONT=tahoma]   end[/FONT]
[FONT=tahoma]   return result/#arg[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

برا فراخونیش تو دکمه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]Debug.Print(average(1,4,3,5,4).."\r\n");                --result = 3.5[/FONT]
[FONT=tahoma]Debug.Print(average(1,4,5,4,4,3,7,8,9,4,2,9).."\r\n");  --result = 5[/FONT]
[FONT=tahoma]Debug.Print(average(2,9));                              --result = 5.5[/FONT]
[FONT=tahoma]Debug.ShowWindow(true);[/FONT]
[FONT=tahoma]

حالا گلپسران اساتید ، هر جا احساس کردین نیاز به توضیح داره برا این قسمت ، حتما بگین . ممنون
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
Coroutine (توقف و ادامه ی اجرای کد در لوا) :

اول باید تشکر کنم از اوستا اشکان و اوستا محمد که تو ارائه این بحث کمک کردن (ممنان گلپسران)
این کار رو با کمپوننت اتوات هم میشه انجام داد ولی راه اجرای مستقیمش تو لوا همینه
درباره اش که دیگه توضیح نمیخاد . ها؟ کارش اینه که تو کوروتین ای که تعریف کردیم ، میتونیم هر وقت دلمون خاست ، اجرای کد رو متوقف کنیم و هر وقت دلمون خاست ، ادامه کد رو اجرا کنیم . حالا مستقیم میریم سر اصل Matlab (جان من الان ساعت دقیق 2:45 دیقه هه . ببینین ساعت چن این کتاب تموم میشه ) . اول دونه دونه ی توابع کورتین توضیح داده میشه بد میریم سر وقت مثالا . فقط اوایلش شاید یه کم گیج کننده باشه پس خوب بگوشین . میتونین توضیح رو از اینجا هم ببینین :



Lua 5.1 Reference Manual


coroutine.create : برای تعریف کوروتین تا اینکه تابعی رو تو وسطش یا هرجای دیگه اش متوقف کنیم ، اول باید کوروتین رو ایجاد کنیم با همین تابع . به عنوان ورودیش ، اون تابعی که میخایم کد وسطش توقف پیدا کنه رو میدیم . کار اصلی این تابع اینه که به تابع coroutine.resume که توضیح داده میشه درباره اش ، میگه که آخرین باری که کد توقف پیدا کرد ، تو کدوم خط بود. یادتون باشه ، بعد از تعریف یا فراخونی این تابع coroutine.create ، دیگه تابع coroutine.resume نمیدونه از کجا شروع کرده بود و کدها رو از اول اجرا میکنه ینی اگه هر وقت از این تابع coroutine.create استفاده کنیم ، بعد از اون ، اولین باری که از تابع coroutine.resume استفاده میکنیم (اولین بارها نه اینکه چندین بار) ، تابعی که تو ورودی coroutine.create داده بودیم تا کدها رو متوقف کنیم هر وقت دلمون خاست ، این تابع از اول کداش اجرا میشه
تابع coroutine.create هم مقداری از نوع نخ یا thread رو برمیگردونه . که من نفمیدم این دقیقا چیه اما مقدار بازگشتیش اصلا برامون مهم نیست ولی هر چی که هست ، این قدو میدونیم حاوی اطلاعات این هست که آخرین بار تا کجا کدمون اجرا شده بود و برا تابع coroutine.resume میفرسته این اطلاعاتو تا بفمه از کجا باید ادامه بده . اما همونطور که گفته شد ، این تیکه آخر برا اطلاعات عمومی هه



coroutine.resume : از وقتی که تابع coroutine.create تعریف شد تا زمانی که اون تابع مورد نظرمون که به عنوان ورودی تو coroutine.create دادیم ،تموم نشد ، این تابع coroutine.resume هر وقت که اجرا بشه ، ادامه ی کدهای اون تابع رو اجرا میکنه منتها چندین نکته ی اساسی مهم داره :
اول اینکه اگه تابع برا ایجاد کوروتین قبل استفاده از هر تابعی از توابع این خانواده من جمله coroutine.resume یا coroutine.yield تعریف نشده باشه و یا به عبارتی تابع coroutine.resume یا coroutine.yield ، اول از همه تعریف شده باشن ، ارور میده برنامه
دوم اینکه زمانی که اون تابع مورد نظرمون که به عنوان ورودی تو coroutine.create دادیم ،تموم بشه ، دیگه تابع coroutine.resume نمیتونه کدها یا همون تابع ی که تو کوروتین دادیم رو دوباره اجرا کنه (ینی فقط یه بار اجرا میشه) و اگه بخایم دوباره اجرا کنه ، باید قبل از coroutine.resume ، دوباره همون تابع coroutine.create رو فراخونی کنیم تا دوباره ساخته شه
سوم و مهم ترین نکته اینکه بعد از هر بار فراخونی یا ایجاد کوروتین با تایع coroutine.create ، اولین بار بود که coroutine.resume رو فراخونی کردیم ، در این صورت ورودی های اولین تابع coroutine.resume که فراخونی شد (در مثال لینک بالا Val1) (تا وقتی که تابع مورد نظرمون تمام نشد یا coroutine.create دوباره فراخونی نشد) همون برابر ورودی های توابع مورد نظرمون استفاده میشن . اما از اون به بعد ینی تو فراخونیهای بعدی تابع coroutine.resume (تا وقتی که تابع مورد نظرمون تمام نشد یا coroutine.create دوباره فراخونی نشد) ، ورودی های coroutine.resume (در صورت وارد کردن ورودی . در مثال لینک بالا همون Val1) به عنوان خروجی یا همون مقدار (سمت چپ مساوی) تابع بعدی coroutine.yield ذخیره میشه . مقدار بازگشتی خود coroutine.resume هم بولین (true در صورتی که کدها تموم نشده باشه تو تابع موردنظر و یا ارور نداده باشه وگرنه false هست) به اضافه ی یه مقدار دیگه (ینی تابعی هست که چندین مقدار رو برمیگردونه مثل مثال پست بالا) که اگه false باشه ، متن ارور رو میده (در صورتی که تموم شده باشن کدها و کاملا اجرا شده باشن ، متن cannot resume dead coroutine رو برمیگردونه) و اگه true باشه ، ورودی های تابع coroutine.yield به عنوان متغییرهای تابع coroutine.resume (سمت چپ مساوی این تابع) ذخیره میشن و خوب ملومه که تعدادشونم به تعداد ورودی های تابع coroutine.yield وابسته هست
در کل ینی در واقع بصورت ضربدری میشه رابطه ی بین دو تابع coroutine.resume و coroutine.yield . در صورت داشتن ورودی ، ورودی تابع coroutine.yield به عنوان خروجی coroutine.resume ذخیره میشه و ورودی تابع coroutine.resume (البته با شرایطی که تو بالا گفته شد ینی اولین تابعش نه که به عنوان ورودی های توابع اصلی در نظر گرفته میشه تا آخرین لحظه ای که کدها تموم شن یا کوروتین جدید تشکیل شه) هم به عنوان خروجی coroutine.yield ذخیره میشه
نکته ی چهارمم اینکه پس ورودی و خروجی این دو تا تابع باید با هم برابر باشن. ینی ورودی تابع coroutine.yield با خروجی تابع coroutine.resume و همینطور ورودی تابع coroutine.resume با خروجی تابع coroutine.yield بصورت دو به دو یا ضربدری با هم برابر باشند . اگه این طور نباشه یا در کل هر حالتی پیش بیاد (مثلا نوع متغییرمون اشتباه باشه به عنوان ورودی برا تابع اصلی کوروتین) که در صورت عادی باعث بوجود اومدن ارور بشه ، این حالت تو کوروتین ها بجا ارور ندادن ، اصلا اون قسمت یا کل تابع کوروتین (منظورم همون تابع اصلی مورد نظرمون هست) اصلا اجرا نمیشه (که ارور بده یا نده) پس حواستون رو به سمت دقت جمع کنین
توضیح مقدار ورودی اش هم که سایت بالا اینجوری گزاشت :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]coroutine.resume (co [, val1, ···])[/FONT]
[FONT=tahoma]

اولا هر جا تو برنامه نویسی علامت پرانتز یا opt که مخفف optional هست یا علامت سه تا نقطه ... ینی دلخواهی که خاستین پر کنین یا نکنین اما تو اینجا اولین آرگومان یا ورودی اش که co هست منظورش اینه که تابع کوروتین رو که قبلا ایجاد شده بود با coroutine.create رو هدف قرار بده (تو تابع یا در واقع کوروتین co) ینی تو این تابع که اسمش co هست . تو ورودی بعدی coroutine.resume که دلخواهی بود ، همونطور که گفته شد ، برا بار اول که coroutine.resume فراخونی شد ، این قسمت پارامترش که تو مثال بالا گفت دلخواهی هست ، همون به عنوان پارامترهای ورودی تابع کوروتین یا اصلی ما استفاده میشه اما در دفعات بعدی (تا تموم شدن یا فراخونی یا ایجاد تابع کوروتین یا coroutine.create) که تابع coroutine.resume تکرار بشه ، همین پارامتر که ورودی اش به عنوان خروجی تابع coroutine.yield استفاده میشه ، بسته به نکته ی چهارم تو بالا (بسته به تعداد متغییر یا خروجی تابع coroutine.yield بعدی) ، میتونیم این بار ورودی coroutine.resume رو هر چی که دلمون خاست بدیم
شاید مثل من قاتی کرده باشین مطالب رو اما این مطالب رو یادتون فقط باشه تو مثال قشنگ متوجه میشین




coroutine.running : تست نکردم



coroutine.status : مقدار رشته ای رو برمیگردونه. اگه کوروتین با تابع coroutine.yield متوقف بشه ، رشته ی "suspended" و اگه ارور بده و یا تموم شده باشه کوروتین ما (تابع اصلی مون تا خط آخر اجرا شده باشه) ، رشته "dead" رو برمیگردونه
به عنوان ورودی شم اسم کوروتین (اسم تابع coroutine.create) رو میزاریم که وضعیت اون کوروتین رو مشخص کنه . رشته "running" هم موقع اجرای تابع برگردونده میشه و رشته ی "normal" هم دقیق نمیدونم .



coroutine.wrap : که دقیق کار همون تابع coroutine.creat رو میکنه اما انگار مقدار بازگشتیش ، همون مقدار تابع coroutine.resume هست بدون مقدار بولین اش . گفتم انگار چون با این تابع کار نکردم اما بازم انگار آسون تر از اولی باشه . بازم نمیدونم



coroutine.yield : اون کوروتینی (تابع اصلی مون) که توش این تابع coroutine.yield بکار رفته شه ، اول این تابع اجرا میشه و از خط بعدیش دیگه اجرا نمیشه تا وقتی که دوباره تابع coroutine.resume فراخونی بشه . درباره آرگومان هاش و خروجی هاش هم که تو قسمت coroutine.resume توضیح داده شد . حتما بهش سر بزنین تا از ورودی و خروجیش مطلع بشین






آخیش . تازه رسیدیم سر مثال اول :
مثال ها هم از این سایت زیر گرفته شد (سایت خیلی خوبی هه ها برا کلیه ی زبان ها آموزش داره) :

Lua - Coroutines

خوب بتوجهین گلپسران . تو گلوبال فانکشن این کد رو بزارین:


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function f(value1,value2)[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 =10;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 1\n".."value1 = "..value1 .."\nvalue2 = "..value2 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar1 = coroutine.yield(value1+1,value2+1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 = tempvar3 + value1;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 2\n".."tempvar1 = "..tempvar1 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar1, tempvar2= coroutine.yield(value1+value2, value1-value2);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 = tempvar3 + value1;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 3\n".."tempvar1 = "..tempvar1 .."\ntempvar2 = "..tempvar2 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   return value2, "end"[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

تو یه رویداد دیگه که میخاین کد اجرا بشه ، این کد رو بزارین :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]co = coroutine.create(f)[/FONT]
[FONT=tahoma]Res1,A1,A2 = coroutine.resume(co, 3, 2)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res1==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..A1 .."\n"..A2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res2,B1,B2 = coroutine.resume(co, 12,14)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res2==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..B1 .."\n"..B2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res3,C1,C2 = coroutine.resume(co, 5,6)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res3==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..C1 .."\n"..C2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res4,D1 = coroutine.resume(co, 10,20)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res4==false then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..D1  , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

اول بگم که این کد بالا رو میتونین این جوری هم بنویسین :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]co = coroutine.create(function (value1,value2)[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 =10;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 1\n".."value1 = "..value1 .."\nvalue2 = "..value2 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar1 = coroutine.yield(value1+1,value2+1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 = tempvar3 + value1;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 2\n".."tempvar1 = "..tempvar1 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar1, tempvar2= coroutine.yield(value1+value2, value1-value2);[/FONT]
[FONT=tahoma]   tempvar3 = tempvar3 + value1;[/FONT]
[FONT=tahoma]   Dialog.Message("Notice", "coroutine section 3\n".."tempvar1 = "..tempvar1 .."\ntempvar2 = "..tempvar2 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]   return value2, "end"[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma])[/FONT]


[FONT=tahoma]Res1,A1,A2 = coroutine.resume(co, 3, 2)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res1==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..A1 .."\n"..A2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res2,B1,B2 = coroutine.resume(co, 12,14)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res2==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..B1 .."\n"..B2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res3,C1,C2 = coroutine.resume(co, 5,6)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res3==true then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..C1 .."\n"..C2 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Res4,D1 = coroutine.resume(co, 10,20)[/FONT]
[FONT=tahoma]if Res4==false then[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "main\n"..D1  , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]


اولا فرق شون تو اسم تابع هست که اولی اسمش f و تو دومی اسم نداره . دوما فرق شون اینه که تو کد اول که جدا هستن ، اگه تابع رو جداگانه خودمون فراخونی کنیم (بدون کوروتین منظورمه ها) تا اونجایی که ربطی و تابعی از کوروتین (coroutine.yield) نداره ، سالم اجرا میشه قبلش و بهش که رسید ارور میده اما تو کد دوم کلا اجرا نمیشه (احتمالا تو روش دوم همون قضیه ی پست بالا باشه که گفته شد (تابع در تابع))
برا اینکه شماره گزاری راحت تر شه ، دومین کد رو میگم:
خط اول که بسم ا... کوروتین ینی ساخت کوروتین هه که ورودی شم تابع مورد نظر مونو میزاریم توش (توضیح کاملش بالا داده شده) . اسمشم co گزاشتیم. پس این co کوروتینی هست که حاوی تابع اصلی مونه
حالا یهو پرش میکنیم روی خط چارده (بخاطر این اف چهارده آواتارم
) چون تابع که خودش به خودی خود اجرا نمیشه و با فراخونی اجرا میشه که بده تابع ینی تو خط 14 فراخونی شد :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]Res1,A1,A2 = coroutine.resume(co, 3, 2)[/FONT]
[FONT=tahoma]

این تابع که میدونین برا اجرا یا ادامه ی اجرای تابع داخل کوروتین هست . از ورودی شروع میکنیم ینی فعلا به متغییر یا خروجی این تابع کاری نداریم . ورودی اش همونطور که گفته شد ، اولین پارامترشو اسم کوروتین مونو برا اجرای کدای توابعش میزاریم که co بود . پارامتر بدی که با ویرگول ازش جدا میشه ، این جوری تعیین میشه که اول میگیم آیا این تابع coroutine.resume ، اولین اجرا بعد از آخرین اجرای تابع coroutine.create هست؟ یعنی coroutine.create که فراخونی شد ، بعد از اون ، اولین باره که تابع coroutine.resume فراخونی شد؟
آری دیگر . ها؟ خوب پس اگه اولین باره ، پارامترهای بعدی این تابع coroutine.resume (که تو اینجا 3 و 2 هه) همون به عنوان ورودی یا آرگومان تابع اصلی مون (تابعی که تو ورودی coroutine.create گزاشتیم) هست و تا آخر هم هر چند بار که تابع coroutine.resume اجرا شه اما ورودی تابع اصلی مون همین مقدار اولین باری که تو تابع coroutine.resume بود ، ثابت میمونه و تغییر نمیکنه (البته تا زمانی که کدهای تابع اصلی مون تموم نشه که در این صورت اصلا تابع coroutine.resume کار نمیکنه و یا اینکه دوباره تابع coroutine.create اجرا نشه که در این صورت ، باز اولین تابع coroutine.resume ای که بعد از coroutine.create اجرا شه ، به عنوان ورودی اصلی تابع اصلی مون در نظر گرفته میشه)
اگه بازم پیچیده شد این تیکه ، نگران نباشین ، پلین در خدمت تان اسب
ادامه رو گوش کنین متوجه میشین
پس تا حالا چی شد؟ کوروتین تو خط اول تشکیل شد و اسمشم شد co و تو خط 14 ام ، با تابع
coroutine.resume گفت که کدهای کوروتین co با متغییر اولش که 3 هست (ینی Value1 تو تابع اصلی مون برابر 3 میشه) و متغییر دومش (ینی Value2=2 میشه) اجرا بشه
درباره خروجی این تابع تو خط چهارده بعدا صوبت میکنیم . چرا؟ چون بصورت ضربدری بود قضیه دیگه
پس الان دستور اجرای کد رسیده و کوروتین اجرا میشه . خط دوم که هیچ چی . میرسیم خط سوم که :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", "coroutine section 1\n".."value1 = "..value1 .."\nvalue2 = "..value2 .."\ntempvar3 = "..tempvar3 , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

خروجیش که ملومه Value1 که 3 بود و Value2 که 2 بود و Value3 هم که تو خط دوم 10 بود
تو خط چهارم ، اول این خطه اجرا میشه و بعد از اون دیگه متوقف میشه . تابع coroutine.create هم که تا این خط رو برا نشونه به تابع coroutine.resume بعدی (این تو خط چهارده نه ها ، خط 19 منظورمه) میفرسته که از اون خط به بعد اجرا شه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]tempvar1 = coroutine.yield(value1+1,value2+1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

پارامترهاش هم که ملومه دیگه . اولین پارامترش 4 و دومین اش میشه 3 . قبلا چجوری گفته شد؟ بصورت ضربدری هستش رابطه شون دیگه . ها؟ ینی پارامترهای تابع coroutine.yield تو متغییر یا خروجی coroutine.resume ذخیره میشن و برعکس. بازم خروجی یا متغییر اینو بعدا حساب میکنیم که چی درمیاد . فعلا این خط تمام شد و کوروتین co کداش متوقف شد و میریم تو خط چهاردهم که بودیم . تو اینجا 3 تا متغییر داریم که به ترتیب Res1 و A1 و A2 هه . گفته شد که تابع coroutine.resume دو نوع متغییر رو ذخیره میکنه که اولیش بولین هه و اگه تابع اصلی مون تموم نشده باشه ، true وگرنه false رو برمیگردونه . پس تابع اصلی یا کوروتین مون که کداش تموم نشد (مکث کردن منظورم نیست ها) پس تو Res1 مقدار true ذخیره میشه. بقیه ی مقادیرها هم که گفته شد همون ورودی تابع coroutine.yield که به ترتیب اولی 4 و دومی 3 بود ، توی خروجی یا متغییرهای بعدی تابع coroutine.resume به ترتیب ذخیره میشن ینی مقدار A1 میشه برابر با اولین مقدار پارامتر coroutine.yield که 4 بود و دومی هم به همین ترتیب میشه A2 برابر 3
خوب همونطور که قبلا هم گفته شد ، پارامترهای ورودی تابع
coroutine.yield کاملا دلخواهی هست که مقدارشو چی بزاریم و اصلا ربطی به هیچ الگوریتم و مقادیر دیگه ای نداره اما اینکه کلا بزاریم یا چن تا بزاریم ، برمیگرده به خروجی تابع coroutine.resume (که الان دیدین) ینی الان تو مثال بالا اگه میخاین به تابع coroutine.yield تو خط چهارم مقدار ندین (البته اگه مقدار نمیدین ، علامت پرانتز رو به عنوان تابع پاک نکنین) باید تو خط چهاردهم ، متغییرهای A1 و A2 رو برای coroutine.resume ست نکنین
نکته ای که اینجاست اینه که درسته پارامتر و آرگومان های coroutine.yield دلخواهی هه اما چون تابع اصلی مون وسط کار متوقف میشه ، این قابلیت هست که بجای مقدار بازگشتی اون تابع ، از این آرگومان و ورودی این تابع بجاش استفاده کرد
بعد تو خط 15 که شرط برقراره و تو خط 16 هم که مقادیرها نشون داده میشن که تازه توضیح داده شد
حالا خط 19 اجرا میشه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]Res2,B1,B2 = coroutine.resume(co, 12,14)[/FONT]
[FONT=tahoma]

مثل قبلی هه کلا اول با خروجی یا متغییرهاش کاری نداریم . مستقیم سر وقت ورودی. قبلشم خوب ملومه دیگه میگه کوروتین co رو کداشو ادامه بده . قبلشم تابع coroutine.create ، ملوم کرد براش که از کجا شروع کنه که همون خط زیر آخرین تابع coroutine.yield ای بود که اجرا شده بود ینی از خط 5 ام شروع به اجرا شدن میکنه منتها اول ورودی تابع coroutine.resume باید تو خط 19 (خط بالا) ملوم شه که چی کاره ان؟ همه کاره ان برا تعیین این ورودی چه سئوالی از خودمان میپرسیدیم گلپسران؟ تکرار کنم عایا؟ آیا این تابع coroutine.resume ، اولین اجرا بعد از آخرین اجرای تابع coroutine.create هست؟ یعنی coroutine.create که فراخونی شد ، بعد از اون ، اولین باره که تابع coroutine.resume فراخونی شد؟ آیا ازدواج با مرد عنکبوتی کار خوبی ست ؟
جواب خیر است دیگر بالام جان ها دیگر . ها؟ این الان دومین باره که اجرا شد تابع coroutine.resume بعد از آخرین اجرای تابع coroutine.create که تو خط اول بود . یه بار coroutine.resume تو خط چهارده و الان دومین بار تو خط 19 اجرا شد
جواب اگه منفی هه ، در این صورت ، ورودی های تابع
coroutine.resume به عنوان خروجی یا متغییر تابع coroutine.yield قبلی (در اینجا قبلی اش تو خط 4 هه دیگه) استفاده میشه . اگه مثبت بود که مثل بالا ، ورودی هاش به عنوان ورودی تابع اصلی یا کوروتین مون استفاده میشه.
پس الان ورودی توابع مون یعنی Value1 و Value2 هم همون قبلی ان دیگه یعنی به ترتیب 3 و 2
خوب الان تو خط 19 ، ینی تو تابع
coroutine.resume ، اولین ورودیش 12 و دومیش 14 هه . گفته شد این ورودی ها تو متغییر یا به عنوان مقدار بازگشتی تابعcoroutine.yield قبلی (که تو خط 4 آخریش بود) ذخیره و بازگردونده میشه . خط 4 هم یه متغییر داره فقط . اسمشم tempvar1 هست . پس ملومه که فقط جای اولین متغییر رو داره ینی تو tempvar1 فقط عدد 12 برگردونده یا ذخیره میشه . اگه این تابع دو متغییر داشت ، تو دومیش 14 هم ذخیره میشد
حالا ادامه ی خط هاش اجرا میشه
تو خط 5 ، مقدار Value1 که 3 بود و مقدار
tempvar3 هم که 10 بود که جمعش میشه 13 و تو tempvar3 ذخیره میشه
تو خط 6 هم که مقدار این دو تا رو فراخونی کرد که اشاره شد
تو خط 7 ام ، مثل قبلا ، اول
coroutine.yield اجرا میشه و ورودی هاش تو خروجی تابع coroutine.resume ای که باعث اجراش شده بود ینی تابع خط 19 ذخیره میشه . مقادیر ورودیهاش که ملومه . تو خط 7 ام ، اولین آرگومان ورودیش میشه 5 و دومیشم 1 دیگه (Value1=3 و Value2=2 بود دیگه)
دوباره میرسیم به خط 19 . مثل قبلی Res2 مقدارش true میشه و B1 برابر اولین آرگومان آخرین تابع
coroutine.yield (که تو خط 7 اجرا شده بود) میشه و ... ینی B1 برابر 5 و B2 برابر 1 میشه
دیگه خط 20 و 21 که ملومه
حالا خط 24 اجرا میشه . اون سئوالم از خودتون بپرسین ، جوابش میشه خیر
پس پارامتر اول تابع coroutine.resume تو این خط ، تو اولین متغییر coroutine.yield تو خط 7 ام ذخیره میشه و دومی آرگومان هم همینطور هم همینطور پس مقدار متغییر tempvar1 تو خط 7 ام میشه 5 و tempvar2 میشه 6
تو خط هشتم ، آخرین بار
tempvar3 برابر 13 بود . Value1 هم که تغغیری نکرد و 3 هست که جمع میشن و 16 تو tempvar3 ذخیره میشه
خط نهم هم که ملومه . تابع دو مقدار رو برمیگردونه که Value2 برابر 2 بود و یکی دیگه هم که رشته ی "end" هه
حالا دوباره میره رو خط 24 . درسته که علی الظاهر تابع اصلی مون به آخر رسید اما این بار ، مقدار true رو باز برمیگردونه (دفعات بعد مقدار false رو برمیگردونه) چون این بار تابع
coroutine.resume خط 24 تونست کدهای کوروتین رو اجرا کنه . پس تو متغییر Res3 مقدار true ذخیره میشه. حالا که تابع تموم شد ، بجای ورودی تابع coroutine.yield ، مقدار بازگشتی تابع اصلی مون که Vlue2 و "end" هستش به ترتیب تو متغییر coroutine.resume خط 24 ذخیره میشه پس C1 میشه 2 و C2 میشه "end"
حالا خط 29 اجرا میشه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]coroutine.resume(co, 10,20)[/FONT]
[FONT=tahoma]

اجرا میشه و مقدار بازگشتیش چیه؟ چون کامل کوروتین اجرا شد ، اولین مقدار ینی Res4 برابر false میشه و متغییر D1 هم توش متن ارور که موقه تموم شدن این پیام میده ، ذخیره میشه : "cannot resume dead coroutine"
خروجی کلی این مثال میشه :


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]coroutine section 1    3    2    10[/FONT]
[FONT=tahoma]main    4    3[/FONT]
[FONT=tahoma]coroutine section 2    12    13[/FONT]
[FONT=tahoma]main    5    1[/FONT]
[FONT=tahoma]coroutine section 3    5    6    16[/FONT]
[FONT=tahoma]main    2    "end"[/FONT]
[FONT=tahoma]main    "cannot resume dead coroutine"[/FONT]
[FONT=tahoma]
خسته که نشدین؟ زیاده؟ تهش به اندازه یه کتابه دیگه . به جون شما ، مِردال شدم رفت . اون موقه کی بد ، الان کی هه . ساعت 10 و ربه





مثال دوم (تکرار با استفاده از کوروتین) :

به جون شما این آخرین مثاله .


کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function getNumber()[/FONT]
[FONT=tahoma]   local function getNumberHelper()[/FONT]
[FONT=tahoma]      co = coroutine.create(function ()[/FONT]
[FONT=tahoma]      coroutine.yield(1)[/FONT]
[FONT=tahoma]      coroutine.yield(2)[/FONT]
[FONT=tahoma]      coroutine.yield(3)[/FONT]
[FONT=tahoma]      coroutine.yield(4)[/FONT]
[FONT=tahoma]      coroutine.yield(5)[/FONT]
[FONT=tahoma]      end)[/FONT]
[FONT=tahoma]      return co[/FONT]
[FONT=tahoma]   end[/FONT]
[FONT=tahoma]   if(numberHelper) then[/FONT]
[FONT=tahoma]      status, number = coroutine.resume(numberHelper);[/FONT]
[FONT=tahoma]      if coroutine.status(numberHelper) == "dead" then[/FONT]
[FONT=tahoma]         numberHelper = getNumberHelper()[/FONT]
[FONT=tahoma]         status, number = coroutine.resume(numberHelper);[/FONT]
[FONT=tahoma]      end[/FONT]
[FONT=tahoma]      return number[/FONT]
[FONT=tahoma]   else[/FONT]
[FONT=tahoma]      numberHelper = getNumberHelper()[/FONT]
[FONT=tahoma]      status, number = coroutine.resume(numberHelper);[/FONT]
[FONT=tahoma]      return number[/FONT]
[FONT=tahoma]   end[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]for index = 1, 10 do[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Main", index.."\n"..getNumber(), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

میرویم به خط 27 چون بقیه تابع ان تا فراخونی نشن ، اجرا نمیشن
index که شمارنده هه . 10 بار تابع getNumber() همراش فراخونی میشه . که هر 10 بار رو چک میکنیم (3 بارشو چک میکنیم ، بقیه که ملوم میشه
)
لازم به ذکر است (اخبار نیستا
) که طبق مثال پست بالا ، تو خط 27 چون تابع getNumber() تو تابع Dialog.Message فراخونی شد ، اول تابع getNumber() اجرا میشه و بعد اگه مقدار بازگشتی داشت ، تو تابع Dialog.Message ذخیره میشه
بار اول :
بازم لازم به ذکر است (بازم اخبار نیستا
) که طبق مثال پست بالا ، چون تابع getNumberHelper داخل تابع getNumber هست پس تا از داخل تابع getNumber ، تابع getNumberHelper فراخونی نشه ، تابع getNumberHelper اجرا نمیشه . پس بازم میرسیم مستقیم به خط 12 اون شرطه . میدونین که یه متغییر خالی تو شرط بیاد (تو خ 12منظورمه که متغییر numberHelper هه) ینی اینکه اون متغییر مقدار داشته باشه یا مخالف nil باشه ، شرط اجرا میشه . بار اول هم چون این متغییر numberHelper پوچ یا nil هست ، پس قسمت else اجرا میشه ینی خط 20 ام
تو خط 20 ام ، تابع getNumberHelper() فراخونی شد و تو متغییر
numberHelper ذخیره شد . معنی اش دیگه ملومه ینی هر وقت numberHelper اسمش برده شد ، ینی اسم getNumberHelper() برده شد و این تابع رو اجرا کنه
پس با این اوضاع ، میره به خط دوم و تابع
getNumberHelper() رو اجرا میکنه . و خط سوم هم کوروتین رو با اون تابعی که بهش داده شده ایجاد میکنه بازم با نام co اما کوروتین اجرا نمیشه ها . یادمون باشه که کوروتین فقط با دستور تابع coroutine.resume اجرا میشه . سر آخر هم تو خط 10 ، تابع getNumberHelper() خود کوروتین co رو برمیگردونه . خوب توی متغییرها هم که اگه تابع سمت راست ، مقدار بازگشتی داشت که تو سمت چپ یا همون متغییرش اون مقدار ذخیره میشه اما اگه مقدار بازگشتی نداشت (البته جدای از قضیه ی thread که برمیگردونه) ، وقتی اون متغییر رو فراخونی کنیم ، انگار خود اون تابع رو اجرا کردیم. از اون طرف هم متغییر numberHelper تابع getNumberHelper() و خود تابع getNumberHelper() کوروتین co رو برمیگردونه پس در واقع متغییر numberHelper کوروتین co رو برمیگردونه ینی در واقع اندر واقع هر وقت متغییر numberHelper رو فراخونی کردیم منظورمون همون کوروتین co هست .
خوب پس تا اینجا این شد که تو خط 20 ، چون getNumberHelper() فراخونی شد و ادامه ی قضیه های پشت سرش که گفته شد ، باعث ایجاد کوروتین شد
حالا خط 21 :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]status, number = coroutine.resume(numberHelper);[/FONT]
[FONT=tahoma]

مثل قضیه ی بالا ، اول ، متغییرهاشو میزاریم کنار و بعدا حساب میکنیم . اول به آرگومان های ورودیش میرسیم که نداره میگه تو کوروتین numberHelper که گفته شد همون کوروتین co (تو خط سوم) هست ، رو اجرا کنه (چون اولین اجراشه بعد از ایجاد آخرین کوروتین) و آرگومان هم که نداره ینی این معنی رو میده که تابع coroutine.yield مربوط بهش ، خروجی یا متغییر برا ذخیره شدن نداره .
پس تابع کوروتین ینی خط چهارم اجرا میشه. همینجا خِرشو میگیره و کد متوقف میشه
و ورودی coroutine.yield تو خط 4 ام که 1 هست مثل قبلی ، تو خروجی یا متغییر آخرین تابع coroutine.resume که تو اینجا تو خط 21 بود ذخیره میشه منتها قبلش تو اولین متغییرش مقدار بولین که true هست ذخیره میشه پس متغییر status مقدارش true و متغییر number مقدارش 1 میشه . تو خط 21 هم که کلمه return اومد که مال تابع getNumber() هست ینی این تابع ، مقدار number که 1 هست رو برمیگردونه. و بعد تو خط 27 مینویسه . حالا حلقه for برا دومین بار تکرار میشه و دوباره تابع getNumber() رو فراخونی میکنه . دوباره هم توابع داخلی یا getNumberHelper() اجرا نمیشه چون فراخونی نشد و مستقیم سر خط 12 میره و شرط رو چک میکنه که این بار این شرط برقراره ینی متغییر numberHelper مقدارش مخالف nil هست که مقدارش همون تابع رو تو خودش ذخیره میکنه پس مستقیم به خط 13 میره :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]status, number = coroutine.resume(numberHelper);[/FONT]
[FONT=tahoma]

میگه کوروتین co اجرا بشه ادامه اش . پس خط 5 اجرا و متوقف میشه بعدش . بازم status که true هست و number هم که 2 میشه (دیگه چندین بار توضیح داده شد خسته شدم . نشدم . دشمن شد) حالا میره خط 14 و وضعیت این کوروتین رو میبینه تموم شد یا نه (dead هست یا نه) . اگه تموم شده باشه ، میگه کوروتین رو دوباره ایجاد کن که تو خط 15 میتونین ببینین که نوشته numberHelper = ()getNumberHelper که همونطور که تو خط بالاتر توضیح داده شد ، ینی فراخونی کوروتین و ینی ایجاد کورتین co جدید (اگه کوروتین تموم شده باشه اجرای توابعش ، دیگه تابع coroutine.resume نمیتونه اجراش کنه جز اینکه دوباره کوروتین فراخونی یا ایجاد شه)
یادمون باشه اگه کوروتین رو قبل تمام شدن تابع کوروتین ، دوباره ایجاد کنیم ، تمام اطلاعات ریست میشه و تابع
coroutine.resume ای که بعد از این فراخونی بشه ، این تابع کوروتین رو از اول اجرا میکنه و همینطور آرگومان هاش هم به عنوان آرگومان های کوروتین در نظر گرفته میشه چون اولین اجرای تابع coroutine.resume بعد از ایجاد کوروتین جدید هست که اینا قبلا گفته شد
به هر حال اینجا تو خط 14 هنوز شرط برقرار نیست چون اجرای کوروتین تموم نشد پس میره به خط 18 که return number هست که ینی تابع getNumber() مقدار number که الان 2 هست رو برمیگردونه و تو خط 27 چاپ میکنه
حالا تابع for سومین بار اجرا میشه و تا 5 امین بار همین حالت دوم که تو بالا گفته شد اجرا میشه
دفعه ی پنجم فرقش اینه که این بار چون شرط اتمام اجرای تابع یا "dead" برقرار میشه ، همون اولش تو خط 15 :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]numberHelper = getNumberHelper()[/FONT]
[FONT=tahoma]

مثل بار اول تابع کوروتین دوباره اجرا میشه که باعث میشه تابع coroutine.resume کدهای کوروتین رو دوباره اجرا کنه

گلپسران اگه اشکالی چیزی دیدین ، خوشحال میشم راهنمایی کنین
موفق و پیروز و سربلند باشین . مِرِه خو بَیته
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
تکرار با استفاده از حالت پایه (Base Case) و تابع بازگشتی :

nmeu3mdg4erw.png




همونطور که میدونین ، یک تکرار را میشه بصورت حلقه ی تکرار نوشت.
از این روش هم میشه نوشت که تو آموزش کوتاه امروز ، این روش گفته میشه که از حالت پایه و تابع بازگشتی استفاده میشه
دیگه حال و حوصله ی خنده آوردن رو ندارم . پیر شدم
در این نوع تکرار ، حالت پایه که شرط هست ، مشخص میکنه حلقه تا چه زمانی ادامه پیدا کنه
نکته ی مهمی که در حالت پایه وجود داره اینه که بعد از اجرا شدن حالت پایه (که مشخص میکنه تا چه زمانی ادامه پیدا کنه اون تابع بازگشتی که در مثال تصویر بالا وقتی n=1 میشه هست) با اونکه تابع باید پایان بپذیره ، ولی قسمت شرطی که مقدار تابع را برمیگردونه (recursive stage) در تابع اجرا میشه برای آخرین بار تا مقدار خاصی را برگردونه (بعد از مشخص شدن مقدار در حالت پایه) پس برای آخرین بار در قسمت recursive stage ، مقادیر مورد نظر را (n*facrorial(n-1)) روش عملیات مورد نظر (در اینجا ضرب) را انجام میده و مقدار اون رو برمیگردونه
مثال زیر هم مثل مثال بالا هست :

اول یک شی input بنام Input1 را وارد کنید و توی رویداد شی دکمه ای ، کد زیر را وارد کنید :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]n = Input.GetText("Input1");[/FONT]
[FONT=tahoma]n = String.ToNumber(n);[/FONT]


[FONT=tahoma]function factorial(n)[/FONT]
[FONT=tahoma]    if n <=1 then[/FONT]
[FONT=tahoma]    return 1[/FONT]
[FONT=tahoma]    else[/FONT]
[FONT=tahoma]    return n * factorial(n - 1)[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", factorial(n), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

در خط چهارم (تابع factorial) مقدار n که از شی Input1 گرفته شد (مثلا فرض کنیم این مقدار رو مثل تصویر بالا ، 3 گذاشتیم) میگیره و اگه کوچیکتر یا مساوی 1 بود ، مقدار 1 را برمیگردونه وگرنه ، عبارت

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]n * factorial(n - 1)[/FONT]
[FONT=tahoma]

را برمیگردونه . n ما هم که 3 بود پس بزرگتر از 1 هست پس :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]3 * factorial(2)[/FONT]
[FONT=tahoma]

را برمیگردونه . خوب 3 که عدده . ولی

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]factorial(2)[/FONT]
[FONT=tahoma]

که همونطور میدونین ، تابع خودش را دوباره فراخونی کرد (که به تابعی که خودش رو دوباره فراخونی کنه ، تابع بازگشتی و به این قسمت شرط میگن قسمت بازگشتی یا recursive stage) . حالا در فراخونی مجدد این تابع ، باز هم این بار n=2 هست و مقدار زیر برگردونده میشه :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]2 * factorial(1)[/FONT]
[FONT=tahoma]

2 که عدد هست باز و میمونه و زمانی حساب میشه که حالت پایه اجرا بشه تا مقدار نهایی فراخونی تابع ، بدست بیاد . در اینجا باز هم تابع

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]factorial(1)[/FONT]
[FONT=tahoma]

فراخونی میشه اما این بار با مقدار n=1
این بار چون در حالت پایه n=1 هست ، تابع مقدار حالت پایه را برمیگردونه که مقدار 1 هست
در همه ی توابع ، اجرای کد که به اینجا میرسید تمام میشد اما در قضیه ی base case ، برای بار آخر مقدار قسمت recursive stage محاسبه میشه
نتیجه ی اولین اجرا در قسمت recursive stage شد 3 و نتیجه ی دومین اجرا شد 2 و نتیجه ی سومین اجرا هم که در base case مشخص شد و 1 شد پس این 3 عدد در هم ضرب میشن و مقدار بازگشتی نهایی تابع factorial رو تشکیل میدن پس مقدار نهایی تابع factorial برای مقدار n=3 میشه :
3*2*1 که میشه 6 پس میشه:

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]factorial(3) = 6[/FONT]
[FONT=tahoma]
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
تو این آموزش رسمی کتابی نوشته شد

1) بلاک ها (Block) :

در واقع هر شرط و حلقه و کلا هر چیزی که به کلمه ی کلیدی end ختم شود را میشود یک بلاک نامید
اما منظور ما در اینجا از بلاک ، شرط و ... نیست . ساختاری به این شکل است :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]do[/FONT]
[FONT=tahoma]--body[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]


معمولا این نوع بلاک ، اغلب برای تعریف متغییر محلی بیشترین کاربرد را دارد.



2) متغییر محلی (local variable) :
متغییر محلی ، متغییری ست که اگر در بلاک ای تعریف شده باشد ، فقط تا پایان اجرای کدهای آن بلاک اعتبار دارد (تا پایان end) و در حافظه ی اصلی میماند و بعد از اتمام آن بلاک حذف میشود و اگر بلاکی تعریف نکنیم ، تا پایان اجرای آن رویداد باقی میماند
در واقع متغییر محلی 2 کاربرد اساسی دارد . اول برای مدیریت جزئی حافظه ی رم و دوم برای اینکه اگر شک داریم و نمیدانیم اسمی از متغییری را که به عنوان نام متغییر محلی که داریم مینویسیم ، جای دیگری بکار بردیم یا نه و کلا نگران اوررایت شدن آن متغییریم ، از متغییر محلی استفاده میکنیم
برای درک بهتر ، میتوانید این مثال را ببینید که در هر بلاک ، متغییر محلی ، فقط در همان بلاک اعتبار دارد (گویی برای هر متغییر محلی تا پایان آن بلاک ، فضای جداگانه در حافظه اختصاص داده میشود ، صرف نظر از متغییری با همان نام که قبلا ایجاد شده بود یا نه (و آیا این متغییر قبلا از نوع محلی بود یا سراسری) و بعد از اتمام آن پاک میشود) :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]do[/FONT]
[FONT=tahoma]local loc=5[/FONT]
[FONT=tahoma]    do[/FONT]
[FONT=tahoma]    local loc="x"[/FONT]
[FONT=tahoma]        do[/FONT]
[FONT=tahoma]        local loc=1589[/FONT]
[FONT=tahoma]        Dialog.Message("Notice", loc, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]        end[/FONT]
[FONT=tahoma]    Dialog.Message("Notice", loc, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", loc, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", type(loc), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]


البته متغییر محلی را میتوان به تابع یا آرایه ها هم اختصاص داد . مثلا در مثال های زیر که بخاطر بودن تابع و آرایه در یک بلاک و فراخوانی آنها در بلاکی دیگر ، ارور میدهند (بخاطر nil بودنشان) :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]do[/FONT]
[FONT=tahoma]local funct[/FONT]
[FONT=tahoma]    function funct(a)[/FONT]
[FONT=tahoma]    a=a+1[/FONT]
[FONT=tahoma]    return a[/FONT]
[FONT=tahoma]    end[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", funct(1), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

و

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]do[/FONT]
[FONT=tahoma]local t={5,98}[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", t[2], MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]


نکته ای که در متغییرهای محلی باید دقت داشت این است که اگر در بلاکی (هر بلاک و حلقه و ...) ، متغییر محلی ای تعریف کردیم و اگر در یک بلاک دیگر (مثل تابع) آن متغییر را فراخوانی کردیم ، اگر از قبل مقدار نداشت که nil میشود وگرنه به مقدار قبل خود بازمیگردد. مثال :

کد:
[/FONT]
[FONT=tahoma]function examp()[/FONT]
[FONT=tahoma]Dialog.Message("Notice", type(loc), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]


[FONT=tahoma]do[/FONT]
[FONT=tahoma]local loc=4[/FONT]
[FONT=tahoma]examp()[/FONT]
[FONT=tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]


که در تابع examp ، متغییر loc که در بلاکی دیگر ایجاد شد اما از همان بلاک ، تابعی فراخوانی شده است که داخل آن تابع ، متغییر محلی بلاک دیگر فراخوانی شده است ، مقدارش nil است


با تشکر از تمام کسانی که در این آموزش سهیم بودند
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
یک نکته کوچک درباره تابع :

ایجاد و فراخوانی آرایه به روشی دیگر :
اگر آرایه ای داشته باشیم که key (یا به اصطلاح سمت چپ تساوی آن ، در متغییری ذخیره شده باشد) ، مثل متغییر foo و x و y در آرایه ی زیر باشد:

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]t={foo="bar",x=5,y=true}[/FONT]
[FONT=tahoma]

به 2 حالت میشود آنرا فراخوانی کرد که اول به این گونه:

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]t.foo[/FONT]
[FONT=Tahoma]t.x[/FONT]
[FONT=Tahoma]t.y[/FONT]
[FONT=tahoma]

برابر است با نوع دوم اش به این گونه :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]t["foo"][/FONT]
[FONT=Tahoma]t["x"][/FONT]
[FONT=Tahoma]t["y"][/FONT]
[FONT=tahoma]

برای ایجاد آرایه هم میشود key ها را بصورت در هم شماره بندی و مقدار دهی کرد یعنی :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]t={[3]=12,[7]="salam",[1]="word",[10]=653}[/FONT]
[FONT=Tahoma]Dialog.Message("Notice", t[1].."\n"..t[3].."\n"..t[7].."\n"..t[10], MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

که [1]t برابر رشته ی "word" و [3]t برابر 12 و [7]t برابر رشته ی "salam" و [10]t برابر 653 هست . توجه کنیم که در این حالت بقیه ی مقادیر nil هست مثل [2]t و ... و هم اینکه نباید در این حالت که همه ی key ها شماره گذاری شده اند ، بعضی از آنها را شماره گذاری نکنیم مثلا این طور صحیح نیست :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]t={[3]=12,"salam",[1]="word",653}[/FONT]
[FONT=tahoma]
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
جا داره یه تشکر کامل از دوستم استاد اشکان کنم که این آموزش برگرفته از این آموزش آقا اشکان هست از پرشین کدرز هست

فرض کنید یک تابعی نوشتیم بنام new . میدونیم که برای اجرا باید علامت تابع که پرانتز هست رو باید بزاریم . یعنی اگه بنویسیم

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]new()[/FONT]
[FONT=tahoma]

تابع اجرا میشه و اگه مقدار بازگشتی ای داشته باشه ، برگردونده میشه (مثلا اگه عدد رو برگردونه ، نوع بازگشتی اش عددی میشه) که تا اینجا همه مون میدونیم ولی اگه این پرانتز رو نزاریم ، یعنی هر جا نام فقط new بدون پرانتز رو ببریم ، مشخصه که نوع بازگشتی اش کل تابع (منظور مقدار بازگشتی این تابع که برای مثال عدد بود ، نمیشه دیگه) هست

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]function new()[/FONT]
[FONT=Tahoma]return 5[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=Tahoma]
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Dialog.Message("Notice", type(new()), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

و

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]function new()[/FONT]
[FONT=Tahoma]return 5[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=Tahoma]
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Dialog.Message("Notice", type(new), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]

حالا اگه وقتی طبق تابع new در بالا (که عدد رو برمیگردون) متغییری رو برابرش بگیریم :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]func = new()[/FONT]
[FONT=tahoma]

مشخصه که چون تابع new اجرا شد پس مقدار بازگشتی اش که عدد هست رو برمیگردونه یعنی new() برابر عدد میشه پس متغییر func هم همون نوع عددی هست ولی توی کد زیر :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]func = new[/FONT]
[FONT=tahoma]

