..... چگونه فيلمنامه بنويسيم ....

SevenART

Member
سلام .... اينجا مثلا كارگرداني نويسندگيه ؟!!!...

خوب من هرچي ياد گرفتم از فيلمنامه نويسي الان به طور مختصر مي گم ديدم استقبال شد كاملتر صحبت مي كنم ...

فيلمنامه يك نوشته ايه كه فيلمنامه نويس مي نويسه تا يك داستان تبديل به فيلم بشه . يعني اولين مرحله از فيلم سازي فيلم نامه نويسي است نه داستان نويسي ! ...

خوب پس يكي از مهمترين افراد يك فيلم فيلمنامه نويسه .. پس كارش هم خيلي مهمه ... چون اساسه كار فيلم بر اصول يك فيلمنامه جلو ميره ...

براي اينكه شروع كنيم فيلمنامه بنويسيم بايد در ابتدا داستاني داشته باشيم .. مثلا اين داستان :
مردي 80ساله با پسر تحصيل کرده 45ساله­اش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟ پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد: اين چيه؟ عصبانيت در پسرش موج ميزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ!
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتي قديمي برگشت. صفحه­اي را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.
در آن صفحه اين طور نوشته شده بود:
امروز پسر کوچکم 3سال دارد. و روي مبل نشسته است هنگامي که کلاغي روي پنجره نشست پسرم 23بار نامش را از من پرسيد و من 23بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل مي‌کردم و به او جواب مي‌دادم و به هيچ وجه عصباني نمي‌شدم و در عوض علاقه بيشتري نسبت به او پيدا مي‌کردم

خوب اين يه داستان كوتاهه كه شما ديدين تو تلويزيون ....

بعد از اينكه يه داستان داريم .. بايد شروع كنيم به فيلمنامه ..... براي شروع به نوشتن ابتدا بايد ببينيم كه اين داستان ما چند تا لوكيشن ( مكان ) داره .... چند تا زمان داره ... يعني اينكه توي چند مكان گوناگون قراره اجرا بشه.. يا توي چند زمان گوناگون .... كه بر اساس اون تعداد سكانسها معلوم ميشه ...

خوب تو اين داستان ما يك زمان و يك مكان داريم ... بنابراين يك سكانس در اين فيلمنامه خواهيم داشت ...

حالا اين داستان :
دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس حجله گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »

حالا اين داستان .... (كه يه روز يكي به من گفت بعد گفتش خودم نوشتم الان با تعجب توي اينترنت مي بينم .. تعجب نداره .. سينما كثيفه) ....

اين داستان مي تونه هفت تا سكانس داشته باشه ... چطور؟ ... خوب اينطوري كه : دختري بود نابينا كه از خودش و از دنيا و اينا تنفر داشت در قالب يك سكانس ‌..... و با او اين چرت و پرتا رو گفته و اينا ميشه يه سكانس ... قسمت دوم و سوم ميشه قسمت ستاره دوم .. كه چنين شد آمد روزي كه اين يارو همه جا رو ديد ..... دلداده آمد ميشه چهارم ... دلداده اش هم نابينا بود و روش را اونور كرد و اينا پنجم..

خوب حالا يك چيز ديگه بگم اين وسط ... جدا از همه اينها فيلمنامه نويسي مانند هر هنر ديگه اي مي تونه يك چيزي باشه كه جديد باشه .. يعني مثلا مي تونه يه نفر حتي اين داستان را تك سكانسي بنويسه ولي اين نوعي كه من الان آموزش ميدم معمولي ترين روش فيلمنامه نويسيه تا با صنعتش آشنا بشين نه با هنرش ..

خوب اين از سكانس بندي كه اميدوارم فهميده باشين ...

:oops:

فعلا ...
 

SevenART

Member
بعد از سكانس بندي يك فيلمنامه نوبت مي رسه به نوشتن دونه دونه سكانسها ... حالا مي رسيم به بحث اينكه يك سكانس چطوري مي نويسن ... از چي شروع مي شه و كلا خصوصيت سكانس چيه ..

