سلام. سر کار رفتن هم یه جور بازیه جالبه. چیز عجیبی ننوشتم چون همه حرفام کمی اینجوری هست. یه ارتعاشی توش هست که تا وقتی به شنونده برسه تغییر شکل پیدا کرده!
منظورم از روح چیزی از تو بود که پیش من هست. جای خالی ولی نورانی یک دوست دلسوز که آدمو کمک میکنه. در مورد خوراک نقد هم یعنی یه کار جدید تو مسابقه میزنم. معما چو حل گشت آسان شود.
یه جورایی اگه بیشتر از کوپن حرفهام وقتت رو گرفت تو هم مقابله به مثل کن تا منو گیج کنی. راه جالبی هست چون من عملا یا متوجه میشم یا میتونم در همون شرایط هم جواب بدم!
قسمتی از متن رو به عنوان شوخی بگیر و از خوندن همش سعی کن خوشت بیاد. من دوست دارم فکر کنم که خوب حرف زدم پس حرفهام رو معمولا ترجمه نمیکنم! شما به کرامت خودت ببخش!
یا علی