جای همه دوستان که نیومدن خالی.
واقعن خوش گذشت(این قسمت بولد شده رو سه چهاربار بخون حمید:دی)
سوسول:دی می علی هه زحمت کشید اومد دنبالم اصنم حالم خوب نبود مامانم چشاش 4 تا شد گفتم میرم نمایشگاه

تو باسه یه سرماخوردگی پیچوندی؟هرکی عکسا رو بده به حمید عاق اش می کنم
یه سوال فلسفی:مگه عکس هم گرفت کسی؟:-/
باسه منکه بار معنوی دیدن دوستان از بار علمی اش بیشتر بود.نمایشگاه جیگه 9 و نالبی بود.صباباطری و کانون مخترعان(که خالی بود) و غرفه ی اقا و خانوم دکترا باسم جالب بود.
امین جلوی دوستت روم نشد بزنمت تابلو

مصطفی اخرش شام خوردی؟

بابا ساعت 7 اخه کی شام میخوره؟می هم 3 و نیم نهار خورده بودم تازه:|
دیگه 8:30-9 بود با چنتا بچه ها رفتیم شام.پیشنهاد می کنم جام جم اگه رفتین خدای نکرده قارچ برگر نگیرین دورش سوخته بود وسطش خام:-/ خیلی هنر میخواد جدی:دی
سوای این مسائل خوشحال شدم امین و وحید و sadraman و دوست خوشتیپه ئه امین

رو تاحالا از نزدیک ندیده بودم.بسی شاد شدیم
یکی بیاد جریان عکس گرفتن از برد پیت رو هم تعریف کنه

منم میرم استراحت کنم مثه حمید زود خوب بشم

موفق بباشین
