مدیریت افکار خودتان

saalek110

Well-Known Member
برای شروع بحث و آماده کردن ذهن شما یک مثال می زنم:

افکار سمی:
یاد یک خاطره بد یا یک فرد آشغال می افتید...درست مدیریت نمی کنید...می زارید عصبی بشید...حرص می خورید ....تپش قلب می گیرید....


ولی باید می دانستید در برابر این گروه از افکار باید چه برخوردی می کردید...حالا عیبی نداره...انرژی شما دوباره برمی گرده ....ولی برای بار بعدی روش برخورد بهتری داشته باشید.
 

saalek110

Well-Known Member
فاز ناامیدی:

کلا نا امید میشید ، همه درها را بسته می بینید...و شاید مردم یا بعضی از اونها را بد بدانید...
ولی این فار هم تمام میشه.....به خودتون می آیید و دوباره افکار مفید را زنده می کنید و به زندگی برمیگردید..
پس بهتر نبود زودتر جلوی سرکشی این فاز نا امیدی را می گرفتید تا کمتر وقت و انرژی تان تلف شود؟
 

saalek110

Well-Known Member
تقسیم بندی افکار به مفید و مضر:

در دو پست بالا ، دو دسته از افکار مضر را گفتم ....در مقابلشون افکار مفید قرار دارند.
البته تقسیم بندی درستی نیست. ولی برای شروع فعلا این تقسیم بندی را کردم....




حقیقت اینه که هر فکر ، یک منبعی دارد... و اگر فردی عارف و عالم باشد ، با دریافت پیام و دانستن منبع اون ، قوی تر میشه نه ضعیف تر.
مثلا وزارت اطلاعات کارش جمع کردن اطلاعات است تا از اونها برای کارش استفاده کنه. مسلما کارمندان وزارت اطلاعات با دیدن اطلاعات احساساتی نمی شوند و ثپش قلب نمی گیرند. چون شغلشون است و حرفه ای عمل می کنند.

پس یک عارف با یک فرد عادی ، برخوردش با افکار کاملا فرق دارد..


ولی در شروع خوبه افکار را به دو دسته مفید و مضر دسته بندی کنیم.
 

saalek110

Well-Known Member
منطق را هیچ وقت زمین نزارید...

فرض کنید دارید می روید بیرون...یک فکری میاد میگه الان حالت خوب نیست بهتره فردا بروی....اگر جوابی برایش ندارید باید اطاعت کنید....به این میگن منطق...یا منطق درونی.

و برعکسش ، اگر یک فکر اومد و پیشنهادی داد ولی دیدی حرفش عجیب غریب و غیرمنطقی است ، ابدا به حرفش گوش ندهید.

معمولا اگر بخواهید کاری بکنید و اون کار به ضرر فردی باشد...اون فرد به شکل افکاری در ذهن شما ظاهر می شود و توصیه به انجام ندادن اون کار می کند....


مثال: یادمه چند سال میش می خواستم در یک جلسه چیزی را مطرح کنم....فکری اومد و گفت به فلان دلیل این را نطرح نکن....دیدم دلیلش خیلی مسخره است اون فکر. قبول نکردم و فردای اون روز اون مسئله را در اون جلسه مطرح کردم و تعث شکست اون فرد شد......جالبه که خود اون فرد هم وقتی به زبان صحبت می کرد و می خواست کسی را گول بزند دلایل عجیب و مسخره می آورد....در فکر من هم دلیلش برای انجام ندادن اون کار مسخره بود.
 
آخرین ویرایش:

saalek110

Well-Known Member
افکار از جنس صاحبانشان هستند

در پست قبل گفتم فردی در ذهن من پیامی را فرستاد و شخصیت اون فکر با شخصقت فرستنده اش یکی بود.
 

saalek110

Well-Known Member
افکار همه به نظر افکار شماست ولی گر دقت کنی جنس های متفاوت داره و از هزار منبع مختلف است

میدونم این براتون عجیب است و عده ای نتوانند این را فعلا ......قبول کنند....اجباری به قبول این نیست...بقیه مباحث را بخوانید.
 

saalek110

Well-Known Member
اون عده ای که قبول کردند که افکار منابع مختلف داره
و از جمله از نزدیکان بد دل.....

پس من بعد دقت خواهند کرد
 
آخرین ویرایش:

saalek110

Well-Known Member
مثال زمان انجام کار:

امروز روز عید فطر است....می خواستم بروم گوشی بخرم...یک فکر گفت فردا این کار عاقلانه تر است....و من قبول کردم.

به کلمات موجود در فکر دقت کنید. کلمه عاقلانه ، می تونه از یک منبع خوب اومده باشه....
یا مثلا کلمه صبر ، از کلمات بزرگ است و بهتره بهش توجه کنید...
 
آخرین ویرایش:

saalek110

Well-Known Member
هیچ وقت بخاطر ترس واهی دست به کاری نزنید

ترس واهی با ترس واقعی فرق داره...
ترس واهی مثلا میگه اگر الان نروی بخری تمام می شود.

گاهی دشمن شما با ایجاد ترس در شما می خواد شما را به محل نامناسب بکشاند.یا انواع لطمه ها بخورید.
 
