سوال از گرافیست های عزیز

hyazdi

Active Member
آقا سلام

لطفا اگه ممکنه کسایی که در مورد مفهوم این کلمات چیزی می دونن منو راهنمایی کنن ( یا منابعی که بتونم اطلاعاتی در موردشون بدست بیارم ؛ فارسی یا انگلیسی ) .

پاسپارتو --- TRAPPING --- BLEED

پیشاپیش مرسی .:wink:
 
آخرین ویرایش:
من فقط یکیشو می دونم بقیه رو اساتید دیگه میگن
wink2.gif
[Automated by GetSmile]

برای نگهداری طرحها از حاشیه کاغذی یا قاب مقوایی که به آن پاسپارتو گفته میشه استفاده می کنند . پاسپارتو علاوه براینکه باعث نمایش بهتر طرح میشه و جلوه کار را بیشتر می کنه ، باعث میشه طرح محفوظ بمونه . و خلاصه اینکه در واقع به کادر و قابی که ما اطراف کارمون قرار می دیم پاسپارتو گویند. والسلام .
 

GFX Master

مدیر انجمن گرافیک دو بعدی ومسئول فروشگاه
تا اونجایی که من میدونم این 3 تا مربوط به لیتوگرافی و چاپ میشن. اولی و دومی تقریبا یکی هستن. یعنی پاسپارتو و بلید هر دوشون تقریبا کارایی یکسانی دارن و یه نوع کادر یا حاشیه به حساب میان. کادری که موقع چاپ دور طرح ایجاد میشه. مثلا موقع پرینت گرفتن با پرینتر اگر دقت کنید یه حاشیه نازک سفید دور کادر میندازه که بعدا میشه با بریدن اون کادر سفید یه عکس بدون حاشیه داشت. به اون کادر سفید اصطلاحا میگن Bleed.

درباره عمل Trapping هم تا اونجایی که من میدونم مربوط میشه به مچ کردن رنگای با هم. یعنی وقتی شما میخوای متوجه بشی که ترکیب 2 تا رنگ تو چاپ چطوری درمیاد از این روش استفاده میکنی. یه روش به اسم Knockout and Build-Back هم وجود داره که مربوط به همین Trapping میشه و در اون میان از روش زیر استفاده میکنن:

knockout.gif


یعنی دو تا رنگ روی هم قرار میگیرن و رنگ بعد از ترکیب این دو تا رنگ بدست میاد.

بازم برای اینکه دقیق تر متوجه بشی از یه چاپخونه یا لیتوگرافی هم میتونی سوال کنی.
 

hyazdi

Active Member
سلام بر همه دوستان
مرسی که راهنمایی کردین . من این کلمات رو توی یه امتحان فتوشاپ دیدم .
مثلا نوشته بود :
رعایت Trapping ./17 mm

اگه این باشه مربوط به چی میشه . از یکی از دوستان که پرسیدم گفت احتمالا لب پنجه دستگاههای چاپ باشه یعنی فضایی که دستگاه می خواد تا کاغذ رو بکشه داخل و باید توی طراحی این فضا و احتمال خطا رو لحاظ کرد .
امیدوارم همه دوستان به بحث ادامه بدن تا به نتیجه ای برسیم .
مرسی
 

GFX Master

مدیر انجمن گرافیک دو بعدی ومسئول فروشگاه
درسته منم خودم حدس میزنم که هر 3 تای این کلمات تقریبا معنی شبیه به هم داشته باشن. در کل به نظر من به اون حاشیه ای که دور طرح ایجاد میشه موقع چاپ میگن که بقول شما موقع طراحی باید لحاظ بشه. اینی هم که گفته مثلا Trapping = 0.17 mm معنیش همین میشه که این حاشیه باید این اندازه در نظر گرفته بشه.
 

lpi

مدیر انجمن اصول چاپ
سلام دوست عزيز:

