بسم الله الرحمان الرحیم
40%
اول بگم هر کی حوصله نداره نخونه ها چون طولانیه همون طور که میبینید
متولد 64 برای این که وقتی میگم که چه وقت فلان کار رو کردم شما متوجه بشین چه سال بوده.
تو دوره اول راهنمایی من از بخش پرسپکیو درس هنر متنفر بودم چون نمیتونستم درکش کنم. گذشت تا بعد ها تو همون سالها حس طراحیم تو ماشین گل کرد و بهش علاقه مند شدم تقریبا سال 77 ، 78 میشد، و نبود کامپیوتر که اون موقع مثل رویای دست نیافتنی بود برام.
تو اون زمان من طرحایی برای ابزار های ماشین ها داشتم که چندیدن سال بعد دیدم هر دو طرحم رو BMW رو ماشیناش اجرا کرده
.
خوب کامپیوتر نبود ولی کاغذ و مداد که بود، من بدونه هیچ اطلاعاتی میشستم و blue print ماشین میزدم بدون این که بدون اصول طراحی ماشین به این صورته، اسم ماشینم هم برمودا بود، به دلیل این که هرکی میره توش از بس خوبه نمیخواد در بیاد
عاشق رویاهای بچگیمم.
خلاصه گذشت تا پدرم تو اوووون زمان یه کامپیوتر برامون خرید، اون موقع دو تا از پسر عمه هام کامپیوتر داشتن و ما هم تو کف، ببین کی بوده که RAM بر اساس MB اونم هم در حد یک عدد یک رقمی شناخته میشد. پدرم بدونِ این که بهمون بگه که کامپیوتر خریده نصفه شب امد اون رو گذاشت بالای سرمون، واسه نماز بلند شدیم و ...
و بعد
و بعد به سمت پدر و در آغوش و ...
. این قسمت کمیک استریپ بود.... دیــگـــــه نخوابیدم.
اون زمان دادشم دبیرستان فنی حرفه ای معماری میخوند و Auto CAD رو باید یاد میگرفت، من هم اوایل بدون هیچ آموزشی شروع کردم به نقاشی با این نرم افزار تا ببینم چیه، باهاش کوه و خونه میکشیدم
هی نخند ...
بعد ها سعی کردم طرح ماشین هام رو تو CAD پیاده کنم ، پدرم تو کارخونه تراشکار بود و خوب بعضی از درس خونده های کارخونه هم حتما Auto CAD رو بلد بودن، یکی از همکاراش که درس خونده بود رو اورد تا سیستممون رو سرحال کنه و وقتی کارای CAD من رو دید کفید و پدر ها هم عاشق این هستن که بچه هاشون یه کاری کرده.
خلاصــــــه تا این که رفتم هنرستان و طراحیم خوب شد و به شدت عاشق پرسپکتیو شدم. درسم افتضاح بود، دروس عمومی تو کلم نمیرفت، سال اول دبیرستان رو با 9 تا تجدیدی افتادم ، گفتم پدرم منو ببینه کلم رو میکّنه، وقتی با هم روبه رو شدیم خیلی عادی بود، هیچی نگفت، هیچی؛ بعد ها بهم گفت: حسین میدونی چرا چیزی بهت نگتم؟ چون تو هم مثل خودمی درس تو کلت نمیره ولی تو کار خودت کلت مثل چی کار میکنه.
پدرم چون دیده بود چه سر و کله ای با این حرفه اون هم بدون هییییییچ منبعی میزنم خوشش امده بود.
به دلیل نمرات درخشانم فقط میتونستم برم هنرستان و رشته ی گرافیک رو انتخاب کنم، اونجا فقط نقاشی یاد میدادن، یکی از دوستام چون علاقه ی من رو تو 3D دیده بود 3Ds max رو بهم معرفی کرد و CD ـش رو بهم داد، 6 ماه طول کشید تا نصبش کنم.
