خوبي ؟
چند وقتي هست اين ور نيومده بودم ... ! ( الان هم گذري اومدم ببينم در چه حالي ... )
ما رو نمي بيني ... ، خوش مي گذرهه ... ؟
بابت پ.خ شرمنده ام ...
مشكلت حل شد ؟
سلام یاور... خوبی؟ سید جانم یک دنیا سپاس دقیقا با شما موافقم و من هیچ موقع و هیچ زمانی به اونها چیزی نگفتم... اگر یادت باشه به شما هم قبلا میگفتم که خیلی مسائل رو نمیشه با گفتن حلش کرد و بهتره ما به راه خود باشیم و اونها هم اگر با دیدن و فکر کردن خواستن بیان... منم معتقدم تا همون اندازه هم که میان درش حکمتی هست... ولی این قدرت اختیار در دست تنها موجود اونم بشر هست که بعدش رو چه کنه... منم جز اینکه بریزم توی خودم و با شما و خدا در میونش بذارم راهی ندارم (البته خدا خواسته امسال با شما باشم) خلاصه اینکه تهش امید هست... بگذریم... دل تنگ شدم برات سید به یاد اون اوایل که حس دیگری بود میومدم... الان خودم هم سرگرم الکی میشم... همون مسئله که یه کاری بمونه آدم سرد میشه بهش... جدیدا شاید روزی کمتر از نیم ساعت بشینم کار کنم برای دل خودم... اما شکر بازم میگذره... خیلی مخلصم دلاور... حق یارت باشه
دلاور عزیز... ما مخلصیم...
کاش بعضی ها فقط ظاهری این ماه رو برگزار نمیکردن و کلا درک میکردن که چه امام حسین (ع) چه امام علی (ع) و چه امامان برای چی امام شدن بخصوص امام علی (ع) که مراد حتی بعضی از بیگانه ها هم هست... بعضی شبا میرن هیئت ولی بعدش که میان بیرون نمی دونی چه میکنن... دلم میگیره از این همه آدم متظاهر... خیلی دلم پره... کاش همه سر عقل بیان و فقط الکی نیان... کسایی رو توی این مدت ها دیدم که به بهونه گرفتن حاجت میان اما وقتی حاجت روا نمیشه نمیان بگن خب حتما حکمتی درش بوده... میان و میگن کلی (خیلی خیلی ببخش) سگ دو زدیم آخرشم هیچی من که دیگه نیستم... به عینه اینا رو دیدم و شنیدم... و کلی چیزای دیگه... ای کاش میدونستن فلسفه اشک ریختن نه بخاطر امام حسین تنهاست بلکه بخاطر خیلی چیزاس که از درکش عاجز موندن... فدات بشم یاور... جز تو و خدا کسی رو برای دردنامه نداشتم... حق یارت