نحوه بازاریابی و فروش محصولات ساخته شده با mmb

evil_gates

اين نيز بگذرد ...
سلام دوستان

با اجازه اساتيد عرض ميكنم خوشحالم كه مبحثي ايجاد شده تا فارغ از بحث‌هاي فني از نگاه ديگه‌اي مقوله برنامه‌هاي چندرسانه‌اي و كم و كيف ارتباطشون با جامعه مخاطب رو بررسي كنه

اما ...

وقتي عنوان مبحث رو خوندم به نظرم رسيد كه ما قصد داريم متدهاي فروش يك برنامه رو بررسي كنيم اما در ادامه دوستان مبحث رو به كپي رايت و مشكلات به وجود اومده از اين مقوله كشوندن كه به نظر من لازمه راجع به هر كدومش به طور جداگانه و مفصل بحث بشه

درسته كه تو ايران چنين قوانيني نيست و اينكه چرا نيست و چجوري ميشه به وجودش آورد و بحث‌هايي از اين دست در حوزه اختيارات و توانايي‌هاي من و شما نيست. اين امر تو كشور متولياني داره كه بايد به اين مسئله رسيدگي كنن كه متاسفانه ...

اما ما به عنوان يك مدير پروژه ميتونيم راهكارهايي رو ابداع كنيم تا صدمات حاصل از اين ناهنجاري رو تا حدود زيادي كم كنه...

راهكارهاي فني رو قبلا دوستان تو مباحث مختلف تو همين انجمن و در مورد برنامه‌هاي ساخته شده با mmb مطرح كردن ... براي راهكارهاي مديريتي هم كه بنده قصد داشتم با دوستان به بحث بشينيم هم مبحثي ايجاد شد اما چون احساس كردم دوستان علاقه‌اي به ادامه ندارن دنبال نكرديم...

http://forum.majidonline.com/showthread.php?t=151581

درباره فروش يك محصول فارغ از مشكلات كپي رايت لازمه به مقوله ارتباط با مخاطب (اينجا منظور مخاطبان مستقيم كه مشتري هستن و مخاطبان غيرمستقيم كه به نوعي با محصول در ارتباط خواهند بود) توجه بشه

اگه قصد بازاريابي محصولي رو داريد بايد به متدهاي نوين بازاريابي دقت كنيد ... اما اگه قصد داريد پيروز اين ميدان باشيد لازمه اصول مديريت بازار رو بدونيد كه شامل روش‌هاي بازاريابي و البته مهتر از اون روش‌هاي بازارسازي هست

اجازه بديد با يك مثال حرفم رو بگم : (اين پروژه‌اي كه راجع بهش صحبت ميكنم يكي از كارهاي پارسال ما بود)

من محصولي رو توليد ميكنم و به سازماني كه معمولا اكثر پيمانكاراش به خاطر بروكراسي پيچيده و كندش گلايه‌مند هستن و البته اين سازمان به خاطر كمبود بودجه اكثراً حاضر به هزينه‌هاي بالا نيست و البته مديران سنتي هم داره كه با دنياي ديجيتالي خيلي ميانه خوبي ندارن محصولم رو به قيمت مطلوب خودم و تيراژ مناسب ميفروشم ... چطوري ؟

صورت مسئله خيلي وحشتناك به نظر ميرسه :
1- مشتري موردنظر داراي بروكراسي پيچيده و كندي هست
2- مشتري موردنظر حاضر نيست هزينه كنه
3- مشتري موردنظر قديمي فكر ميكنه و اصلا حرف من رو نميفهمه

اما من تونستم محصول خودم رو :
1- به بالاترين قيمت مطلوب موردنظرم بفروشم
2- به بهترين تيراژ مطلوب موردنظر بفروشم
در ضمن براي آينده هم تضمين فروش گرفتم

بر اساس متدهاي بازاريابي وقتي مشخصات محصول موردنظر من و البته مشخصات مشتري موردنظر من رو ببينيد آينده اين پروژه رو مختوم به شكست حدس خواهيد زد

اما وقتي با يكي از تاكتيكهاي بازارسازي با موضوع برخورد كرديم نه تنها شكست نخورد بلكه دقيقا منظور ما هم حاصل شد

كاري كه ما كرديم به زبان ساده اين بود كه مشتري رو مجاب كرديم كه محصول ما بهترين گزينه موردنظر شماست.