اصلا سكانس چيس؟

سِکانس یک فصل از فیلمنامه است که می‌تواند از یک یا چند صحنه تشکیل شود و یک موضوع را دنبال می‌کند که با پایان یافتن آن موضوع سکانس نیز عوض می‌شود.

خوب اين تعريف يك سكانس بود ...

طريقه نوشتن يك فيلمنامه ... من هرچي توي سايتها گشتم فيلمنامه درست حسابي پيدا نكردم . براي همين همون داستان دختر را ادامه ميدم ...
اينطوري ميشه:

صبح _ خارجي _ كنار دريا

دريايي است خروشان در كنار جنگل ساحلي . دختري بر روي نيمكتي نيم شكسته رو به دريا نشسته . و همانطور به دريا خيره است . بعد از مدتي پسري از راه مي رسد و در كنار دخترك مي نشيند .

دختر اومدي؟
پسر آره عزيزم.
مدتي مي گذرد و دختر و پسر با سكوت به دريا خيره اند .
دختر تو چرا پيش من مي موني؟
پسر چون دوست دارم .
دختر آخه ...
پسر آخه نداره ...
.......................

پسرك از روي نيمكت بلند شده و مي رود .
 
:)سلام دوست گرامي ممنون از آموزش خوبتون من تقريبا ياد گرفتم چي كار بايد بكنم اما هنوز از شروع فيلمنامه ام راضي نيستم نمي دونم يه شروع خوب بايد چطوري باشه كه ذهن بيننده رو واسه داستان آماده كنه! از كجا بايد شروع كرد؟ مي خوام داستان رو از خونه ي يه دختر پولدار كنم كه يه اتفاق تازه واسش ميوفته! خواستگاري داره كه سطح خونوادگيش خيلي پايينه ولي خيلي آدم حسابيه و چون خيلي پسر خوبيه دختر مي خواد باهاش ازدواج كنه و يه زندگي ساده رو شروع كنه و... اگه واسه صحنه ي اولش طرحي داشته باشين خيلي خوشحال ميشم راهنماييم كنيد
ممنون مي شم
يا علي..
 

SevenART

Member
خوب .... ابتداي فيلمنامه يا همون شروع فيلم ميشه گفت مهمترين بخش فيلمنامه است ....

نكته در مرود داستانتتون .. اين يكي از داستانايي كه خيليا ساختن و به نظر من تعداد انگشت شمارشون موفق شدن تا حدودي درست بيان كنن ... خيلي كم ..

اين موضوع خيلي سخته .. بيانش ... و نكته اينجاس كه همون اولشه كه خيلي مهمه....

نكته ديگه .. شما بايد فيلمهاي گوناگون ببينيد ... فيلمهاي خوب و حتي بد ...

اينطوري شروع كردن براتون آسون ميشه ....

سوال؟ ...چندتا فيلم تا حالا ديدين؟
 

SevenART

Member
خوب بعد .. ادامه جریان ....

دقت کنید به شیوه نوشتار:
دريايي است خروشان در كنار جنگل ساحلي . دختري بر روي نيمكتي نيم شكسته رو به دريا نشسته است و همانطور به دريا خيره است . بعد از مدتي پسري از راه مي رسد و در كنار دخترك مي نشيند .

در قسمت قرمز رنگ (اول سکانس) اگر دقت کنید داره جایی را توصیف میکنه ... یعنی توصیف صحنه ... توصیف صحنه همیشه اونطوری هست که توی ذهن نویسنده است .. مثلا اکه بخوام صحنه این کافی نت را توصیف کنم اینطوری می نویسم :

کافی نتی است بر خیابان . دارای ده تا کامپیوتر خوشگل موشگل که بین اونا با حصیر فاصله ای ایجاد شده . دور تا دور این کافی نت پر شده از سیمهای شبکه که به هر کامپیوتر هم وصله .

