دیگه نیازی نیست کسی همکاری کنه. ممنون از دوستان. خودم یه فکری می کنم.
اما خیلی هاتون نشون دادین که...(منهای کسایی که خودشون می دونند.)
برای یادگیری و پیشرفت باید سخت کوشی کرد، پرسید و تحقیق کرد. البته انتظار من هم زیادی بود.
کیا بودن دم از همکاری و پروژه های گروهی میزدن؟ شما؟ تو؟ اون بغل دستیت؟
بلد نیستی؟ خب بیا بپرس، نگران نباش. میترسی آبروت بره؟ میترسی ضایع بشی؟ حالش رو نداری؟
وقتش رو نداری؟ خب در این صورت باید درش رو تخته کرد.
سخته؟ کسی نگفت آسونه، میتونی بیای بپرسی. آخه تا کی نمیخای به خودت یه تکونی بدی؟
خب این یه محک دوباره بود برای خیلی هاتون. هرچند که شاید مضحک باشه اما...
آره درست حدس زدین از دست خودم عصبانیم.
البته انتظار من هم زیادی بود.
البته انتظار من هم زیادی بود.
حالا هی بیاین توی پیام خصوصی سوالاتون رو بپرسید و فحش بدید و حالگیری کنید.بعدشم که جوابتون رو گرفتین برین و دیگه هم پشت سرتون رو نگاه نکنید و پز بدید که آره من این رو ساختم.یادتون نره که یه لبخند رضایت هم ضمیمش کنید. شش سال بعد هم برگردین و با پوزخند بگین: هی فلانی تو هنوز به این بیلدر پوکیده چسبیدی؟
البته کسی رو نباید متهم کرد. من زیادی انتظار دارم. ببخشید کمی عصبانی شدم. اما گفتم اینبار کمی از اون سلف خشک و جدی خارج بشم و یه چیزایی بنویسم.شما کاری نمی خواد بکنید. فقط با وجدانتون قیاس کنید و هر تصمیمی خواستین بگیرید.
حق با شماست...، واقعاً ما چی داریم که بگیم ؟؟؟
من وقتی شما پلاگینتون رو عرضه کردین واقعاً احساس کردم که MMB یه جهش بزرگ رو به جلو کرده...، سعی کردم باهاش یه پروژه رو که مدتها بود قصدش رو داشتم بسازم، غافل از اینکه چیزی که من قصد ساختش رو داشتم بزرگتر از حد تمرکز من بود.....، ولی الان میفهمم این پروژه نبود که بزرگ بود...، این من بودم که خیلی کوچک بودم...
امروز وقتی پست شما رو خوندم یاد لحظه هایی افتادم که خیلی از کسایی که با MMB کار میکردن در به در دنبال پلاگینی برای کار با اکسس بودند، خودشون رو به هر دری میزدن تا MKey پلاگینش رو کامل کنه....، ولی وقتی که شما پلاگینتون رو عرضه کردین، که به مراتب خیلی کاملتر و قویتر از اون چیزی هست که همه میخاستن، واکنشها خیلی عجیب بود، خیلی سرد، مثل اینکه همه، نه فقط اعضای این فروم، همه چیز رو آماده و کامل میخان.......، بعد از خوندن پستتون واقعاً از خودم خجالت کشیدم...
حتی همین الان هم که میخاستم این پست رو بزنم حسی بدی داشتم، از اینکه عادت کردیم همیشه خودمون - وکارهامون - رو توجیه کنیم...، واقعاً چه چیزی باعث این شده که
من نتونم هیچ تلاشی بکنم...؟
Silvercover عزیز، امروز استادمون در جواب یکی از دانشجوها گفت که در کشورهای جهان سوم چون مردم از لحاظ اقتصادی ضعیف هستند، علوم انسانی براشون بی اهمیت جلوه میکنه، در صورتی که کشورهای پیشرفته تر چون خودشون رو به غنای اقتصادی رسوندن، به علوم انسانی، به خدمت به علم، خیلی بیشتر اهمیت مبدن...، بهمین دلیل هست که روسیه دانشکده ی ایرانشناسی داره و ایران فقط رشته ی ایرانشناسی....، فکر کنم اگه ما هم به همین روال پیش بریم هیچ وقت نتونیم درک کنیم که چرا یک شخص یک پروژه رو که وقت و هزینش رو روش گذاشته بصورت Freeware عرضه کنه...، فکر نکنم هیچ کدوم از ماها هیچ جوابی داشته باشیم که بدیم.
شاید بهتر باشه هر کدوم از ما هم یه گذری به خودمون بزنیم...!
شاید تمام این مطالب رو برای ابراز عذر خواهیم نوشتم.