سلام
منم ميخوام يه داستان براتون تعريف كنم
من رو قسمي كه ميخورم خيلي حساسم ( مخصوصا اينكه قسم به جان مادر يا پدر و يا قسم به خدا باشه )
و حالا هم قسم خوردم كه كسي رو هك نكنم
اين موضوع 2 ساله با من همراهه
منم مثله خيلي از شما از هك سر در ميارم
البته خاك پاتون هم نيستم
يادتون باشه يه زماني مد بود با نرم افزار ...( اسمشو نميگم ) cpu ميسوزوندن
خيلي راحت و ساده
منم عشقه اينكار بودم
اما نميسوزوندم من كارايه ديگه ميكردم مثله Eject كردنه CD-Rom و .... كه اونموقع واسه هر كي از اينكارا ميكردي قفلي ميزد
( الآنم بكني كرمي ميزنه
)
خوب
اين ماجرا وقتي شروع شد كه دختري تو چت هي مارو اذيت كرد
هي هيچي نگفتيم
هي اذيت كرد
منم زدم به سيم آخر و Cpu اونو سوزوندم
البته نا گفته نماند قبلش به خاطره اينكه بترسه خيلي كارها كردم اما ...
ول نميكرد
ولي فرداش ديدم
دوست دخترم زنگ زد
بله اون بود . بيچاره cpu اون سوخته بود
البته خيلي حال كردم
اما .....
براي اينكه از دلش در بيارم رفتم با خودش يه دونه بخريم
رفتيم پايتخت اما اون نذاشت من براش بخرم و خودش خريد
منم با آغوشه باز پذيرفتم ( بابا پولم كجا بود واسه مردم cpu بخرم )
اما اون از من قول گرفت كه ديگه با كسي از اينكارا نكنم
و مجبورم كرد به جان عزيزترين كسانم و همچنين به خدا قسم بخورم
كه منم قسم خوردم
-------------------------------------------
حالا بگزريم
از شما هم ميخوام كسي رو هك نكنيدفكر كنيد خودتون هيچي بلد نيستيد؟
دوست داريد كسي هكتون كنه؟
بابا بيخيال مردم رو اذيت نكنيد
مرسي
مهرداد