این را میگن توصیف صحنه .... البته می بخشید که ادبیات توش رعایت نشده .... :green:

قسمت دوم سبز رنگ ، داره میاد و درباره شخصیت و شخصیتهایی که داخل صحنه هستند را توصیف میکنه . همراه با حالتهایی که برای نویسنده مهمه و حداقل یک نوع حالت خاص . مثلا ادامه همون کافی نت.

مسئول کافی نت پشت میزش اون کنار نشسته و ذول زده توی کامپیوترش. یه نفر مشتری هم پشت کامپیوتر 7 نشسته و هی تق تق می زنه روی کلیدهای کامپیوتر .داره چت میکنه . اعصاب مسئول کافی نت را ریخته به هم....

حالا نوبت میرسه به قسمت آخر ( تو این سکانس البته) . این قسمت داره اتفاقی که رخ میده را توصیف میکنه .

همینطور که داره چت میکنه و هی تق تق میزنه روی کلیدها یهو مسئول کافی نت بلند میشه و سرش داد میکشه .

خوب تا هیمجا می ذارم ... سوالی هست؟
 

SevenART

Member
فيلمنامه كاغذ بي خط

حالا نوبت ميرسه به مطالعه يك فيلمنامه :)

فيلمنامه كاغذ بي خط نوشته ناصر تقوايي - مينو فرشچي


روز . داخلي . خانه رؤيا و جهانگير

جهانگير ، حوله به دست ، از اتاق خواب بيرون مي آيد . تازه از خواب بيدار شده . در حمام را مي زند و دخترش كه در دستشويي حمام است ، سرفه اي مي كند . جهانگير به طرف دستشويي مي رود و در آن را مي زند و اين بار پسرش كه در دستشويي است ، سرفه مي كند . جهانگير به اتاق خواب بر مي گردد .صداي كشيدن سيفون مي آيد و بعد ، دختر مه مادرش او را « منگول » صدا مي زند ، ار آنجا خارج مي شود و در حال دويدن ، عرض هال را طي مي كند و به اتاق خودش مي رود .
رؤيا ، ليوان به دست ، از آشپزخانه بيرون مي آيد . قاشقي را به ليوانمي زند و صدايي شبيه به صداي زنگ در مي آورد . از وسط هال به اتاق بچه ها نگاه مي كند .

......رؤيا .................منگول بجنب ، سرويس اومد .

......منگول...............آخه نمي دونم چي بپوشم .

.......رؤيا.................شب جشن عروسي والاحضرت ، يه پيرهن خوشگل شب تنت بود ...

.......منگول .............كدومو مي گي.

.....

تا جلوي ذر بسته اتاق خواب خودش و جهانگير مي رود . آنجا مي ايستد و باز قاشق ر به ليوان مي زند . مثل صداي زنگ .
.......رؤيا.................ساعت هفته . ديرتون نشه سرور من . ناشتايي رو ميزه منتظره .

منگول كه روپوش مدرسه تيره رنگي را به دست گرفته ، تا جلوي در اتاقش مي آيد .

.......منگول .............اينو مي گي؟

.......رؤيا................ آره ببين چه شيكه .

.......منگول .............اينكه همون روپوش كهنه پارسالي مِه.

روپوش را با ناراحتي مي اندازد روي زمين .
 

SevenART

Member
خوب بعد اين همه صحبت كردن ....

چگونه شروع كنيم؟

يعني همون سوالي كه نويسنده كوچك ژرسيد .. يك نويسنده چگونه شروع مي كند؟ اين سوالي كه هممون مدام مي شنويم .... خيلي ها مي گن فكر بكري براي فيلمنامه دارند ولي نمي دونن از كجا شروع كنند ..... آيا بايد يك خلاصه داستان يا طرح كلي بنويسيم يا بايد يادداشت برداري كنيم؟ آيا بايد از يه شخص ، مقاله يا عنوان روزنامه شروع كنيم؟

به اين نوشته دقت كنيد::

