هوووش ( این صدا از بالا می آمد )
دید دید دید ( آرشام که یه شدت گیر افتاده بود ، دنبال راه فرار میگشت )
بیزد بیزد بیزد ( تیر های ایزری از سفینه کاملا اتو ماتیک پراید 1234511231415156
به سمت ناظم و نانو ربات ها شکیک شد )
دین درین دین دین (پیام های بازرگانب(رئس سایپا(ما قصد داریم مدل های چدید رو با حرف نام گزاری کنیم ، آخه اعداد دنیا داره تموم میشه )
)پایان پیام ها)
بوم بوم ، یه اها ااااا ( آره اون سایه که تو آسمون بود پراید جدیده آرشام بود (که نانو ربات ها رو نابود کرد .))
یه ، شش ،هوخخ (آرشام که تو اون لحظه نتوانسته بود ناظم رو بکشد و به دلیل اینه اسلحه های ناظم یه 2000 قرن جلوتر از اون بود موشک کفش هاش رو روشم کرد و فرار کرد)
شــوم شــوم(ای بابا این ابر موشکفش(به کفش موشکی که 500 سال دیگه اختراع میشه میگن) که هنوز اختراع نشده بود ، اه ناظم داری داستان رو خراب میکنی ها)
هوووووو ( گریز و فرار آنها به خیلج پارس رسید که .... )
ادامه دارد ....