صفحه ۲ : من فعلا نمی خواهم درباره عرفان در مسیحیت حرف بزنم ،
فعلا روی انجیل تمرکز دارم... تا قسمتهای خوب آن را منعکس کنم...
ولی شاید بعدا اشاره ای به بعضی عرفان های مسیحیت کردم.
ارتودکس فکر کنم بیشتر روسیه باشد ..و شرق اروپا..
و کاتولیک ها فکر کنم اروپا...
مسیحیت، بر اساس آخرین برآوردها در سال ۲۰۲۱، حدود ۲،۴۰۰،۰۰۰،۰۰۰ نفر پیرو داشته که به نسبت جمعیت ۸ میلیاردی جهان، یک چهارم جمعیت زمین را شامل شده و بزرگترین مذهب جهان است.[۱][۲][۳][۴][الف] این دین، سه گروه عمده از مسیحیت کاتولیک، پروتستان، و کلیسای ارتدکس شرقی را شامل می‌شود[۵] که بزرگترین آن کلیسای کاتولیک با ۱٬۰۹۰٬۰۰۰٬۰۰۰ تن پیروان است.[۶] و پس از آن شاخه‌های پروتستان و کلیسای ارتدکس شرقی هستند که سه انشعاب کامل مسیحیت را تکمیل می‌کنند.
مسیحیت دین غالب در اروپا، روسیه، آمریکا، فیلیپین، تیمور شرقی، جنوب آفریقا، مرکز آفریقا، آفریقای شرقی و اقیانوسیه است.[۷] همچنین جوامع بزرگ مسیحی در دیگر نقاط جهان مانند اندونزی، آسیای مرکزی و شرق میانه، که در آنها مسیحیت دومین دین بعد از اسلام است وجود دارد. ایالات متحده آمریکا دارای بزرگترین جمعیت مسیحی در جهان است، پس از آن برزیل و مکزیک قرار دارند.[۸]
کلیساهای مسیحی، شکل‌ها و شاخه‌های مختلفی نیز در برخی کشورها به خود گرفته‌است؛ که از جمله آن می‌توان به پانزده کشور اشاره کرد. آرژانتین (کلیسای کاتولیک روم)،[۹] ارمنستان (کلیسای حواری ارمنی)، تووالو (کلیسای تووالو)، تونگا (کلیسای آزاد وسلی تونگا)، کاستاریکا (کلیسای کاتولیک رومی)،[۱۰] پادشاهی دانمارک (کلیسای ملی دانمارک)،[۱۱] انگلستان (کلیسای انگلستان)،[۱۲] یونان (کلیسای ارتدکس یونان)، گرجستان (کلیسای ارتدکس گرجی)،[۱۳][۱۴] ایسلند (کلیسای ایسلند)،[۱۵] لیختن اشتاین (کلیسای کاتولیک)،[۱۶] مالت (کلیسای کاتولیک)،[۱۷] موناکو (کلیسای کاتولیک)،[۱۸] شهر واتیکان (کلیسای کاتولیک سن پیترو، بزرگترین کلیسای جهان)،[۱۹] و زامبیا.[۲۰]
سالک : اگر به فرقه ها علاقه دارید خودتان جستجو کنید ، من یک اشاره فقط کردم.
سالک: متن زیر فقط یک نقل ، بدون تحقیق است. فقط برای آشنایی اولیه با انجیل هاست.
۱.۱ - انجیل مَرقُس
مرقس را نه از مصاحبان عیسی (علیه‌السلام) بلکه دوست، همدم و شاگرد پطرس حواری گفته‌اند که گاه با پولس نیز همسفر می‌شده و روایت‌های خود را از پطرس گرفته‌است.
انجیل او را مختصرترین، نگارش آن را به زبان رومی [۹]
و بنابر نظر بیشتر محققان در بین سال‌های ۶۵-۷۰ میلادی و در شهر رم دانسته‌اند.
مفصل‌ترین انجیل و منسوب به متّای حواری است.
پیش از آغاز نقادی‌ها در عصر جدید، قدیمی‌ترین انجیل و تاریخ نگارش آن بین سال‌های ۵۰-۶۰ و گاه ۳۸ میلادی تصور می‌شد [۱۳]
؛ اما محققان با استناد به برخی گزارش‌های خود آن و نیز تکرار همه مطالب انجیل مرقس در آن، تاریخ تألیف آن را نیز بین سال‌های ۶۵ تا ۷۰ میلادی و پس از انجیل مرقس دانسته‌اند. [۱۴]
نسخه اصلی آن به زبان عبری بوده و در دست نیست.