بعد 6 ماه وقتی اولین box رو توی مکس ساختم جیغ کشیدم، و این بود شروع جیغ های من توی خونمون، هر روز چندیدن جیغ از اتاق من به گوش میرسید، واقعا هر یه نکته ای که پیدا میکردم داد میزدم. مثل این مخترع ـها.
و باز خلاصــــه نوبت مایا شد اون هم تو همین رنج زمانی طول کشید تا با اون وضع افتضاح کرک، کرکش کنم. حتما مایا کار ها یادشونه چه افتضاحی بود. قبل از نصب و کرک خواب مایا رو میدیدم، جوری که یه بار از خواب بلند شدم به خودم فحش دادم، خره چرا بیدار شدی داشتی مایا کار میکردی.
خواستم تو رشته ی انیمشن ادامه تحصیل بدم، رفتم پیش مشاور مدرسمون: (( اینجا باید موج flash back بیاد )) سلام آقای ... ، سلام جانم بفرمایید؟!! ... آقا من میخوای تو رشته ی انیمیشن تحصیل کنم چه رشته ای رو باید برم یا بهتره برم؟ ... جانم؟!!! چی چی؟ ... انیمیشن، متحرک سازی ... چی؟ ... کارتون برنامه کودک ... چی؟!!! هیچی آقا خداحافظ . و این گونه شد که دیپلم گرفت و روپای خودم وایسادم، یه تغییر رشته هم دادم به گرافیک فنی حرفه ای ولی آدم درس خون از من در نمیاد، با Help خود نرم افزارهای کار میکردم و کارهایی هم زدم تا این که رفتم خدمت و برگشتم.
به لطف بسیار بسیار بسیار زیاد خدا با همون حد اطلاعاتم که نصبتا خوب بود بعد از دو روز فارق شدن از خدمت و استراحت رفتم تو یه گروه و شروع به کار کردم و طبق معمول کارگردان گقت تا 2، 3 ماه اول از پول خبری نیست، من تا بحال انیمیت به اون صورت نکرده بودم ولی در حدی پیشرفت کردم که تو ماه دوم حقوق گرفتم و تو ماه های بعدی حقوقم از افرادی که چندیدن سال بود تو این رشته بودن و آشنای کارگردان بودن بیشتر شد.
کارگردان همه رو آروم آروم رد میکرد به دلیل نوع کارشون ولی من هنوز موندگار بودم، روز قبل از ورودم به اون گروه با داداشم که پیش کارگردان رفته بودیم (( داداشم معرف بود)) به کارگردان گفت: آقا فلانی من فقط یه چیز در مورد حسین بهتون بگم، حسین تو کار خودش دزد خوبیه. منظورش این بود که نکته رو رو هوا میزنه. و این شد که من تو کارم پیشرفت میکردم، وقتی انیمیت میکردیم و حرکات خاصی میزدم نفرات دیگه که یکیشون هم حق استادی گردن من داشت بهم میگفتن: بابا در حد پولت کار کن زیاد وقت نذار، ولی من برای کسب تجربه و یاد گیریم این کارها رو میکردم، خودشون هم میدیدن دارم چه پیشرفتی میکنم، با این که کارهایی که میکردم اضافه تر از کارای دیگران بود ولی دیرتر از اونها کار رو تحویل نمیدادم.
این شد که همه میرفتن ولی من موندم تا الان که خدا رو شکر بین افرادی که من رو میشناسن به نوعی سر من دعوا ست، اول من سهم برادرم هستم اگه اون کار نداشت همون کارگردان قبلیمون باهام کار داره اون هم خودش میاد نه من، دیگر دوستان هم باید قبلش از اون اجازه بگیرن.
باز خدا رو شکر و صد هزار مرتیه شکر. بابت همه چیز.
