چگونه يك آگهی خوب بنويسيم! (1)

marketingmaster

New Member
با سلام، در يكی از مقالات قبلی خودم گفته بودم كه در خارج از كشور به نويسندگان آگهی‌های فروش ميليونی زرگران كلمات! می‌گويند. برای يك نويسنده آگهی، افتخاری بالاتر از اين عنوان وجود ندارد. سخت‌ترين كار يك بازارياب، نوشتن يك آگهی خوب است. برای موفقيت در بازاريابی هميشه ابتدا به سراغ مشتريان بالقوه برويد، مشكلات آنها را بخوانيد يا بشنويد، مشكلات را بنويسيد و بررسی كنيد. آنها را آناليز كرده و گسترش دهيد. گاها مشتريان بالقوه در جملاتی كوتاه به بيان مشكلات می‌پردازند، اين جملات را تشخيص داده و خوب تجزيه و تحليل كنيد و آنها را در چند جمله گويا بنويسيد. بعضی مواقع امكان خواندن يا شنيدن مشكلات مشتريان برای شما وجود ندارد (در كشور ما چنين شرايطی حاكم است)، در اين شرايط بايد از قدرت تصور مغز خود كمك بگيريد. حتی می‌توانيد از افراد خانواده يا اقوام و آشنايان نيز كمك بگيريد. سپس اين مشكلات را با كارفرمای خود در ميان گذاشته و از او سوال كنيد: محصول توليدی، چگونه در رفع اين مشكلات به مشتريان بالقوه كمك خواهد كرد؟ جواب‌های او را ضبط يا يادداشت كنيد. اين جملات در نوشتن آگهی خوب خيلی به شما كمك خواهد كرد. اگر محصول توليدی قادر به مرتفع كردن همه مشكلات نيست با چند سوال در قالب سوالات خلاقيت، ذهن كارفرمای خود را به كار بگيريد. گاها اين سوالات شما، تاثير خوبی در كيفيت محصول خواهند داشت. كيفيت بالا تاثير مستقيمی در موفقيت كار شما خواهد گذاشت.
بازاريابی يعنی فروش محصول به كسی كه احتياج به آن دارد. تكنيكهائی در اين مقاله ياد خواهيد گرفت، از اين تكنيك‌ها هرگز برای فروش محصول به كسی كه احتياجی به آن ندارد، استفاده نكنيد. اگر چنين تلاشی بكنيد، آگهی شما با شكست مواجه خواهد شد و حتی قادر به جذب نيازمندان محصول شما نيز نخواهد بود. در هر پروژه‌ای، ابتدا بازارياب صداقت خود باشيد!

تك تك افراد جهان در كار خود به مشتری احتياج دارند. حتی صاحب وبلاگی كه هيچ قصد اقتصادی از راه‌اندازی وبلاگ ندارد، به مشتری محتاج است. اگر وبلاگ خواننده نداشته باشد، او خوشبخت نخواهد بود. همه هدف‌های ما، با اجتماع ما، در ارتباط است. چهار روز پيش برای ديدن دوستم به باشگاه او رفته بودم، او نيز از مشتری كم ناله می‌كرد، از من كمك خواست و من هم مثل هميشه چند پيشنهاد به او دادم كه از موضوع بحث اين مقاله خارج است و شايد در آينده مقاله‌ای در اين مورد بنويسم (قول نمی‌دهم). ما سايت خود را به خاطر جذب بازديدكننده بيشتر، با در نظر گرفتن استانداردهای موتورهای جستجو بهينه می‌كنيم. ايميل بازديدكنندگان را می‌گيريم تا بتوانيم او را از محصولات جديد آگاه كنيم و با اين كار تلاش می‌كنيم تا مشتريان قديمی خود را حفظ كنيم. بالاخره ما مجبور می‌شويم برای جذب بازديدكنندگان جديد اقدام به نوشتن آگهی كنيم. هر چقدر هم آدم صاحب مقامی باشيم، باز هم محتاج مشتری هستيم. كانديداهای مجلس را تماشا كنيد، به هر طريق ممكن تلاش می‌كنند تا خود را به مشتريان (مردم) بشناسانند و آنها را اقناع كنند كه به ايشان رای بدهند. خوش به حال نماينده‌ای كه در اوج قدرت، بازاريابی صداقت خودش را می‌كرد. صداقت در هر كجای اين جهان مشتری دارد. شما در يك كشور خارجی نمی‌توانيد كانديدا شويد، ولی با نشان دادن صداقت خودتان، چنان در بين مردم محبوبيت پيدا می‌كنيد كه گاها فراموش می‌كنيد در يك كشور خارجی هستيد. سيل محبت به سوی شما روانه می‌شود و حتی فرصت جبران محبت‌های آنها را نيز پيدا نمی‌كنيد.
ادامه مقاله را در وبلاگ بخوانيد:
http://marketingmasters.blogfa.com
 

جدیدترین ارسال ها

بالا