چون تابع اجرا نشد ، پس new کل تابع رو برمیگردونه یعنی هم new و هم متغییر func از نوع تابع یا function هستن
یک کاربرد این قضیه برای زمانی هست که بخوایم عملکرد یک تابع رو تغییر بدیم . مثلا اگه ماژول یا همون تابع Dialog.Message و هر تابع دیگه ای رو که خیلی توی پروژه استفاده کرده باشید و اگه بخاین تغییری توی کل این تابع بدین (مثلا متن نوار عنوان شو عوض کنین یا یه چیزی بهش اضافه کنین و هر تغییر دیگه ای) باید کل و به تعداد همون توابعی که توی پروژه استفده کردین ، تک تک و دونه دونه باید آرگومان ها رو تغییر بدین که کار بسیار دشواری هست .
با این روش میتونین عملکرد تابع (که قبلا نوشته شده . حالا چه خودمون نوشتیم یا در AMS نوشته شده و حتی توابع لوا) رو تغییر بدین .
اولا که چون برای ویرایش تابع قبلی ، هم به این نیاز داریم که یه تابع دیگه هم نام همون تابع ایجاد کنیم و هم به اینکه در بدنه ی این تابعی که همنام با توابع تابع مورد نظرمون هست ، نام همون تابع رو فراخونی کنیم و از طرفی هم فراخونی یک تابع به این روش باعث ارور میشه لذا باید قبل از همه چیز برای فراخونی تابع مورد نظر ، ازش در یک متغییر دیگر کپی (بکاپ) گرفت یعنی توی یه متغییر دیگه ریخت به همون روش بالا و متغییر پشتیبان گرفته شده رو توی بدنه ی تابعی که میخوایم ویرایش کنیم ، فراخونی کنیم :

این کد رو توی Global Function بزارید :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]function new()[/FONT]
[FONT=Tahoma]return 5[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

و اینو توی رویداد On Click یه دکمه :

کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]func = new[/FONT]
[FONT=Tahoma]Dialog.Message("Notice", type(new), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=Tahoma]
[/FONT]
[FONT=Tahoma]old_new=new[/FONT]
[FONT=Tahoma]function new()[/FONT]
[FONT=Tahoma]return old_new().."  salam"[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=Tahoma]
[/FONT]
[FONT=Tahoma]Dialog.Message("Notice", new(), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);[/FONT]
[FONT=tahoma]
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
تغییر صفحه با کلیک و درگ موس

این دیگه آموزش نیست . فقط کد خالیه
4.gif

عنوانش ملومه دیگه . ینی وقتی موس رو روی پروژه کلیک کردین و همینطور که فشار داده هه ، به سمت چپ یا راست میبرین ، پروژه هم به صفحه ی قبلی (وقتی موس رو به سمت چپ ببرین) یا صفحه ی بعدی (وقتی موس رو به سمت راست ببرین) میره (شبیه عملکرد صفحات لمسی و آندروید و... حالا این بار با موس توی پروژه تون . البته اگه صفحه لمسی هم داشته باشین که ما تو عمرمون ندیدیم
4.gif
هم میشه) :

برین تو رویداد on mouse button و اینا رو کپی کنین :


کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]if e_Type==0 then[/FONT]
[FONT=Tahoma]MousePos = "LeftButtonPressed"[/FONT]
[FONT=Tahoma]MouseMove = "Once"[/FONT]
[FONT=Tahoma]else[/FONT]
[FONT=Tahoma]MousePos = "LeftButtonNotPressed"[/FONT]
[FONT=Tahoma]MouseMove = "Not Once"[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]

بد برین تو رویداد کناریش ینی on mouse move و ایناها رو کپی کنین :


کد:
[/FONT]
[FONT=Tahoma]if MousePos == "LeftButtonPressed" then[/FONT]
[FONT=Tahoma]  if MouseMove == "Once" then[/FONT]
[FONT=Tahoma]  PosNextPage = e_X+100[/FONT]
[FONT=Tahoma]  PosPrevPage = e_X-100[/FONT]
[FONT=Tahoma]  MouseMove = "Not Once"[/FONT]
[FONT=Tahoma]  end[/FONT]

[FONT=Tahoma]  if e_X>=PosNextPage then[/FONT]
[FONT=Tahoma]  MousePos = "LeftButtonNotPressed"[/FONT]
[FONT=Tahoma]  Page.Navigate(PAGE_NEXT);[/FONT]
[FONT=Tahoma]  end[/FONT]

[FONT=Tahoma]  if e_X<=PosPrevPage then[/FONT]
[FONT=Tahoma]  MousePos = "LeftButtonNotPressed"[/FONT]
[FONT=Tahoma]  Page.Navigate(PAGE_PREVIOUS);[/FONT]
[FONT=Tahoma]  end[/FONT]
[FONT=Tahoma]end[/FONT]
[FONT=tahoma]



یه چن تا نکته فقط بگم:

1) تو اینجا و تو این کد ، اگه تو پروژه کلیک کنین (و ول نکنین و همینجوری داشته باشین) و موس را 100 پیکسل به طرف راست ببرین ، پروژه میره به صفحه ی بعدش و اگه 100 پیکسل از همونجایی (که اول کلیک کرده بودین) ، موس رو به سمت چپ بکشین ، پروژه میره به صفحه ی قبل اش (حواستون باشه نباید کلیک موس رو ول کنین وقتی که چپ و راست میبرینش)

2) این کد و طرح فقط تو پروژه هایی کار میکنه که تو تنظیمات پروژه (منوی project>setting) تو قسمت style اش ، نوع پنجره بصورت standard انتخاب شده باشه . ینی تو حالت flat کار نمیکنه.
اگه میخاین تو حالت flat (که تو تنظیماتش گفتم هست) کار کنه ، باید بازم تو همین تنظیمات ، قابلیت جابجایی پروژه را مخفی کنین ینی تیک Movable رو بردارین

3) ملومه بازم دیگه . این کد رو باید تو رویداد on mouse button و on mouse move همه ی صفحات بزارین تا همه ی صفحات کار کنن
 

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
Pattern ها در لوا :


P1j.jpg



پترن ها ، رشته هایی هستند که در برخی از آرگومان توابع مربوط به رشته یا string در لوا بکار میروند و برای پیدا کردن کاراکتر یا مجموعه ای از کاراکترهای خاص در یک رشته ، کاربرد دارند مثلا اگر بخواهیم فقط کاراکترهای مربوط به عدد را در رشته ای که ترکیب کاراکتر عدد و حروف و کاراکترهای سجاوندی دارند ، بیابیم به راحتی با استفاده از پترن ها ، انجام شدنی است . یک بخش بسیار مهم برنامه نویسی ، قابلیت کاربر در دستکاری و بازی و قابلیت انعطاف پذیری در رشته هاست. در این میان ، پترن ها ، نقش بسیار مهم و تاثیر گذاری را برای برنامه نویس ایجاد میکنند تا بتواند بسیار منعطف تر با رشته ها کار کند بنابراین پترن ها نه تنها در کار با رشته ها تاثیر خیلی مهمی دارند ، بلکه حتی میتواند در قالب کلی و نتیجه ی یک نرم افزاری که برنامه نویس مینویسد ، بسیار تاثیر گذار باشد
اینکه پترن ها را چگونه بکار میروند و قضیه اش چیست را در ادامه بررسی میکنیم اما در ابتدای کار باید بدانیم که پترن ها را کجا و در کدام توابع میتوانیم بکار ببریم؟
در هر آرگومانی از توابع string که در توضیح آن (در سایت اصلی لوا) عبارت pattern آمده باشد ، میتوانیم از پترن ها استفاده کنیم . مثلا در آرگومان دوم تابع string.find و string.gmatch و string.gsub و string.match
توابع بالا ، کاربردشان به ترتیب ، string.find برای پیدا کردن یک رشته (یا پترن) در رشته ی مورد نظر هست و بسیار بسیار مهم است . هر چند 3 تابع دیگر قابلیت کار با پترن ها را دارند ولی عملکرد این تابع (که برا پیدا کردن رشته هست) باعث میشود که این تابع قابل درک و ساده تر باشد مثال هایش و اکثر تمرین های این آموزش ، با مثال از این تابع هست و پترن در توابع دیگر ، مثل این تابع هستند . تابع string.gmatch ، تابع iterator ای است که در هر بار فراخوانی ، پترن مورد نظر را در رشته ی مورد نظر جستجو میکند (شبیه عملکرد تابع find را دارد) . تابع string.gsub هم در رشته ای ، رشته یا پترن مورد نظر را جایگزین میکند
علاوه بر اینها ، با توابع string.char که کد اسکی (عدد) مورد نظر را میگیرد و کاراکتر آنرا برمیگرداند و تابع string.byte را که دقیق برعکس تابع string.char عمل میکند و تابع string.sub هم که تکه ی مورد نظر از رشته را برش میدهد و برمیگرداند هم اندکی کار میکنیم (تابع string.sub که رشته را برش میدهد با تابع string.gsub که رشته یا پترن را جایگزین نمونه ی آن در رشته میکند ، اشتباه گرفته نشود)

بگذارید ابتدا آرگومان و خروجی توابع string.find را بررسی کنیم (همانطور که میدانیم ، این تابع برای جستجوی یک پترن یا رشته داخل رشته ی مورد نظر هست) :
آرگومان اول این تابع ، رشته ی مورد نظر که میخواهیم پترن را در آن جستجو کنیم ، قرار میدهیم
در دومین آرگومان ، پترن یا رشته ای را که میخواهیم در رشته ای که در آرگومان اول دادیم ، جستجو شود را مینویسیم
در سومین آرگومان که اختیاری هست ، عددی را وارد میکنیم مبنی بر اینکه در رشته ی مورد نظرمان (که در آرگومان اول وارد کردیم) از چندمین کاراکتر ، شروع به جستجو کردن کند (بصورت پیش فرض ، از کاراکتر اول از رشته شروع به جستجو میکند)
آرگومان چهارم هم اختیاری و بولین هست و پیشنهاد میشود که مقدار این آرگومان داده نشود
مقدار خروجی این تابع ، در صورتی که رشته ی جستجو شده ، پیدا نشود ، مقدار nil برگردانده میشود در همه ی متغییرهای خروجی این تابع . اگر مقداری پیدا شود ، در متغییر اول آن ، عدد اولین کاراکتری که پیدا شد و در متغییر دوم آن ، عدد آخرین کاراکتری که پیدا شد ، ذخیره میشود . در صورتی که در پترن (دومین آرگومان این تابع) ، از capure ها (که علامت پرانتز دارند و بعدا آشنا میشویم) استفاده شود ، خود آن رشته ای که پیدا شد ، به ترتیب در متغییرهای متوالی ذخیره میشود یعنی اولین capture (رشته ی داخل پرانتز) در سومین متغییر این تابع و دومین capture (رشته ی داخل پرانتز) در چهارمین متغییر این تابع و غیره ... ذخیره میشوند









تابع string.sub (که رشته ای را برش میدهد) :
در اولین آرگومان ، رشته ای را که میخواهیم برش دهیم را وارد میکنیم
در دومین آرگومان ، عدد کاراکتری که میخواهیم شروع برش از آنجا شروع شود
و در آخرین آرگومان ، عدد کاراکتری که پایان برش به آنجا ختم میشود
به عنوان خروجی ، اگر با خطا مواجه بشویم ، nil وگرنه رشته ی برش داده شده را برمیگرداند


مثال ها:
1)

[CODE]
Str = "padvish eps 1.7"
OneChar, LastChar= string.find(Str, "padvish")
CutedStr = string.sub(Str, OneChar,LastChar)
Dialog.Message("Notice", "First Charracter : "..OneChar.."\nLast Charracter : "..LastChar.."\nCutted Charracters : "..CutedStr , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

مشخص است که در خط دوم ، تابع string.find ، رشته ای را که در آرگومان دوم یعنی "padvish" را در رشته ای که در متغییر Str ذخیره شده ، جستجو و در صورت پیدا کردن ، شماره ی اولین کاراکتر پیدا شده را در متغییر اولی که OneChar هست ذخیره میکند (که در مثال بالا برابر 1 میشود چون رشته ی "padvish" در رشته ی مورد نظر ، از کاراکتر اول شروع شده و تا کاراکتر هفتم ادامه میابد) بنابراین در متغییر LastChar ، شماره ی مربوط به آخرین کاراکتر پیدا شده که 7 میباشد ، ذخیره میشود (دقت کنید اگر تابع string.find( چیزی پیدا نکند ، در اولین متغییر آن یعنی OneChar در مثال بالا ، nil مقداردهی میشود)
متغییر string.sub هم که شماره ی کاراکتر داده شده (کاراکتر آغاز که متغییر OneChar و پایانی که LastChar هست) در آرگومان 2 و 3 ی این تابع را از رشته ی مورد نظر که در آرگومان اول داده میشود ، جدا میکند و در متغییر CutedStr میریزد پس در رشته ی Str ، اولین تا هفتمین کاراکتر که میشود رشته ی "padvish" ، جدا میشود و در متغییر CutedStr به عنوان رشته ذخیره میشود
اما قرض از طرح این سئوال ساده ، نکته ی بسیار ساده و در وهله ی اول بسیار ابتدایی ست اما بسیار اساسی برای درک مفاهیم بعدی . آن هم اینکه در آرگومان دوم تابع string.find که رشته یا پترن مورد نظر (پترن که همان از نوع رشته ای هست) را برای جستجو (در رشته ی آرگومان اول) مینویسیم ، دقیقا کاراکتر به کاراکتری که مینویسیم ، اگر دقیقا و آن هم به ترتیب همان کاراکترها (حتی حساس به حروف کوچک و بزرگ) را در رشته ی آرگومان اول پیدا کرد ، نتیجه حاصل میشود یعنی در مثال بالا ، اگر تابع string.find ، در رشته ی Str ، به ترتیب حروف p و بعد از آن a و بعد از آن d و بعد از آن v و بعد از آن i و بعد از آن s و بعد از آن h را آنهم با همه ی حروف کوچک یافت ، پس تابع string.find نتیجه ای را حاصل میکند و مقداری را بازمیگرداند
یعنی الان اگر در آرگومان دوم این تابع ، بنویسیم "padvish eps" حاصل ایجاد میشود (مقدار OneChar برابر 1 و مقدار LastChar برابر 11 میشود) ولی اگر کوچکترین دستبردی در آن ببریم ؛ مثلا یکی از کاراکترها را با حروف بزرگ در آرگومان دوم بنویسیم یعنی مثلا بنویسیم "padvish Eps" چون در رشته ی Str دقیق مثل آن پیدا نشد یعنی حرف "E" با حرف بزرگ نوشته نشد ، مقداری را این تابع برنمیگرداند و نتیجه حاصل نمیشود یا مثلا اگر بجای یک فضای خالی بین padvish و eps از دو فضای خالی استفاده کنیم یا کمتر کنیم و یا هر کاراکتر دیگری و در کل هر دستکاری ای بجز دقیق خود همان متن کنیم تنها در صورتی نتیجه حاصل میشود که دقیق و عدل کپی همان چیزی که نوشته شد ، باشد ، مقدار حاصل میشود اما چون این گونه نیست (مثلا استفاده از دو فضای خالی بین padvish و eps بجای یکی) پس نتیجه ای حاصل نمیشود و مقدار اولین متغییرش nil میشود



کلاس های کاراکتر :
کلاس های کاراکتر همان به عنوان پترن ها شناخته شده هستند. در واقع کاراکترهایی هستند که اغلب با علامت % شروع میشوند و هر کدام ، نمونه های خاصی از یک رشته (در صورت وجود آن نمونه یا پترن در داخل رشته) را برمیگردانند مثلا فقط عددها در رشته ی مورد نظر یا فضاهای خالی (space) یا حروف ها و ...
در لیست زیر ، انواع کلاس های کاراکتر ها (پترن ها) و معنای آن ها در رشته های پترن بیان میشود :

. ----> کاراکتر نقطه (دات) هست و همه ی کاراکترها را برمیگرداند
a% ----> کاراکترهای تحت عنوان letter (همان حروف بدون هیچ کاراکتر سجاوندی یا space یا عددو ...) را برمیگرداند
c% ----> کاراکترهای کنترلی را برمیگرداند
d% ----> کاراکترهای عدد (digit) را برمیگرداند
l% ----> کاراکترهایی که حروف کوچک هستند (lower) را برمیگرداند
p% ----> کاراکترهای سجاوندی یا punctuation (مثل علامت ها مثلا .×÷@-_ و... البته بدون space) را برمیگرداند
s% ----> کاراکتر فضای الی یا space را برمیگرداند
u% ----> کاراکترهایی که حروف بزرگ هستند (upper) را برمیگرداند
w% ----> کاراکتر الفبایی (شامل حروف و عدد) را برمیگرداند
x% ----> عددهای شانزده دهی را برمیگرداند

تذکر مهم : هر کدام از این کلاس کاراکتر ها (پترن ها) ، در حالتی که مثل بالا یعنی تنها بکار روند ، فقط یک کاراکتر را برمیگردانند
تذکر مهم : هر کدام از این کلاس کاراکترها اگر بصورت حروف بزرگ نوشته شوند ، نقیض خود را جستجو میکنند یعنی مثلا D% که با حروف بزرگ نوشته شد ، یعنی همه ی کاراکترها بجز کاراکترهای عددی یا W% یعنی همه ی کاراکترها بجز کاراکترهای الفبایی (یعنی بجز کاراکترهای حروف و عدد) و ...



2)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "%d")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

خوب دقت کنید که از این به بعد به بحث های اصلی وارد میشویم
همانطور که گفته شد ، پترن ها رشته هستند پس در خط سوم تابع string.find در آرگومان دوم آن ، باید پترن d% را در یک رشته بیاوریم و این گونه بنویسیم "d%"
از این به بعد اگر من در توضیحاتم ، چه داخل رشته نوشتم و چه برای تسریع در توضیحات ، داخل علامت رشته نگذاشتم ، درست آن در قسمت کدهاست و داخل علامت رشته
"d%" در رشته ی MainStr جستجو میکند و هر گاه در آن عددی پیدا کرد ، فقط اولین کاراکتر آن عدد را برمیگرداند یعنی در مثال بالا ، در خط سوم و در متغییر CutedStr ، فقط عدد 2 (که اولین کاراکتر عدد 2015 در رشته ی اصلی هست) ذخیره میشود نه اینکه کل عدد 2015 ذخیره شود

نکته: مشخص است اگر بخواهیم در مثال باالا ، کل عدد (یعنی کل عدد 2015) را برگردانیم (بجای فقط اولین کاراکتر آن عدد) ، بجز روش استفاده از علامت ها که در ادامه گفته میشود و بهترین روش است، باید در حلقه ی تکراری ، دانه دانه ی عضوها را بگیریم و داخل یک آرایه بریزیم و عضوهای آن آرایه را بهم متصل کنیم



3)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%s%d")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

دقت کنید که در این آموزش ، اغلب مثال ها بسیار شبیه هم هستند اما یا پترن ها یا رشته ی اصلی آن ها متفاوت هست
تفاوت مثال شماره ی 3 و 2 ، در قسمت پترن آن است (از این به بعد تفاوت ها گفته نمیشو.د برای اتلاف وقت)
در این پترن آمده "is%s%d"
یعنی هرگاه ابتدا کاراکتری بنام i و حتما بعد از آن کاراکتر s و حتما بعد از آن s% که همان فضای خالی میشود (فقط یک کاراکتر از فضای خالی آمد) و بعد از آن هم d% در رشته ی اصلی آمد (فقط یک کاراکتر از عدد را میگیرد)، آنرا پیدا کن که در رشته ی اصلی هم اینرا میبینیم که کلمه ی is آمد و بعد از آن فضای خالی آمد و بعد از آن هم عدد آمد پس در متغییر CutedStr رشته ی "is 2" ذخیره میشود
پس آنهایی که معنای خاص دارند ، اغلب بعد از علامت % هستند (علائم دیگر بعدا گفته میشود ولی مهمترین همین هست) و بعد و قبل آن هر کاراکتری که آمد (مثلا در پترنو آرگومان دوم تابع string.find که کاراکتر is قبل از s% آمد و یا حتی اگر بعد از آن میامد) به عنوان کاراکتر معمولی در رشته ی اصلی یافت میشوند و معنای خاصی ندارند مثل مثال اول
** در مثال شماره ی 3 اگر در پترن ، عبارت s% را نمیگذاشتیم (یعنی این گونه مینوشتیم "is%d" ) به این معناست که بعد از کاراکتر i و s ، دقیقا بعد آن و بدون هیچ کاراکتر دیگری ، کاراکتری از نوع عدد بیاید و چون بعد از کاراکتر s ، کاراکتر عددی نیامد و کاراکتر space یا فضای خالی آمد ، پس نتیجه ای حاصل نمیشود و مقدار nil در متغییر i ذخیره میشود که باید خوب به این موضوع دقت کنیم
** در مثال بالا کلا بجای هر کاراکتری ، کاراکتری بیاوریم که ترتیب پترن ها را بهم بریزد ، نتیجه ای حاصل نمیشود یعنی اگر بجای d% یک کاراکتر غیر عدد بیاوریم یا بجای s% یک کاراکتر غیر از فضای خالی بیاوریم یا حتی جابجایی در این کاراکترها در رشته ی اصلی انجام بدهیم یا کاراکتر is در رشته ی اصلی قبل از این کاراکترها نیاید



علامت ها در پترن ها:
به این علامت ها magic کاراکتر هم گفته میشود و در عین سادگی ، بسیار نقش مهمی در پترن ها دارند

+ ---> علامت مثبت هست که کاربردش این هست که اگر بعد از پترن یا کلاس کاراکتری (منظور همان کلاس کاراکترهایی که در بالا گفته شد مثل d% و ... ) بیاید (قبل از آن نه) بجای اینکه کاراکتر را دانه دانه برگرداند ، کل آن نوع کاراکتر را از اولین کاراکتری از همان نوع که شروع شد و تا آخرین کاراکتری که از همان نوع ختم میشود را برمیگرداند و علامت بسیار کاربردی هست
علامتهای + و * و ? هم هستند که ابتدا بگذارید تقریبی با علامت + که اندکی آشنا شدیم ، بعد به این علامت ها میپردازیم



4)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%s%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

تفاوتش با مثال 3 فقط در آرگومان دوم خط 2 هست که آخر آن و بعد از کلاس کاراکتر d% علامت + آمد و این به این معناست که بجای اینکه فقط تک تک این کاراکترها را هر بار جداگانه پیدا کنی (که باید در این صورت در حلقه ای آرایه های آنرا به هم پیوند دهیم و کار دشواریست) ، هر گاه بعد از space کاراکتر ، کاراکتر عددی را پیدا کردی ، از ابتدای آن کاراکتر عددی (که 2 هست) تا انتهای آن کاراکتر عددی (که 5 هست) را یکجا برگردان. پس نتیجه میشود "is 2015"
دقت کنید که چون بعد از آخرین کاراکتر عددی در رشته ی اصلی که 5 (آخرین عدد 2015) هست ، کاراکتری از نوع دیگر که کاراکتر space هست آمد ، پس حتی اگر بعد از آن کاراکتر space (که بعد از 5 آمد) ، کاراکترهای عددی دیگری میآمد دیگر +d% باز هم فقط کاراکتر ععدی 2015 را برمیگرداند چون انتهای مجموع کاراکتر عددی آن کاراکتر 5 (از عدد 2015) بود و بعد از آن نوعش غیر از عددی میشد (حتی یک کاراکتر) یا مثلا اگر بجای space هر کاراکتر غیر از عددی مثلا نقطه میامد و بعد از آن دوباره عدد میامد ، باز هم هم همین یا کاراکتر حرفی یا سجاوندی و ... میامد ، باز هم همین

در این مثال ، اگر در رشته ی اصلی ، بین is و 2015 ، بجای یک کاراکتر space ، از چند کاراکتر space استفاده کنیم ، حاصلی پیدا نمیشود چون s% موجود در پترن ، چون تنها آمد پس فقط در صورتی که یک کاراکتر space بین کاراکتر is و 2015 قرار گیرد ، نتیجه یافت میشود چون بعد از s% علامت + نگذاشتیم که از ابتدا تا انتهای کاراکتر space را شامل شود یعنی هر علامت + فقط به کلاس کاراکتر قبل از خود تعلق دارد



5)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%s+%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

تفاوت آن فقط در علامت + قبل از s% در آرگومان دوم خط 2 و space های بیشتر در رشته ی اصلی هست که در توضیحات آخر مثال 4 گفته شد بنابراین هر چقد کاراکتر space اگر بین کاراکترهای is و عدد (2015) بگذاریم (نه کاراکتری از نوع دیگر بین شان بذاریم) کل آن فضای خالی ، به حساب میاید (از ابتدای فضای خالی تا انتهای آن) اما اگر در مثال شماره ی 4 حتی یک کاراکتر فضای خالی ، اضافی تر میگذاشتیم در رشته ی اصلی ، نتیجه ای یافت نمیشد و nil برگردانده میشد
در مثال بالا ، "is 2015" برگردانده میشود