اما اين جمله ساده فرايند پيچيده‌اي داره كه ايشالا تو فرصتهاي بعدي بيشتر راجع بهش حرف ميزنيم

موفق باشيد
 

mbsa

Active Member
ممنون از دوست خوبمون evil_gates که این مطلب مفید را در اختیارمون گذاشتند و همچنین از همه ی دوستانی که در تاپیک شرکت کرده اند.
من یه سرچی کردم و به یه مطلب جالب درباره ی بازاریابی برخوردم . امیدوارم مفید باشه . منبع : مدیر سبز

اشاره: آیا تا به حال توجه کرده اید که در هر فرهنگی تمایل براین است که اطراف خودمان را برای پیدا کردن راهبر جستجو کنیم ؟ این یک ضعف است . آیا زمان آن فرا نرسیده است که درون خودمان را جستجو کنیم تا ببینیم چگونه در قرن بیست ویکم می توانیم خود راهبری باشیم که می­خواهیم و به آن نیاز داریم ؟ من فکرمی کنم قطعاً رسیده است.

آیا تا به حال توجه کرده اید که در هر فرهنگی تمایل براین است که اطراف خودمان را برای پیدا کردن راهبر جستجو کنیم ؟ این یک ضعف است . آیا زمان آن فرا نرسیده است که درون خودمان را جستجو کنیم تا ببینیم چگونه در قرن بیست ویکم می توانیم خود راهبری باشیم که می­خواهیم و به آن نیاز داریم ؟ من فکرمی کنم قطعاً رسیده است.


راهبری یعنی گفتن این که کارکنان چه کاری باید انجام دهند . کارکنان به مدیر به چشم یک قهرمان نگاه می کنند . مدیران در پیشبرد اهداف لازم اند تا مسائل پیش آمده را حل کنند،چون به تخصص تکنیکی آن ها نیاز است و می دانند چگونه از پس کارها برآیند.آن ها باید توان این را داشته باشند تا کشتی را در امواج خروشان به پیش ببرند!


الگوهای سنتی کسب و کار در دنیای امروز به کار نمی آیند. امروزه همزمان با فرسایش الگوهای عصر صنعتی، قدرت ازفروشندگان به خریداران منتقل شده است. راهبری کسب وکار امروزه به یک استاد شعبده بازی و یک شنونده دلسوز نیاز دارد. او باید در امور کسب وکار فهیم ، دارای قدرت درک شهودی باشد .
راهبران باید بتوانند انرژی انسانی را به حرکت درآورده،آن را تنظیم کنند و به سوی یک هدف مشترک که همانا ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری است جهت دهند تا یک شرکت سودده ایجاد کنند. شرکت هایی که مراتب بالا تری از رضایت مشتری و کارمند را دارا هستند .


من معتقدم در قرن بیست و یکم برای راهبران کسب وکار موفق هفت ویژگی وجود دارد :


۱-تفکر خلاق
انیشتین گفت " جهانی که خلق کرده ایم حاصل طرز تفکر ماست " . هیچ چیز در آینده بدون روش های بنیادی نو اندیشی تغییر نخواهد کرد . اگر بخواهیم دنیای جدیدی خلق کنیم ابتدا باید تفکر خود و زمینه های فکریمان را تغییر دهیم ٪٨٠ مردم واکنشی فکر می کنند. آن ها زحمت می کشند تا چیزی را برطرف کنند. (معمولاً یک مشکل را ! ) ٪٢٠ دیگر متفکران خلاق هستند آن ها عمل می کنند تا چیزی را به وجود آورند. (خلق کنند). متفکران خلاق از پرسش" چه امکانی وجود دارد ؟ "ترقی می کنند . متفکران واکنشی می پرسند " چه چیزی اشتباه است ؟ یا "چه کسی را باید سرزنش کرد؟ " متفکران واکنشی در واکنش و پاسخ به محیط زندگی می کنند . متفکران خلاق فراتر از محیط می روند.


