اقتباس های ادبی و بررسی آثار اقتباسی در سینما و تلویزیون

Bahar_H

Member
سلام بر دوستان

امیدوارم دوستان با سابقه در این فروم مرا عفو کنند که نیامده یک تاپیک باز می کنم ولی خب نبود بخشی مجزا برای مقوله ای جذاب چون اقتباس باعث این امر شد ، پوزشم را پیشاپیش پذیرا باشید :)


خب برای شروع بهتر است توضیحی مختصر برای اقتباس داشته باشیم

به طور کلی وقتی فیلم و یا سریالی تلویزیونی از روی یک اثر ادبی که می تواند شامل رمان ، نمایشنامه و یا داستان کوتاه باشد و یا حتی برداشتی از یک اثر هنری به طور مثال یک تابلوی نقاشی ، می توان گفت که اقتباس صورت گرفته

در این مبحث بیشتر اقتباس ادبی مورد نظر است حال اگر دوستان مایل باشند می شود به موارد اقتباس های هنری نیز پرداخت

اقتباس در سینما به سه گونه هست یکی اقتباس آزاد ، دیگری اقتبای وفادار و در نهایت اقتباس لفظ به لفظ

در اقتباس آزاد که من خیلی قبولش ندارم (البته این یک نظر شخصیه) ایده یا حتی یک موقعیت و شاید حتی یک شخصیت رو از یک منبع ادبی وام می گیرن و به این صورت به جرگه ی اقتباس می پیوندند و خب ظاهرا خیلی هم مستقل هستن
اقتباس وفادار همانند اسمش سعی می کنه که به روح و شمای کلی اثر وفادار باشه و آن را در قالب سینما و یا یک اثر تلویزیونی به تصویر مبدل کنه ، اکثر منتقدین این گونه از اقتباس را برترین گونه می دانند
اقتباس لفظ به لفظ بیشتر برای تبدیل اثری مثل نمایشنامه به فیلم استفاده می شود ، در نمایشنامه کنش و دیالوگ مهمند و خب برای تبدیل این دو عامل به تصویر گاهی باید لفظ به لفظ کپی برداری کرد تا اثر شاخص شود

خب این یک شروع بود امیدوارم دوستان کمک کنند تا اقتباس مورد توجه همگان قرار بگیره ، من خودم شخصا علاقه دارم به طور مثال یک اثر ادبی رو مد نظر قرار بدیم و درباره ی اقتباس های گوناگونی که از آن اثر شده بحث کنیم و نظر بدیم و همچنین درباره ی نویسنده اثر هم مواردی رو ذکر کنیم
آثار شاخص که اقتباس های جالبی ازشون شده بسیارند من چند مورد نام می برم و دوستان هم اگر دوست داشتن این لیست اسامی رو کامل کنن و بعد یکی رو برای شروع پیشنهاد کنن تا ببینیم کدوم اثر بیشتر مورد توجه هست تا در شروع مبحث ما قرار بگیره

دوستان نظر یادتون نره ، کدوم اثر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هملت
غرور و تعصب
بلندیهای بادگیر
جنگ و صلح
جین ایر
دیوید کاپرفیلد
الیور توئیست
سه تفنگدار
کنت مونت کریستو
میدل مارچ
داستان های آگاتا کریستی
شبح اپرا
ارتباط های خطرناک
آرزوهای بزرگ
برادران کارامازوف
آناکارنینا
ارباب حلقه ها
مجموع داستان هری پاتر

و ............................

شما هم اگر داستانی مد نظرتونه که اقتباسی جالب داشته نام ببرید و البته پیشنهاد فراموش نشه
فراوان تشکر :rose:
 

Bahar_H

Member
بررسی بلندیهای بادگیر

خب ظاهرا دوستان علاقه ای به ادامه ی بحث ندارن که نظر نمیدن :cry:

باشه من خودم موضوع رو انتخاب و آغاز می کنم تا ببینیم چه می شود .....