*** تذکر مهم : اگر در پترن ها ، بعد از علامت % کاراکتری بیاوریم بجز کلاس کاراکترها (کلاس کاراکترها همان a% و w% و d% و ... که در بالا گفته شد) ، کاراکترِ بعد از کاراکتر % را در رشته ی اصلی جستجو میکند مثلا اگر در پترن ها بنویسیم i% چون این عبارت در کلاس کاراکترها موجود نیست ، در رشته ی اصلی ، کاراکتر i را جستجو میکند و هیچ فرقی با اینکه در پترن کاراکتر i را بنویسیم برای جستجو ، با عبارت i% ندارد ولی کاربرد این % زمانی است که بخواهیم یک عبارتی که در پترن ها معنای خاصی دارد و در رشته ی اصلی آمده را جستجو کنیم مثلا کاراکتر + یا - یا ? و ... را که در پترن ها معنای خاصی دارند ولی در رشته ی اصلی بخواهیم این کاراکترها را جستجو کنیم ، در پترن قبل از این کاراکترها ، کاراکتر % را مینویسیم یعنی در پترن مینویسیم +% یعنی کلمه ی بعد از % (اگر در کلاس کاراکتر موجود نباشد) را که علامت + هست ، در رشته ی اصلی جستجو کن
البته بجز کاراکتر بک اسلش \ و علامت گیومه " که در پترن ها ، قبل از هر کدام ، یک علامت بک اسلش دیگر میگذاریم یعنی اگر در رشته ی اصلی علامت " وجود داشت ، در پترن ها برای جستجوی آن ، قبل از آن مینویسیم "\ و برای علامت \ هم در رشته ی اصلی و هم در پترن ، در هر دو جا باید از دو علامت بک اسلش استفاده کرد یعنی \\ بنویسیم (بجز این و کلاس کاراکترها ، برای کاراکترها و علامت های معنا دار در پترن ها ، قبل از آن کاراکتر از % استفاده میکنیم برای جستجو)
کاراکتررها و علامت های معنا دار در پترن ها هم عبارتند از :

( ) . % + - * ? [ ^ $

که آرام آرام با آنها آشنا میشویم



6)

[CODE]
MainStr = "this year is+ 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%+%s%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همیشه به پترن ها و رشته ی اصلی و تغییرات شان در هر مثال ، خوب دقت کنید
نکته ی مهم اینجا در پترن ، عبارت +% هست . همانطور که در نکته ی بالا گفته شد ، اگر بعد از % کلاس کاراکترها نیایند (مثل s% و a% و ...) و بعد از آن علامتِ % هر کاراکتری که بیاید ، همان کاراکترِ بعد از % در رشته ی اصلی جستجو میشود که برای کاراکترهای معنادار در پترن ها برای جستجو کاربرد دارد البته بجز علامت \ و علامت گیومه "
در پترن رشته ی

[CODE]
"is%+%s%d+"
[/CODE]

آمده . یعنی اگر کاراکتر i آمد و بعد از آن کاراکتر s آمد و بعد از آن کاراکتر + آمد (چون قبل از علامت + کاراکتر % آمد پس علامت بعد از % اگر جزء کلاس کاراکترها نباشند که نیست پس علامت بعد از آن که + هست در رشته ی اصلی جستجو میشود) و بعد از آن فقط یک کاراکتر space آمد (چون بعد از s% علامت + نیامد که به معنای مجموع کاراکتر space باشد ، پس اگر بیشتر از یک کاراکتر space بیاید ، قابل قبول نیست) و بعد از آن هم عدد آمد ، مجموع آن عدد (از اول عدد تا آخرین کاراکتر از نوع عدد) ، مقدار آنرا برگردان پس مقدار "is+ 2015" برگردانده میشود



7)

[CODE]
MainStr = "this year is+ ++++++++++++++++++++2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%+%s+%++%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همیشه به پترن ها و رشته ی اصلی و تغییرات شان در هر مثال ، خوب دقت کنید
پترن

[CODE]
"is%+%s+%++%d+"
[/CODE]

اگر کاراکتر i و بعد از آن کاراکتر s و بعد از آن +% یعنی تنها یک کاراکتر + و بعد از آن مجموع کاراکتر space (چون بعد از s% علامت + که معنای مجموع آن نوع کاراکتر را دارد ، آمد) و بعد از آن ++% که اولین علامت + بعد از % یعنی اینکه این علامت بعد از کاراکتر space آمده باشد و علامت + بعدی آن به این معناست که مجموع کاراکترهای + که بعد از کاراکتر space که هر چقدر آمد (که تعداد شان بعد از کاراکتر space برابر 20 تاست) و بعد از کاراکتر + هم مجموع کاراکتر عددی را حساب کن پس متغییر CutedStr مقدار "is+ ++++++++++++++++++++2015" را برمیگرداند



8)

[CODE]
MainStr = "this year is+ 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is+%s%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همیشه به پترن ها و رشته ی اصلی و تغییرات شان در هر مثال ، خوب دقت کنید
این مثال ، یک مثال اشتباست به این دلیل که در پترن بعد از i و s کاراکتر + آمد و چون عبارت قبل از آن از نوع کلاس کاراکتر نیست (یعنی s% یا a% و ... نیست) و این علامت هم در پترن معنای خاصی دارد ، پس باید قبل از آن علامت % میآمد که نیامد پس در متغییر i مقدار nil برگردانده میشود و ارور میدهد



9)

[CODE]
MainStr = "this year is +2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is%s++%d+")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همیشه به پترن ها و رشته ی اصلی و تغییرات شان در هر مثال ، خوب دقت کنید
** هر چند این مثال درست هست و مقداری را برمیگرداند و شبیه مثال قبلی هست اما اصولی نیست و این جور نوشتن در پترن ها پیشنهاد نمیشود اما چرا؟
نکته اینجاست که در پترن عبارت ++s% آمد اولین علامت + بعد از s یعنی +s% به این معناست که بعد از کاراکتر i و s مجموع کاراکترهای space آمد و دومین علامت + بعد از s یعنی ++s% یعنی فقط یک کاراکتر + بعد از آن آمد و بعداش هم که مجموع اعداد (از اولین کاراکتر عدد تا آخرین) آمد را جستجو کن پس رشته ی "is +2015" برگردانده میشود
پس کاراکترهای معنادار در پترن ها (در اینجا کاراکتر +) حتی اگر قبل از آن علامت % هم نیاید ، بسته به مکان ای که نوشته شد ، در رشته ی اصلی ، همان کاراکتر ممکن است جستجو شوند اما احتمال اشتباه برای این جور نوشتن پترن ها بسیار بالا میرود و اصولی نیست و بهتر است اگر کاراکترهای معنادار در پترن را میخواهیم جستجو کنیم ، قبل از آن از کاراکتر % استفاده کنیم (روش اصولی) . یک نمونه استفاده از این پترن ها را دیدیم که در مثال شماره 8 ارور داد پس بهتر است از روش اصولی آن استفاده کنیم



10)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian)"
i, j = string.find(MainStr, "is %d%s+%(")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

این مثال هم اشتباست. بررسی میکنیم در پترن :
بعد از کاراکترهای i و s و بعد از آن یک کاراکتر space (دقت کنید که این بار بجای استفاده از پترن s% از خود فضای خالی در سومین کاراکترِ آرگومان دوم خط 2 استفاده شده که اگر فضای خالی استفاده شده در پترن دیقق برابر با تعداد فضای خالی موجود در رشته ی اصلی باشد ، چون کاراکترها دقیق یکسان هستند ، درست هست و در این مثال هم چون یک فضای خالی بکار برده شد ، پس در سومین کاراکتر ، یک فضای خالی گذاشتیم که درست هست . البته مشخص هست که بجای این مثل موارد قبل از s% هم میشد استفاده کرد) و تا اینجا مشکلی وجود ندارد و بعد از کاراکتر space چون d% تنها آمد و بعد از آن علامت مجموع کاراکتر هم نوع (عدد) که همان علامت + هست ، نیامد پس فقط اولین کاراکتر عدد که 2 هست را برمیگرداند (نه کل مجموع کاراکترهای عدد را که 2015 هست) و بعد از آن (یعنی بعد از 2 که تا اینجا برگرداند شد یعنی تا اینجا رشته ی "is 2" برگردانده شد) هم +s% آمد یعنی بعد از عدد 2 ، فضای خالی باشد ولی چون در رشته ی اصلی بعد از 2 باز هم کاراکتر عددی است (عدد 0 هست) نه کاراکتر space پس نتیجه ای حاصل نمیشود و مقدار nil در متغییر i برگردانده میشود
اما در همین مثال اگر بعد از d علامت + را بکار ببریم ، یعنی بنویسیم +d% چون تا آخر عدد که 5 هست را برمیگرداند و بعد از آن هم چون در پترن عبارت +s% را آوردیم و در رشته ی اصلی بعد از این عدد 5 ، فضای خالی هست (چون +s% آوردیم پس یک کاراکتر فضای خالی یا 1000 کاراکتر فضای خالی پی در پی یا بیشتر هم فرقی نمیکند باشد یا نه) و بعد از آن هم عبارت ")%" در پترن بکار برده شد چون علامت پرانتز عبارت معنا داری در پترن ها هست (که در ادامه با این علامت پرانتز آشنا میشویم) و میخواهیم آنرا در رشته ی اصلی جستجو کنیم ، قبل از آن علامت % را گذاشته شد و چون بعد از space علامت پرانتز بسته آمده ، پس مقدار رشته ی

[CODE]
"is 2015 ("
[/CODE]

در متغییر CutedStr ذخیره میشود



11)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian / 1394\\ solar)"
i, j = string.find(MainStr, "is %d+%s+%(%a+%s/%s%d+\\")
CutedStr = string.sub (MainStr, i , j)
Dialog.Message("Notice", CutedStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);

[/CODE]

دقیق مثل مثال بالاست فقط با کاراکترهای اضافه تر
در قسمت پترن این ها اضافه شد پس فقط این قسمت توضیح داده میشود :

[CODE]
"%a+%s/%s%d+"
[/CODE]

یعنی بعد از کاراکتر پرانتز بسته که در مثال بالا کار شد ، مجموع کاراکترهای حروفی که همان +a% هست و در اینجا همان christian میشود و بعد از آن هم یک فضای space و بعد از آن هم یک کاراکتر اسلش (نه کاراکتر بک اسلش که این شکلی \ بود بلکه کاراکتر اسلش که این شکلی / هست و موردی ندارد برای جستجو) و بعد از آن هم فقط یک کاراکتر space و بعد هم مجموع کاراکتر عددی و بعد از آن هم کاراکتر بک اسلش \ بود (دقت کنید همانطور که گفته شد ، برای استفاده از کاراکتر بک اسلش یعنی \ هم در رشته ی اصلی که متغییر MainStr هست و هم در پترن که آرگومان دوم تابع خط دوم هست ، حتما در هر 2 جا باید دو تا علامت بک اسلش بیاید) که در کل این مثال رشته ی "\is 2015 (christian / 1394" را برمیگرداند
دقت کنید اگر علامت پلاس را همانطور که در مثال قبل توضیح داده شد ، برای کلاس کاراکترها نگذاریم بسته به تعدادشان امکان ارور هست یعنی در این مثال برای اولین d% و دومین که a% و آخرین که باز هم d% هست ، علامت + نگذاریم ، چون همانطور که در مثال قبل گفته شد ، کاراکترها ترتیب شان بهم میخورد پس ارور دریافت میکنیم و نتیجه ای حاصل نمیشود



* پس تا بحال باید این تجربه را کسب کرده باشید که در پترن ها اولا کاراکتر به کاراکتر معنا و مفهوم دارد و دوما با وجود پیچیدگی ها ، هر چند کوچک ترین اشتباهی و یا بهم زدن ترتیب آن باعث ارور میشود اما ساده هست و مهم ترین نکته ی آن این است که هر گاه علامت % آمد ، ببینیم بعد از آن آیا کاراکتر کلاس آمد یا نه و بعد از آن مه حواسمان به کاراکترهای magic در پترن ها باشد (+ و - و * و ?) و بجز اینها هم حواسمان به کاراکترهای معنا دار در پترن ها مثل پرانتز و کلوشه و ... که گفته شد باشد
* علامت های (Magic کاراکترهای) منفی - و ضرب * و علامت سئوال ? هم باشد بعد از توضیح برخی از کاراکترها و علامتهای دیگر با آنها آشنا میشویم

Capture ها :
همان علامت های پرانتز در پترن ها هستند و همانطور که در تصویر بالا میبینید ، وقتی در پترنی ، قسمتی از پترن ، داخل پرانتز قرار گیرد ، به ترتیب و بصورت متوالی ، قسمت هایی از پترن که داخل پرانتز هستند ، در متغییرهای مورد نظر (در اینجا متغییرهای تابع string.find) ذخیره میشوند . دو متغییر اول این تابع که همانطور که در مثال های بالا کار شد ، شماره ی کاراکترها را برمیگردانند. پس یعنی قسمتی از پترنی که داخل اولین پرانتز هست ، در سومین متغییر این تابع ذخیره میشود (اگر سومین متغییر را برای این تابع تعریف کنیم) و قسمتی از پترنی که داخل دومین پرانتز هست ، در چهارمین متغییر این تابع ذخیره میشود (اگر چهارمین متغییر را برای این تابع تعریف کنیم) و همین طور الی آخر (به اولین عکس دقت کنید)
این موضوع میتواند جایگزین تابع string.sub شود و به ما در کد نویسی کمتر بسیار کمک کند



12)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian / 1394 solar)"
i, j, CutedStr1, CutedStr2 = string.find(MainStr, "(%a+)%s+(%d+)")
Dialog.Message("Notice", CutedStr1 .."\n"..CutedStr2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

در پترن مورد نظر که

[CODE]
"(%a+)%s+(%d+)"
[/CODE]

هست ، اول گمان میکنیم که پرانتزی وجود ندارد پس هر گاه +a% یعنی حروف (فقط حروف نه کاراکتری غیر از نوع حروف مثل space و عدد و سجاوندی و ...) بیاید و بعد از آن کاراکتر space بیاید و بعد از آن هم عدد ، نتیجه حاصل میشود (همانطور که آموختیم ، ترتیب مهم بود و البته چون علامت + دارند ، یعنی مجموع آن ها یعنی مجموع حروف و بعد از آن مجموع space و بعد هم مجموع عدد که اگر تکی هم بودند ، پذیرفته میشود)
از ابتدا چک میشود . هر چند در رشته ی اصلی ، عبارت this و یا year یک مجموع حروف هستند و اتفاقا بعد از آنها هر کدام space وجود دارند اما بعد از space از هر کدام از این حروف ها ، باز حروف دیگر وجود دارد و تنها حروفی که بعد از آن space و بعد عدد باشد رشته is هست پس در اینجا +a% همان رشته ی is و +s% همان space ها و +d% هم همان عددها که 2015 هست میشود و در کل در تابع رشته ی"is 2015" پیدا میشود اما مثل مثال های قبل ، نمایان و چاپ نکردیم در خط بعد
پس در متغییر i که اولین کاراکتر پیدا شده که همان کاراکتر i از is که شماره ی 11 هست ذخیره میشود و متغییر j که شماره ی آخرین کاراکتر که کاراکتر 5 از 2015 هست و شماره 17 را دارد ذخیره میشود (i=11 و j=17) . حالا در پترن ها ، هر قسمتی که داخل پرانتز نوشته شده بودند به ترتیب در متغییر مربوط به تابع string.find و بعد از دومین متغییرش (یعنی بعد از متغییر j که در این متغییر ، عدد ذخیره شد) مقادیر داخل پرانتز در پترن ها ، آنهم بصورت رشته ذخیره میشوند یعنی داخل اولین پرانتز در پترن ها که +a% هست ، و مقدارش در مثال بالا رشته ی "is" میشد ، در سومین متغییر تابع string.fing که CutedStr1 هست ، ذخیره میشود (در صورتی که این متغییر وجود داشته باشد) و قسمتی که داخل پرانتز نیست که همان +s% هست ، داخل هیچ متغییری ذخیره نمیشود اما وجودش برای یافتن و به اصطلاح match کردن در رشته ی اصلی تا اینکه طبق الگوی رشته و به ترتیب کاراکتر باشد ، بسیار ضروری است وگرنه نتیجه ای حاصل نمیشود و مقدار nil در اولین متغییر که i هست برگردانده میشود که در مثال های گوناگون کار کردیم و حاصل دومین قسمتی از پترن که داخل پرانتز هست یعنی +d% که مقدارش 2015 میشود در این مثال ، در متغییر بعد از آخرین متغییر (چهارمین متغییر که در اینجا همان CutedStr2 هست ذخیره میشود)
در خط آخر فقط رشته ی دلخواه خودمان را که خواستیم ، مقادیرشان را فراخوانی کردیم نه مقادیر کل پترن را یعنی پیام is و در خط پایین تر پیام 2015 را میدهد . دقت کنید چون آخر متغییرهای CutedStr1 و CutedStr2 عدد هست ، پس در خط آخر وقتی میخواهیم علامت در ادامه را که دو نقطه هست بنویسیم اگر موقع نوشتن و فراخوانی CutedStr1 در خط آخر و علامت دو نقطه ، بین شان یک فضای خالی نگذاریم ، زبان تصور میکند که در اولین نقطه ، برای عدد 1 که در آخر متغییر CutedStr هست ، اعشار گذاشتیم و نمیتواند متغییر را فراخوانی کند و ارور میدهد پس به space بین شان باید توجه داشت و یا آخر متغییر را عدد ندهیم (مثلا عدد را بین نام متغییر بدهیم یا اصلا ندهیم)
باز به این نکته اشاره میکنم که در این مثال ، فقط قسمتی از رشته ای را که پیدا کردیم را برگرداندیم نه کل آنرا آنهم در 2 متغییر جداگانه و قسمت وسط که فضای خالی بود را جزء خروجی در نمایش قرار ندادیم (هر چند در اینجا چون قسمتی که نمایش داده نشد ، فقط یک کاراکتر space بود چندان به چشم نمیاید ولی میشود بجای همین space هر نوع کاراکتر دیگر مانند عدد را در نظر نگرفت و هر چیزی را که دوست داریم ، حساب کنیم) هر چند میتوانیم کل عبارت یافته شده را با همین پرانتز در خروجی بیاوریم که مشخص و واضح است که باید کل پترن را در پرانتز قرار داد



13)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian / 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "(%d+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

این حلقه ، رشته را تا آخر آن چک میکند
مثلا اگر در توابعی مانند قبل و بدون حلقه مینوشتیم ، یعنی مینوشتیم :

[CODE]
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "(%d+)")
[/CODE]

البته در بدنه ای مثل بدنه ی مثال های قبل (یعنی بدون حلقه) ، فقط اولین مجموعه از آن کاراکتر را که در اینجا عدد هست را برمیگرداند یعنی فقط در رشته ی اصلی ، عدد 2015 را برمیگرداند و عدد 1394 که در کاراکترهای بعدی آمد را برنمیگرداند چون با اولین سرچ ، تمام جستجو را پایان میدهد اما در این مثال که حلقه موجود هست ، تابع string.find در سومین آرگومان خود ، میگوید که از کجا (کدام شماره ی کاراکتر) باید جستجو را شروع کند که متغییر LastChar ، این شماره ی کاراکتر را در اختیار آن قرار میدهد یعنی دفعه ی اول در اجرای حلقه (مقدار اولیه ی آن در خط 2 صفر هست) ، اولین کاراکتر را جستجو میکند تا پترن را در رشته ی اصلی پیدا کند و آخرین کاراکتری را که پیدا کرده ، باز هم در دومین متغییر همین تابع string.find که همان آخرین شماره ی کاراکتر پترن پیدا شده هست و به همین نام LastChar ذخیره میکند و در اجرای بعدی حلقه ، یک کاراکتر بعد از آخرین کاراکتری که پیدا کرد را دوباره جستجو میکند تا اینکه دیگر چیزی پیدا نکند و nil برگردانده شود (اگر جوابی حاصل نشود ، nil در هر 3 متغییر تابع string.find برگردانده میشود) . همانطور که مشخص هست ، باید دقت کرد که نام کاراکتری که مقداردهی اولیه برای جستجو کردیم ، با شماره ی آخرین کاراکتر پیدا شده باید یکی باشد بنابراین ، در دفعه ی اول که عدد مورد نظر (2015) پیدا شد ، در متغییر FirstChar ، شماره ی ابتدای کاراکتری که پیدا شد ، که 14 هست ذخیره و در متغییر LastChar شماره ی آخرین آخرین کاراکتر که 17 هست و در متغییر Content1 هم عدد 2015 (به عنوان رشته) ذخیره میشود و در دومین اجرای حلقه به همین ترتیب ، عدد 32 و 35 در متغییرهای FirstChar و LastChar و در متغییر Content1 هم عدد 1394 ذخیره میشود (در سومین اجرای حلقه چون از کاراکتر 36 به بعد ، عددی در رشته ی اصلی نیامده ، پس مقدار nil برگردانده میشود و از حلقه خارج میشود)



14)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian / 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "(.)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

همانطور که در کلاس کاراکترها بیان شد ، علامت نقطه . به معنای هر نوع کاراکتری هست (همه نوع کاراکتر) و هر کلاس کاراکتری هم که بصورت تکی (یعنی بدون علامت + بعد از آن میآمد) به معنای برگردندن فقط یک کاراکتر مورد نظر بود و از آنجایی هم که این حلقه تا آخر برای جستجوی پترن مورد نظر (که در اینجا برای یافتن همه ی نوع کاراکترهاست) اسکن میکند ، پس به تعداد کاراکترها ، هر بار یک کاراکتر را برمیگرداند
اما در همین مثال اگر در پترن ، بعد از کلاس کاراکتر .% علامت + بگذاریم یعنی بنویسیم +.% مثل بقیه ی موارد به معنای مجموع همان نوع کلاس کاراکترهاست و چون کلاس کاراکتر .% همه ی انواع کاراکتر را اشاره میکند ، پس کل رشته ی مورد نظر ، برگردانده میشود
** دقت کنیم که اگر در رشته ی اصلی ای ، بخواهیم کاراکتر نقطه را جستجو کنیم ، چون این جزء کلاس کاراکترهاست و در پترن ها معنای خاصی دارد ، باید همانطور که توضیح داده شد ، قبل از نقطه ، علامت % را بگذاریم یعنی بنویسیم .%



15)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 (christian / 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "%d(.+)%s",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

در پترن مربوط به این مثال ، ابتدا برای d% دنبال عدد میگردد و عدد 2 (که همان ابتدای عدد 2015 هست) را مییابد و چون علامت + بعد از آن نیامد پس فقط منظور یک کارکتر و آنهم اولین کاراکتر عددی هست که پیدا میشود (که همان 2 هست) و بعد از آن +. آمد که یعنی بعد از عدد 2 ، همه ی کاراکترهای بعد از آن را انتخاب کن و بعد از آن هم s% آمد یعنی آخرین محتوای +. تا جایی ادامه یابد که قبل از آخرین کاراکتر فضای خالی باشد (که در اینجا آخرین کاراکتر فضای خالی ، بین عدد 1394 و حروف solar هست) بنابراین عبارت +. در پترن بعد از حرف 2 و قبل از آخرین فضای خالی هست و چون فقط این قسمت در پرانتز آمد پس فقط این قسمت در متغییر Content1 ذخیره میشود بنابراین مقدار آن برابر رشته ی

[CODE]
"015 (christian / 1394"
[/CODE]