۲- مهارت بعدی برای راهبر کسب وکار، آمادگی برای تحول است
شخصی که آمادگی تغییر دارد، از تحول استقبال می کند. آن­ها مراحل تغییر و چگونگی اثرآن را بر اغلب کارکنان می دانند و در دخیل کردن کارکنان درآن، مهارت دارند . برخی از کارکنان در برابر تغییر مقاومت می­کنند زیرا آن­ها را مجبور می­کند از گوشه دنج خود بیرون آیند. یک راهبر می داند چگونه کارکنان را از کنج راحت خود با بزرگی و احترام بیرون آورد. او به افراد کمک می­کند به درک مشترکی از گذشته برسند و علت تغییر را دریابند. سپس با ارائه تصویری مثبت از آینده، از طریق فعالیت هایی که همه با آن موافق باشند، آن ها را در جهت درست حرکت می دهد


۳-یک راهبر، معمار چشم اندازهای دور است
این وظیفه ابتدایی اوست تا محیط پویایی را بسازد که فرهنگ نامیده می­شود. فرهنگ روح تعهد است. راهبر یک فرهنگ پیشه­ی ماهر است . او پیکره محیطی را می­تراشد. کارکنان را تحریک ، تشویق و دعوت می کند تا بهتر از آنچه می توانند باشند . راهبر معمار می داند که توانایی خلق محیطی مغذی و چالش بر انگیز برای رشد کارکنان بسیار مهم تر از هر توانایی تکنیکی دیگری است .


۴-پیشرفت مداوم
راهبر امروزی به طورمنظم با عقاید کهنه به چالش برمی خیزد و نسبت به یادگیری و اعمال آن آموخته ها در دنیای واقعی پر شور و با حرارت است. او معمولاً سؤال مورد علاقه مرا می پرسد " چه کسانی چیزی را متفاوت از آنچه که برای من معمول است، انجام می دهند و چه چیزی می توانم از آن ها بیاموزم ؟ "


۵-راهبر جدید با اصالت است
این که شما چه کسی و چگونه هستید به اندازه آنچه می دانید مهم است. خودتان را در بالاترین استاندارد ها نگه دارید. چیزی را که از خود انتظار ندارید از دیگران توقع نداشته باشید. دوستدار حقیقت باشید و حقیقت را بگویید. محترم ترین راهبران آنانی هستندکه در تمام کارهایشان راستگو، بی­پرده و شفاف اند .


۶-مربی
یک راهبر باید مربی باشد و نه یک توصیه گر . او باید فضا را برای اتفاقاتی که می افتد باز بگذارد. گفته می­شود وقتی راهبران به وظیفه خود به درستی عمل کنند کارکنان باور می کنند که کار را خودشان انجام داده اند. راهبران باید به کارکنان کمک کنند تا به مسائل از زاویه دیگری نگاه کنند، سؤالاتی را مطرح نمایند که کارکنان به یادگیری تشویق شوند.

۷-راهبر یک انسان دور اندیش است
به وضوح مستند است که راهبران دور اندیش در بسیج پتانسیل بشری موفق هستند. یک دوراندیش برای جهت­مندی انرژی ها، مرکزیت ایجاد میکند. اهداف واضح با چارچوب معین کارکنان را به تصمیم گیری و تلاش وا می­دارد. امروزه نیاز به شیوه ی جدید در راهبری به طور مشخص احساس می شود . به سبک وسیاق خودتان به دقت بنگرید و ببینید آیا برای زندگی و راهبری در قرن بیست و یک آماده هستید یا نه .



۱- (جوانا برندی) نویسنده ای موفق است .از او کتاب های آموزش هنرمدیریت و برترین شیوه های جذب و نگه داری مشتری ، ۱۰۱ راه برای شاد بودن،۲۱عنصر ضروری در عکس العمل ها در دست است.
 
آخرین ویرایش:

m javad

کاربر متخصص
ولی اینا که شد ویژگیهای رهبر (منظور رهبر گروه هست).
امیدوارم تو پست بعدی نخواهید تفاوت رهبر و مدیر رو ذکر کنید!!!
چون این داستان بیشتر به درد مباحث مدریت خرد و کلان میخورده که فکر نمیکنم تو این پست جاش باشه !!!!!
 