پژوهشگران ضمن به چالش و تردید کشاندن انتساب آن به متّای حواری، [۱۸] از احتمال نگارش آن به دست فردی دیگر و همنام با وی سخن رانده [۱۹] و اغلب، مکان مکتوب شدن آن را انطاکیه گفته‌اند.
سه انجیل یاد شده به سبب اشتراکات فراوان، به اناجیل همنوا معروف است.
براساس دیدگاه سنتی، انجیل مذکور، به لوقا، یار و همراه پولس منسوب است و اینکه روایت آن به نقل از اوست.
نگارش آن را بین سال‌های ۷۰-۹۰ و به احتمال بیشتر ۸۰-۸۵ میلادی می‌دانند.
برخی از حکایات آن از قبیل حوادث دوران کودکی عیسی (علیه‌السلام) در اناجیل دیگر نیامده‌است.
این، آخرین انجیل بوده و اختلاف در تاریخ نگارش آن بیش از سه انجیل دیگر است.
گاه تاریخ تألیف آن را سال ۶۵ میلادی می‌دانند؛ ولی بنابر قوی‌ترین نظر که سنت مسیحی نیز تمایل به پذیرش آن دارد، بین سال‌های ۹۰-۱۱۵ میلادی نگارش یافته‌است.
یوحنّا را حواری مورد علاقه شدید مسیح (علیه‌السلام) خوانده‌اند.
در صحت انتساب انجیل یاد شده به وی از جمله به سبب فاصله زیاد زمانی تردیدهایی وجود دارد.
انجیل یوحنا کاملا متفاوت با سه انجیل دیگر و آمیزه‌ای از زندگی مسیح (علیه‌السلام) و مفاهیم فلسفی یونان است. یکتاپرستی ، پیروی از او و نیز تصدیق تورات و نفی شرک ازاین قبیل است.
زنی بود که از یک بیماری مزمن رنج می برد ، وقتی شنید عیسی ع به آن سو می آید ، گفت حتی اگر لباس او را لمس کنم شفا می یابم...
عیسی متوجه این قضیه شد ، پرسید چه کسی لباس من را لمس کرد....بعد به آن زن گفت ایمان تو ، تو را شفا داد.
سالک: شاید اگر خوب به داستان بالا توجه نکنیم ، بگیم خوب عیسی ع خیلی ها را شفا داد ، ولی عیسی داره میگه ایمان تو ، تو را شفا داد و نمیگه من تو را شفا دادم.
سالک: توصیه من این است کم کم ایمان خود را به خدا تقویت کنید. و رابطه خود را با خدا تقویت کنید.
داستان کامل:
٢٥در ميان آنها زني بود، كه مدّت دوازده سال مبتلا به خونريزي بود.
٢٦او متحمّل رنجهاي زيادي از دست طبيبان بسياري شده و با وجودي كه تمام دارايي خود را در اين راه صرف كرده بود، نه تنها هيچ نتيجه اي نگرفته بود، بلكه هر روز بدتر مي شد.
٢٧او درباره عيسي چيزهايي شنيده بود و به همين دليل از ميان جمعيّت گذشت و پشت سر عيسي ايستاد.
٢٨او با خود گفت: «حتّي اگر دست خود را به لباسهاي او بزنم، خوب خواهم شد.»
٢٩پس لباس او را لمس كرد و خونريزي او فوراً قطع شد و در وجود خود احساس كرد، كه دردش درمان يافته است.
٣٠در همان وقت عيسي پي برد كه، قوّتي از او صادر شده است. به جمعيّت نگاهي كرد و پرسيد: «چه کسي لباس مرا لمس كرد؟»
٣١شاگردانش به او گفتند: «مي بيني كه جمعيّت زيادي به تو فشار مي آورند پس چرا مي پرسي چه کسي لباس مرا لمس كرد؟»
٣٢عيسي به اطراف نگاه مي کرد تا ببيند چه کسي اين كار را كرده است.
٣٣امّا آن زن كه درک كرده بود شفا يافته است، با ترس و لرز در برابر عيسي به خاک افتاد و تمام حقيقت را بيان كرد.
٣٤عيسي به او فرمود: «دخترم، ايمانت تو را شفا داده است، بسلامت برو و براي هميشه از اين بلا خلاص شو.»