میشود
اگر دقت کنید و بخواهیم دقیق با ترتیب پیش برویم ابتدا که d% آمد یعنی عدد 2 (ابتدای عدد 2015) و بعد هم که +. آمد یعنی هر کاراکتر بعد از آن که از 0 شروع میشود و بعد از آن هم که s% آمد که اولین کاراکتر فضای خالی بعد از آن ، بعد از عدد 5 (بعد از آخرین عدد 2015) هست و طبیعتا مقدار +. یا در واقع مقدار متغییر Content1 برابر 015 میشد فقط اما چرا تا آخرین کاراکتر فضای خالی ، حساب کرد؟ چرا اولین یا حتی این همه کاراکتر فضای خالی بعد از عدد 2 را حساب نکرد؟
علامت یا magic کاراکتر + هر گاه بیاید ، در صورتی که چندین نمونه ی شبیه هم در رشته ی اصلی وجود داشته باشد ، همیشه از اولین تا آخرین نمونه (حداکثر تعداد کاراکتر) را به حساب میاورد ولی دقیق برعکس آن علامت منفی هست که کمترین نمونه را به حساب میاورد (البته این یکی از کارهای علامت - هست و کار مهم منفی را در آینده میآموزیم) یعنی اگر بجای علامت+. علامت -. در پترن بود ، مقدار بازگشتی ، کمترین و کوچک ترین نمونه که همانطور که بررسی کردیم ، کوچک ترین نمونه ی آن در وهله ی اول فقط عدد 015 هست ، برگردانده میشود و در اجرای بارهای بعدی حلقه ، باز هم چک میشود بعد از آن ، این نمونه در ادامه وجود دارد که نتیجه را برمیگرداند (در این مثال برای بار دوم عدد 394 را برمیگرداند) و یا نه



16)

[CODE]
s = [[then he said: "it's all right"!]]
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(s, "\"(.+)\"", LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

میخواهیم در رشته ی اصلی ، فقط کاراکترهای بین علامت دابل کوتیشن یا " " را استخراج کنیم و همانطور که گفته شد ، برای جستجوی علامت های \ و " در رشته ی اصلی ، در پترنِ آن ، قبل از این علائم ، یک بک اسلش یا \ قرار میدهیم پس در پترنِ این مثال "\ یعنی هر کجا کاراکتر " دیده شد و بعد از آن هم همه ی کاراکترها انتخاب شود (و بعد از آن هم که "\ آمد که باز هم یعنی) تا آخرین کاراکتر " که دیده شد و چون +. در پرانتز قرار گرفتند پس فقط مقادیر این قسمت که محتوای بین دابل وتیشن هستند در متغییر Content1 ذخیره میشود بنابراین محتوای این متغییر رشته ی it's all right میشود
در خط اول همانطور که میدانید میشود رشته را در دو علامت کلوشه ی باز و بسته [[ ]] تعریف کرد بجای تعریف در دابل کوتیشن " " و چون دابل کوتیشن در خط اول هم جزء رشته بود پس بهتر است داخل کلوشه تعریف شود (یا قبل از دابل کوتیشن ، علامت \ بگذاریم در رشته ی اصلی)





Capture ها (کلوشه) :
کپچرهای پرانتز را بررسی کردیم . حالا به کپچر کلوشه [ ] میپردازیم
تا به حال اگر دقت کرده باشید ، ترتیب پترن هایی که مینوشتیم بسیار بسیار مهم بود مثلا اگر مینوشتیم :

[CODE]
"(%d+%a-)"
[/CODE]

در رشته ی اصلی حتما جایی که عدد (یا مجموع عدد) بیاید و دقیقا بدون هیچ کاراکتر اضافی دیگر ، کاراکتر بعدی آن حروف (یا مجموع حروف) بیاید تا این پترن جواب داشته باشد مثلا "hello 364word" که رشته ی 364word در اینجا پیدا میشود اما اگر رشته به شکل "hello 364 word" چون بعد از عدد ، کاراکتر space که از نوع دیگری است آمد و یا مثلا "hello word365"و یا هر ترتیب دیگر بیاید، دیگر این پترن جوابگو نیست
کپچرِ کلوشه ، زمانی استفاده میشود که ترتیب پترن ها برای ما مهم نباشد و هر کلاس کاراکتر و یا در واقع هر پترنی را که (داخل کلوشه بود) در هر جایی از رشته ی اصلی جستجو کرد ، در نتیجه و جواب میاورد و اگر آن پترن هم وجود نداشت ، اشکالی ندارد . مثلا اگه 3 کلاس کاراکتر (یا حتی کاراکتری) داخل کلوشه داشتیم ، در رشته ی اصلی ، بدون در نظر گرفتن ترتیب آن ، چه یکی از کلاس کاراکتر اول یا دوم یا سوم و یا حتی هر 3 تای آنها وجود داشته باشد ، نتیجه حاصل میشود و مقدار برگردانده میشود
بنابراین هر چند در کلوشه فقط یک کاراکتر یا کلاس کاراکتر را برای جستجو میشود نوشت ولی زمانی درک میشود که چندین کاراکتر یا کلاس کاراکتر وجود داشته باشد در کلوشه
*** بسیار دقت کنیم که magic کاراکترها یا همان علامت های + و - و * ? (مثلا علامت + که به معنای مجموع کارکتر همان نوع هست) را حتما حتما بعد از کلوشه بیاوریم وگرنه اگر داخل کلوشه بیاوریم ، به معنای جستجوی همان کاراکتر که قبلا مثلا با +% نشان میدادیم هست . کلاس کاراکتر نقطه هم دقیقا مثل همین است یعنی اگر داخل کلوشه بیاید فقط کاراکتر نقطه را جستجو میکند و معنایی که همه نوع کاراکتر را در کلاس کاراکتر ها را برمیگرداند را دیگر ندارد و مثل این است که در جاهای دیگر بنویسیم .% البته بجز کاراکتر ^ که اگر در اولین کاراکترِ بعد از کلوشه بیاید (یعنی داخل کلوشه حتما باید باشد برعکس magic کاراکترها) به معنای نقیض آن پترن یا کلاس کاراکتر هست
*** باز هم دقت کنیم که magic کاراکتر ها (مثلا علامت + و غیره که گفته شد) که یک کاراکترِ بعد از کلوشه بیایند ، همه ی پترن ها و کلاس کاراکترهای بکار رفته شده در کلوشه ی قبلی خود را بصورت مجموع بکار میبرند یعنی مثلا اگر در کلوشه ، عبارت
[CODE]
"([%a%d]+)"
[/CODE]

بیاید و یک کاراکترِ بعد از کلوشه علامت + بیاید ، به این معناست که هم هر کجا کاراکترهای حروف و یا کاراکترهای عدد یافت شد ، صرف نظر از ترتیب آنها ، مجموع این کاراکترها در خروجی ذخیره میشود (علمت پرانتز هم که قبلا کار شد و برای ذخیره کردن آن پترن در متغییر تابع هست
*** تذکر : در داخل کپچرِ کلوشه ، اگر کلاس کاراکترِ نقطه (که در جاهای دیگر به معنای گرفتن و برگرداندن همه ی کاراکترها بود) بیاید ، فقط به معنای یافتن برای کاراکترِ نقطه هست یعنی دیگر همه ی کاراکترها را برنمیگرداند




17)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015 + (christian / 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "([%d+%a-])",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

همانطور که گفته شد در پترن ، ابتدا و انتها پرانتز آمد یعنی کل جواب یافت شده ، در متغییر Content1 ذخیره شود
بعد از آن کلوشه آمد بدیت معناست که هر چه داخل این کلوشه هست ، ترتیب شان مهم نیست یعنی این طور نیست که چون ابتدا d% آمد ، اگر در رشته ی اصلی عدد ، بعد از یک رشته یا هر کاراکتر دیگری مثل space یا کاراکترهای سجاوندی و ... آمد ، نتیجه ای یافت نشود پس فقط کافی است پترنی را که در کلوشه آمد ، در هر کجای رشته ی اصلی پیدا کند تا آنرا برگرداند یعنی d% که همان عدد هست و یا a% که همان حروف ها هستند را در هر کجای رشته ی اصلی پیدا کند تا آنرا برگرداند
اما نکته ی بسیار حائز اهمیت اینجاست که در پترن ، بعد از d% علامت + آمد و قبلا آموخته بودیم که اگر یک کاراکترِ بعد از کلاس کاراکترها (همان جدولی که در ابتدای آموزش برسی شد که شامل a% و d% و ... بودند) ، magic کاراکتر ها (مثبت و منفی و غیره) بیایند (مثلا فرض کنیم علامت + بیاید) ، مجموع همان نوع کاراکتر (در اینجا باید مجموع کاراکتر های عددی) را برگرداند اما همانطور که گفته شد ، در کلوشه ها ، این مفهوم معنا ندارد و چنین نمیشود حتی مثل همین مثال که بصورت +d% آمد ، مجموع کاراکترهای عددی را برنمیگرداند و انگار مثل حالتی که علامت + را نگذاریم ، فقط هر بار تک تک کاراکترهای عددی را برمیگرداند چرا؟ چون داخل کلوشه ، باید magic کاراکترها بعد از کلوشه بیایند (نه قبل از کلوشه و نه داخل کلوشه) تا مفهومِ مجموع کاراکترهای هم نوع داشته باشند
اما پس در این مثال ، کاراکتر مثبت + که بعد از d% آمد ، اگر به معنای مجموع کاراکترهای عددی نیست ، به چه معناست؟
اگر magic کاراکترها هر جایی جز یک کاراکتر بعد از کلوشه بیایند ، مثلا اگر داخل کلوشه مثل همین مثال بیایند ، فقط به معنای یافتن همان کاراکتر است ( در این مثال علامت + بعد از d% یعنی اگر در رشته ی اصلی ، کاراکتر + وجود داشت ، آنرا پیدا کن) که قبلا با اضافه کردن % قبل از آن کاراکتر ، این کار را انجام میدادیم یعنی در اینجا +d% به این معناست که قبلا مینوشتیم +%d%
همینطور هر چند بعد از a% هم magic کاراکترِ منفی - آمد و معنای خاصی دارد ، اما چون جایی جز یک کاراکترِ بعد از کلوشه آمد (یعنی چون داخل کلوشه آمد) مانند کاراکتر + به معنای آن است که در رشته ی اصلی هر کجا کاراکتر - دیده شد ، برگردانده شود
پس در کل در این پترن ، صرف نظر از ترتیب پترن ها ، بصورت مجزا و تک تک ، به دنبال کاراکترهای مثبت + و منفی - و عدد و حروف میگردد در رشته ی اصلی و حتی اگر وجود هم نداشت ، اشکالی ندارد مثلا چون در رشته ی اصلی کاراکتر منفی - وجود ندارد ، علامت منفی پیدا نمیشود پس اولین تک کاراکتر در رشته ی اصلی که رشته ی t است بررسی میشود که جزء کاراکترهای + یا - یا d% یا a% هست یا نه و چون جزء a% یعنی حروف هست ،در متغییر Content1 برگردانده میشود (گفتیم ترتیب کاراکترها مهم نیست و نه اینکه a% چون در پترن در سومین کاراکتر بود ، پس مثل قبل وقتی سومین کاراکتر این نوع بود باید یافت شود چون داخل کلوشه هست و ترتیب مهم نیست) و همین طور اگر بررسی کنید همه ی کاراکترهای رشته ی اصلی بجز space ها و پرانتز و اسلش ، بقیه بصورت تک تک برگردانده میشود



18)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015.11.29 (christian 1394+.....1396 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "([%d.+]+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

کل پترن داخل پرانتز هست پس کل نتیجه دی پیدا شده داخل متغییر Content1 ذخیره میشود. همانطور که گفته شد اگر جایی پترن +. میآمد یعنی همه ی کاراکترها برگردانده شود اما چون داخل کلوشه آمدند یعنی فقط کاراکترهای نقطه . و مثبت + جستجو شوند پترن d% هم که عددها را برمیگرداند پس در این مثال هر کجا کاراکترهای نقطه و مثبت و عدد پیدا شدند ، برگردانده میشوند. حالا پترن های موجود در کلوشه تمام میشوند و دقیق کاراکترِ بعد از کلوشه ، magic کاراکتر + هست که این علامت در اینجا به معنای این هست که هر پترن یا کاراکتر یا کلاس کاراکتر (کلا هر چیزی) داخل کلوشه وجود دارد ، بصورت مجموع همان کاراکترها برگردانده شود (دقیق همان علامت + ای که قبلا کار کردیم) اما تفاوت اش این است که شامل همه ی پترن های داخل کلوشه میشود یعنی داخل کلوشه که 3 پترن وجوددارد و d% هست یعنی کلیه ی کاراکترهای عددی که یافت شد را برگرداند و کاراکتر نقطه یعنی هر چند تا کاراکتر نقطه که یافت شد ، پشت سر هم برگرداند و کاراتر + هم همینطور یعنی هر چند تا کاراکتر + که دیده شد ، را با هم برگرداند
پس در این مثال در ابتدا عدد 2015 دیده شد و برگردانده میشود و در ادامه ی این بازگرداندن ، چون علامت نقطه وجود دارد هم برگردانده میشود (تا حالا شد .2015 برگردانده شد) و در ادامه ی آن نقطه ، عدد 11 هست که برگردانده میشود (تا حالا شد 2015.11 برگردانده شد) و در ادامه هم نقطه و در ادامه ی آن هم عدد 29 برگردانده میشود پس در اولین اجرای حلقه ، رشته ی "2015.11.29" برگردانده میشود
در اجرای دوم هم که مشخص هست عدد 1394 و در ادامه چون کاراکتر + در پترن وجود داشت ، برگردانده و در ادامه هم نقطه های پی در پی (چون علامت + را بعد از کلوشه گذاشتیم ، همانطور که گفته شد ، کاراکترهای مجموع نقطه ها را هم شامل میشد) و در ادامه هم عدد 1396 پس در اجرای بار دوم رشته ی "1396.....+1394" برگردانده میشود



19)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015.11.29 (christian 1394+.....1396 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "([^%d.+]+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

در این پترن ، فقط ابتدای بعد از کاراکتر کلوشه ، کاراکتر ^ قرار داده شد . هر گاه این کاراکتر در اولین کاراکترِ بعد از باز کردن کلوشه بیاید (نه جای دیگر مثلا قبل ی بعد از آن) ، کل کلوشه را نقیض آنرا برمیگرداند یعنی در مثال شماره ی 18 که جواب در دفعه ی اول میشد "2015.11.29" و در دفعه ی دوم میشد "1396.....+1394" این بار نقیض آن یعنی همه ی کاراکترها جز این کاراکترها میشود یعنی جواب در 3 بار تکرار حلقه ، ابتدا رشته ی "this year is " یعنی تا فضای خالیِ قبل از عدد 2 و دفعه ی بعدی حلقه ، رشته ی

[CODE]
(christian
[/CODE]

که از کاراکتر فضای خالیِ بعد از عدد 9 و تا کاراکتر فضای خالیِ قبل از عدد 1 هست و سومین بار هم رشته ی

[CODE]
solar)
[/CODE]

یعنی از کاراکتر فضای خالیِ بعد از عدد 6 شروع تا آخر ، برگردانده میشود



20)

[CODE]
MainStr = "this year is ^2015.11.29+ (christian 1394+.....1396 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(MainStr, "(^[%d.+]++)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

همانطور که قبلا کاراکترهایی که مینوشتیم ، باید پی در پی و به ترتیب و از همان نوع میبودند ، هر کاراکتر یا کلاس کاراکتری که خارج از علامت کلوشه باشد ، باید ترتیب مثل قوانین قبل رعایت شود . در این مثال هم چون قبل از کلوشه کاراکتر ^ قرار دارد پس یعنی همین کاراکترِ ^ در رشته جستجو میشود ( شبیه همان ^% ) و حتما اگر در کاراکترِ بعد از آن مواردی که در کلوشه وجود دارد ، در رشته هم موجود بود (که در مثال های بالا بررسی کردیم) و بعد از کلوشه هم که چندین بار اشاره شد که فقط اولین magic کاراکترِ بعد از کلوشه (که در مثال بالا علامت + هست) به معنای مجموع همه ی کاراکترهای هم نوع داخل کلوشه هست (که بررسی کردیم در مثال های قبلی) ولی دومین علامت + بعد از بسته شدن کلوشه ، به معنای جستجو برای کاراکترِ + در رشته ی اصلی هست و چون این کاراکتر در خارج از کلوشه قرار دارد پس بسیار مهم است که اولین کاراکترِ بعد از حاصل داخل کلوشه (که حاصل و نتیجه و مقدار برگشتی داخل کلوشه همان مقدار رشته ی 2015.11.29 هست برای بار اول) ، کاراکتر مثبت در رشته ی اصلی باشد تا جواب حاصل شود پس جواب میشود رشته ی "+2015.11.29^"
چون ترتیب کاراکتر ^ قبل از مقدار کلوشه و کاراکترِ + بعد از مقدار کلوشه ، برای حاصل دومین تکرار برای خود کلوشه که رشته ی "1396.....+1394" هست ، وجود ندارد یعنی قبل از رشته ی "1396.....+1394" علامت ^ و بعد از آن علامت + وجود ندارد ، پس این مقدار دیگر برگردانده نمیشود



21)

[CODE]
MainStr = "this *year is 2015.11.29 (christian 1394+1396 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1, Content2 = string.find(MainStr, "([%d%p])([%a%s]+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1 .."\n"..Content2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

در این مثال دو تا پرانتز آمد پس محتوای هر پرانتز ، داخل هر متغییر جداگانه (دو متغییر) ذخیره میشود. دو کلوشه ی مجزا آمد یعنی حتما ابتدا باید کلوشه ی اول یافت شود و باز هم حتما دقیق کاراکترِ بعدی آن ، کلوشه ی دوم باید باشد تا نتیجه حاصل شود
چون در اولین کلوشه ، آخر آن (یعنی کاراکترِ بعد از بسته شدن اولین کلوشه که سمت چپ هست) هیچ علامتی (magic کاراکتر مثل مثبت و غیره) نیامد ، پس محتوای این کلوشه هر چه که یافت شود ، تک کاراکتری هست (نه مجموعی از آن کاراکتر) ولی چون دو دومین کلوشه ، آخر آن (یعنی کاراکترِ بعد از بسته شدن دومین کلوشه که سمت راست هست) magic کاراکتر مثبت آمد ، پس همه ی پترن ها و محتوای داخل دومین کلوشه ، بصورت مجموع همان نوع کاراکتر یافت میشوند
محتوای کلوشه ی اول d%p% هست یعنی هر کجا که کاراکترهایی از نوع عدد و یا از نوع کاراکترهای سجاوندی (مانند کاراکترهای .^&()[]×~+*/@#$% و از این دست کاراکترها) یا از هر دو نوع ، آن هم بصورت تک کاراکتری دیده شد که دقیق ، کاراکترِ بعد از آن ، محتوای دومین کلوشه که a%s% هست یعنی کاراکترهایی از نوع حروف یا از نوع فضای خالی یا هر دو باشد (بصورت مجموع یا تکی) باشد ، برگردانده شود
اولین جایی که کاراکتر عددی یا سجاوندی دیده میشود ، کاراکتر ستاره در ششمین کاراکترِ رشته ی اصلی هست و دقیق کاراکترِ بعدی آن هم که یا میبایست حروف یا فضای خالی یبود ، کاراکترِ حروفی هست بنابراین تا جایی که کاراکترهای حروف و هم کاراکتر فضای خالی (ترتیب شان فرقی ندارد ولی فقط باید فقط همین دو نوع کاراکتر که داخل کلوشه هست ، باشند) ادامه یابد ، همان رشته در متغییر ذخیره میشوند که در اولین اجرا از کاراکتر y شروع و تا کاراکترِ فضای خالی که قبل از عدد 2 هست ادامه میابند و چون به عدد 2 که رسید ، هیچ کدام از نوع عدد یا space نیست ، پس جواب در اولین اجرای حلقه خاتمه میابد
در اجرای بعدی ، جستجو دوباره از عدد 2 شروع میشود . هر چند عدد 2 از نوع عددی هست (یکی از انواع عددی یا سجاوندی که باید میبود) ولی کاراکترِ بعد از آن که صفر هست ، از نوع حروف یا space نیست و یا هر چند نوزدهمین کاراکتر که نقطه هست ، از نوع سجاوندی هست ولی کاراکتر بعد از آن هم از نوع حروف یا space نیست پس جلوتر میرویم به همین گونه و به عدد 9 که رسیدیم ، کاراکترِ بعد از آن از نوع space هست پس این دو مقدار هم برگردانده میشوند
در سومین اجرای حلقه ، به کاراکتر سجاوندی پرانتز باز برمیخوریم که بعد از آن حروف آمد تا قبل از عدد 1
در چهارمین اجرای حلقه ، بعد از عدد 6 ، کاراکترهای space و حروف آمد تا قبل از کاراکتر پرانتز بسته که حساب میشود



22)

[CODE]
date = "17.492.03 Array.Madule(arr1)^245_54/x-1+Ywq*365Int +space\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1, CONT = string.find(date, "([%d%.(%s)_])",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1 .."\n"..CONT, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]


این مثال ارور میدهد چون نمیشود از چندین کپچرِ پرانتزِ داخل هم استفاده کرد چون s% هم باز جداگانه داخل یک کپچرِ پرانتزِ دیگر قرار گرفت و کپچرهای تو در تو جواب نمیدهد اما میشود که از متغییر CONT استفاده نکرد یعنی این طور نشود که s% را به عنوان محتوای دیگر حساب کند و داخل متغییر جداگانه ای بریزد
پس در این مثال (در صورت پاک کردن متغییر CONT) ، پرانتزهای کنار کلاس کاراکتر s% به معنای یافتن کاراکتر پرانتز داخل رشته ی اصلی هست



بگذارید برای تفهیم بهتر کلاس کاراکترها که باید بیشتر در همان ایتدا میپرداختیم و زیاد نپرداختیم ، بپردازیم :

23)

[CODE]
date = "+17.492.03 -28 74 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(%p+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

برای درک بهتر ، مجبوریم رشته ای با تقریبا تمام کاراکتر بنویسیم
هر چند در پترن ، فقط +p% را نوشتیم اما چون نمیشود هر بار بدنه ی مثالی به این بزرگی را با هر کلاس کاراکتر تکرار کرد لذا فقط در توضیحات این مثال ، کلاس کاراکترها را تغییر میدهیم و شما هم طبق توضیحات ، هر بار پترن مورد نظر را تغییر دهید تا نتیجه ی آنرا مشاهده و تجربه کنید
الان که +p% نوشته شد ، یعنی همه ی کاراکترهای سجاوندی که همه ی کاراکترهای علائم دار هستند را برمیگرداند مثل کاراکترهای نقطه و مثبت و غیره .+-*/÷×!@#$%^&*)(_+=?
همانطور که در ابتدای آموزش اشاره شد ، هر کدام از کلاس کاراکترها را اگر با حرف بزرگ آن بنویسیم ، نقیض آن چیزی را که باید پیدا کند ، پیدا میکند یعنی همه ی کاراکترها ، جز آنهایی که بصورت عادی هستند مثلا اگر در مثال بالا ، بنویسیم +P% همه ی کاراکترها بجز کاراکترهای سجاوندی یعنی بجز کاراکترهای .+-*/÷×!@#$%^&*)(_+=? و امثال این کاراکترها ، برگردانده میشود
کلاس کاراکتر نقطه که همه ی کاراکترها را برمیگرداند (این کلاس کاراکتر دیگر نقیض ندارد بلکه فقط میشود محدوده ای برای این کاراکتر مشخص کرد که از کدام کاراکتر تا کدام کاراکتر ، همه ی کاراکتر بین این دو کاراکترِ شروع و پایان را برگرداند)
کلاس کاراکتر a% هم که تمام کاراکترهای حروفی را فقط برمیگرداند (حتما در پترن بالا ، همه ی این کلاس کاراکترها را که توضیح میدهیم ، تست کنید) یعنی بقیه ی کاراکترهای دیگر اعم از عدد و space و ... را شامل نمیشود
کلاس کاراکتر d% همه ی کاراکتر عددی را برمیگرداند (پر واضح هست که D% همه ی کاراکترها بجز عدد را برمیگرداند)
کلاس کاراکتر l% (حرف اِل هست نه حرف یک) همه ی کاراکترِ حروفی (نه بقیه ی انواع کاراکترها) که آنهم فقط با حروف کوچک نوشته شدند را برمیگرداند (پر واضح هست که L% همه ی کاراکترهای حرفی که کوچک نیستند را برمیگرداند)
کلاس کاراکتر u% همه ی کاراکترهای حروفی که با حروف بزرگ نوشته شدند را برمیگرداند (پر واضح هست که L% همه ی کاراکترهای حرفی که بزرگ نیستند را برمیگرداند)
کلاس کاراکتر s% همه ی کاراکترهای فضای خالی یا همان space را برمیگرداند (پر واضح هست که S% همه ی کاراکترهای غیر از space را برمیگرداند)
کلاس کاراکتر مهم w% همه ی کاراکترهای هم حروف و هم عددی را برمیگرداند(حتما این را تست کنید) یعنی کار کلاس کاراکترهای a% و d% را با هم یکجا انجام میدهد (پر واضح هست که W% همه ی کاراکترهای غیر ازحروف و عدد را برمیگرداند)
کلاس کاراکتر x% هم عددهای شانزده دهی (که شامل 0 تا 9 و ABCDEF هستند) را برمیگرداند (X% هم که مشخص هست)