آخرین ویرایش:

saalek110

Well-Known Member
سالک: من یک عقیده مهم دارم. من میگم در ناخوآگاه یا درون ما ، یک سری پردازش ها یا تولیدات انجام می شود...
و ذهن ما فقط باید بفهمد آیا تولیدی یعنی محصولی شکل گرفته یا نه. ما مسئول اجرای اون محصولات هستیم و نباید چیز دیگری را اجرا کنیم.

مثال: فرض کنید می خواهید میزی بسازید....بعد مدتی فکر کردن می فهمید باید چوب خود را ۴ قسمت کنید تا ۴ طرف میز را بسازید. این ۴ تکه کردن چوب ، محصول درون شماست....و باید فقط این کار را انجام دهید و نه بیشتر...وگرنه به خود یا چوبها لطمه می زنید.

در کتاب صوتی مکتوب از پائولو کوئلیو که در تاپیک دیگه پست کردم نویسنده میگه باربرها بعد مدتی حرکت سریع توقف کردند و گفتند باید صبر کنیم تا روحمان به ما برسد. نزدیک رسیدن به دقیقه ۳۰ است این مطلب.
 

saalek110

Well-Known Member
در کتاب مکتوب از پائولو کویلو ، از (( نشانه ها )) صحبت می کند...در دقیقه حدود ۱ ساعت و ۵۰ ... می گوید ولی ما بخاطر گرایش های خود ، نشانه ها را خراب می کنیم.

سالک: من این نشانه ها را سالهاست که می شناسم...مونده بودم چطور و با چه اسمی اون را بگویم که کتاب مکتوب به کمکم آمد.
من توصیه می کنم تا در فهم و استفاده از اونها ماهر نشده اید ،در کارهای مهم استفاده نکنید. چون با چیزهای دیگر اونها را اشتباه می گیرید. ولی در جایی اگر گیر کردید و چنین نشانه ای اوند خوب دیگه مجبورید استفاده کنید.
فعلا این پست به عنوان مقدمه این بحث باشد تا شاید بعدا مشروح تر بگویم.

فعلا نمی دانم چطور اونها را تعریف کنم. یک مفهوم و خبر در مورد چیزی است. گاه خیلی واضح است. گاه می دانید از منبعی با ارز است. اکثر اوقات از منابع معمولی و گاهی از منابع بی ارزش است. خیلی اوقات از سمت دشمنان شماست...پس اگر معمولی بودن منبعش مشخص است احتیاط کنید. می توانید منتظر بمانید پیام دیگری در اون مورد دریافت کنید که واضح تر باشد.
می دونم برای خیلی ها این حرف ها گنگ و یا حتی بی معنی باشد. حتی اگر مقداری اینها را می فهمید و کامل نمی فهمید بدانید خبره نیستید و با احتیاط عمل کنید.
شرح دادن این چیزها سخت است ولی تلاش می کنم با استفاده از عباراتی ، چیزهایی بگویم.
 

saalek110

Well-Known Member
پائولو کوئلو و بحث پیامها:

در مهم ترین اثر پائولو کوئلو ، یعنی کیمیاگر ، پیامها ، محور اصلی داستان را تشکیل می دهد. و در آثار دیگر ایشان مثل مکتوب هم به پیامها اشاره شده.

ولی پائولو کوئلو ، راجع به پیامها بحث فنی نکرده ، فقط اشاره ای به اونها کرده و اونها را مهم دونسته.
سالک؛ به خاطر همین اشاره وار رد شدن پائولو کویلو از روی بحث پیامها ، من نمی توانم از آثار وی به عنوان ماخذی برای بحث روی پیامها استفاده کنم.
 

saalek110

Well-Known Member
خطر بد فهمیدن پیامها:

سالک: من در مورد بحث پیامها ، ماخذ مهمی نمی شناسم.
و ترس دارم در موردش صحبت کنم چون ممکن است جوانها پیامها را درست متوجه نشوند و به جای دریافت پیامها شروع به ساخت پیامها ، کنند و افرادی خرافی بشوند. در کتاب مکتوب هم پادشاه درست بحث پیامها را متوجه نشده بود و با ساخت یک پیام ، در جنگ بزرگی شکست خورد. بنابراین ندانستن بحث پیامها ، شاید بهتر از بد بحث کردن اونها باشه.