با ((بلندیهای بادگیر)) نوشته ی امیلی برونته آغاز می کنم



ابتدا خلاصه ای از داستان بلندیهای بادگیر

فردی به نام لاک وود در ابتدای داستان عمارتی را از هیت کلیف نامی اجاره می کنه ، عمارت شخصی هیت کلیف که در همسایگی ملک اجاره داده شده است بلندیهای بادگیر نام دارد ، لاک وود شب اول را در در همین عمارت می گذراند و خواب عجیبی می بیند که در این خواب روح زنی از پشت پنجره تقاضا می کند که او بگذارد وارد اتاق شود ، این زن کاترین لینتون است ، لاک وود از خدمتکار خانه که نلی دین نام دارد می خواهد که داستان زندگی کاترین را برای او شرح دهد

داستان از اینجا از زبان نلی نقل می شود و او به 30 سال پیش برمی گردد ، زمانی که صاحب آن زمان عمارت بلندیهای بادگیر ، آقای ارنشو ، پسرکی ژولیده به نام هیت کلیف را با خود به خانه می آورد تا از او نگهداری کند ، در همین احوال کاترین دختر خانواده دوستی صمیمانه ای با هیت کلیف پیدا می کند ولی هیندلی برادر بزرگ کاترین از هیت کلیف دل خوشی ندارد

3 سال می گذرد و آقای ارنشو می میرد و هیندلی که در آن زمان با زنی به نام فرانسیس ازدواج کرده مالک بلندیهای بادگیر می شود ، هیت کلیف اوضاع خوبی ندارد و بر اثر ظلم هیندلی چون برده در عمارت کار می کند و شادابی گذشته را ندارد

کاترین با اعضای عمارت همسایه شان که لینتون نامیده می شوند دوست می شود و رفتار پسرانه ای که داشت تلطیف می شود و رابطه ی صمیمانه ای با ادگار لینتون پسر خانواده پیدا می کند ، همین امر باعث می شود که هیت کلیف دچار حسادت گردیده و از ادگار متنفر شود

یک سال می گذرد و زن هیندلی که به تازگی پسری به دنیا آورده می میرد ، نام پسر هیرتون است ، هیندلی دائم الخمر می شود

دو سال می گذرد و کاترین در اوج ناامیدی هیت کلیف ، تصمیم می گیرد با ادگار ازدواج کند ، نلی به او هشدار می دهد که این قضیه هیت کلیف را نابود خواهد کرد ولی کاترین می گوید که هیت کلیف در حد و اندازه های او نیست ، هیت کلیف این کلمات را می شنود و بلندی های بادگیر را در همان لحظه ترک می کند غافل از اینکه کاترین در ادامه ی صحبتش می گوید که هیت کلیف جزئی از وجود اوست همانند صخره هایی که به زمین تعلق دارند

کاترین با غصه ی رفتن هیت کلیف با ادگار ازدواج می کند و در اوایل احساس می کند که خوشبخت است

چندی بعد هیت کلیف با وضع مالی خوب که معلوم نیست چگونه به دست آمده باز می گردد و قصد انتقام دارد از کسانی که فکر می کند زندگیش را نابود کرده اند و مانع رسیدنش به کاترین شده اند

او هیندلی را که سرخورده و منزویست مجبور می کند که او را وارث بلندیهای بادگیر کند و سپس برای انتقام کشی به همراه ایزابلا خواهر ادگار که عاشقش شده به قصد ازدواج می گریزد ، نقشه اش اینست که با ازدواج با ایزابلا بعد از فوت ادگار صاحب اموال خانواده ی لینتون شود

بعد از بازگشت دوباره ی هیت کلیف به همراه ایزابلا ، کاترین بیمار شده و بعد از به دنیا آوردن دختری که نامش را به یاد مادرش کاترین می گذارند می میرد ، با مرگ کاترین خشونت هیت کلیف گسترده تر می شود و ایزابلا فرار کرده و در لندن پسرش را به دنیا می آورد ، نام او را لینتون می گذارد

هیندلی می میرد و هیت کلیف مالک بلندیهای بادگیر می شود ، او قسم می خورد در حق هیرتون همان رفتاری را در پیش بگیرد که هیندلی در حقش روا میداشت

12 سال می گذرد و ایزابلا به سراغ ادگار می آید و از او می خواهد از لینتون نگهداری کند ولی هیت کلیف متوجه می شود و پسرش را که اکثرا بیمار است به بلندیهای بادگیر می آورد