Magic کاراکترهای منفی و ضرب - و * :
مهم ترین و شاید هم اندکی سخت تر و البته بخش جذاب پترن ها ، همین Magic کاراکتر های - و * هست. Magic کاراکتر مثبت که قبلا توضیح داده شد
این Magic کاراکترها (منفی و ضرب) هر چند گاها عملکردی شبیه Magic کاراکتر مثبت دارند اما ماهیت کاملا متفاوتی دارند. Magic کاراکترهای ضرب و منفی ، دو وظیفه را انجام میدهند
Magic کاراکترهای منفی و ضرب ، وظیفه ی الویت بندی پترن کاراکتر یا کلاس کاراکتر (کلا آن قسمت خاص پترن) مربوط به خود را در وهله ی اول دارند بدین معنا که اگر Magic کاراکتر منفی مثلا اگر برای کلاس کاراکتری بیاید ، ابتدا آن کلاس کاراکتر مورد بررسی و جستجو قرار نمیگیرد یعنی ابتدا کلاس کاراکتر یا کاراکتری که الویت برتری دارد (مثلا کاراکتر یا کلاس کاراکتری که Magic کاراکترِ مثبت دارد که الویت برتری دارد ، ابتدا مورد جستجو قرار میگیرد) و حتی اگر آن کلاس کاراکتر مربوط به Magic کاراکتر منفی هم موجود نبود ، مشکلی وجود نخواهد داشت
تذکر مهم : الویت Magic کاراکترها این طور هست که کلاس کاراکتر (منظور a% و ...) یا کاراکتری که اصلا Magic کاراکتر (منظور + و - و *) ندارد باکلاس کاراکتر یا کاراکتری که Magic کاراکترِ مثبت دارد ، هم الویت هستند و بعد از آن ، به ترتیب الویت با Magic کاراکترِ ضرب و بعد از آن هم الویت با Magic کاراکترِ منفی هست یعنی ترتیب الویت ها بصورت + و * و - هست
وظیفه ی دوم این Magic کاراکترهای منفی و ضرب ، شبیه به مثبت هست یعنی مجموع هم نوع آن کلاس کاراکتر یا کاراکتر را برمیگردانند اما تفاوت هایی وجود دارد . Magic کاراکترهای مثبت و ضرب ، بزرگترین جمله (یا نمونه) را برمیگردانند ولی Magic کاراکتر منفی ، کوچک ترین جمله (نمونه) را
مثلا اگر پترنی بنویسیم که در رشته ای ، هر کاراکتری که بین کاراکترهای گیومه " هست را برگرداند ، ولی در رشته ی مورد نظر ، 3 تا از این کاراکترها داشته باشیم ، اگر از Magic کاراکتر مثبت یا ضرب استفاده کنیم ، بین اولین تا آخرین (سومین) کاراکترهای گیومه " هر کاراکتری هست را برمیگرداند اما وقتی از Magic کاراکتر منفی استفاده میکنیم ، بین کوچک ترین جمله (نمونه) که جملات بین دو گیومه ی اول هست (بین گیومه ی اول و دوم) را برمیگرداند و در اجرای بار بعدی حلقه ، جملات و کاراکترهای بین گیومه های بعدی (که گیومه های دوم و سوم) هست را برمیگرداند
برای Magic کاراکترهای هم نوع (که بدیهی هست الویت یکسانی دارند) ، پس از چک کردن بصورت ترتیبی ، اگر هر کدام از آنها موجود نبودند ، اشکالی ندارد
** تذکر بسیار مهم : چون اولین وظیفه ی Magic کاراکترهای منفی و ضرب ، الویت بندی هست (Magic کاراکتر مثبت که همیشه اولین الویت را دارد ، منظورمان نیست) پس فقط یک کاراکتر یا کلاس کاراکتر در پترن ی این Magic کاراکترها را داشته باشند ، مفهوم ندارد و اغلب باعث پیدا نشدن و ارور میشود یعنی مثلا اگر در کل پترنی ، فقط بنویسیم "-d%" چون فقط یک کلاس کاراکتر با Magic کاراکتر منفی آمد ، معنا ندارد . یعنی مثلا باید با یک مجیک کاراکتر دیگر یا بدون کاراکتر بیاید که الویت ها مشخص شود مثلا "-d%p%" بیاید

پس تعریف کامل Magic کاراکترهای مثبت و منفی و ضرب :
مثبت + : اولین و بالاترین الویت را در جستجو در رشته ی اصلی دارد و بزرگترین جمله (نمونه) را برمیگرداند
ضرب * : دومین الویت را در جستجو در رشته ی اصلی دارد و بزرگترین جمله (نمونه) را برمیگرداند
منفی - : سومین الویت را در جستجو در رشته ی اصلی دارد و کوچک ترین جمله (نمونه) را برمیگرداند

تذکرات :
اندکی قلق در Magic کاراکترها هست که بنده به تمام آن پی نبردم ولی تذکراتی که طی تجربه (علمی نیست) میتوانم بدهم این است که :
1) تا میتوانید سعی کنید از قرار دادن Magic کاراکترهای متفاوت در یک پترن ، خودداری کنید (یعنی سعی کنید بیشتر از دو نوع Magic کاراکتر را در یک پترن نیاورید)
2) وقتی از کلاس کاراکترِ نقطه برای یافتن بین دو کاراکترِ خاص استفاده میکنید ، سعی کنید برای این کلاس کاراکترِ نقطه ، Magic کاراکتری که الویت بالاتری نسبت به کاراکتر یا کلاس کاراکترِ اطراف این کلاس کاراکترِ نقطه دارند ، استفاده کنید یعنی برای کلاس کاراکترِ نقطه ، از بالاترین الویت از Magic کاراکترها استفاده کنید
3) سعی کنید چندان از Magic کاراکتر هم نوع ، برای کاراکتر یا کلاس کاراکترهای مختلف استفاده نکنید



24)

[CODE]
s = [[then he said: "it's all right" so he got " to the her home" and do see tv!]]
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(s, "\"(.+)\"", LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

خوب در مثال ها دیگر لازم نیست به الویتِ کاراکترها بپردازیم . الان در این مثال در پترن \" که اول و آخرِ پترن آمد ، چون Magic کاراکتری ندارد با قسمت وسط که کلاس کاراکترِ نقطه ، Magic کاراکترِ مثبت دارد (همانطور که گفته شد) الویتی دقیق برابر هم دارند و هر گاه الویت ها برابر بودند ، دقیق مثل حالت قبل ، باید ترتیب کاراکترها و کلاس کاراکترها و کپچرها ، حفظ شوند) پس مثل روال قبل ، باید ترتیب پترن ها رعایت شود یعنی ابتدا کاراکتر گیومه " جتسجو میشود و تا گیومه ی آینده ، هر کاراکتری بین شان برگردانده میشود
اما در کل 3 تا گیومه داخل رشته ی اصلی قرار دارد . یعنی همان نمونه ، بصورت متوالی تکرار شده پس باید از کدام گیومه تا کدام گیومه ، کاراکترها برگردانده شوند؟
اگر Magic کاراکترِ مثبت باشد ، یعنی بزرگترین جمله یعنی از اولین تا آخرین گیومه (نمونه) برگردانده شود (فرضا اگر 1000 تا گیومه وجود داشت ، باز هم همه ی کاراکترهای بین اولین تا آخرین گیومه برگردانده میشدند) که در این مثال ، رشته ی it's all right" so he got " to the her home برگردانده میشود
حالا فرض کنید در پترن ، برای کلاس کاراکترِ نقطه ، بجای Magic کاراکترِ مثبت ، Magic کاراکترِ منفی بود ، چه میشد؟ یعنی اگر پترن این مثال بصورت :

[CODE]
"\"(.-)\""
[/CODE]

خوب خیلی های شما شاید درست حدس زده باشید اما همانطور که گفته شد ، Magic کاراکترها 2 تا وظیفه دارند که باید هر دوی آنها را حتما چک کنیم)
اولین وظیفه ی Magic کاراکترها ، تعیین الویت برای جستجو بود . برای پترن هایی که Magic کاراکتر ندارند و یا Magic کاراکترِ مثبت دارند (مثل همین چند خط بالا) چک نمیکنیم چون حتما باید ترتیب شان رعایت شود چون بالاترین الویت را دارند ولی برای بقیه ی Magic کاراکترها دانه دانه باید چک شود
چون در اینجا -. از الویت کمتری نسبت به بقیه ی کاراکترهای اطراف خود (منظور پترن های \" در اطراف خود یا هر پترن دیگری) برخوردارند ، پس در ذهن مان آنرا بصورت موقت حذف میکنیم پس چیزی که باقی میماند ، میشود :

[CODE]
"\"\""
[/CODE]

حالا این را معنی میکنیم یعنی چه؟ یعنی هر جا گیومه " دیده شد (کاراکتر شماره 15) تا هر جایی که باز هم همین کاراکتر دیده شد (چون از ذهن مان حذف کردیم ، به این معنا ترجمه نکنیم که هر جایی که دو گیومه ی پی در پی دیده شد یعنی اینکه حتما دو تا گیومه باید پی در پی باشند تا حاصل پیدا شود چون -. بین شان وجود داشت) که کاراکترهای شماره ی 27 و 44 هستند. برای اینکه حالا مشخص کنیم کدام گیومه ، دوباره همان کلاس کاراکتر -. را که از ذهن مان حذف کرده بودیم ، برمیگردانیم و مهم ترین نکته اینجاست که اگر این کلاس کاراکتری که در این مثال magic کاراکترِ منفی گرفت ، بین این دو گیومه (یعنی سرجایی که قرار بوده باشد) ، وجود داشت که برگردانده میشود کاراکتراهیی که وجود داشتند ولی اگر وجود هم نداشت ، مشکلی نیست و بجایش یک رشته ی خالی یعنی "" برگردانده میشود چون الویت کمتری دارند (چه منفی یا ضرب که الویت کمتری دارند همینطورند) که منفی به معنای کوچکترین جمله و نمونه بود پس منظورش گیومه ی بعد از گیومه ای که پیدا شد (گیومه ی شماره 2) هست و در دومین تکرار حلقه ، ادامه ی گیومه های بعدی برگردانده میشود (در اینجا گیومه ی 2 تا 3) پس در حلقه ی اول ، رشته ی it's all right" so he got و در حلقه ی تکرار دوم ، رشته ی to the her home برگردانده میشود
درست است که این روش ، تفاوتی در نتیجه ی یافتن جواب در این مثال نداشت (یعنی از همان ابتدا مشخص بود که کوچک ترین جمله کدام است و نیاز نبود در ذهن مان چیزی را حذف کنیم) اما در مثال های دیگر اگر به این شیوه بررسی نشود ، درست نیست و به جواب نمیرسیم



25)

[CODE]
date = "17.492.03 Array.Madule(arr1)^245_54/x-1+Ywq*365Int +space\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(%d-%a-%s)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]


در این مثال ، همانطور که گفته شد ، کاراکترهایی که Magic کاراکترِ منفی یا ضرب دارند (در این مثال d% و a%) را در ذهن مان حذف میکنیم پس فقط s% میماند . پس به دنبال کاراکترهای فضای خالی در رشته ی اصلی میگردیم آن هم هر بار فقط یک کاراکترِ فضای خالی (چون s% هیچ Magic کاراکتری ندارد)
اولین کاراکترِ space در کاراکتر شماره ی 10 هست پس این کاراکتر فضای خالی برگردانده میشود (حالا در ذهن مان که حذف کرده بودیم d% و a% را برمیگردانیم) . حالا همانطور که گفته شد ، چون هر دو منفی هستند (هم d% و هم a%) پس هم الویت هستند پس اگر هر دو وجود داشتند یا نداشتند یا یکی از اینها وجود داشتند یا نداشتند ، مهم نیست (هر چند در نکات بیان شد که یک Magic کاراکتر در چند پترن یا کلاس کاراکتر تکرار نشود بهتر هست ولی از این قضیه هم در این مثال استفاده کردیم) و باز هم چون قبل از s% کلاس کاراکتر a% آمد (و هم الویت با d% هست) پس ابتدا این مورد چک میشود و در صورت وجود یا عدم وجود a% ، کلاس کاراکتر d% چک میشود
پس میگردیم ، ببینیم که یک کاراکترِ قبل از این فضای خالی (که در کاراکتر شماره ی 10 بود) ، قبل از آن کوچک ترین نمونه مجموع حروف (مجموع هست چون همه ی Magic کاراکترها این خاصیت را دارند و کوچک ترین نمونه هست چون Magic کاراکترِ منفی هست) آمد یا نه . قبل از این فضای خالی ، عدد 3 آمد که از نوع حروف یا a% نیست پس اشکالی ندارد . پس حالا میچرخیم برای کلاس کاراکتر قبل از آن که d% بود یعنی برای عدد . یعنی میچرخیم ببینیم که کاراکترِ قبل از این فضای خالی (که کاراکترِ شماره ی 10 بود) ، مجموع عددی (کوچک ترین نمونه) آمد یا نه که میبینیم این طور هست و مجموع آن ، همان رشته ی 03 ی قبل از آن است پس در اولین اجرای حلقه ، 03 و بعد از آن ، فقط یک کاراکترِ فضای خالی برگردانده میشود (دقت کنید چون در خروجی ، کارکتر فضای خالی ، در سمت راست هست پس برای ما انگار نامرئی هست که میتوانیم مثلا در حلقه ی دیگری ، تعداد کاراکترهایی که هر بار که این حلقه برمیگرداند را نمایش دهیم یا هر کاراکتر را جداگانه نمایش دهیم تا بهتر درک کنیم) پس در اولین اجرا ، رشته ی :

[CODE]
"03 "
[/CODE]

برگردانده میشود .
حالا حلقه به اجرای دوم خود میرود و باز همین همین قضیه تکرار میشود یعنی ابتدا در ذهن مان d% و a% را حذف میکنیم پس کاراکتر فضای خالی که در کاراکترِ شماره ی 51 هست ، برگردانده میشود . حالا این a% را که از ذهن مان حذف کرده بودیم را برمیگردانیم ابتدا
پس میبینیم که یک کاراکتر قبل از این کاراکترِ فضای خالی ، آیا مجموع کاراکترهای حروفی وجود دارد؟ بله که میشود رشته ی "Int" و حالا d% را که از ذهن مان حذف کرده بودیم را قبل از این رشته ای که پیدا شد (یعنی قبل از کاراکتر رشته ی "I" که همان کاراکتر شماره ی 48 هست) برای وجودش چک میکنیم یعنی میبینیم که قبل از این کاراکتر شماره ی 48 ، مجموع کاراکترهای عددی وجود دارد؟ که جواب مثبت هست و رشته ی "365" هست . پس در اجرای بار دوم حلقه ، رشته های "365" و "Int" و یک کاراکترِ فضای خالی بعد از آن برگردانده میشود (حواسمان به کاراکتر فضای خالی باشد) یعنی میشود :

[CODE]
"365Int "
[/CODE]

در اجرای بار سوم حلقه ، مشخص هست که باز هم برای فضای خالی (کاراکترِ بعد از کاراکتر شماره ی 51) جستجو میشود . باز هم به همین منوال . خود کاراکتر شماره ی 52 ، فضای خالی هست که برگردانده میشود . در قدم بعدی ، برای مجموع حروف a% قبل از این کاراکتر (یعنی قبل از کاراکترِ شماره ی 52 که میشود 51) جستجو میشود که کاراکتر شماره 51 چون فضای خالی هست و حروف نیست پس a% برای آن بی نتیجه هست . بنابراین برای مجموع عدد a% در قبل از کاراکتر space (یعنی قبل از کاراکترِ شماره ی 52 که میشود 51) جستجو میشود که همانطور که میدانید ، کاراکتر شماره 51 چون فضای خالی هست و عدد نیست پس d% برای آن بی نتیجه هست پس هم d% و هم a% برای آن یافت نمیشود که اشکالی ندارد چون Magic کاراکتر با الویت پایین داشتند . پس در اجرای بار سوم ، فقط همان تک کاراکترِ فضای خالی که ابتدا برگردانده شده بود ، برگردانده میشود
در اجرای حلقه در دفعات بعدی (تا اجرای بار هفتم) هم همینطور فقط هر بار تک کاراکترهای فضای خالی (که بین کاراکترهای شماره ی 51 تا 58 هستند) برگردانده میشود
در اجرای بار هشتم حلقه ، عرض شود که در این مثال ، رشته ی "n\" در رشته ی اصلی را به عنوان فضای خالی شناسایی میکند (چرا را دقیقا نمیدانم) پس با همان روال ، رشته ی :

[CODE]
"space "
[/CODE]

برگردانده میشود



26)

[CODE]
date = "17.492.03 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(.*)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

خوب مشخص هست که این پترن ، تمام رشته ها را انتخاب میکند یعنی در اجرای بار اول ، رشته ی :

[CODE]
"17.492.03 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^
*"
[/CODE]

برگردانده میشود (بجای n\ به خط بعدی میرود و بجای a\ چیزی شبیه ستاره چاپ میشود که بدیهی است)
اما طبق نکاتی که برای Magic کاراکترها گفته شد ، در اجرای دفعه ی بعدی با آنکه تمام مقادیر برگردانده شدند و کاراکتر دیگری در رشته ی اصلی وجود ندارد ، چون یک Magic کاراکتر با الویت کمتر (ضرب) را فقط برای یک کلاس کاراکتر آوردیم و کلاس کاراکتر دیگری با الویت متفاوت نیاوردیم ، در دفعات بعدی هم اجرا میشود (حلقه ی بی نهایت) که این بار برخلاف معمول ، متغییر LastChar یک واحد از متغییر FirstChar کوچکتر میشود (در دفعات حلقه ی بعد برای همیشه ) و متغیر Content1 هم تا آخر رشته ی خالی را برمیگرداند که همانطور که گفته شد یا باید از Magic کاراکترهای متفاوت در پترن استفاده کنیم یا شرط حلقه (if داخلی) را به صورت زیر تغییر دهیم :

[CODE]
date = "17.492.03 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(.*)",LastChar+1)
if Content1==nil or (LastChar<FirstChar and Content1=="") then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]



27)

[CODE]
date = "17.492.03 ^_A38rray25.MaduleVersion5*(arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +space^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([%p%s]*[%w]*)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

این یکی از مثال های مهم هست (ولی نه اینکه سخت باشد)
میدانیم که Magic کاراکترها (مثبت و ضرب و منفی) برای کپچرهای کلوشه ، یک کاراکتر بعد از بسته شدن کلوشه میآیند واگر کاراکترهای + و * و - داخل یا قبل یا هر کجای دیگر جز جایی که گفته شد بیایند ، به عنوان کاراکتری برای جستجو در رشته ی اصلی در نظر گرفته میشوند
پس در پترن این مثال ، هر دو کلوشه ، Magic کاراکتر ضرب را دارند و چون Magic کاراکتر یکسانی دارند ، همانگونه که گفته شد ، به ترتیب چک میشوند یعنی ایتدا داخل کپچر کلوشه اول چک میشد و اگر وجود نداشت ، داخل عبارت بعدی آن یعنی داخل کلوشه ی بعدی چک میشود و ...
از قبل میدانیم ، داخل یک کلوشه ، پترنی نوشته شود ، ترتیب آن مهم نیست
پس ایتدا ، داخل کلوشه ی اول که s%p% هست ، در کاراکترِ اول در رشته ی اصلی جستجو میشود بدین معنا که کاراکتر اولِ رشته ی اصلی که 1 هست ، آیا از نوع فضای خالی هست؟ نه . از نوع کاراکترهای سجاوندی چطور؟ نه
پس برای کلوشه ی اول ، جوابی یافت نشد ولی چون الویت های دو کلوشه در یک سطح هست ، پس جواب ندادن یکی ، باعث میشود کلوشه یا همان عبارت بعدی جستجو شود (اما همانطور که گفته شد ، اگر در کل پترنی ، فقط عبارت هایی که با Magic کاراکتر های یکسان بکار برده شد ، باید حداقل برای یکی از آنها ، مقداری یافت شود یعنی نمیشود هیچ مقداری برای هیچ کدام یافت نشود) لذا در کارکتر اول رشته ی اصلی ، این بار (نه اینکه دو اجرای بعدی حلقه باشیم) کلوشه ی دوم که w% هست چک میشود. آیا کاراکتر اول که عدد 1 هست ، از نوع w% که همان حرف یا عدد هست ، هست؟ بله
پس چون Magic کاراکتر ضرب برای این کلوشه وجود دارد ، مجموع عبارت و کاراکترهای عدد و حروف را که در اجرای بار اول همان رشته ی "17" میشود ، برگردانده میشود
برای دفعات بعدی تکرار حلقه هم دقیقا به همین روش. بار دوم کاراکتر سوم در رشته ی اصلی که نقطه هست که از نوع یافت شده در کلوشه ی اول که همان p% هست پیدا شد . حالا این بار چون پیدا شد ، برای کلوشه ی دوم ، بک کاراکتر بعد از این کاراکتر (یک کاراکتر بعد از کاراکتر نقطه که همان کاراکتر شماره ی 4 که عدد 4 است) جستجو میشود یعنی جستجو میشود که عدد 4 ، جزء w% هست؟ بله پس کل نوع عدد و حروف (w%) انتخاب میشود که رشته ی "492" میشود . پس برای بار دوم برای کلوشه دوم که رشته ی نقطه بود و در ادامه ی آن رشته ی 492 برگردانده میشود که کلا میشود رشته ی "492."
بار سوم هم به همین ترتیب رشته "03."
بار چهارم باز هم کلوشه ی اول برای کاراکتر شماره 10 که فضای خالی هست جستجو میشود . چون جزء s% هست پس انتخاب میشود و کاراکترهای بعدی آن هم چون جزء کاراکترهای سجاوندی (در کلوشه ی اول) هستند ، انتخاب میشوند و کاراکتر بعد از آن هم که رشته ی "A" هست ، کلوشه ی دوم برای آن جستجو میشود. پس تا رشته ی "A38rray25" انتخاب میشود پس برای بار چهارم رشته ی :

[CODE]
"^_A38rray25"
[/CODE]

برگردانده میشود
به همین ترتیب بار پنجم :

[CODE]
".MaduleVersion5"
[/CODE]

بار ششم :

[CODE]
"*(arr1"
[/CODE]

هفتم :

[CODE]
") ^245"
[/CODE]

هشتم :

[CODE]
"_54"
[/CODE]

نهم :

[CODE]
"/x"
[/CODE]

دهم :

[CODE]
"-1"
[/CODE]

یازدهم :

[CODE]
"+Ywq"
[/CODE]

دوازدهم :

[CODE]
"*+365Int"
[/CODE]

سیزدهم :

[CODE]
" +space"
[/CODE]

چهاردهم :

[CODE]
"^_"
[/CODE]