فعلا ، شاید باید افراد خودشان در طول زندگی با پیامها آشنا شوند و آموزش عمومی اونها درست نباشد.
ولی آموزش خصوصی شاید کم اشکال تر باشد. هر چند حتی در آموزش خصوصی هم کار زیادی نمیشه کرد.
 

saalek110

Well-Known Member
شرحی بر پیامها:

اونها خودشان می آیند و وقتی منتظرشون نیستی می آیند. پس اگر داشتی به اونها فکر می کردی ، محتمل خودت یک پیام ساختی.
ممکن است در فردی هر چند ماه ، فقط یک پیام بیاید.
البته شاید فردی بتواند با ایجاد حالاتی در خود ، پیامهای بیشتری دریافت کند ولی شرح و آموزش اون حالات سخت است ، و همان طور که قبلا گفتم ، احتمال بد فهمیدن است و فرد شروع به ساخت چیزهایی کند که اصلا پیام نیست.
پیام را که ما خودمان نمی سازیم، از جای دیگر می آیند.
و شاید خیلی از پیامها مضر با خنثی باشند و نه از سوی منابع با ارزش و عالی.
به همین خاطر ، من ترجیح می دهم محتاطانه در مورد اونها صحبت کنم. و بیشتر بیراهه ها و خطراتش را بگم ، قبل ورود به بحث اصلی. و شاید هیج وقت وارد بحث اصلی به شکل عمومی نشوم. ولی افرادی که اهلش باشند ، با همین اشارات می فهمند منظور من چیست. اونی هم که موضوع را اصلا نداند ، خیلی خیلی سخته بهش چیزی فهماند و شاید اصلا کاری غیرممکن باشد.

البته مشکل از من است ، نه بحث پیامها. حتما افرادی هستند که هم دقیق می دونند پیامها چی هستند و هم روش آموزش اون را بلدند. ولی من فعلا چون وظیفه احساس کردم در حد اشاره کمی در مورد اونها حرف بزنم ، چیزهایی گفتم. در حقیت هیچی نگفتم هنوز. چون اصلا اینکه پیامها چیه ، مشکل اصلی همین است.
 

saalek110

Well-Known Member
پیامها چیست؟

مشکل اصلی همین است که بتوانیم بگوییم پیامها چیست.
مسلما انسان یک گیرنده است. ولی بعضی افراد خوب پیامها را دریافت نمی کنند. و حتی شاید باور نداشته باشند که اصلا پیامی وجود دارد.

در سیستم آموزشی ما ، فقط اصل آموزش مستقیم و با زبان و حفظیجات است.
و خیلی ها تفکر را ، مرور دانسته ها می دانند و نه بیشتر.
و خیلی ها فکر می کنند ، افکار را خودشان می سازند. و منبعی ندارند و بهشون می گن افکار من.

افکار من:
خیلی ها ، عبارت افکارم یا افکار من را استفاده می کنند.
و حتی میگن امروز فکرم خرابه ، ولی نمیگن اگر من افکار را می سازم چرا یک روزی فکرم خوبه و یک روز فکرم خرابه.
کسانی که خود را سازنده افکار و پادشاه ذهن خودشون می دانند ، سخته بهشون در مورد پیامها و الهامات و منبع افکار حرف زد.
بحث افکار من را ، باز کردم تا یک پنجره ای باشد تا بگم که افکاری که ما نشخوار روزمره می کنیم فرق داره با پیامها. مثلا شما هر چی را ببینید ، در مورد اون کمی فکر می کنید. مثلا دیدن یک اتوبوس قرمز ، شما را یاد خاطره ای با یک اتوبوس درون خاطره می اندازد و بعد از اون خاطره به فکر بعدی می روید و الی آخر....به اینها میشه گفت رشته افکار...

پیامها و رشته افکار :
مسلما پیامها جزو رشته افکار نیست. ولی حتی در یک رشته افکار هم ، رفتن از یک فکر به فکر بعدی علت داره ، که فعلا موضوع بحث ما نیست. یعنی دانه های هر رشته افکار بی دلیل پشت سر هم نمی آیند و اگر دقت کنید اینکه دانه ب بعد دانه الف اومده خودش دلیل داره ولی من دنبال دلیل اون خودم زیاد نرفتم و اسم همشون را رشته افکار گذاشتم.
ولی یهو رشته افکار قطع میشه و پیام دریافت میشه. پس پیام جزوی از هیج رشته افکاری نیست.
البته پیامها هم ، خودشان انواع دارند. و شدید و قوی دارند.
مثلا رفتید خرید در خیابان. همین که اجناسی را که باید بخرید یادتان می افتد را شاید نوعی پیام در نظر گرفت. چون جزو رشته افکار نیست. البته منظور من از پیامها اینها نیست....برای گرم شدن بحث دارم میگم. اینکه چطوری یهو اجناسی به ذهن شما می آید دلیل مغزی و روحی دارد که من زیاد با پروسه تشکیل اونها فکر نکردم ولی انگار وقتی به خودت میگی این باید یادم بمونه ، یک قسمت مغز در جای مناسب اون را یاد شما می اندازد. ولی منظور من از پیامها اینها نیست ولی یک مثال شبیه است. چون یهو به ذهن میاد و جزو رشته افکار نیست.و شاید ساده ترین پیامها را بشه ، همین پیامها را اسم برد.
 

saalek110

Well-Known Member
نه من و نه شما ، متخصص کارکرد مغز نیستیم
و هیچ کدام ما دانش روح هم نداریم.....


پس بحث اینکه پیام چیست کار سختیه.
و تنها ابزار همین مثالها است تا بتونیم مقداری بحث کنیم و به قضیه بپردازیم. در پست قبل در مورد چگونگی به یاد آوردن اجناسی که باید بخریم بحث کردیم.
 

جدیدترین ارسال ها

بالا