چند سال می گذرد و هیت کلیف می خواهد که کاترین جوان با لینتون ازدواج کند ولی کاترین و ادگار مخالف هستند . او کاترین را می دزدد و مجبورش می کند با لینتون ازدواج کند

مدت کوتاهی می گذرد و ادگار لینتون بر اثر غصه ی دخترش و بیماری می میرد و در همین اوضاع لینتون هم بر اثر بیماری قدیمیش فوت می کند

هیت کلیف مالک اموال و زمین های خانواده ی لینتون می شود

در اینجاست که داستان به زمان حال بازمی گردد و لاک وود می آید که عمارت لینتون ها را اجاره کند و آن خواب را می بیند

در این مدت رابطه ی کاترین با پسر دائیش هیرتون که پسری رنج کشیده ، خشن و بی سواد است صمیمانه می شود درست همانند کاترین و هیت کلیف ، تاریخ تکرار می شود

وقتی هیت کلیف متوجه ی این علاقه می شود دست از انتقام گیری می کشد و آسوده به آغوش مرگ می رود

جسد هیت کلیف را در کنار محبوب ابدی اش کاترین بزرگ دفن می کنند .



خب اینهم از خلاصه امیدوارم که خوب شده باشه ، در آینده درباره ی امیلی برونته و فیلم ها و سریال های ساخته شده از این اثر خواهم نوشت
پس تا بعد
 
آخرین ویرایش:

Bahar_H

Member
بلندیهای بادگیر ( فیلم ها و سریال های تلویزیونی)



18752.JPG

(Wuthering Heights (1948) (TV​






(
b.gif
Wuthering Heights (1962) (TV)​






("Wuthering Heights" (1978) (mini)​

852115m.jpg

(Hurlevent (1985)​


(Arashi ga oka (1988)​




(
b.gif
Wuthering Heights (1998) (TV)​

12603-large.jpg

(Wuthering Heights (2003) (TV)​

 
آخرین ویرایش:

Bahar_H

Member
بیوگرافی امیلی برونته

سی ام جولای 1818 امیلی جین برونته Emily Jane Bronte در تورنتون انگلستان به دنیا آمد ، او پنجمین فرزند خانواده بود ، مادرش ماریا برانول و پدرش پاتریک برونته بودند .

در سال 1820 خانواده اش به هیوورث واقع در یورکشایر نقل مکان کردند ، یک سال بعد در سال 1821 مادر امیلی فوت کرد و خاله اش الیزابت برانول مراقبت از او و بقیه ی بچه ها را به عهده گرفت .

در دوران کودکی امیلی شعر می نوشت و فقط تعدادی از این اشعار باقی مانده ، او به همراه خواهرانش شارلوت و آن و همچنین برادرش برای خود به خیال پردازی می پرداختند و شخصیت هایی خلق می کردند که بعد ها در کتاب هایشان به کار گرفته شدند .

در 1824 امیلی به همراه شارلوت و دو خواهر دیگر به نام های الیزابت و ماریا به مدرسه ای در کوان بریج رفتند ، مدرسه محیط مناسبی نداشت و سبب بیماری و مرگ الیزابت و ماریا شد ، امیلی و شارلوت بعد از فوت دو خواهر بزرگترشان به خانه بازگشتند .

از آن به بعد امیلی بیشتر وقت خود را در خانه سپری می کرد و اکثرا به مطالعه پرداخته و کتاب مقدس و کتاب هایی از نویسندگان بزرگی چون هومر ، ویرژیل ، شکسپیر ، میلتون و بایرون را می خواند . او بعضی مواقع هم ساز مورد علاقه اش پیانو را می نواخت .

سال 1835 شارلوت به روهد رفت و در آنجا به تدریس مشغول شد ، امیلی برای مدتی نزد او رفت ولی دچار افسردگی شد و مجددا به خانه بازگشت .