hdnsoft

Well-Known Member
من پیشنهاد میکنم تا درمورد تجربیات بیشتر صحبت کنیم تا در مورد تکنیک های علمی
خب در مورد تکنیک های علمی ، هیچوقت نمیشه 100 درصد مطمئن بود چون بسته به رفتار فرد استفاده کننده نتایج مختلفی میده
یعنی وقتی فرد رو نتونه اون تکنیک ها رو بخوبی پیاده سازی کنه مسلما اون تکنیک محکوم به شکسته
پس دوستان لطف کنن و در مورد تجربیات خودشون بگن
و اینکه آیا در کارشون شکست خوردن ؟
و دلایل شکستشون و همچنین نقاط قوت عملکردشون رو با بیان ساده بنویسن
بسیار سپاسگذارم:rose:
 

mbsa

Active Member
مگه خودتون درباره ی کار گروهی بحث نکردید . پس حتماً لازمه که گروه یه رهبر داشته باشه . و میدونیم که اکثر وظایف استراتژیک فروش محصول به عهده ی رهبر گروهه نه برنامه نویس ها یا طراح (مثلاً)
اگه به نظرتون مطلب بی استفاده است با پیغام بهم اطلاع بدید تا حذفش کنم.
ممنون ...
 

amin2dpr

Well-Known Member
مدیر گروه

لازمه که گروه یه رهبر داشته باشه . و میدونیم که اکثر وظایف استراتژیک فروش محصول به عهده ی رهبر گروهه نه برنامه نویس ها یا طراح

بله آقای mbsa درست میگن چون در یکی از بحثها بچه ها گفتن که برای قرارداد با ارگانها به یه شخص که نفوذ و یا قدرت خوبی در اون ارگان داشته باشه نیاز هستش

خوب وقتی میخواهید یک برنامه تجاری بسازید فکر چند نفر بهتر از یک نفر هستش و رهبری درست میتونه یک امتیاز واسه فروش و بازار یابی محصول نهایی باشه

شخصی که با ارگانها و یا ارگانی رابطه خوب داشته باشه و یا تجربه بازاریابی رو داشته باشه

آقای m javad میدونم ترس شما همون مواردیه که همه بهش اشاره کردن نداشتن تمرکز روی بحث هستش ولی این موضوع کاملا مرتبط هستش
 

evil_gates

اين نيز بگذرد ...
بازم سلام

يك نكته رو به نظرم هرگز تو حوزه بازار نبايد فراموش كرد : من با ديگران هميشه در رقابت هستم

براي پيروزي تو اين رقابت بايد متفاوت باشيد. چون كساني كه مثل هم هستن هيچوقت نميتونن تو رقابت با هم پيشي بگيرن.

براي متفاوت بودن هم لازم نيست با لباس خواب بريد تو خيابون يا عمليات ديويد كاپرفيلدي انجام بديد.

شما و رقباتون تو 95 96 درصد موارد با هم وجه اشتراك داريد و فقط تو 4 5 درصد با هم ميتونيد تفاوت داشته باشيد و همين تفاوت 4 5 درصدي ميتونه شما رو پيروز كنه يا شكست بخوريد.

اين تفاوت كه منجر به پيروزيتون ميشه فقط از طريق ايده‌هاي متهورانه و جديد ايجاد ميشه و اين ايده‌ها نه فقط تو جلسات ايده‌پردازي و طوفان فكري و شش كلاه تفكر و ... بدست مياد

بلكه اصل اول تو شناخت خودتون و رقباتون هست (من بايد خودم و رقباي خودم رو بشناسم تمام نقاط ضعف و قوت و تهديد و فرصت)

اينجاست كه به شما فرصت ميده وسيعتر فكر كنيد وسيعتر از چيزي كه تا حالا فكر مي‌كرديد و رقباتون فكر مي‌كردن. پس ميتونيد ايده جديد خلق كنيد.

نكته بعدي براي پيروزي تو رقابت شناخت مخاطب (منظورم مخاطب مستقيم كه مشتري شماست و مخاطب غير مستقيم كه به نوعي با مشتري شما ارتباط هست و از اون طريق با مخاطب شما خواهد بود)

مشتري هميشه كيسه پول نيست. اين شما هستيد كه ميتونيد اون رو به كيسه پول تبديل كنيد البته اگه اون رو درست بشناسيد.

