
سلام بر دوست عزیز و استاد نکته سنج
از اینکه مشقی که داده بودی رو دنبال میکنی خوشم میاد و ازت سپاسگزارم
در مورد خامی من دو تا عرض دارم:
یک محک و نمایش و قدرت جوهر، تیزی خود چاقو و نرمی خود این مرکب...
این یعنی ابزاری خوشدست رو مطرح میکنم. اون رو برای خودم و دیگران تبلیغ میکنم.
یه جهت دیگه تو خامی اینه که در کال بودن چیزی هست که در پخته شدن نیست:
خب برای توجیه حرفم:
در اشل سیاه و سفید قدرتی هست که با ورود رنگ به هم میخوره و عوض میشه. رنگ خوبه اما متفاوته. اتفاقا من دارم مشق میکنم که این تفاوت رو پیدا کنم. چیزی رو پیدا کنم که نمایش قدرت کنتراست و تضاد و سادگی و قدرت هست. من دیوانه رنگم اما رنگ یه داستان جداست. هاشور یعنی پرداخت و نمایش نور و سایه...
در مورد اون دو تا حالتی که به ذهن جناب رسیده من اعتراف دارم که گلاب به روی شما من خیلی ناشی ام. علاقه و تمرینات من روی خود کاراکتر هست بدون ساخت محیط. من ذهنی واگرا و اجرایی متمرکز دارم. در واقع به قولی معترفم توی ساخت یک کار مفهومی و متشکل از چند بخش که هویتی متحد بسازند و ترکیبی دلنشین داشته باشن کارم خیلی لنگ میزنه.
طراحی هام یک جانبه نیست اما خیلی از جوانب رو نداره. حالات مختلف. پرداخت صحنه . کنش و تاثیر متقابل کاراکترها نسبت به هم. حالت دهی دلخواه. نمایش حرکت و .... و خیلی چیزهای دیگه از نداشته هام هستن!
ولی ...
یه تمریناتی داشتم. جسارت و نترسی دارم. بعضی خطها رو خوب میکشم. تو اجرا اگه بشه ساده و اگه حوصله کنم ممکنه خیلی هم پرداخت کنم. من تعریفم از کاری کامل و با موضوع به میزان رسانایی اون هم مربوط میشه. سبکی رو برای نمایش یه لوگو یا کاراکتر استفاده میکنم که یه کاریکاتور با جوهر و خودنویس اجرا میشه. یا با یه قلم ژاپنی و ضخامت چندین سانتی.
خوب این جور طرحها رو از یه سری خط شروع میکنم و فرم رو پیدا میکنم و کمی هم پرداخت... حقیقتش از یه جا به بعد دیگه نمیشه جلو رفت...
اگه منظورت یه کار در حد سلطنتی هست که مرکبکاری روی اسکناس ملکه رو باهاش انجام بدم اصلا اون مهارتو ندارم. د عوض تو کارم دنبال حس میگردم. اینکه حتی کارهایی رو که خودم با این سلیقه شاگردونم میپسندم حتی اگه شانسی خوب شده باشه اینه که از روش یافتن و امکان یافتن و ادامه یافتن خوشحال میشم. از اینکه میتونم روزی 60 تا که نه چند تا طرح بزنم احساس شادابی میکنم. از اینکه آلبوم رو به جای فریم قرار میدم با اینکه ملال بیشتری داره اینه که بجای طرح منو و روشمو نقد کنین و کارهای خوبو از نظر شما بسنجم و روشهای خودمو اصلاح کنم....
در آخر! از اینکه پیشنهاد زمین لرزه دادی خیلی خوشحال شدم اما این اساتید از این ابرهای سبک زیاد دیدن... گرگ های بارون خورده رو نمیشه راحت پریشون کرد...
راستی اینها رو قبل از تیر اندازی قرمز نوشتی یا بعدش! اگه بعدش بوده باید از مشقی بودن فشنگام مطمئن بشم ...
خب پسر خاله جان. محض شکرگزاری برای این زندگی دوباره من یه کار کاملتر رو میگذارم در دست احداث.
دیگه فکر میکنم به اندازه همه پیکسلهای عکس نوشتم و دیگه نشه پیوستی داشت!
____________________
+ پیوست های پست اول که به علت نیاز به تبلیغات کاذب، بعدا به این محل منتقل شده (با تشکر!)
یا علی