اما نکته ی مهمی که در این مثال نهفته هست و قبلا هم کار شده ، تکرار حلقه برای بار پانزدهم و از آن به بعد هست . چون در کل پترن ، از Magic کاراکترهای هم نوع و آنهم با الویت کم (ضرب یا منفی) استفاده شده پس مثل مثال قبل ، حتی اگر حلقه هم تا رشته ی آخر آن یافت شود ، باز ادامه میباید تا حلقه ی بی نهایت و همانطور که گفته شد ، شرط if داخل حلقه را باید درست کرد :

[CODE]
date = "17.492.03 ^_A38rray25.MaduleVersion5*(arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +space^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([%p%s]*[%w]*)",LastChar+1)
if Content1==nil or (LastChar<FirstChar and Content1=="") then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]



28)

[CODE]
date = "17.492.03 ^_A38rray25.MaduleVersion5*(arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +space^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([%p%s]*[%w]-)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

این مثال مثل مثال قبل هست فقط در پترن ، برای کلوشه ی دوم ، بجای Magic کاراکترِ ضرب ، Magic کاراکترِ منفی قرار دادیم
خوب در این مثال چون Magic کاراکترِ ضرب بر Magic کاراکترِ منفی الویت دارد پس کلوشه ی دوم را از ذهن مان حذف میکنیم و کلوشه ی اول ، باید محتوایی برایش یافت شود اما اگر محتوایی برای اولین کلوشه یافت نشود ، چون کل پترن ، فقط از Magic کاراکترهای با الویت پایین (منفی و ضرب) استفاده شد ، در حلقه ی بی نهایت گیر میکند لذا کلوشه ی اول که s%p% هست ، در اولین کاراکتر رشته ی اصلی که 1 هست ، جستجو میشود و چون 1 کاراکتری از جنس s% و p% نیست پس حلقه در بی نهایت گیر میکند که برای رفع این مشکل ، یا باید شرط if داخل حلقه را مثل قبل درست کنیم یعنی بجایش بنویسیم :

[CODE]
if Content1==nil or (LastChar<FirstChar and Content1=="") then
[/CODE]

یا اینکه در پترن ، از هیچ Magic کاراکتری استفاده نکیم که در این صورت ، کاراکتر مورد نظر ، الویتی برابر با Magic کاراکتر مثبت دارد یا اینکه از Magic کاراکتر مثبت استفاده کنیم مثلا پترن را این جوری بنویسیم که w% آخری هیچ Magic کاراکتی ندارد :

[CODE]
"([%p%s]*[%w]-%d)"
[/CODE]

یا Magic کاراکترِ مثبت دارد :

[CODE]
"([%p%s]*[%w]-%d+)"
[/CODE]

که در هر صورت معنا و هدف پترن عوض میشود پس این مهم است که از ابتدا ، روی الگوریتم درست در پترن ها کار کنیم
در همین مثال ، شماره ی 28 ، اگر در رشته ی اصلی همان ابتدا و به عنوان اولین کاراکتر ، یکی از کاراکتر از نوع هایی که در کلوشه ی اول بود را اضافه میکردیم (مثلا مینوشتیم "17_" یعنی یک آندرلاین همان ابتدا اضافه میکردیم) مشخص است که چون یکی از نوع های داخل کلوشه (از نوع p%) بود ، پس در اولین بار اجرای حلقه ، رشته ی "17_" برگردانده میشد ولی در اجرای دوم به بعد حلقه ، مثل حالت بالا که توضیح داده شده ، در حلقه ی بی نهایت گیر میکرد
*** پس این قضیه بسیار مهم است که همان ابتدا چک کنید ببینید در پترن تان آیا همه ی کاراکترهای تان ، Magic کاراکترهایی با الویت پایین دارند یا خیر یعنی اینکه چک کنید و ببینید همه ی کاراکترهایتان (اعم از کلاس کاراکتر و کپچرها و کاراکترهای معمولی و غیره) ، آیا Magic کاراکترِ منفی یا ضرب را فقط دارند یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد پس با دستورات شرط عادی ، حلقه در بی نهایت گیر میکند



29)

[CODE]
date = "17.492.03 ^_A38rray25.MaduleVersion5*(arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +space^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([%p%s]*[%w]+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end

[/CODE]

این مثال مثل مثال قبل هست فقط در پترن ، برای کلوشه ی دوم ، بجای Magic کاراکترِ منفی، Magic کاراکترِ مثبت قرار دادیم
کلوشه ی اول ضرب و کلوشه ی دوم مثبت است . همانطور که میدانیم ، Magic کاراکترِ مثبت ، الویت بیشتری دارد پس در ذهن مان کلوشه ی اول را حذف میکنیم. پس نوع کلوشه ی دوم که w% یعنی حروف و عدد هست را میبینیم در اولین کاراکترِ رشته ی اصلی آمد یا نه؟
بله آمد پس چون Magic کاراکتر مثبت دارد ، همه و مجموع آن عدد را که میشود "17" انتخاب میشود. حالا کلوشه ی اول را که قبل از کلوشه ی دوم بود را دوباره در ذهن مان میاوریم . چون کلوشه ی اول ، قبل از کلوشه ی دوم هست ، پس یک کاراکتر قبل از اولین کاراکترِ محتوای کلوشه ی دوم (که 1 هست) را برای s%p% جستجو میکنیم و هیچ نتیجه ای یافت نمیشود (چون قبل از اولین کاراکتر ، کاراکترِ دیگری وجود ندارد) و چون ضرب ، الویت کمتری دارد نسبت به مثبت ، پس پیدا نشدن نتیجه ، هیچ اشکالی ندارد پس در اولین اجرای حلقه ، رشته ی "17" برگردانده میشود
در دومین اجرای حلقه هم همینطور. از سومین کاراکتر و از آن به بعد در رشته ی اصلی، دنبال حروف یا عدد که همان w% یا کلوشه ی دوم هست ، جستجو میشود که نتیجه کاراکتر چهارم تا تا ششم که "492" هست میشود . حالا قبل از اولین کاراکترش یعنی قبل از عدد 4 ، دنبال محتوای اولین کلوشه که s%p% بود جستجو میشود که قبل از آن ، نقطه که جزء کاراکترهای سجاوندی هست ، یافت میشود پس نتیجه رشته ی "492." میشود
در سومین اجرا هم به همین گونه رشته ی "03." برگردانده میشود
در چهارمین اجرا ، باز هم ابتدا دنبال کلوشه ی دوم که حروف یا عدد هست پس رشته ی "A38rray25" پیدا میشود و قبل از "A" در این رشته هم دنبال محتوای کلوشه ی اول گشته میشود و اگر وجود داشت ، لحاظ میشود پس یک space و کاراکترهای ^ و _ قبل از آن برگردانده میشود که کلا میشود رشته ی :

[CODE]
^_A38rray25
[/CODE]

پنجمین اجرا :

[CODE]
".MaduleVersion5"
[/CODE]

که اغلب شبیه مثال شماره ی 27 هست
نکته ی این مثال اینجاست که چون در این مثال از Magic کاراکتر با بزرگترین الویت یعنی Magic کاراکتر مثبت استفاده شد ، پس حلقه در بی نهایت گیر نمیکند (حتی اگر برای آن مقداری یافت نشود که در آن صورت جوابی پیدا نمیشود نه اینکه مثل قبلی ، در حلقه ی بی نهایت گیر کند)



30)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015.11.29 (christian 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1, Content2, Content3 = string.find(MainStr, "([^%d.+]+)(.-)(%d*)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1 .."\n"..Content2 .."\n"..Content3, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

یکی از مهم ترین مثال هاست
پرانتز اول که همان کلوشه هم در آن هست ، magic کاراکترِ مثبت آمده که مشخص هست نسبت به پرانتز دوم که magic کاراکتر منفی و سومی که magic کاراکتر ضرب آمد ، الویت دارد پس در ذهن مان پرانتزهای دوم و سوم را حذف میکنیم
همانطور که در چندین مثال قبل بررسی شد ، جواب پترن :

[CODE]
([%d.+]+)
[/CODE]

در 2 بار اجرا ، به ترتیب رشته های "2015.11.29" و "1394" میشد
اگر دقت کنید ، اول کلوشه علامت ^ آمد که گفتیم اگر در اینجا بیاید ، به معنای معکوس آن عبارت هست که در اینجا یعنی همه ی کاراکترها بجز رشته های "2015.11.29" و "1394" پس میشود 3 بار یعنی 3 رشته ی :

[CODE]
"this year is "
[/CODE]

و

[CODE]
" (christian "
[/CODE]

و

[CODE]
" solar)"
[/CODE]

با احتساب فضای خالی آن که باید دقت کنید
پس برای اجرای اولین بارِ حلقه رشته ی

[CODE]
"this year is "
[/CODE]

برگردانده میشود آنهم فقط جواب قسمت داخل کلوشه یا پرانتز اول . خوب حالا جواب پرانتز دوم و سوم میماند . چون باز Magic کاراکترِ ضرب ، از Magic کاراکترِ منفی بیشتر الویت دارد پس به سراغ پرانتز سومی میرویم و دومی را در ذهن مان حذف میکنیم یعنی تصویر میکنیم که این طور نوشته شده پترن مان :

[CODE]
"([^%d.+]+)(%d*)"
[/CODE]

یعنی بعد از جواب آخرین کاراکتری که در پرانتز اول که همان آخریم کاراکترش space بود ، از این کاراکتر به بعد ، دنبال عدد بگرد. وقتی از این کاراکتر space (کاراکتر شماره ی 13) به بعد دنبال عدد میگردیم ، 2 تا مجموع عدد پیدا میکنیم که یکی جوابش رشته ی "2015" میشود و دیگری (آخری) رشته ی "1394"
اما کدام یک از این اعداد جواب سومین پرانتز مان هست؟
جواب این سئوال در Magic کاراکترِ (علامت) عبارت قبلی هست یعنی چون عبارت یا پرانتز قبلی که Magic کاراکتر اش منفی بود ، یعنی کوتاه ترین جمله و نزدیک ترین جمله به جواب عبارت پرانتز اول را بیای نه بزرگترین را پس جواب پرانتز سوم یعنی d% رشته ی "2015" میشود
خوب جواب سومین پرانتز که رشته "2015" میشود و دقیق از کاراکتر قبل از آن (space) هم که جواب پرانتز یا همان کلوشه ی اولی هست پس در اینجا دومی که (-.) بود جوابش چه میشود؟ پس جوابی برایش پیدا نشد و چون Magic کاراکتر منفی دارد ، اگر هم جوابی برایش پیدا نشود ، ایرادی ندارد بنابراین در خروجی بجای پرانتز دومی رشته ی "" چاپ میشود (دقت کنید که این رشته حاوی space یا فضای خالی نیست هر چند در اجرا شبیه فضای خالی چاپ میشود
پس برای پرانتز اول یا متغییر Content1 ، رشته ی :

[CODE]
"this year is "
[/CODE]

و برای پرانتز دوم یا متغییر Content2 رشته ی :

[CODE]
""
[/CODE]

و برای پرانتز سوم یا متغییر Content3 رشته ی :

[CODE]
"2015"
[/CODE]

برگردانده میشود.
در اجرای بار دوم حلقه هم بعد از کاراکتر "29" جستجو میشود که اگر همین ترتیب را رعایت کنید ، برای پرانتز اول ، رشته ی :

[CODE]
" (christian "
[/CODE]

و برای پرانتز دوم رشته ی :

[CODE]
""
[/CODE]

و برای پرانتز سوم رشته ی :

[CODE]
"1394"
[/CODE]

برگردانده میشود
در سومین اجرای حلقه ، و برای پرانتز اول رشته ی :

[CODE]
" solar)"
[/CODE]

و برای دو تا پرانتز دیگر ، مقداری یافت نمیشود و چون الویت کمتری نسبت به پرانتز اول دارند ، پیدا شدن یا نشدن جواب در نتیجه ی پرانتز اول تاثیری ندارد پس مقدار پرانتز دوم و سوم هم میشود :

[CODE]
""
[/CODE]


تذکر مهم : بر اساس تجربه ، سعی کنید اگر از کلاس کاراکترِ نقطه برای انتخاب تمامی یا بخشی از کاراکترهای بین دو علامت خاص که استفاده میکنید ، علامتِ Magic کاراکتر را برای کلاس کاراکترِ نقطه ، مثبت در نظر بگیرید نه منفی یا ضرب یعنی (+.)




31)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015.11.29 (christian 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1, Content2, Content3 = string.find(MainStr, "([^%d.+]+)(.*)(%d+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1 .."\n"..Content2 .."\n"..Content3, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

همان مثال قبلی هست فقط Magic کاراکترهای پرانتز دوم و سوم تغغیر کرد
جواب پرانتز اول که مشخص بود میشود رشته ی :

[CODE]
"this year is "
[/CODE]

Magic کاراکترِ پرانتز سوم چون باز الویت دارد ، این پرانتز محتویاتش جستجو میشود یعنی بعد از کاراکتر شماره ی 13 که فضای خالی هست ، برای پرانتز سوم که d% هست یعنی برای عدد جستجو میشود که مثل قبل ، دو عدد "2015" و "1394" یافت میشود
اینکه کدام عدد انتخاب شود ، بستگی یه Magic کاراکتر پرانتز قبلی یا پرانتز دومی دارد که ضرب هست یعنی بزرگترین و دورترین جمله و نمونه انتخاب شود که دورترین عدد نسبت به جواب و رشته ی پرانتز اول ، عدد و رشته ی "1394" هست تا کاراکتر های مابین شان (یعنی کاراکترهای ما بین پرانتز اول که رشته ی "this year is " بود و رشته ی "1394") همان جواب رشته ی دوم شود پس جواب ها به این صورت میشود :

پرانتز اول یا مقدار متغییر Content1 :

[CODE]
"this year is "
[/CODE]

پرانتز دوم یا مقدار متغییر Content2 :

[CODE]
"2015.11.29 (christian 139"
[/CODE]

پرانتز سوم یا مقدار متغییر Content3 :

[CODE]
"4"
[/CODE]

تذکر : اینکه چرا جواب پرانتز سوم یا همان متغییر Content3 ، بجای اینکه کل رشته ی "1394" شود (چون علامت Magic کاراکتر مثبت دارد که یعنی مجموع کاراکتر آن نوع که عدد هست) فقط تک کاراکترِ و رشته ی "4" شد ، دلیل اش را نمیدانم






تمرین (بدون توضیح)

32)

[CODE]
MainStr = "this year is 2015.11.29 (christian 1394 solar)"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1, Content2 = string.find(MainStr, "(.-)(%d-)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1 .."\n"..Content2, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

در حل این مثال ، به نکته ای که در خط آخر مثال شماره ی 30 گفته شد ، دقت کنید
تذکر مهم : بر اساس تجربه ، سعی کنید اگر از کلاس کاراکترِ نقطه برای انتخاب تمامی یا بخشی از کاراکترهای بین دو علامت خاص که استفاده میکنید ، علامتِ Magic کاراکتر را برای کلاس کاراکترِ نقطه ، مثبت در نظر بگیرید نه منفی یا ضرب یعنی (+.)



تمرین (بدون توضیح)

33)

[CODE]
date = "17.492.03 ^Array.MaduleVersion5*(arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +space^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(.-)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]







Magic کاراکترِ علامت سئوال (علامت سئوال انگلیسی) ? :

آخرین Magic کاراکتر علامت سئوال هست که ماهیت اش کلا با بقیه فرق دارد . اگر Magic کاراکترِ علامت سئوال بعد از یک کاراکتر یا کلاس کاراکتر یا کپچر کلوشه ای یا هر چیز دیگری بیاید ، اولا دیگر نمیشود از Magic کاراکتر دیگری مثلا مثبت و منفی و ضرب استفاده کرد پس کاراکتری که Magic کاراکترِ علامت سئوال میپذیرد ، فقط یک کاراکتر از همان نوع (مثلا عدد) را میتواند برگرداند نه مجموع آنرا و دوما بدین معناست که کاراکتر مورد نظر ، اگر وجود داشته باشد ، گذاشته شود وگرنه وجود هم نداشت ، مهم نیست (مثل الویت بندی Magic کاراکترها مثلا مثل Magic کاراکترِ منفی که پایین ترین الویت را داشت اما فرقش با Magic کاراکترِ منفی در این است که Magic کاراکترِ منفی ، مجموع کاراکتر همان نوع را برمیگرداند ولی Magic کاراکترِ علامت سئوال تنها یک کاراکتر را برمیگرداند)



34)

[CODE]
date = "+17.492.03 -28 74 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "(%a?%d+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

همانطور که میدانیم ، Magic کاراکترِ علامت سئوال ، کمترین الویت را دارد پس در اجرای هر بار از حلقه ، a% را از ذهن مان پاک میکنیم بنابراین فقط به دنبال مجموع عدد میگردیم و بعد از یافتن عدد ، اگر فقط یک کاراکترِ قبل از این عدد (چون Magic کاراکترِ علامت سئوال فقط تک کاراکتر را برمیگرداند) از نوع حروف بود ، آن هم در جواب گنجانده میشود و اگر نبود هم که مهم نیست پس در بار ال ، رشته ی "17" برگردانده میشود و چون قبل از عدد 1 از آن ، کاراکتری وجود ندارد که بخواهد از نوع حرف باشد یا نه ، پس در دفعه ی اول کلا فقط همین رشته برگردانده میشود
در دفعه ی دوم به بعد هم به ترتیب رشته های 492 و 03 و 28 و 74
در بار ششم ، عدد 25 یافت میشود (بعد از رشته ی "Array") و چون کاراکتر قبل از کاراکتر اول آن (قبل از عدد "2") ، کاراکتری از نوع حروف وجود دارد پس فقط همین یک کاراکترِ قبل از آنرا برمیگرداند که کلا رشته ی "y25" برگردانده میشود
بار هفتم هم به همین ترتیب رشته ی "n5" برگردانده میشود
و میتوانید تا آخر جواب ها را همینطور چک کنید ...



35)

[CODE]
date = "+17.492.03 -28 74 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([+-]?%d+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]

یکی از کاربردهای Magic کاراکترِ علامت سئوال ، در قضیه ی یافتن علائم قبل از عدد مثل مثبت یا منفی بودن عدد هست :
باز هم مشخص است که در این پترن اگر قبل از عددی ، علامت های مثبت یا منفی در رشته ی اصلی بیایند ، به همراه عدد ، آن علائم را برمیگرداند و اگر هم که نیامده باشد ، فقط عدد را برمیگرداند
پس در اجرای بار اول ، رشته ی "17+" و بار دوم به بعد رشته های 492 و 03 و 28- و .... که آخری هم 365+ را برمیگرداند
این مثال با کد زیر هم تقریبا برابری میکند (بجای علامت سئوال از منفی استفاده شد که البته فرق شان را میدانیم) :



36)

[CODE]
date = "+17.492.03 -28 74 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
LastChar = 0
var=false
while var==false do
FirstChar, LastChar, Content1 = string.find(date, "([+-]-%d+)",LastChar+1)
if Content1==nil then
var=true
break;
else
Dialog.Message("Notice", FirstChar.."\n"..LastChar.."\n"..Content1, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
end
[/CODE]




نکته جدید و مهم :
اگر تابع string.find را در شرطی بکار ببریم که با علامت ^ پترن آن شروع شود ، آن نوع پترن را در ابتدای رشته ی اصلی ، چک میکند مثلا :



37)

[CODE]
date = "17.492.03 -28 74 ^_ __ __Array25.M*aduleVersion5*( )( Arr1) ^245_54/x-1+Ywq*+365Int +sp*ace^_\n\a"
if string.find(date, "^%d") then
Dialog.Message("Notice", "string begining with digit", MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
else
Dialog.Message("Notice", "string Dont begining with digit", MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
[/CODE]





تابع string.gsub :
دقت کنید این تابع را با تابع string.sub که برای بریدن رشته بود و توضیح داده شده بود ، اشتباه نگیرید. این تابع برای جایگزین کردن یه رشته بجای رشته یا پترن مورد نظر در رشته ی اصلی بکار میرود
دارای 4 آرگومان و 2 خروجی برای تابع هست
در آرگومان اول ، مثل تابع string.find رشته ی اصلی که برای جستجو برای جایگزین کردن را میدهیم
در دومین آرگومان هم باز هم مثل همان تابع ، رشته ای به عنوان پترن یا حتی رشته ی معمولی ای میدهیم تا اگر این رشته در رشته ی اصلی (آرگومان شماره اول) جستجو و یافت شد ، رشته ای که در آرگومان شماره ی سوم دادیم را جایگزین آن کند
در سومین آرگومان ، رشته و حتی رشته ای به عنوان پترن ای میدهیم که اگر مقدار رشته ی آرگومان دوم در رشته ی آرگومان اول (اصلی) یافت شد ، این رشته ی شماره ی 3 را جایگزین رشته ی شماره ی 2 در رشته ی اصلی (آرگومان اول) کند (در این آرگومان حتی بجای رشته میشود تابع هم نوشت که میتوانید برای آموزش نوشتن تابع در این آرگومان ، به سایت اصلی لوا سر بزنید)
چهارمین آرگومان که اختیاری است ، یک عددی را میدهیم که فقط به تعداد آن اگر مقداری یافت شد ، جایگزین شود نه به تعداد همه ی مقادیری که این تابع یافت کرد یا به اصطلاح Match کرد (به مثال 39 دقت کنید ، متوجه منظور میشوید)

این تابع اگر مقداری را که در آرگومان دوم به عنوان رشته ی پترن یا رشته ی معمولی دادیم را در رشته ی اصلی (رشته ای که در آرگومان اول دادیم) را پیدا کرد ، 2 خروجی را برمیگرداند. اولین خروجی تابع (متغییر تابع) ، رشته ی اصلاح شده و جایگزین شده (رشته ی سوم که بجای رشته ی دوم در رشته ی اول جایگزین شد) را برمیگرداند و دومین خروجی تابع ، در صورتی که آرگومان چهارمی داده شود آنرا برمیگرداند وگرنه تعداد مواردی که یافت شد (تعداد مواردی که آرگومان دوم در آرگومان اول وجود داشت) یا به اصطلاح تعداد Match ها را برمیگرداند و اگر هم مقداری یافت نشود ، در اولین متغییر خروجی ، nil برگردانده میشود

*** تذکر مهم : در تابع string.gmatch مثل تابع string.find نیست که هر بار برای یافتن مقدار بعدی ، آنرا در حلقه ای قرار دهیم که شماره ی کاراکترِ آنرا در آرگومان سوم تابع string.find میدادیم . تابع string.gmatch اتوماتیک رشته ی آرگومان دوم را در همه ی کاراکترهای رشته ی آرگومان اول جستجو میکند یعنی بدون استفاده از حلقه ، کار حلقه و آرگومان سوم تابع string.find را انجام میدهد و نتیجه را برمیگرداند



38)

[CODE]
MainStr = "Today is 2015/12/3, firm"
ModifiedStr, MatchNumber = string.gsub(MainStr, "%a+", "word\n")
Dialog.Message("Notice", ModifiedStr.."\n"..MatchNumber , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