می خوام بگم ایمان به خدا مهمه ، عیسی ع بهانه بود.یک جای دیگه هم عیسی ع همین را گفته. یک فرماندهی به عیسی ع میگه اگر حرفی بزنی و به من بگی و من به مریضم در خانه بگم اون خوب میشه ، همان طور که وقتی من که فرمانده ام به سربازم وقتی چیزی بگم اون هم میره اون کارو انجام میده، عیسی گفت ایمانت موثر واقع شد ، برو خانه مریضت خوب خواهد شد.
یعنی فرمانده میگه لازم نیست بیایی خونه من ، از همین جا چیزی بگو. این نشان از ایمان دارد.
یعنی نگویید چرا خدا برای من کاری نمی کنه ، تو بهش ایمان داشته باش ببین چه کارهایی که برایت نمی کنه.
تعریف جلال خداوند یعنی شکوه، والایی، دوست داشتنی بودن و عظمت کمالات او که در اعمال آفرینشی و رستگاری خود نشان می‌دهد تا جلال خود را برای کسانی که در حضور او هستند، نشان دهد. خلاصه جلال خداوند اندیشه‌ای تو در تو در داستانِ کتاب مقدس است و منشاء، محتوا و هدفِ کل داستانِ جهان بیشتر بخوانید
kanoneenjil.com
در سایت بالا تحقیقی درباره کلمه جلال شده.
سالک: من خودم مشغول تحقیق درباره کلمه جلال هستم... چون یکی از جلوه های حضرت عیسی جلال است....
نمی دانم در ادیانی مثل اسلام ،معادل کلمه جلال چیست.... شاید الله اکبر ، یا شاید سبحان الله ، ولی فکر کنم نزدیک ترین الحمدلله است. ستایش مخصوص خداست ، و این به کلمه جلال نزدیک است ولی این فقط یک حدس من بود بی تحقیق....
مطالب سایت بالا را در تاپیک نیاوردم ، چون نمی خواهم تاپیک فقط مختص کلمه جلال باشد.... ولی همواره کلمه جلال ذهنم را به خود مشغول کرده.
بحث کلمات نیست....مولا علی می فرماید من تو را چون لایق پرستشی می پرستم.... فکر نکنید این یک تعارف بوده... مسئله بزرگی فکر کنم پشتش است.... یعنی ما اصلا درک نمی کنیم خدا چیست ولی کسانی که مثل مولا علی دارای درجه عرفانی بالا بودند شناخت بالایی از خداوند دارند... ما از صفات دنیای روح بی اطلاعیم...
و با افراد بزرگ ، زیاد سر و کار نداشتیم ، تا صفات خوب را در آنها حس کنیم....
افراد اطراف ما ، اکثرا کوچک هستند و صفات خوب در آنها رشد کمی داشته... مثلا دویست هزار تومن حس اش با ۱۰۰هزار میلیارد تومن فرق داره... درسته هر دویش پول است ولی حس این کجا و اون کجا....
حالا به جایش بذار طمانینه یا صلابت .... ببین ۱۰۰ هزار میلیاردش چه حسی داره!!!
من کاری ندارم جلال خدا یک صفت خداست یا مجموعه ای از چندین صفت....
حرفی که می خوام بزنم اینه که اگر کسی یک یا چند صفت خدا را حس کرده باشد دیگه خودش در میان نیست....
دیگه به خودش فکر نمی کنه.....
جایی گفته شده ، حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز.....
حالا اگر تو صفات خدا را ببینی و مدهوش شوی و خودت را فراموش کنی ، چی میشه؟ حجاب برداشته میشه ، چون به قول حافظ ، حجاب خودت بودی.....
شاید عبادت مولا علی به همین خاطر چنان عبادتی بوده....
یکی گفته بود نه میشه از نماز علی گذشت نه از شام یزید. البته شخص پستی بوده ولی باز نماز علی را می دانسته چی بوده... ولی ما ندیدیم اون نماز را.
می خوام فرق خودمان را با علی علیه السلام بگم....
ما چیز کمی از خدا می دانیم ، یا بعضی شاید شیطان کورشان کرده باشه و هیچ خبری از خدا نداشته باشند..
پس ما درکی از زندگی مولا علی ، و حضرت عیسی نداریم... چون اونها خدا را می شناختند.
اینجا یک کلوب است تا با هم ، هم فکری کنیم و جلو برویم ، به تدریج افراد بیشتری به ما خواهند پیوست و قوی تر می شویم.
