خوب همه گفتن من هم بگم!
دوستان خیلی رفقای خوبی هستید، خوشحالم که حالا وجود خارجی دارید!(تا قبل این فقط تو ذهنم بودید!).
بهروز جان ممنون از لطفت. راستش من شمارت رو خواستم ندادی، قهر کردم رفتم!

البته که شوخی میکنم!
من فکر کردم شما ها هم اومدید نماز، وقتی هم بیرون اومدم دیگه دیر شده بود و شما ها رو تو اقیانوسی در انسان های موج زننده گم کرده بودم!
انصافا بچه های اصفهانی هم بچه های گلی هستن، البته که بچه های شیراز هم فوقالعاده هستن. من فکر نمیکردم امیر تا این اندازه آدم فوقالعاده ای باشه. (نفری 3 تا هندونه زیر بغلتون!!)
هادی جان هم که گل سر سبد هست. راستش وقتی فهمیدم هم شهریمون هست کلی کیف کردم.
هادی خیلی زحمت کشید! یچه ها شاهدن وقتی از رو چمن بلند شد این دونه های سفید درخت چسبیده بود به شلوارش و خیلی زیبا شده بود!
Mr.Lonely هم که با اون عینکش واقعا کلاس کاریش در حد آرنولد خودمون بود، (البته بگیم رستم که ایرانی باشه.
behruzPC همواره لبخندی بر لب داشت و همواره در تلاش بود تا یکی رو پیدا کنه و بهش ثابت کنه که تولدش نیست!
DadoaDoo هم که کلا شخیت آروم و خوبی داشت و من خیلی تلاش کردم اما نتونستم آتویی از دستش بگیرم که اینجا بگم!
kodex2 هم که از همون لحظه ای که من اومدم تریبون رو گرفته بود دستش و دستش طلا خیلی هم اصولی البته نظر میداد. و ما کلی استفاده کردیم. اننصافا میگم.
evt.tv هم که زود رفت اما همون اول که کنارش بودم کلی تعجب کردم، شخصیت خوبی داشت. من استفاده کردم. کاش فرصت بود بیشتر باهاش آشنا میشدم! اابته معلوم نبود ناهار با کی قرار داشت که همش داشت در میرفت! اون چند دقیقه هم بچه ها به زور نگهش داشته بودند!
akherat هم که کلا پیر باحالی بود. اما کلا تو ساخت انیمیپشن خیلی گرون حساب میکنه، ما میخواستیم ازشون استفاده کنیم، بعد دیدیم کل سرمایه ی ساخت بازی + سود حاصل از فروش بازی هم کفاف نمیده! پس نا امید شدیم!
ArmanBM هم که خیلی پسر گلی بود! فقط موهاش تو مایه های جنگل آمازون بود. دیر هم اومد و دووتا هم بستنی خورد، خدا رحم کرد mr.lonely اونیکی یستنی ها رو تقسیم کرد بین بچه ها خوردن و گرنه این پسر خود کشی میکرد!
خوب دوستان سعی کردم چغلی همه باشه، اما اکانت بعضی ها رو نمیدونستم.
اونهایی که چغلیشون رو نکردم عذر میخوام :d