خوب من که عکس گرفتم، سیاحتمم کردم.میگم شاید بقیه هم خوششون اومد و خواستن برن
بهر حال، چهار شنبه جای دوستان خالی از طرف دانشگاه برای عکاسی رفتیم بوژان.من تاحالا نرفته بودم و برام خیلی جالب بود.البته نرسیده به بوژان تقریبا خشک بود.اما بعدش، خودش عین بهشت می مونست.اینو از روی یکی از تپه های اونجا گرفتم:
خونه ها سبک سنتی خودشونو حفظ کرده بودن.اما بعضی خونه ها هم به سبک شهری گرایش پیدا کرده بودن.اما بیشتر قشر مردم اونجا رو پیرها تشکیل میدادن.جوون ترها قبلن کوچ کرده بودن به شهر.اما واقعا چه مردم مهربونی بودن.آدم حظ می کرد از رفتارشون:
و همونطور که توی عکس بالا دیده میشه یه چیزی شبیه رودخونه هم درست از وسط دره عبور می کرد.عمق متوسط اش کم بود اما یک جا که دقت کردیم تا یک متر و اندی هم عمقش می رسید.
بعد از اون موقه ی برگشتن رفتیم هشت بهشت.یه رستوان سبک سنتی که برای گردشگران اون منطقه درست شده بود.تمام دیدنیهای منطقه یه کنار این رستوران و محیطش یک کنار.حیاط از یه حوض با فواره شروع می شد که فواره بخش وسطش بود.و از فواره به چهار راه تقسیم میشد.
تمام حیاط رستوران با درختای بید مسقف شده بود که بین بیدها درختای میوه هم کاشته بودن.و همه ی اینها غرق گل و شکوفه.من فقط تونستم از یکی از این چهار راه رستوران عکس بگیرم:
با اینکه وسط هفته بود نسبت به یه منطقه ی دور افتاده جمعیت زیادی اومده بودن
خوب تموم شد دیگه.پیشده برین خونه هاتون
عکس زیاده اما بقیه اش گذاشتنی نیس
موفق باشید
__________________