TRAPPING: تراپ يعني تله و تراپينگ يعني به تله انداختن. اين اصطلاح معناي مختلفي در چاپ داره اما اصلي ترين معني اون اشاره به روشي داره كه طراح يا نرم افزاري كامپيوتري كه طراح از اون استفاده مي كنه كاري كنه كه دو تا رنگ هنگام چاپ رو هم بيفتن يا اصطلاحا رجيستر بشن. برای مثال اگر هنگام طراحی با نرم افزار های کامپیوتری در حالت عادي قرار باشه دو تا مربع رو كه يكيشون زمينه هست روي هم بندازيم. زیر مربع بالايي روي مربع پايني سفيد می شه تا در هنگام چاپ رنگ مربع زیری تاثیری روی رنگ مربع بالایی نگذاره در اين حال اگر هنگام چاپ به هر دليلي كار تكون بخوره حاشيه هاي سفيد زير مربع بالایی معلوم می شه . براي جلوگيري از اين كار مي شه ابتدا می شه از روش OVER lAP استفاده كرد. در روش over lap شما مي ياين رنگ مربع زيري رو يك تيكه چاپ مي كنين و بعد رنگ دوم (یعنی همون مربع بالایی )مي يايد روي اون چاپ مي شه. اما اينجا همونطور که گفتیم يه مشكل هست و اون هم اينه كه رنگ زيري تا حدي در ديده شدن رنگ بالايي تاثير مي ذاره. پس ناچاریم از Trapping استفاده كنين. در تراپينگ ما با حاشيه ها دو تا سطح رنگی که روی هم چاپ شدن كار داريم نه با كل سطوح رنگ . عموما دو روش براي تراپينگ هست:


1. تراپينك معمولي : شما در اين روش بايد يه مقدار به حاشيه هاي سطح رنگ بالايي اضافه كنيد و يه مقدار از حاشيه هاي سطح رنگ زيري كم كنيد (یعنی سفیدی زیر رنگ بالایی کم می شه و رنگ بالایی هم حاشیه هاش اضافه می شه ) جوري كه اونها روي هم ديگه بيفتن (نه اينكه لب به لب باشن). توجه كنيد كه اين مقدار خيلي كم هست و از يكي 2 ميلي متر بیشتر نيست. اين كار باعث مي شه تا اگر به هر دليلي رنگ ها روي هم نيفتاد اين حاشيه ها تا حد ممكن نذارن در كار ايرادي پيش بياد.

2. تراپينك رايانه اي : در اين روش شما با تنظيم نرم افزارتون مي تونيد از اون بخواين تراپينگ رو براي شما انجام بده . در اين حال نرم افزار شما يك حاشيه عموما سياه رنگ يا خاكستري رو دور حاشيه هاي سطح رنگ بالايي شما ايجاد مي كنه طوريكه اگر موقع چاپ كار رجيستر نشه اين حاشيه جلوي دور سفيد شدن رو بگيره. ديگه اينجا كار به عهده كامپيوتره و شما مي تونين اين حاشيه رو و ضخامت و رنگ اون رو به نرم افزار بدين. البته بسته به نوع نرم افزاري كه استفاده مي شه ما 3 نوع تراپينگ داريم :
1. تراپينگ وكتور: اين تراپينگ مخصوص نرم افزار هاي وكتور مثله illustrator و فري هند هست . در اينجا عموما تراپينك بر اساس طول و عرض و معادلات رياضي توسط نرم افزار شما ايجاد مي شه . منتها بعضي از نرم افزار هاي نوع وكتور قادر به ايجاد تراپينگ دور تصاوير Raster نيستند.
2 . تراپينك Raster: نرم افزار هاي ويرايش تصوير و كلا نرم افزار هاي رستر از اين روش استفاده مي كنن. اين روش البته احتياج به اين هست كه شما RAM و فضاي كافي هارد داشته باشين و بسته به حجم تصوير تون ممكنه نتايج مختلفي بدست بياد . چون نرم افزار بايد براي ايجاد ترام كل تصوير شما رو بررسي كنه .
3 . تراپينگ دوحالته : در اين روش هم نرم افزار قادر هست هر دو نوع تراپينگ وكتور و رستر رو انجام بده .

البته بايد توجه كنيد كه تراپينگ مخصوصا تراپينك كامپيوتري محدوديتهاي خاص خودش رو داره. براي مثال اگر رنگ بالايي و پايني شما زياد از لحاظ رنگي به هم شباهت داشته باشن ممكنه حاشيه هاي خاكستري در مجموع جلوه خوبي به كار نده . از طرفي وقتي شما با تصاوير رستر كار مي كنيد شايد از چند رنگ بودن و فيلتر بازي هاي شما يه چيز هچل هفتي بيفته دوره تصوير بالايي.!!! در مورد تراپينگ معمولي هم نبايد انتظار داشته باشين كه ديگه هر اندازه فاصله باشه با تراپينگ بشه جبران كرد . به هر حال واسه خودش درصدي و حساب كتابي داره . در مجموع اين شما هستين كه تصميم مي گيرين Over lap كنيد يا تراپينگ به هر حال رجيستر نشدن كار مسوليتش به عهده ليتوگرافي يا چاپ خونه هست .

