سپيده دم- ساعت 5:45 بامداد- خارجي-
[هوا گرگ و ميش است. دوربين از بالا با حرکت کرين روي مجتمع تجاري ايرانيان در ميدان ولي عصر آغاز به جرکت ميکند. با رسيدت دوربين به ارتفاع ديد انسان و چرخش آن به سمت ميدان يکي يکي شخصيت ها وارد کادر مي شوند].
حدود پازنده دقيقه از وردو اولين نقر گدشته که افراد ديگر نيز مي آيند. و تا ساعت 6:30 همه به جز دو نقر اصلي برنامه حاضر شده اند.
روز - ساعت 6:15 - خارجي( همان مکان پيش)
[ کلوز آپ ايمان ياري در حال گرفتن شماره همراه مجيد]
- الو سلام.
-...
-کجايي؟
-...
- پنج دقيقه ديگه؟ خب خداحافظ.
[نماي متوسط از ايمان که تلفن را قطع مي کند رو به بقيه کرده مي گويد:]
- گقت سر زرتشتم 5 دقيقه ديگه اونجام.
روز- ساعت 6:30 - خارجي( همان مکان)
[کلورآپ ايمان که دوباره شماره مجيد را مي گيرد. گفتگويي همانند بار پيش رد و بدل شده تلفن را قطع مي کند. رو به يکي از بچه ها کرده مي پرسد:]
- ميني بوسها کجان؟
- نمي دونم قرار بود 6 تا 6:30 اينجا باشند.
روز-ساعت 6:40 - خارجي( همان مکان)
[نماي باز از روبروي مجتمع از دور مسيح ديده مي شود که سلانه سلانه نزديک مي شود]
بچه ها دسته جمعي: چه عجب.
روز- ساعت 6:42 - خارجي( همان مکان)
[نماي متوسط از مجيد و همراهان که از شلع شمال غربي ميدان وارد کادر مي شوند.
روز- ساعت 7 - خارجي( همان مکان)
همه سوار مي ني بوس شده جرکت مي کنند.
روز- ساعت 8 - داخلي( ميني بوس)
در راه تنگه واشي از ميدان بهمن( در جنوب تهران) مي گذرند .
روز - ساعت 10:30 - داخلي( ميني بوس)
POVيکي از افراد که از پنجره بيرون را نگاه مي کند و راه بندان شديدي را مشاهده مي کند که تا ساعت ها باز نخاهد شد.
روز- ساعت 10:40 - خارجي( کنار ميني بوس)
گروه داخل يکي از مينوي بوس ها پياده شده تصميم مي گيرند که مسير را پياده طي کنند.
روز - ساعت 11:15 - خارجي( 4 کيلومتري تنگه)
گروه پياده همچنان در حال پياده رويست.
روز- ساعت 11:45 - خارجي(ورودي تنگه)
گروه در حال پياده روي با بوق هايي که مي شوند بر گشته 3 ميني بوس خود را مشاهده مي کنند. که دو تا پر و يکي( که ايشان در آن سوار بودند) خالي به سمت تنگه جرکت مي کنند و چند متر جلوتر ايستاده همه پياده مي شوند.
سلام بچه ها
نمي دونم صدامو مي شنويد يا نه چون صدام در نمي ياد
ولي خواستم هر چند بي صدا ، از زحمت هاي تك تك
بچه ها بابت ديروز تشكر كنم .
به من كه خيلي خوش گذشت .
خانم سميه اگر انشا الله فرصتي مثل ديروز پيش بياد من بايد مواظب باشم چون اكيپ ليلي كبير كه از شب گذشته به اكيپ سامورايي ها تبديل شده كم كم دراه خطر ناك ميشه (مرد عنكبوتي )
سلام بچه ها
نمي دونم صدامو مي شنويد يا نه چون صدام در نمي ياد
ولي خواستم هر چند بي صدا ، از زحمت هاي تك تك
بچه ها بابت ديروز تشكر كنم .
به من كه خيلي خوش گذشت .
آقا ميني بوس بس ناجوانمردانه اي بود گروه مخوف سامورايي به رهبري ليلي كبير در اين ميني بوس بودن (البته مخوفش شوخي بود)
ولي جدن بچه هاي خيلي با حالي بودن كه ميني بوس شماره سه بدون اونا حال نمي داد :mrgreen:
البته اينو يادم نره كه بگم محمد كه من ديروز در ميني بوس شماره 3 موقع برگشت كشفش كردم (از مهمانان ساموراييها) يكي از اتفاقهاي با حال ديروز بود
گروه مخوف سامورايي به رهبري ليلي كبير در اين ميني بوس بودن (البته مخوفش شوخي بود)
