داستان لیلی مجنون اونم از نوع کامپیوتریش قابل توجه ادب دوستان مخصوصا سوئدی

salmanclever

Well-Known Member
میبینید تورو خدا این لیلی و مجنون هم دیگه شدن کامپیوتری
:lol:
ليلي و مجنون

گله مي‌كرد ز مجنون ليلي / كه شده رابطه‌مان ايميلي

حيف از آن رابطه‌ي انساني / كه چنين شد كه خودت مي‌داني

عشق وقتي بشود دات‌كامي / حاصلش نيست به جز ناكامي

نازنين خورده مگر گرگ تو را / برده يا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت اي‌ميل زدم پيشترك / جاي سابجكت نوشتم: به درك

به درك گر دل من غمگين است / به درك گر غم سنگين است

به درك رابطه گر خورده ترك / قطع آن هم به جهنم به درك

آنقدر دلخورم از اين ايميلم / كه به اين رابطه هم بي‌ميلم

مرگ ليلي نت و مت را ول كن / همه را جاي OK كنسل كن

OFF كن كامپيوتر را جانم / يار من باشد و ببين من ON ام

اگرت حرفي و پيغامي هست / روي كاغذ بنويس با دست

نامه يك حالت ديگر دارد / خط تو لطف مكرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام / دلخور از گردالي @ (ات) شده‌ام

كرد ريپلاي به ليلي مجنون / كه دلم هست از اين سابجكت خون

باشه فردا تلفن خواهم كرد / هر چه گفتي كه بكن خواهم كرد

زودتر پيش تو خواهم آمد / هي مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتي تو عزيزم ليلي / ديگر از من نرسد ايميلي

نامه‌اي پست نمودم بهرت / به اميدي كه سرآيد قهرت...
:wink:
سلمان
 

saman_sweden

Active Member
Pooriya_Online گفت:
مرسي...

ولي سوپديش چي بود؟؟؟

:wink: منظورش منم مگر اينجا جند تا سويدي داريم يكي ديگه كامران آنلاين بود كه سايت آقا مجيد كليشه برداري كرده بود خوب بدرك واصل شد وحالا منم از سويد

ماهم مخلص هرچه آقاهاي salman14000 تا salman10000000000000000000000000000 هستيم 8) 8) 8) 8) 8) 8) 8) 8) 8) 8)
 

salmanclever

Well-Known Member
آقا تشكر
حالا كه اينجوري شد اينم قضيه شيرين وفرهاد:
شيرين و فرهاد

دوباره شب شد و من بيقرارم / Connect كن، زود بيا، در انتظارم

بيا، من آمدم پاي Messenger / شدم مسحور آواي Messenger

بيا Hard دلت را ما ببينيم / گلي از گنج Home Pageت بچينيم

بيا Icon نماي بي‌نشانم / كه من جز آدرس Mailت ندانم

بيا امشب كمي Online باشيم / و يا تا صبح تا Sun Shine باشيم

بيا «انگوري» بي تو غش كرد / و حتي Hard Diskش هم Crash كرد

بيا اي عشق Dot Com عزيزم / به پاي تو Wها بريزم

مرا در انتظار خويش مگذار / و پا ز اندازه آن بيش مگذار

بيا اي حاصل Search جهاني / بيا اجرا كن آن File نهاني

بيا در دل تو را كم دارم امشب / حدودا 100 مگي غم دارم امشب

اگر آيي دعايت مينمايم / دعا تا بينهايت مينمايم

اگر آيي دعاي من همين است / و يا نقل بمضمونش چنين است:

مبادا لحظه‌اي DC شوي يار ‌/ جدا از پاي آن PC شوي يار

مبادا نام ما را پاك سازي / و كاخ آرزو را خاك سازي

بمان تا جاودان اندر دل من / بمان تا حل شود هر مشكل من


در ضمن آقا سامان مابيشتر :wink:
سلمان...
 

MrMohi

Active Member
اگه منظومه خسرو و فرهاد هم داری بزار بخونیم ...
smoke.gif
 

saman_sweden

Active Member
ميكم آقا سلمان يه دكون شاعري باز كنيد منم شاگردتون ميشم انگار مشتري زياده
يكي داستان خسرو و فرهاد
ديگري داستان rostamo sohrabo
منم داستان يوسف و زليخا را ميخوام آخه من بچگي قبل آز آنزمان كه متولد بشم زليخا را دوست داشتم

:? :? :? :? :? :? :? :? :lol:
 

Pooriya_Online

Active Member
آقا چه طوره يه دونه واسه مجيدآنلاين به سوراييم؟؟؟ :lol:

يه دونه رمپو و ژوليت رو هم اگه داري بزار...

اگرم نداري هرچي داشتي بزار... :lol:
 

salmanclever

Well-Known Member
آقا تشكرات فراوان از همتون
آقا unitmxرستم و سهرا رو يك بار گزاشته بودم آقا سامان در جريان هستند
MrMohiجان خوسرو و شيرين هم روي چشم
آقا سامان زود تر ميگفتي يك آستين برات بالا ميزديم ميرفتيم در همان زمانها برات خاستگاري زليخا
دير جنبيدي غافل كرد يوسف رفت گرفتش
حالا هم دير نشده مجيد رو كه نتونستيم زنش بديم لااقل تو يك سر و ساماني بگيري اگه شخص خاصي در نظر داري بگوها تا اين يكيرو ممد نرفته بگيره بجم
آقا نظرتون چيه يك نسخه ديوان بديم بيرون به نام ديوان مجيدآنلاين خوبه ها
ميگن به به مجيدآنلايني هم در زمينه ادبيات هم دستي بر آتش دارن
آقا مخلص همتون
بازم از اين جور شعر ها گيرم اومد ميزارم
سلمان...
 

MrMohi

Active Member
اگه منظومه اصغر و سکینه هم داری بزار ... فرقی نمیکنه فقط داستان عشقی باشه ...
shades.gif
 

saman_sweden

Active Member
MrMohi گفت:
اگه منظومه اصغر و سکینه هم داری بزار ... فرقی نمیکنه فقط داستان عشقی باشه ...
shades.gif



بلـــــــــــــــــــــــــــــــه بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه نفهميديم

منظومه منظومه اصغر و سکینه ديگه چه صيغه اي است
 

MrMohi

Active Member
نه آقا سامان صیغه ای نبودن ... قرار بود با هم ازدواج کنن ...
hurra.gif

این اصغر هر روز صبح پا میشد میرفت جلو در خونه سکینه اینا واسه سکینه گیتار میزد و شعرهای عاشقانه میخوند ...
bore.gif

اما سکینه قبول نمیکرد ... ای سکینه نامرد ...
crazy3.gif

خیلی قصه غمناکیه ...
bgrinjackbox.gif
 

MrMohi

Active Member
]
اینا رو ول کنید ... برید رمان خسرو و فرهاد نوشته عبد التقی قزوینی رو بخونید ... سال پیش برنده بهترین اثر مستند از فرهنگستان زبان و ادب قزوینی شد ... پار سال تو هالیوود کاندید ساخت فیلم سینمایی شد ... از طرف صنف سینماگران و فیلم نامه نویسان هالیوودی -قزوینی مقیم مرکز هم تا حالا چند تا جایزه برده ... خیلی کارش درسته ... ترکونده !!!
rotlaugh.gif
 

جدیدترین ارسال ها

بالا