**********************************************************************************
اما در مورد BLEED:
BLEED يعني خون ريختن !!!! پس چاقو همراتون باشه .
از شوخي گذشته بلييد مربوط به حاشيه گذاري هست . منتهي یکی از انواع حاشیه های اطراف کار شما و نوعی از حاشیه که لب بر مي شه و مربوط به طرح شما قبل از برش هست.همانطور كه مي دونيد ممکنه كار شما بر روي ورق هاي بزرگتر ي چاپ بشه که با توجه به اندازه كار ، پليت و دستگاه چاپ يا قالب و نوع صحافی و غیره باید یک سری حاشیه ها برای کار شما در نظر گرفت . به همین خاطر هم می گن كار شما دو تا اندازه داره اندازه قبل از برش و بعد از برش یا قبل از چاپ و بعد از چاپ و غیره ... .
بلیید نوعی از حاشیه هست که اونرو بعد از لب های اصلی کار اضافه می کنن. منتهی این حاشیه سفید نیست و در واقع با بزرگ تر شدن حواشی کار شما ایجاد شده . اما چرا این حاشیه رو می گذارند ؟ این فاصله رو عموما برای از بین بردن خطا های رایج برش یا قالب زدن اضافه می کنن اما خوب بسته به نوع فرآیند چاپ ممکنه دلایل دیگه هم داشته باشه. عموما وقتی که یک تصویر یا سطح رنگ در طرح شما به لبه صفحه چسبیده باشه. ممکنه هنگام برش خوردن برش یا قالب زنی خطا داشته باشه و اطراف کار شما سفیدک بزنه بنابراین حواشی اون صفحه رو کمی گسترش می دن تا هنگام برش خوردن اگه خطایی بوده لب کار یکدست بدون زایده باشه .
دقت کنید که همیشه اگر لازم بود حاشیه بلیید رو اضافه می کنید و البته اول حتما باید خط برش برای تعیین اندازه نهایی صفحه ای که برش می خوره بگذارید که این می شه مبنای برش از اون خط برش ها وحاشیه ها ی اضافی (بلیید ) هم در واقع واسه جبران عدم دقت یا کاربرد های تولیدی هستند که در نهایت برش خواهند خورد. اگر کار قالب زنی می شه و ممکن هم نیست از خط برش استفاده کرد باید اندازه قالب به اندازه نهایی شما ( یعنی اندازه قبل از حاشیه گذاری ) باشه.

اما توجه كنيد كه اين قضيه بلييد فقط نوعی از حواشی چسبیده به حاشیه های تصویر دار ( حالا هر نوع تصویری) کار شما هست و با مساله مربوط به انواع دیگه حاشیه ها مثل ایجاد حاشیه برای لب پنچه ها و موارد مشابه اون فرق مي كنه و خود اين اندازه ها هم بايد در حده استاندارد در نظر گرفته بشه ‌ . از لبه اندازه نهایی کار یعنی از خط برش شما كه همون اندازه بعد از برش هست ( در روش افست ) عموما سه تا فاصله هست .
اول :همون بليد ( اگر لازم هست باشه ) بعد از خط برش ها یا اگر خط برش نمی شه استفاده کرده تا نيم يا يك يا يك و نيم سانت از حاشیه نهایی کار . /335
دوم : خط فاصله لب پنجه ماشين چاپ كه (ورق كاغذ رو مي گيره مي كشه تو ماشین چاپ) بعد از بلييد (اگر هست ) و البته از حاشیه ورقی ( یا ورق کلی یا صفحه چاپ شده ) که میره داخل دستگاه های چاپ و صحافی در نظر مي گيرن و به اون Gripper margin مي گن
سوم : فاصله خط سيلندر كه به اون cylinder line مي گن برای ورقی که داخل دستگاه چاپ افست می شه که اون رو برای حاشیه های چاپ نشدنی زینک که باید واسه بسته شدن به دستگاه سوراخ بشه در نظر می گیرن .
توجه كنين كه اين موارد در مورد چاپ افست بود و ممكنه در مورد بعضي روش هاي چاپي فرق بكنه .
در مورد پاسپارتو هم كه دوستان در حده كفايت مي دوننين
 