من وقتي مخاطب رو بشناسم به نيازهاي او واقف خواهم شد. نيازهايي كه ممكنه واقعا وجود داشته باشه و مشتري هم اون رو تشخيص داده و در موردش دنبال راه حل مي‌گرده يا نيازهايي كه خود مخاطب هم از وجودش آگاه نيست ولي به نوعي تو فرايند كارش اختلال ايجاد مي‌كنه

شما يا راه حل براي مشكل فعلي كارفرما ميديد (همون كاري كه اكثر رقبا مي‌كنن) يا اينكه با ايده پردازي‌هاي جديد اهداف كارفرما رو ارتقا ميديد و چيزهايي رو بهش ميديد كه هم نياز داشته و هم از وجودش بي اطلاع بوده (هم مشكلات فعليش رو برطرف مي‌كنيد و هم نگراني‌هاي آينده رو )

در اينصورت شما با رقباي خودتون متفاوت شديد (اينجا همون جايي هست كه رقبا ديگه نميتونن با شما رقابت كنن)

پس شما متفاوت هستيد چون

1- شما داراي ايده‌هاي متهورانه‌اي هستيد كه مثل شما كم پيدا ميشن
2- شما نسبت به رقبا خيلي جلوتر هستيد چون اونا نتونستن مثل شما مشكل كارفرما رو حل كنن
3- شما ديد وسيعي به كارفرما داديد تا بهتر بتونه به درك واقعي از نيازهاي خودش برسه

پس شما بهترين گزينه موردنظر كارفرما هستيد.

البته اين تئوري بيشتر در جوامع متمدن كه ضابطه بر رابطه حاكم هست بيشتر قابل اجراست تا جوامعي كه رابطه خيلي وقت‌ها كارهاي زيادي رو انجام ميدن.

اما ميشه اين تئوري رو هم بومي كرد و در چنين جامعه‌اي هم استفاده كرد.
 

evil_gates

اين نيز بگذرد ...
شما حتما راجع به برنامه‌هاي يادآوري (reminder) شنيديد و يا حتي شايد خودتون نمونه‌هايي از اين نوع برنامه‌ها رو ساخته باشيد

چيز پيچيده‌اي نيست. يك برنامه كه اطلاعاتي رو دريافت مي‌كنه و در پايگاه خودش ثبت مي‌كنه و در موقع مشخص موردنظر يادآوري از اتفاق موردنظر رو انجام ميده.

شايد يك سررسيد معمولي هم همين كار رو انجام بده يا reminder هاي تلفن‌هاي همراه

آيا به نظرتون مشتري با مشخصاتي كه تو پست قبلي گفتم حاضره مبلغ سنگيني بابت چنين برنامه‌اي پول بده ؟

ما اين برنامه رو ساختيم و فروختيم. برنامه‌اي كه شايد اكثر شما هم بتونن مثل اون رو اجرا كنن اما فروش ؟‌!!!

مهم نيازسنجي مشتري شما، ايده جديد شما و نحوه ارائه شماست.

تجربه من ميگه صبر شاه‌كليد موفقيت هست.

با انجام مطالعاتي از وضعيت مشتري موردنظر به اين نتايج رسيديم:

1- اتوماسيون اداري مشتري يك نقص داره و اونم اينكه پيش‌بيني برنامه‌اي براي يادآوري فعاليت‌ها رو نداره.
2- بعضي مديران جديد سعي زيادي دارند كاري كنن كه با مديران قبلي متفاوت باشه
3- بعضي وقتها بودجه‌هايي وجود داره كه به دليل توزيع نشدن صحيح و با برنامه ممكنه به مصرف مطلوب نرسه
4- توجه به نهاد خانواده در درون اين مجموعه وجود داره
5- توجه به آموزش ضمن خدمت در اين مجموعه وجود داره
6- مديران معمولا آخر سال هداياي شب عيدي به كارمندان ميدن
7- معمولا به خاطر تقسيم نشدن صحيح بودجه‌ها اكثر پيمانكاران از وضعيت مالي اين مجموعه گلايه‌مند هستند
8- بروكراسي پيچيده و وقت‌گيري وجود داره ولي ارتباط برقرار كردن با بعضي بخش‌ها و افراد ميتونه سريعتر به عمليات عقد قرارداد يا دريافت مطالبات منجر بشه
9- به طور كلي بخش حقوقي مالي مجموعه علاقه‌اي به خرج كردن زياد نداره و سعي ميكنه از سر و ته بودجه‌هاي قراردادها بزنه مگر اينكه دستور مستقيم مديريت باشه
10- هميشه آخر سال كلي رقيب وجود داره كه براي هداياي شب عيد مجموعه سعي ميكنن محصولي رو ارائه كنن
11- هميشه آخر سال مديران و كارمندان اين مجموعه هداياي مشابه و تكراري زيادي چه از داخل مجموعه و چه خارج از مجموعه دريافت ميكنن