سعی کنید دقیق تر بخوانید و بیشتر فکر کنید....
تا قوی تر برویم جلو. دنیا برای فهم است.
توصیه مهم : مطالب چرند را نگاه نکن ، نگو می دونم چرنده ، ذهنت را پر می کنه ، نمی ذاره به چیزای مهم و خوب فکر کنی.... اگر می دونی چرنده سریع ببند.
نمیگم کور باش ، میگم هشیار باش هر سمی را بخوردت ندهند.
یک محیط هایی خیلی آلوده است ، از اون محیط ها خارج شوید.
اگر جایی رفتی دیدی به جای سیر شدن ، حالت بدتر میشه و سیرشدنی در کار نیست اونجا آلوده است.. مثل تلویزیون. یا هر شبکه اجتماعی که این حالت را داره.
فکر نکنید اگر کسی یا گروهی با شبکه اجتماعی مخالف است پس ، شبکه اجتماعی کلش چیز خوبیه.
اینکه تمام دنیا داره تلاش می کنه اینترنت را به شما برسونه ، از خیرخواهی اش نیست... البته اینترنت چیزهای خوب زیاد داره ، ولی چیزهای بد هم زیاد داره.
برای من فرقی نمی کنه چه بلایی سر شما بیاید ، چون من ذی نفع در جایی نیستم. بخاطر وظیفه اینها را میگم.
اصلا بحث من سیاسی نیست. منظور من آلودگی های روحی و روانی است. چیزی که تو را بیمار می کنه.
نمیگم شبکه های اجتماعی نروید ، آلودگی هایش را بزدایید.شاید ۹۵ درصدش آلوده است.
سالک : قبلا گفتم به مفاهیم توجه کنید نه کلمات.
در عکس بالا ، از جان و دل کار کردن یک مفهوم است....
بعد صاحب کار مطرح شده و یک فرد ثالث..
حالا ، این طوری جمع کنیم مفاهیم را.... اگر از جان و دل کار کنید مزد شما از جای دیگر داده می شود.
یعنی زیاد به مزد و حقوق اهمیت ندهید و به تمیزی کاری که انجام می دهید توجه کنید، بعدا مزدتان را از جای دیگر دریافت می کنید. چون دنیا حساب و کتاب دقیقی دارد.
من کاری ندارم که این مسئله در انجیل مطرح شده ، این یک قانون روحی است. شاید شما هم قبلا متوجه این قانون شده بودید.
یک سری برعکس عمل می کنند ، میگن چون حقوق ما کم ، کم کار می کنیم. این ضایع کردن خودشون و کار خودشون است. و خود را از قانون فوق خارج می کنند. پس تو کارت را کامل و بی نقص انجام بده ، هر چیزی که باشد.
یک روایت هست که پیامبر اسلام قبری را درست می کرد ، فردی گفت ای پیامبر بزودی همه اینها خراب می شود ، چرا این قدر وقت می گذارید. پیامبر گفت کار باید درست انجام شود.
پس می بینید پیامبر اسلام هم اشاره کرده.
حالا ، شما کدام یک را انتخاب می کنید؟ تبعیت از قانون فوق را ، یا خود را خراب کردن را؟
سالک: آیه بالا ، بهانه ای تا مطالبی بگم...
در مثنوی مولوی ، بارها به آیه قرآن ....عسی ان تکرهو شی و هو خیرا لکم ....اشاره کرده....
یعنی شما نمی دانید این کار برای شما خیر است ... یا شما نمی دانید این کار برای شما شر است..
سالک؛ چند روز پیش کتابی از یانگ دستم رسید...یانگ از بزرگ ترین روانشناسان دنیاست... در کتاب گفته بود که بعضی اتفاقات بد را ما خودمان بوجود می آوریم تا به یک فرصت هایی برسیم ولی خودمان از این کار آگاه نیستیم.
و داستان خوردن زمین خودش را بیان کرده بود که ماهها از مدرسه خلاص شده بود... اون میگه بعدا فهمیدم این خواست درونی خودم بود که پایم آسیب ببینید.
کتاب را ضممیه پست می کنم. ۲۳۸ صفحه. اسم کتاب با یانگ و سهروردی است، من خودم هنوز کتاب را کامل نخوندم. تالیف سیدمحمدعلی بتولی است. پشت جلد کتاب ۷۰۰ تومن قیمت خورده. چاپ ۱۳۷۶. در سایتها الان قیمت ۷۵ هزار تومن زده اند.