تا الان هم تو چند تا فیلم تلویزیون اسمم مثلا به عنوان جلوه های ویژه رفته که خودم الان بهشون میخندم که همون موقع هم میدونستم چه مبتدییی هستم، و دو سال هم که کار توی جشنواره داشتیم نامزد شدیم ، اولیش به دلیل نامه بازی، به فیلم 7 دقیقه به پاییز رسید با یه شات 4 ، 5 ثانیه ای چپ کردن یه پراید و کار ما با چند ده پلان و چندیدن دقیقه جلوه اون هم با اون همه ترک، شبیه سازی پارچه و آتیش که نمونش رو تو گالری گذاشتم به نام جلوه های فیلم شب واقعه هیچی مقامی نگرفت. این از این دوره
دوره بدع هم که سال پیش بود هم نامزد شدیدم، تو دو روز آخر جشنواره به تهیه کننده موارد کاندیدایی فیلم رو گفتن ولی تهیه کننده با تعجب بهشون گفت: چــــــییی؟ چرا جلوه ویژه کاندید نشدیم؟ اون داوری که تماس گرفته بود گفت: مگه جلوه هم داشتید؟!!! در صورتی که ما تو دوتا شات full 3D جلوه کار کردیم به غیر از شات های دیگه. همون روز برادرم کل جلوه های رو زد رو DVD و برد تا به هیئت داوران نشون بدن، اون ها هم برای این که از قبل نفر اول رو مشخص کرده بودن به ما دیپلم و یه جایزه دادن، بذار بدشون رو میگم خوبیشون هم بگم، یه پراید بهمون دادن. خدا رو شکر دستشون هم درد نکنه. هر دو کار هم دو نفره زدیم در صورتی که همه فکر میکردن ما ساپورت مالی و نفری و ابزاری خفن میشیم. این رو بر اساس نامه ای که تو جشنواره اول زده بودن میگم.
طرف نوشته بود چرا اونها یعنی ما با اون همه ساپورت باید سیمرغ بگیرن؟ ما مظلوم واقع شدیم، در صورتی که ما طی 3 ماه دو نفره اون حجم کاری رو زدیم. بیخیل ، خدا رو شکر
و حالا دارم ادامه میدم تو هر بخشی سر کله زدم، فکر کنم دوستانی که من رو میشنان دیده باشن تو هر بخشی تا حدی جوابگو سوالات دوستان هم هستم و یه چیزایی به عقل ناقصم میرسه. در مورد پروژه هم چیزای خوبی در راه ، انشا الله و به امید خدا.
تقریبا بعد از مدت ها که دنبال یه منبع آموزش انیمیت فارسی تو سایت ها و فروم ها بودم و دیدم خبری نیست، اینجا رو پیدا کردم و دیدم خوب شلوغه و گفتم بهترین جا همینجاست که شروع کنم وقتی امدم ثبت نام کنم دیدم سال پیش برای مطلبی که میخواستم، امدم ثبت نام کردم، حدود 5 ماه هم هست که اینجا در خدمت دوستانم تا هم اول چیز یاد بگیرم که دارم میگریم و هم چیزایی که تا حدی بلدم به دیگران یاد بدم چون هم رضای خداوند توشه هم مولام اینجوری فرموده.
ولی یه بدی دارم، تنبل هستم، و اگه به خودم سختی بدم ــ که یه 3 سالی هست تنبل شدم ــ خیلی بیشتر پیشرفت میکنم.
و در آخر چند نصیحت از برادر کوچیکتون: بگم تو این رشته هر کی بره جهنم به دلیل دروغ زیاده، کاری که میگیرد سخت بشینید پاش و انجامش بدین و دوم هر کاری رو واسه دلتون میخوای بزنید وسط راه ولش نکنید که به شدت بده و بهتون ضرر میزنه و سوم این که تو هر مسئله ای که گیر کردین تا فیها خالدونش رو در نیوردید از کسی سوال نکنید و همه چیز رو تست کنید ،نگاه نکنید که اون مطالب به اون خواسته ی شما ربط داره یا نه.
و تشکر فراون از linkinfor همیشه
و حق پشت پناه همتون