ايده اوليه ما توليد يك محصول براي هديه شب عيد اين مجموعه بود كه البته رقباي زيادي هم داشتيم ولي لازمه ما تفاوت جدي با ديگران داشته باشيم

(اصل شناخت)
ما وضعيت مشتري موردنظر رو بررسي كرديم. وضعيت رقبا و محصولاتشون رو هم بررسي كرديم

(اصل ايده پردازي)
ما ابتدا يك برنامه با محوريت مديريت برنامه‌ريزي و يادآوري طراحي كرديم. برنامه‌اي كاملا فارسي و خيلي خيلي ساده و در حد فهم افرادي كه آشنايي زيادي با رايانه ندارن. كاملا كاربردي به شكلي خيلي از بخش‌هاي غير ضروري حذف شده باشه.

داراي بخش‌هاي متنوع جانبي و مكمل مثل
بخش كودكان كه شامل برنامه‌ها و بازيهاي رايانه‌اي موردعلاقه كودك با نگاه روانشناسي شده آموزش برنامه‌ريزي براي كودك
بخش علمي كه اطلاعات مفيد و قابل استفاده براي خانواده داخل خودش داره
و ...

(اصل برقراري ارتباط موثر)
ما اين برنامه رو نه به عنوان يك محصول براي فروش بلكه به عنوان يك هديه از طرف مجموعه خودمون به افرادي كه از اون مجموعه ميشناختيم و با كمك اون افراد به مديران و بعض كارمندان ذينفع ارائه كرديم

(اصل تفاوت)
اين برنامه هم به لحاظ ساختاري و محتوايي متفاوت بود هم به لحاظ ارائه.

اكثر هداياي شب عيد قبل از تحويل سال به دست افراد ميرسه كه تراكم اين هدايا باعث ميشه بعضا از چشم فرد دور بمونه يا ارزش واقعي خودش رو پيدا نكنه

هديه شب عيد ما بعد از تعطيلات 13 نوروز به دست مخاطبان ما رسيد. يعني اولين روزهاي كاري. (محصولي كاربردي در شرايطي كه ساير هدايا كمرنگ شدن)

برنامه ما علاوه بر حل يكي از نيازهاي مبرمي كه اين افراد در طول روز كاري داشتن براي خانواده اونها هم موثر و مفيد بود به شكلي از طريق خانواده تقاضا براي دريافت نسخه‌هاي بعدي و البته پيشرفته تر اين برنامه به وجود اومد.

تقاضاي مخاطب غيرمستقيم، نياز مخاطب مستقيم رو به وجود آورد و مديران به دنبال پيدا كردن راه‌حلي براي رفع اين نياز.

براي حل اين مشكل چه كسي بهتر از صاحب ايده اوليه ؟ اينبار ما با دامنه وسيعتري از ايده‌ها وارد شديم.

ما تو اين مبارزه مشت اول رو با هديه شب عيدمون زده بوديم. مشت دوم رو خانواده‌ها زده بودن و مشت سوم ايده‌هاي جديدتري كه تو نسخه توسعه يافته برنامه وجود داشت.

ما تو رقابتي قرار گرفتيم كه محصول ما بهترين محصول از ديد مخاطب هست

هيچ رقيبي با چنين ايده‌هايي نيست پس مقايسه‌اي وجود نداره

پس ما بهترين گزينه براي حل مشكل هستيم و تو قيمت‌گذاري و تيراژ هم شرايطي براي مقايسه و رقابت وجود نداره

ارتباط موثري كه با بعضي افراد به واسطه همون هديه برقرار شد باعث شد كه بروكراسي پيچيده مجموعه كنار بره و سريعتر فرايند عقد قرارداد و دريافت مطالبات هم صورت بگيره.

اما از همه مهمتر اين بود كه ما به نيازهاي پنهان مديران هم پاسخ داديم و عين حال يك تهديد جدي رو هم رفع كرديم.

كپي رايت يك محصول يك ناهنجاري هست كه ميتونه به ضرر توليد كننده باشه

محصول ما به عنوان يك هديه خاص از طرف يك مدير خاص توليد و توزيع شد. پس كپي اون نه تنها به ضرر ما و كارفرما نيست بلكه به نوعي باعث گسترش دامنه تبليغ هم ميشه.