آخرین ویرایش:

hyazdi

Active Member
آقا سلام
مرسی lpi جان . مطمئنم همه دوستان استفاده کردن .
حالا وقتی اسمت رو دیدم یاد یه سوال دیگه افتادم که اگه اونو هم توضیح بدی ممنون می شم ( می دونم سوال خیلی از بچه ها هستش )

فرق dpi / lpi / ppi چی هست و مثلا اگه گفتن طرحی با 150 lpi ، چطور می شه این مقدار رو به dpi تبدیل کرد و در کار لحاظ کرد ( آخه در نرم افزارها که چیزی به اسم lpi نداریم ).

بازم از توضیح جامع و کاملت تشکر می کنم .
 

lpi

مدیر انجمن اصول چاپ
سلام دوست من
خوشحالم كه از مطالب گفته شده استفاده كردي.
اما در مورد سوالت :
ببين دوست عزيز اين dpi , lpi , ppi . lpc و خلاصه از اين قبيل واحدهاي اندازه گيري نقاط هستند. اما اين كه چه نقاطي و كجا بر مي گرده به واژه رزلوشن اين واژه از كلمات بسيار مهم و اساسي در چاپ و كلا هر روشي هست كه ما در اون براي باز آفريني يك تصوير از نقطه ها استفاده مي كنيم. همونطور كه اطلاع دارين اصولا اساسي ترين روشي كه در چاپ به ما امكان مي ده تا تصاوير سايه روشن دار رو دوباره سازي و تكثير كنيم استفاده از ترام هست. كاري كه ترامه كردن ميكنه اينه كه سايه روشنهاي تصاوير ما رو به نقطه هاي بسيار ريز تبديل مي كنه اين كار مثله اين مي مونه كه ما يك تصوير سايه روشن دار رو الك كنيم و اون تصوير به نقاط بسيار ريزي تبديل بشه طوري كه هر كدوم از اون نقاط يك بخشي از تصوير با خصوصيات مربوط به اون بخش از تصوير بشه. حالا اندازه دونه هاي اين الك رو بايد با يه واحدي نشون داد كه ما مثلا مي گيم اين ترام 60 خط در اينچ يا 60 lpi هست. اما بطور كلي رزلوشن يك واژه چند بعدي و داراي چند معني هست.
1. وقتي شما از ترام براي باز آفريني تصوير استفاده مي كني اينجا تراكم دانه هاي ترام در واحد طول مد نظر هست.
2 . وقتي از اسكنر صحبت مي كني از قدرت تبديل و پويش تصاوير و تبديل اون به نقاط يعني پيكسل بصورت ديجيتالي حرف مي زني و انوقت مثلا PPI مد نظر هست.
3. وقتي داري از مانيتور حرف مي زني صحبت سره اين هست كه چه تراكم از پيكسل ها در مانيتور ديده مي شن
4 . وقتي داري از دستگاه چاپ استفاده مي كني اين هست كه اين دستگاه چه تراكمي از نقاط رو مي تونه ايجاد كنه .
همينطور دوربين ديجيتال يا وب كم يا هر روشي كه ما با نقطه ها تصاوير رو مي سازيم از اين واحد ها استفاده مي كنن.
البته با اومدن ابزار ديجيتال اين قضيه كمي پيجيده شده و نياز به توضيح در حده يك مقاله داره .
 

hyazdi

Active Member
سلام
پس با این توضیحاتی که دادی منتظر مقاله ات می مونیم آقای lpi.
بهرحال باید معنی اسمت رو کاملا به ما حالی کنی .
ولی از شوخی گذشته ،
یعنی مثلا نمی شه گفت : هر خط یا لاین که توی واحد lpi به کار می ره معادل مثلا 2 پیکسله و بنابراین 150 lpi می شه 300 dpi.

منظورم اینه که این واحدها رو می شه با هم مقایسه یا به هم تبدیل کرد .؟ یا اینکه نه ، باید گفت هر کدوم چون جای کاربرد متفاوتی داره نباید با هم مقایسه بشه .
همونطور که گفتم انشاا... مقاله ات رو همینجا می بینیم.
بازم مرسی .
 

جدیدترین ارسال ها

بالا