شاید باید این نویسنده را بیشتر بشناسم.
یک سرچ زدم ، اگر فرد دیگری نباشد ، داریم: از سوابق تحصیلی سید محمد بتولی می توان به گذراندن دوره هایی همچون : استاد تمام (Full Professor) نورو پسیکولوژی و نوروساینس در امریکا – کانادا– آلمان – هندوستان و ایران(دانشکده پزشکی- دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل)
کارشناسی روانشناسی (کودکان استثنائی) از دانشگاه شهید بهشتی
کارشناسی ارشد انسانشناسی از دانشگاه پنجاب هندوستان
کارشناسی ارشد روانشناسی شخصیت از دانشگاه آزاد اسلامی کرج
دکترای رای نوروپسیکولوژی بالینی - دانشگاه آریزونا امریکا
فوق دکترا در علوم اعصاب شناختی – دانشگاه راچستر نیویورک امریکا
فوق دکترا در طب مکمل(گرایش هومیوپاتی) هندوستان
عضو پیوسته (Fellow) انجمن جهانی طب هندوستان ، اشاره نمود. سالک: کتاب فوق ، جای بحث داره ، و باید دقیق خونده بشه ، من الان نظری در مورد کتاب ندارم احتمالا امکان تماس با ایشان هم فراهم باشد.
ایمان خود را قوی تر کنید و رروز به روز به خدا نزدیک تر شوید.
پیامبران الگوی ما در بالا رفتن هستند. نه باعث نشستن.
کسی که می توانست مرده را زنده کند ،در خوراک خود نمی ماند... دروغ ها را باور نکنید..
ولی در انجیل و قرآن گفته خدا را امتحان نکنید....فکر کنم یعنی برای چیزهای بی ارزش خدا توجهی به حرفهای شما و کاررهای شما ندارد...
پس دعاهای پوچ ندیده گرفته می شود.
رابطه با خدا واقعی است نه زبانی....سجاده و دنگ و فنگ و جمعیت هم اثری نداره....
درگیری شما مهم است با قضیه.
بهتون گفتم فیلمهای رام الله در یوتیوب را ببینید ، ایسان میگه هر دعایی بالا برود مستجاب می شود و میگه اکثر دعاها در پیشانی می مونن.
شاید باید به اون چیز نیاز واقعی داشته باشید ، پس نمیشه بگی این سکه را بچرخان...
نمیشه با خدا بازی کرد... ما با زندگیمون با خدا ارتباط برقرار می کنیم نه با زبانمان.... یعنی مثل قماربازها باید چیزی را بزاری وسط...البته منظورم مادی و نذر نیست... منظورم اینه نشان بدهی برای خواسته ات ارزش قائلی...حتی خیلی اوقات فقط خواسته شدید کفایت می کند.... ارتباط با خدا احکام روحی خودش را داره ، که دقیق و مفصل است ، ولی من دانشم ناقصه.محدودیتی هم نداره، ببینید حضرت عیسی چقدر بیماران را درمان کرد ، شاید به علت مهربانی شدید ایشان بوده که متاثرشان می کرده.
.
من دارم تلاش می کنم معارفی را منتقل کنم. ممکن است در جملات بالا ، چیزهای کاملا اشتباه گفته باشم ، ولی ما باید تلاش در فهمیدن کنیم....باید از یک جایی شروع کرد...
خدا متعلق به شخص خاصی نیست ، ما فقط باید علم لازم را بدست بیاوریم.
یک جا در انجیل گفته شده اونی که گناه کار بود دعایش مستجاب شد ولی اونی که باد غرور خوب بودن داشت ، دعایش ندیده گرفته شد... اینها هم قوانین داره ...پس نگید من فلان و بسان هستم ، قوانینش را ما نمی دانیم ، تصورات ما ممکن است کاملا اشتباه باشد.
خدای تو ساختگی است ، در حد همون گربه ای که زلیخا می پرستید ، گذاشتی روی تاقچه و خودمونی هر روز باهاش حرف می زنی....
این خدا نیست ، خودت هم اینو می دونی
یک خدای حرف گوش خلق کردیم...خدای توسری خور
با خدای واقعی ارتباط برقرار کن
خدای خالق آسمانها و زمین، خدای عالم و قادر و قهار...
با خدای واقعی ارتباط برقرار کن، عروسک بازی را بذار کنار.... خدایی که موقع ارتباط عظمتش را حس کنی...