در خط دوم ، پترن (در آرگومان دوم) را در رشته ی اصلی (آرگومان اول) جستجو میکند و هر گاه مقداری یافت ، آرگومان شماره سوم را جایگزین آن میکند
خوب پترن +a% که مشخص هست . اولین مقداری که پیدا میکند رشته ی "Today" در رشته ی اصلی هست (به مقادیری که پیدا میشود ، Match هم میگویند یعنی الان رشته ی "Today" اولین match ماست). خوب همانطور که گفته شد ، تابع string.gmatch مثل تابع string.find نیست که برای پیدا کردن match ها یا مقادیری که در پترن داده شد ، در حلقه ای قرار دهیم برای اینکه تا آخرین کاراکترِ رشته ی اصلی ، برای جستجو چک کند. تابع string.gmatch اتوماتیک خودش همه ی کاراکترهای رشته ی اصلی را برای جستجو چک میکند پس برای جستجو به سراغ کاراکتر بعدی که space و از آن به بعد هست میرود . بنابراین دومین مقدار (دومین Match) یافت شده ، رشته ی "is" در رشته ی اصلی است و به همین ترتیب ، سومین match آن هم رشته ی "firm" میشود
خوب حالا کار این تابع این هست که سومین آرگومان که رشته ی "word\n" هست را جایگزین این مقادیر یا match هایی که پیدا شد ، قرار میدهد یعنی بجای رشته های "Today" و "is" و "firm" در رشته ی اصلی ، رشته ی "word\n" را قرار میدهد (میدانیم که هر کجا "\n" آمد ، این مقدار چاپ نمیشود یعنی به خط پایین تر میورد) پس ابتدا رشته ی "word" چاپ میشود و به خط بعدی میرود و سپس کاراکتر space چاپ میشود (همان کاراکتری که بین رشته های "Today" و "is" بود) و سپس باز هم رشته ی "word" چاپ میشود و به خط بعدی میرود و سپس دوباره کاراکتر space چاپ میشود (همان کاراکتری که بین رشته های "is" و "2015/12/3" بود) و سپس رشته ی

[CODE]
"2015/12/3,"
[/CODE]

و سپس دوباره کاراکتر space چاپ میشود (همان کاراکتری که بین رشته های "2015/12/3," و "firm" بود) و سپس رشته ی "word" چاپ میشود و به خط بعدی میرود و در اولین متغییر تابع string.gsub ذخیره میشود پس در متغییر ModifiedStr رشته ی زیر ذخیره میشود :

[CODE]
"word
word
2015/12/3, word
"
[/CODE]

در دومین متغییر این تابع هم تعداد مواردی که یافت شد یا همان تعداد match ها که 3 تا بودند به عنوان عدد ذخیره میشود (به عنوان عدد) (دقت کنید در صورتی که چهارمین آرگومان این تابع داده نشود) پس مقدار MatchNumber مقدار عدد 3 میشود



39)

[CODE]
MainStr = "Today is 2015/12/3, firm"
ModifiedStr, MatchNumber = string.gsub(MainStr, "%a+", "word\n", 2)
Dialog.Message("Notice", ModifiedStr.."\n"..MatchNumber , MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همان مثال قبلی هست ولی در خط دوم ، چهارمین آرگومان هم به آن داده شد
در چهارمین آرگومان که الان عدد 2 دادیم ، به این معناست که مقادیر و match هایی که تا دو تای اول فقط پیدا شدند را جایگزین شود و هر چند تا match هایی که بعد از آن پیدا شدند ، کاری نداشته باشد بنابراین فقط برای دو مقدار اولی که یافت شد یعنی بجای دو match اول که یافت شد یعنی فقط بجای رشته های "Today" و "is" رشته ی "word" قرار میدهد نه بجای همه ی match های یافت شده پس به رشته ی "firm" کاری ندارد پس در متغییر ModifiedStr رشته ی زیر ذخیره میشود :

[CODE]
"word
word
2015/12/3, firm"
[/CODE]

ذخیره میشود
در متغییر MatchNumber هم تعداد match هایی که جایگزین شدند ذخیره میشود پس آرگومان شماره ی 4 در صورت وجود ، جایگزین آن میشود پس مقدارش 2 میشود

** تذکر مهم : اگر بجای آرگومان چهارم ، مقدار عددی منفی یک -1 را بدهیم ، دیگر هیچ مقداری که یافت هم شده باشد جایگزین آن نمیشود (حتی اگر آرگومان سوم که همان آرگومان بنام replace هست ، مقدار داشته باشد)














Capture پرانتز در تابع string.gmatch :


مفهوم کپچر پرانتز در تابع string.find و بقیه ی توابع (بجز تابع string.gmatch) را میدانیم و کار کردیم ولی مفهوم این کپچر در تابع string.gmatch متفاوت است
در این تابع ، هر گاه در آرگومان pattern ها (آرگومان دوم) کپچرِ پرانتز بیاید و بعد از آن در آرگومان replacment (آرگومان سوم) ، کاراکتر یا علامت % بگذاریم و بعد از این کاراکتر ، عدد بنویسیم ، منظور همان محتوای شماره های پرانتز در آرگومان دوم هست (به تصویر بالا خوب دقت کنید) مثلا در تصویر بالا ، در آرگومان سوم ، وقتی نوشتیم 3% منظورمان محتوای پرانتزِ سوم در آرگومان دوم (که همان d% هست) ، هست. محتوای پرانتز سوم هم طبق تصویر بالا ، رشته ی "1" میشود . از آن طرف هم در آرگومان سوم (replacement) هر رشته ای که آمد جایگزین رشته ی دوم در رشته ی اول میشود پس در خروجی این تابع ، در رشته ی اصلی ، ابتدا %3 که همان رشته ی "1" هست نوشته میشود (اما در رشته ی اصلی ، رشته ی "version" ابتدا نوشته شده هست که میبینیم) و در واقع این روش برای مرتب کردن و جابجا کردن رشته ها بسیار کاربردی هست



40)

[CODE]
str = "version_1"
NewStr = string.gsub(str, "(%a+)(%p)(%d)", "%3%1%2")
Dialog.Message("Notice", NewStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همان مثال تصویر بالاست
همانطور که گفته شد ، در آرگومان سوم ، وقتی نوشتیم 3% منظورمان محتوای پرانتزِ سوم در آرگومان دوم (که همان d% هست) ، هست. محتوای پرانتز سوم هم طبق تصویر بالا ، رشته ی "1" میشود . از آن طرف هم در آرگومان سوم (replacement) هر رشته ای که آمد جایگزین رشته ی دوم در رشته ی اول میشود پس در خروجی این تابع ، در رشته ی اصلی ، ابتدا %3 که همان رشته ی "1" هست نوشته میشود (اما در رشته ی اصلی ، رشته ی "version" ابتدا نوشته شده هست که میبینیم)
بعد از آن در آرگومان سوم نوشتیم 1% که به این معناست که محتوای پرانتزِ اول در آرگومان دوم را بعد از این بنویسد و پرانتز اول که +a% هست ، محتوای آنرا میدانیم که میشود رشته ی "version" پس بعد از نوشته شدن رشته ی "1" ، کاراکترِ بعد از آن ، رشته ی "version" نوشته میشود پس تا به حال ، خروجی این تابع میشود "1version"
بعد از آن هم که 2% آمد یعنی محتوای پرانتزِ دوم در آرگومان دوم که همان رشته ی "_" میشود پس خروجی این تابع (متغییر NewStr) میشود :

[CODE]
"1version_"
[/CODE]



41)

[CODE]
Str = "hello Lua"
NewStr = string.gsub(Str, "(.)(.)", "%2%1")
Dialog.Message("Notice", NewStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]


%2 در سومین آرگومان یعنی محتوای دومین پرانتز در آرگومان دوم . دومین پرانتز در آرگومان دوم که نقطه هست یعنی یک کاراکتر (چون علامت + ندارد که مجموع شود) و آن هم کاراکتر دوم در رشته ی اصلی چون محتوای اولین پرانتز ، کاراکتر اول در رشته ی اصلی میشود پس محتوای کاراکتر دوم رشته ی "e" میشود پس در این تابع ، اول همین نوشته میشود و محتوای کاراکتر اول رشته ی "h" میشود که بعد از آن نوشته میشود (یعنی کاراکتر اول و دوم جابجا شدند) پس خروجی این تابع تا به حال رشته ی "eh" شد
خوب همانطور که میدانیم ، این تابع ، حتی بدون اینکه در حلقه قرار گیرد ، ادامه ی آنرا هم جستجو و مقادیر آرگومان سوم را اعمال و جایگزین میکند بنابراین به سراغ سومین آرگومان به بعد میرود و همین کار را برای آنها هم انجام میدهد یعنی این بار %2 میشود محتوای چهارمین کاراکتر و %1 میشود محتوای سومین کاراکتر و اعمال و جابجا میشود یعنی کاراکتر سوم و چهارم در رشته ی اصلی ، در خروجی این تابع ، جابجا میشوند ولی چون در این کاراکترها (یعنی سومین و چهارمین کاراکتر در رشته ی اصلی) هر دو تای آنها کاراکتر "l" هستند پس جابجا شدن آنها تاثیری در خروجی ندارد بنابراین نتیجه ی تابع تا به حال میشود "ehll"
حال نوبت به کاراکترهای پنجم و ششم هست که جابجا شوند (یعنی جای کاراکتر "o" و کاراکتر space عوض میشود) بنابراین نتیجه ی تابع تا به حال میشود "ehll o"
کاراکتر هفتم و هشتم هم همینطور پس خروجی تابع میشود "ehll oul"
کاراکتر نهم هم نوشته میشود سر جای خودش چون کاراکتر دهم ای وجود ندارد در رشته ی اصلی که با آن جابجا شود بنابراین خروجی کامل و نهایی این تابع رشته ی "ehll oula" میشود که در متغییر NewStr ذخیره میشود





تابع string.gmatch :

تابع iterator ای هست که (در حلقه ی مورد نظر) ، هر بار ، مقدار و حاصل کاراکتر بعدی پترن را جستجو کرده و باز میگرداند . در واقع کار همان تابع string.find را در حلقه و با آرگومان سوم که مشخص کننده ی شماره ی کاراکتر برای جستجو بود را میکند (برای آشنایی با توابع iterator و نحوه ی استفاده از این توابع درحلقه ها ، میتوانید به مقاله ی جداگانه ای که نوشته شده ، نگاهی بیاندازید)
در آرگومان اول این تابع ، رشته ی اصلی برای جستجو و در آرگومان دوم آن pattern مورد نظر را مینویسیم


42)

[CODE]
Str = "hello world from Lua"
for w in string.gmatch(Str, "%a+%s+%a+") do
Dialog.Message("Notice", w, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
end
[/CODE]

بنابراین این تابع هر بار ، مقدار پترن مورد نظر را جستجو میکند و بار دیگر ، از کاراکتر بعد از کاراکترِ آخری ، شروع به جستجو کردن میکند و نتیجه را هر بار در متغییر w ذخیره میکند بنابراین 2 بار در این مثال این تابع تکرار میشود که بار اول مقدار رشته ی "hello world" و بار دوم رشته ی "from Lua" در متغییر w ذخیره میشود (برای درک درست ، حتما به مقاله ی توابع iterator سر بزنید)


توابع هایی که در توابع قسمت string از pattern ها استفاده میکردند ، تمام شد




تابع string.format :
این تابع عملکردی شبیه به تابع string.gsub دارد و حالت و شکل یک رشته را تغییر میدهد ولی تفاوت آن این است که در آرگومان اول آن ، بجای pattern ها (که pattern ها را در آرگومان دوم string.gsub میدادیم) ، اما این بار pattern به آن نمیدهیم و چیزی بنام format میدهیم . format ها از لحاظ ظاهری شبیه pattern ها هستند ولی در کاراکترها و عملکرد اصلا شبیه آنها عمل نمیکنند بنابراین به این تابع نمیپردازیم فقط یک مثال بدون توضیح گذاشته میشود



43)

[CODE]
d = 5; m = 11; y = 1990
Dialog.Message("Notice", string.format("%03d/%d/%d", d, m, y), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
pi=3.1418
Dialog.Message("Notice", string.format("pi = %2f",pi), MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]
 
آخرین ویرایش:

SajjadKhati

کاربر فعال <A href="http://forum.majidonline.com/f
توابع String ها :

P2j.jpg


این آموزش برای قسمت توابع هایی که مربوط به string هاست ، میشود . البته بجز توابع ای از string ها که به pattern ها مربوط میشوند که در آموزش قبلی به آن پرداختیم یعنی در این آموزش به توابع string.find و string.format و string.gmatch و string.gsub و string.match و حتی تابع string.sub که قبلا در بحث pattern ها به آنها پرداختیم ، نمیپردازیم



1) تابع string.dump :
یکی از مهمترین توابع string هاست که تابع را به رشته ی دودویی تبدیل میکند
این تابع ، یک آرگومان آنهم از نوع تابع دریافت میکند (ورودی آن باید از نوع تابع باشد نه چیز دیگری) و به عنوان متغییر خروجی ، رشته ای دودویی یا همان باینری تحویل میدهد (رشته ی معمولی و قابل درک نیست)
** تذکر : خروجی این تابع یعنی رشته ی باینری ، بعدا میتواند توسط تابع loadstring تبدیل به تابع شود (هر چند رشته ی باینری باشد) یعنی این دو تابع ، معکوس هم کار میکند
****تذکر مهم 2) : اگر آرگومان و ورودی رشته ی loadstring هم خودش یک تابع دیگر در آن تعریف شده باشد ، برای مقدار دهی آرگومان هایی که در این رشته هست ، موقع فراخوانی نام تابعی که با تابع loadstring تعریف شد ، باید مستقیما به خود نام تابع loadstring این آرگومان ها را بدهیم تا آرگومان های این تابع را به عنوان آرگومان های تابع داخلی آن ست کند



مثال 1 )

[CODE]
function Func(y,a)
x=(y+a)^2
return x
end

FuncStrBinary = string.dump(Func)
Dialog.Message("Notice", FuncStrBinary, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

در آرگومان خط ششم یعنی در آرگومان تابع string.dump ، خوب نمیخواهیم تابع Func را اجرا کنیم پس نباید آرگومان های این تابع که y و a هستند را در این خط فراخوانی کنیم پس فقط ذکر نام تابع کافی است . بنابراین string.dump ، تابع Func را در ورودی گرفته و آنرا بصورت رشته ی باینری در متغییر FuncStrBinary ذخیره میکند لذا در خط هفتم این تابع بصورت رشته ی باینری (نه رشته ی معمولی) چیزی شبیه رشته ی زیر درمیاید :

[CODE]
"<-LuaQ"
[/CODE]



2) تابع loadstring :
هر چند این تابع در لیست توابع string ها نیست و در قسمت توابع basic function هاست ولی چون تابع بسیار کاربردی در مبحث رشته هاست ، همین جا توضیح داده میشود
این تابع ، رشته ای (چه رشته ی باینری یا رشته ی معمولی) را به عنوان ورودی دریافت میکند و به عنوان خروجی ، آنرا (رشته ای که به عنوان ورودی دریافت کرده را) در قالب یک تابع ارائه میدهد (یعنی خروجی آن یک تابع هست)
یعنی انگار ورودی آنرا در قالب تابعی که آن نام آن تابع ، همان نام خروجی آن است ، تعریف کردیم برای درک بهتر ، حتما به مثال ها دقت کنید



مثال 2)

[CODE]
Func = loadstring("i=3")
FuncCalled = Func()
Dialog.Message("Notice", i, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

به توضیح خط اول خوب دقت کنید :
الان که در خط اول این مثال که نوشته شد :

[CODE]
Func = loadstring("i=3")
[/CODE]

آرگومان آن که رشته ی "i = 3" هست را در قالب تابعی بنام Func (متغییر خروجی آن) تعریف میکند یعنی این آرگومان و رشته را به عنوان بدنه ی تابع Func تعریف میکند . یعنی دقیق این خط معدل آن اسن که بجای این خط بنویسیم :

[CODE]
function Func()
i = 3
end
[/CODE]

و هیچ فرقی با هم ندارند . به بدنه ی تابع در کد بالا دقت کنید که بصورت رشته نیست (که بدیهی است)
یعنی در هر دو جا ، تابع تعریف میشود ولی فراخوانی نمیشود (همانطور که میدانیم برای اجرای تابع ، باید ابتدا فراخوانی شود)
حالا برای درک بهتر که در همین مثال شماره ی 2 ، در خط دوم و سوم آن چه میگذرد و چرا به این شیوه هست ، تابع جایگزین آنرا که در کد بالا نوشتیم ، بجای خط اول مثال شماره ی دوم مینویسیم :

[CODE]
function Func()
i = 3
end

FuncCalled = Func()
Dialog.Message("Notice", i, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همانطور که میبینید ، خط دوم و سوم آن مثل مثال شماره 2 هست
همانطور که گفته شد ، خط اول در مثال شماره ی 2 یعنی

[CODE]
Func = loadstring("i=3")
[/CODE]

یا 3 خط اول در کد بالا یعنی

[CODE]
function Func()
i = 3
end
[/CODE]

، بدین معناست که در هر دو جا ، تابع تعریف شد ولی فراخوانی نشد (همانطور که میدانیم برای اجرای تابع ، باید ابتدا فراخوانی شود) بنابراین برای اجرای این توابع نیاز هست که فراخوانی شود که در خط دوم از مثال دوم (یا همان خط پنجم از کد بالا که شبیه هم هستند) ، تابع Func را فراخوانی کردیم (همانطور که میدانیم علامت فراخوانی تابع ، پرانتز است که جلوی Func در این خط میبینید) پس با فراخوانی تابع Func ، متغییر i (که مقدارش برابر 3 هست) ، هم که در بدنه ی این تابع وجود داشت ، تعریف شد و آنرا در متغییر FuncCalled قرار دادیم (دقت کنید که چون تابع Fun هیچ مقداری را برنمیگرداند پس متغییر FuncCalled هم حاوی مقداری نیست)
در خط بعدی یعنی در خط آخر هم مقدار متغییر i را که با فراخوانی تابع Func تعریف شد ، چاپ میکنیم



مثال 3)

[CODE]
t={}
loadstring("t[1]=2")()
Dialog.Message("Notice", t[1], MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

خط اول که آرایه ی بدون عضو تعریف شد
خط دوم همان مثل مثال قبل است منتها بجای اینکه مثل مثال قبل که تابع را در خط اول که تعریف کرد و در خط دوم آنرا فراخوانی کند ، در این مثال هر دو کار را در یک خط انجام داد یعنی بالافاصله بعد از تعریف ، آنرا اجرا کرد . معادل تابع معمولی خط دوم در این مثال هم همان قضیه ی تابع بی نام میشود که در آموزش های قبلی (آموزش نکاتی درباره ی توابع لوا) توضیح داده شد . یعنی بجای خط دوم در این مثال میتوان این گونه نوشت :

[CODE]
(function () t[1]=2 end)()
[/CODE]

حتما به توابع بی نام در آموزش "نکاتی درباره ی توابع" مراجعه کنید
پس در خط دوم ، با اجرای این تابع بی نام ، اولین عضو آرایه ی t هم تعریف شد و در خط بعدی ، این عضو چاپ شد



مثال 4)

[CODE]
i=4
x= i^2
Func = loadstring("return "..x)
FuncCalled = Func()
Dialog.Message("Notice", FuncCalled, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

همانطور که میدانید ، خط سوم برابر است با تابع زیر :

[CODE]
function Func()
return x
end
[/CODE]

دقت کنید که در خط سوم مثال 4 یعنی در این خط :

[CODE]
Func = loadstring("return "..x)
[/CODE]

بعد از نوشتن گزینه ی return به عنوان رشته ، بعد از آن حتما یک space بگذارید . بعد رشته را بسته و بعد هم متغییر x را به آن بچسبانید . اگر آن کاراکتر space را نگذارید و به صورت رشته ی :

[CODE]
"return"..x
[/CODE]

بنویسید مثل آن میماند که کد زیر هم همین کار را کرده و بنویسید :

[CODE]
function Func()
returnx
end
[/CODE]

که مشخص است آنرا به عنوان کلمه ی کلیدی return نشناخته و به عنوان یک متغییر میشناسد در تابع
در خط چهارم در مثال 4 ، هم همانطور که میدانیم ، تابع Func را اجرا کرده و مقدارش را در متغییر FuncCalled میریزیم و چون تابع Func مقداری را برمیگرداند (مقدار x را) پس همان مقدار در متغییر FuncCalled ذخیره میشود و در خط آخر هم فراخوانی میشود



مثال 5)

[CODE]
loadstring("d=99")()
loadstring([[Dialog.Message("Notice", d, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);]])()
[/CODE]

در خط اول ، تابع loadstring ، تابع بی نام ای را تعریف و آنرا اجرا میکند ، بنابراین متغییر d با مقدار 99 تعریف و مقداردهی میشود
در خط بعدی هم شبیه همین ساختار است و تابعی است که مقدار متغییر d را که قبلا تعریف شده بود را چاپ میکند منتها بخاطر نوع سینتک تابع Dialog.Message نمیشود آنرا در رشته ای که سینتکس " " دارد تعریف کرد پس آنرا در رشته ای که سینتکس [[ ]] دارد تعریف میکنیم (همانطور که میدانید رشته ها را در دو سینتکس " " و [[ ]] میشود تعریف کرد که دومی سینتکس کامل تر و قدرتمندتر و هم برای رشته های یک خطی و چند خطی استفاده میشود)



مثال 6)

[CODE]
function Func(y,a)
x=(y+a)^2
return x
end

FuncStrBinary = string.dump(Func)
FuncOfFunction = loadstring(FuncStrBinary)
FuncVariable = FuncOfFunction(5,3)
Dialog.Message("Notice", FuncVariable, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

تابع string.dump در خط سوم ، تابع Func را به رشته ی باینری تبدیل میکند
تابع loadstring در خط بعدی ، رشته ی باینری FuncStrBinary را در قالب تابع FuncOfFunction تعریف میکند (همانطور که گفته شد ، آرگومان تابع loadstring فرقی نمیکند که رشته ی معمولی باشد یا رشته ی باینری)
همانطور که قبلا گفته شد ، موقع فراخوانی نام تابعی که با تابع loadstring تعریف شد (یعنی موقع فراخوانی تابع FuncOfFunction که در خط هشتم یعنی یک خط مانده به خط آخر انجام گرفت) اگر آرگومان و ورودی رشته ی loadstring (یعنی رشته ی FuncStrBinary در خط هفتم) هم خودش یک تابع دیگر در آن تعریف شده باشد (رشته ی FuncStrBinary که حاوی تابع Func هست) ، برای مقدار دهی آرگومان هایی که در این رشته هست (برای مقدار دادن آرگومان های تابع Func) ، باید مستقیما به خود نام تابع loadstring (یعنی تابع FuncOfFunction) این آرگومان ها را بدهیم تا آرگومان های این تابع را به عنوان آرگومان های تابع داخلی آن ست کند
لذا هر چند تابع FuncOfFunction آرگومانی ندارد ، ولی برای مقداردهی آرگومان داخلی آن باید به همین تابع ، این آرگومان ها را نسبت داد تا آرگومان های تابع داخلی مقداردهی شود پس در خط مقادیر دلخواه آرگومان های تابع FuncOfFunction را میدهیم (که همان آرگومان های تابع Func هست) و چون تابع ، مقداری را برمیگرداند لذا آن مقدار در متغییر FuncVariable ذخیره میشود (در این مثال مقدار FuncVariable برابر 64 میشود) و در خط آخر چاپ میشود
این مثال چون بصورت رشته ی باینری هست ، نمیشود مثل مثال های قبل ، تابع loadstring اش را بصورت تابع جداگانه نوشت



3) تابع tostring :
این تابع ، هر داده ای را به عنوان ورودی دریافت و بصورت رشته بازمیگرداند (البته توابع را بصورت عدد که در تابع string.format استفاده میشود ، برمیگرداند)



مثال 7)

[CODE]
Bool = true
FuncStr = tostring(Bool)
Dialog.Message("Notice", FuncStr, MB_OK, MB_ICONINFORMATION, MB_DEFBUTTON1);
[/CODE]

متغییر Bool را که مقداری بولین دارد ، بصورت رشته بازمیگرداند



بقیه ی توابع قسمت string در Autoplay Media Studio معادل دارند و فقط نام معادل آن ذکر میشود و توضیح ای ارائن نمیشود که عبارتند از :
تابع string.byte که معادل تابع String.Asc در AMS هست
تابع string.char که معادل تابع String.Char در AMS هست
تابع string.len که معادل تابع String.Length در AMS هست
تابع string.lower که معادل تابع String.Lower در AMS هست
تابع string.rep که معادل تابع String.Repeat در AMS هست
تابع string.reverse هم رشته را معکوس میکند و تقریبا معادل با تابع String.ReverseFind در AMS هست
تابع string.upper که معادل تابع String.Upper در AMS هست
 
آخرین ویرایش:

جدیدترین ارسال ها

بالا