در فاصله سال های 1837-1842 در آکادمی بانوان دوشیزه پاچت در هالیفاکس مشغول به تدریس شد ، پس از مدتی به همراه شارلوت به بروکسل پایتخت بلژیک رفت . پس از مدتی خبر فوت خاله الیزابت آنها را به انگلستان کشاند . شارلوت مدتی بعد به بروکسل برگشت .

در سال 1846 امیلی گزیده ای از اشعارش را تحت نام مستعار الیس بل به همراه اشعاری از شارلوت و آن در مجموعه ای منتشر کرد .

در سال 1847 امیلی تنها رمانش را به نام بلندیهای بادگیر منتشر کرد ، در اینجا هم از از اسم مستعارش الیس بل استفاده کرد .

در سال 1848 مجددا مجموعه اشعار سه خواهر چاپ شد و با استقبال فراوانی مواجه شد .

در همین سال برادر امیلی ، برانول بر اثر مصرف بسیار الکل درگذشت ، وقتی مراسم تشییع جنازه ی او برگزار می شد امیلی سرمای سختی خورد و در 19 دسامبر در سن 31 سالگی در بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت ، جنازه اش در کلیسای سن میشل واقع در یورکشایر به خاک سپرده شد .

 
آخرین ویرایش:

Bahar_H

Member
توجه به شخصیت امیلی برونته در زندگی و رمانش

امیلی برونته حتی هنگامی که در مراسم خاکسپاری برانول سرما خورد حاضر به قبول پزشک نشد گویی دست از جان شسته بود

امیلی خواسته هایش را در اشعارش و همچنین در رمان بلندیهای بادگیر دنبال کرده ، اینکه بشه در ذهن خوشی و سعادت ساخت حتی اگه با مرگ همنشین باشه و حتی اگه اجازه ندیم حس خوشبختی در قلبمون باشه ، آیا می تونیم در دنیای واقعی پیداش کنیم ؟

جسم رو میشه محدود و زندانی کرد ، ولی روح همیشه در آزادیه و امیلی با روح آزادش زندگی می کرد نه با جسم در بندش ، جالبه که دکتر قمشه ای الهی از امیلی برونته به عنوان یک عارفه یاد می کنه ، منم احساس می کنم شخصیتش به گونه ای بوده که برای همه زیاد قابل درک نبوده ، به نظر میاد مرگ بر محدودیت های جسمانی و مادی او غلبه کرد و او را از دنیایی که کسی درکش نمی کرد جدا ساخت

شاید تلخی و تیرگی ابتدا و اواسط رمان به ذهن دلخسته ی او مربوط میشه و جهانبینیش را فریاد می زنه ولی در آخر هنگامی که کاترین جوان عشقی را در قلبش نسبت به هیرتون می یابد این همان عواطف پنهان امیلیه که در پایان برنده ی روایته

امیلی برایش ممکن نبود با دیگران همسو بشه و نمی توانست برای حفظ بقا قوانین دنیای اطرافش را بپذیره ، او به جای زندگی در دنیای واقعی درون ذهنش زندگی می کرد و اینچنین بود که مرگ را بر زندگی در این دنیا ترجیح داد ، شاید امیلی درون قلبش خوشبختی رو تجربه کرده بود ....
 
آخرین ویرایش:

Bahar_H

Member
Wuthering Heights 1992

کارگردان: Peter Kosminsky


بازیگران:

Juliette Binoche ... Cathy Linton / Catherine Earnshaw
Ralph Fiennes ... Heathcliff
Janet McTeer ... Ellen Dean
Sophie Ward ... Isabella Linton
Simon Shepherd ... Edgar Linton
Jeremy Northam ... Hindley Earnshaw
Jason Riddington ... Hareton Earnshaw
Paul Geoffrey ... Mr. Lockwood
John Woodvine ... Mr. Earnshaw
Jonathan Firth ... Linton Heathcliff

زمان: 105 دقیقه

Rating
6.5/10

afficheuswuthering.jpeg


جالبه که در قسمتی از کتاب هیت کلیف از غصه ی کتی سرش رو محکم به درختی می زنه و خب رالف فاینس توجه خاصی به این مطلب داشت و در فیلم خیلی محکم سرش را به درخت کوبید به طوری که سرش خونریزی کرد
 

جدیدترین ارسال ها

بالا