نوشتن يك روند است .مرحله اي مداوم ، متغير و اُرگانيك از پيشرفته و توسعه است . حرفه و مهارتي است كه گاهي به سطح هنر ارتقا مي يابد . مراحل معيني وجود دارد كه نويسنده در حين پرورش فكر و نمايشي كردن از سر مي گذارند . روند خلاقه نوشتن در هر نوع نوشتن يكي است ،فقط شكل كار فرق مي كند .
وقتي نوشتن يك فيلمنامه را شروع مي كنيم ، عملا روندي را پيش مي گيريم كه شايد ماهها يا شايد سالها بعد با 120 صفحه پر از كلمه ، گفت و گو و توصيف ، در مجموعه اي كه به فيلمنامه مشهور است ، رو به رو خواهيم شد .
اگر بدونيم كه يك نويسنده از كجا شروع مي كنه ، ذره ذره جلو مي ريد ، يعني يه طوريايي جرقه اول مي خوره و د ياللله ...

حالا بايد از كجا شروع كنيم ؟

از يك كاغذ سفيد؟ ؟ ... آره ، ولي شما بايد 120 صفحه كاغذ سفيد را با يك فيلمنامه پر كنيد ! ...

و
فيلمنامه داستاني است كه با تصاوير در قالب گفت و گو و توصيف بيان شود و در بطن ساختار دراماتيك قرار گيرد .
حالا يه چيزي .. آغاز كردن با يك شخصيت چطوره؟ .. يك شخصيت قوي و جذاب ..... كه براي هر فيلمنامه اي ضروريه ... يك شخصيت همه جانبه كه داستانتون را همه جانبه پيش ببره ... شروع محكم و خوبيه ولي يك نويسنده از اينجا شروع نمي كنه ... :green:

آغاز كردن با جادثه و تجربه اي كه براي خودتون يا يك نفر ديگر اتفاق افتاده ، چطور؟ گاهي ما مي تونيم تجربه اي خاص را به عنوان نقطه شروع داستان به كار ببريد . ولي بعدا متوجه مي شيم كه اسير واقعيت اون تجربه شديم .... چرا؟! ... به اون دليل كه مي خواهين به اون واقعيت وفادار بمونيد ... بهتره واقعيت بره پي كارش تا ما بتونيم اون را به نحوي موثر نمايشي كنيد . «چه كسي چه كرد؟» و «واقعه كجا اتفاق افتاد؟» معمولا به داستان ضعيفي منتهي ميشه كه از نظر دراماتيك يا بي ارزشه يا كم ارزش...

با يك فكر . بله دقيقا . ولي يه فكر فقط يه فكره ، و اين ما هستيم كه بايد اين فكر را فكر نمايشي كنيم ، گسترش بديم ، يه ژيرهن بهش بژوشونيد و وادارش كنيد كه چيزي كه شما مي خواهيد به شما بگه ... « من مي خوام داستاني درباره يك مربي در كنتاكي دربي بنويسم» اين كافي نيست ! بايد اطلاعات كافي هم داشته باشيم ، بياد فكر را نمايشي كنيم ...


يا با طرح؟ طرح درباره چي؟ طرح يعني چيزي كه اتفاق مي افتد ، و تا وقتي كه شما در برابر يك ورق كاغذ سفيد نشستيم، اين دورترين چيز از ذهنه ... پس بهتره طرح هم فراموش كنيم .... وقتش كه رسيد ، به اون هم مي رسيم ...
.....

وهمينطور و همينطور بايدادامه بدين تا بفهمين كه چطوري مي تونيد شروع كنيد ، با يك فكر ، با يك شخصيت ، با يك اتفاق ، يا با همه اينا؟ ....

ودر انتها ، موضوع آغاز همين است :

نويسنده از كجا شروع مي كند ؟
از موضوع و ساختار

پيش از آن كه جتي بتونيم خود را آماده نوشتن فيلمنامه كنيم ، بايد موضوعي معين ، يعني يك شخصيت و يك ماجرا داشته باشيم ...

خوب حالا كم كم بايد كارگاه فبلمنامه راه بندازيم ... چند نفرتون حاضريد .. اصلا حاضريد؟
 
خوب .... ابتداي فيلمنامه يا همون شروع فيلم ميشه گفت مهمترين بخش فيلمنامه است ....