سالک: این یک انشای زیبا نیست ، فاجعه فراگیر همه ماست. گمشده ایم همگی.
اگر بی خدا باشیم کی سود می کنه؟ کی تو سرمون می زنه؟ پس بی خدایی روشنفکری نیست، کلاه بزرگی است که سر خیلی ها رفته.
باید از خدا اطاعت کنی تا خدا ازت پشتیبانی کنه ، مثل شکافتن دریا برای موسی نگو موسی دروغه ، من و تو دروغیم که خدا پشت سرمون نیست.
اونی که باهاش صحبت میکنی خودت است ، خدا نیست.
اگر مخاطب را حس نمی کنی ، داری با خودت حرف می زنی. این حرف کاملا مشخص و منطقی است ، خواهشا کمی فکر کن.
تو ممکن است اول در ذهنت با دوستت تمرین گفته هایت را بکنی ، ولی بعدش باید بروی باهاش روبرو و زبانی صحبت کنی....
این دیالوگ تو با خدا ، کم فایده است...
یکی از علت هایش اینه که تو قرار هایی با خدا می زاری ولی بعد می زنی زیرش.... هر حرفی بزنی ، خدا ازت سریع امتحان می گیره ، و می تونی مردود بشوی... و شاید صدها بار تابحال مردود شدیم پیش خدا و بی اعتبار شدیم...
پس وقتشه ، اصلاح کنی... خودت را دوباره بسازی... اهداف و ایده آل هایت را پاس بداری ، ازشون کوتاه نیایی. مردم باید بتوانند شخصیت دقیق و مشخصی از تو رسم کنند.
قدیم افراد به صفاتشان شناخته می شدند ، مثلا محمد امین ، یا محمد صدیق....
صفات باید احیا شود.
دوم اینکه بعد اینکه خدا حرفت را گوش کرد ، دیالوگ خودت با خدا را زیر سوال می بری...
فکر می کنی اون موقع ترسیده بودی یا زیر مشکل بودی و یک چیزی گفتی ، ولی واقعیت همونه و باقی خیال است.
من وقتی خدا برایم یک مشکل را حل می کنه ، تا مدتها سپاس گذاری می کنم. حتی اگر مشکل کوچکی بوده باشه.
رابطه ات را با خدا را باید واقعی تر کنی...
بدون رابطه وجود داره ولی شیاطین باعث شدند لوث بشه...
رابطه با پدر و مادر و همسر هم باید احیا بشه ...
حرفهایی را که وظیفه داری مستمر بزنی باید مستمر بزنی ، مثل تشکر...
خیلی ظن ها از شیطان است ، نذار شیطان باعث بشه به کسی بد فکر کنی ، ازش دلیل قاطع بخواه و اگر نداد ، به کسی ظنین نشو....باید بتونی حضوری دلایل را به خود فرد بگی....اگر در ای حد شد ، منطقی است وگرنه وساوس شیطانی است.
البته هر قولی پیش خودت دادی ، نباید عمل کنی ، مخصوصا در مورد افراد ، چون ممکن است اون فرد یا افرادی تحت تاثیرت قرار دادند و اغفالت کردند. باید مطمئن شوی طبق قوانین شخصی تو و شخصیت توست نه یک جوگیری لحظه ای.
پس باید رابطه قوی تری با خدا بسازی
خیلی جاها برای خدا باید حرکت کنی، اینو باید یاد بگیری ، بابد برای ارزشها حرکت کرد.
رابطه ات با خدا باید روز به روز واقعی تر بشه....
البته عرفان فقط رابطه با خدا نیست... کل علوم روحی میشه عرفان... ولی خدا نقش مهمی در دنیای روحی دارد...مثل خورشید در منظومه شمسی یا حتی خیلی مهم تر....
اینکه میگم دنیای روحی ، همین دنیاست ولی خیلی ها ، یادشون رفته همه وقایع روحی است نه اجتماعی و اقتصادی... برای همین مجبورم با این اصطلاحات حرف بزنم.
الله اکبر
لا اله الا الله
ایاک نعبد و ایاک نستعین
سبحان الله ، الحمدلله.
خدا بر همه چیز پیروز است و بر هر کاری قادر است حتی چیز محال.
کسی جز او نیست.
فقط به او اقتدا می کنم ، فقط به او تکیه می کنم.
پاک است ، حمد و ستایش در شان اوست فقط.
fa.wikipedia.org
kanoneenjil.com