اين براي مديري كه قصد داره فعاليت‌هاي خودش به نوعي به رخ بكشه خيلي خوبه و براي ما هم كه محصولمون رو به تيراژ مطلوب موردنظر فروختيم و تمامي چشم‌داشت مالي خودمون رو برآورده كرديم كپي كردنش خيلي تاثيري نداره و از طرفي حتي باعث تبليغ خودمون به عنوان يك توليد‌كننده هم ميشه
 
آخرین ویرایش:

evil_gates

اين نيز بگذرد ...
دوستان اين يكي از تجربيات ما بود. اما آيا اون دوستي كه ميگه بيايد تجربياتمون رو به اشتراك بزاريم يا ديگران ميتونن از اين روش مجددا استفاده كنن ؟ يا حتي خودمون ؟

حرف من در مجموع اينه براي اينكه مديريت بازار رو در دست بگيريد لازمه مديريت ايده‌ها، مديريت مشتريان و مديريت رقبا رو هم در دست داشته باشيد اين حاصل نميشه مگه با مطالعه و شناخت دقيق

قطعا وقتي من محصول ديگه‌اي رو بخوام توليد كنم از اين روش استفاده نمي‌كنم چون اين روش در شرايطي خاص جواب مي‌داد

من بايد استراتژي ديگه‌اي رو با توجه شناخت خودم از وضع موجود به كار بگيرم.

مدير پروژه خودتون باشيد . مدير پروژه مثل يك شطرنج باز ماهر هربار از يك تاكتيك استفاده مي‌كنه و به شكلي مهره‌هاي ميدانش رو ميچينه كه حريف رو مجبور كنه تو همون مسيري قدم برداره كه مي‌خواد

موفق باشيد
 

mbsa

Active Member
سلام
ضمن تشکر از جناب evil_gates به خاطر مطالب مفیدی که در اختیار ما گذاشتند .
اما دوستان به این نکته توجه داشته باشید که بحث درباره ی تجربیات افراد صرفاً برای یک الگوبرداری سطحی است و هیچ کدام از کاربران از این تجربیات عیناً استفاده نمی کنند . پس صحبت درباره ی تجربیات میتونه راه گشا باشه . پس از دوستان ، کسائی که تجربه ای در فروش محصولات مولتی مدیا دارند ، تقاضا دارم ، تجربیات خودشون را تو این تاپیک در اختیار سایر دوستان قرار بدهند.

-----
اما دوستان ....
امروز mbsa یــکســاله شد !!!! یکسال از عضویت من در انجمن مجید آنلاین میگذره و جاداره از تمام اعضا ، مدیران ،جناب LOO30FER و همه ی دوستانی که تو یادگیری MMB راه گشای من بودند تشکر کنم .:oops:
 

BEHESHT

Well-Known Member
از اونجایی دوستان حقیر قابل دونستن بنده نظر میدم وگرنه هیچ گونه ادعایی ندارم:

با صحبت های حامد جان کاملا موافقم در تکمیل فرمایشات ایشان:

اول اینکه سعی در دست و پا کردن اعتبار کنید یعنی حتی شده تو یه دانشگاه بگن فلانی کارش درسته پروژه بسپارید به ایشون
دوم این که غصه کپی رایت رو نخورید راه ها بسیار ساده ای وجود داره که بشه باهاش این مسائله رو حل کنید به این راه ها بیاندیشید
سوم برای تحقق به خواسته هاتون 4 چیز رو فراموش نکین:

1. کیفیت بالا ارائه کنید
2. خلاقیت به خرج بدید یا از بازخورد مشتری و یا کاربر به نحو احسنت استفاده کنید
3. پشتکار رو فراموش نکنید
4. از پشت سر موتور های تبلیغاتی و سیستم های دانشگاهی راه افتادن به شدت پرهیز کنید مثلا دیروز مایکروسافت دست گذاشت رو وی بی دهن بین ها همه جذب شدن حالا وی بی شده اخی و سی شارپ جایگزین شده فردا هم روز از نو روزی از نو

و حرف آخر از پذیرفتن هیچ پروژه نترسید آخرش اینه واسطه میشید

موفق باشید
 

جدیدترین ارسال ها

بالا