نكته در مرود داستانتتون .. اين يكي از داستانايي كه خيليا ساختن و به نظر من تعداد انگشت شمارشون موفق شدن تا حدودي درست بيان كنن ... خيلي كم ..

اين موضوع خيلي سخته .. بيانش ... و نكته اينجاس كه همون اولشه كه خيلي مهمه....

نكته ديگه .. شما بايد فيلمهاي گوناگون ببينيد ... فيلمهاي خوب و حتي بد ...

اينطوري شروع كردن براتون آسون ميشه ....

سوال؟ ...چندتا فيلم تا حالا ديدين؟
دوست گرامي سلام
از راهنماييتون ممنون ولي من توضيح راجع به جزئيات فيلم ندادم.اتفاق هايي در اين فيلم مي افته كه بيانشون خيلي سخت تر از شروع فيلمه! چون چيزهايي داره كه كسي بش توجه نكرده و شايد واسه اولين بار قراره گفته بشه!! راجع به تعداد فيلم كه پرسيديد بايد بگم فيلم هاي بي سر و ته و كليشه اي ايراني رو خيلي ديدم!خيلي زياد! ولي از هيچ كدومشون اونقدر ها خوشم نيومده حرفايي كه مي خوام بزنمو هيچ كس تا حالا تو فيلم بيان نكرده شايد همين دليل باعث شده كه من هر روز مصمم تر بشم واسه ساخت چنين فيلمي!! خوشحال مي شم دوستاي خوبي مثل شما تو اين راه كمكم كنن:)
 

SevenART

Member
دوست گرامي سلام
از راهنماييتون ممنون ولي من توضيح راجع به جزئيات فيلم ندادم.اتفاق هايي در اين فيلم مي افته كه بيانشون خيلي سخت تر از شروع فيلمه! چون چيزهايي داره كه كسي بش توجه نكرده و شايد واسه اولين بار قراره گفته بشه!! راجع به تعداد فيلم كه پرسيديد بايد بگم فيلم هاي بي سر و ته و كليشه اي ايراني رو خيلي ديدم!خيلي زياد! ولي از هيچ كدومشون اونقدر ها خوشم نيومده حرفايي كه مي خوام بزنمو هيچ كس تا حالا تو فيلم بيان نكرده شايد همين دليل باعث شده كه من هر روز مصمم تر بشم واسه ساخت چنين فيلمي!! خوشحال مي شم دوستاي خوبي مثل شما تو اين راه كمكم كنن:)

خوب موضوع جالبیه .. در کل به نظر من هم فیلم خوبی میشه ..:)

خوب الان مشکلت چیه؟

داستان را هنوز نوشتی؟ .. یا نه داستان را نوشتی نمی تونی به فیلمنامه تبدیلش کنی

اگه هوز داستان را ننوشتی و هنوز یک ایده ای تو ذهنت . یه قلم کاغذ بردار و شروع کن به نوشتن هرچیزی که تو ذهنت میاد .. تا اونجایی که جا داره بنویس .. بعدش همشو پاره ک و دوباره از نو بنویس .. یه چهار نج بار بنویس تا اونجایی که دیگه نمی تونی تغییری توی روند کلی داستانت بدی .. اون موقع است که باید بشینی پشت کمپیوتر و تایپ کنی .. داستان را که تایپ کردی .. بعد باید فیلمنامه اش کنی .. که کارت راحت تر میشه ...

فقط نترس و بنویس .. هرچی میاد به ذهنت حتی اگه چرت و پرت در بیاد :green:
 

SevenART

Member
Oh
my
godورق زدن گذشته .... واقعا لذت بخشه.... چقدر چیز بلد بودم !!!
 

misamisa

Member
فیلم نامه نویسی خیلی سخته . ولی من دوست دارم یاد بگیرم :( راهکار پیش نهاد بدید لطفا
 

جدیدترین ارسال ها

بالا