مقاله >>>> زنان و فن‌آوري

AliReza26

Active Member
در آغاز اين مقاله مكان مقدسي را خاطرنشان مي‌نمايم كه در دل دولت شهرهاي يونان تولد دموكراسي را نويد مي‌دهد، ، مرجع اصلي تمامي بينش‌هاي فلسفي، آرمان‌هاي اجتماعي و سياسي كه ابداع"اگورا" فن‌آوري‌هاي ارتباطاتي را همراهي نموده‌اند.
"اگورا" بدون ترديد گوياترين مظهر معنوي برگرفته از اين فن‌آوريهاست. از قديمي‌ترين تصاوير گرفته تا اين اواخر، تصاويري از دنياي مجازي و ماوراء كيهان وام‌دار تفكراتي هستند كه "اگوراي" يوناني برانگيخته است. اگورا يا مجمع رومي‌ها، تنديس‌هاي ميدان عمومي شهر و يا روستا و هر جايي كه همة اهالي يكديگر را پيدا مي‌نمايند، با يكديگر بحث و گفت‌و‌گو مي‌كنند و با يكديگر تبادل نظر مي‌نمايند را اين تصاوير زنده نگه مي‌دارد. اين مثال ما را در مسير موضوع مورد بحث رهنمون مي‌كند: زيرا زن يوناني همانند يك برده و يا يك خارجي در اگورا جايي براي ابراز وجود نداشته است و اگورا اين تصوير نمادين آزادي و دموكراسي براي ما يادآور حذف زنان از اجتماع مي‌باشد.
من موضوع فن‌آوري‌هاي جديد ارتباطاتي را در ارتباط تنگاتنگي كه با پديدة جهاني‌سازي دارد، به‌خصوص كه اكنون مي‌رويم تا در هزارة سوم قرار گيريم، مورد بررسي قرار مي‌دهم.
گسترش فن‌آوري‌هاي جديد ارتباطي در واقع به‌صورت غيرقابل تفكيكي به پديدة جهاني‌سازي پيوند خورده است. اين عبارت درجة وابستگي متقابل دولت‌ها و كشورهاي مختلف تشكيل دهندة جامعة جهاني را مشخص مي‌نمايد. علاوه بر اين ، اين عبارت نشان‌دهندة نوعي تفكر مروج مبادلة آزاد مي‌باشد كه در نظر دارد دنيا را به يك بازار انبوه تبديل نمايد كه همگام با ايدئولوژي‌ مروج ارتباطات به مثابة ابزاري براي خلق ارتباط و همبستگي اجتماعي جهاني باشد. جهاني‌سازي سئوالاتي را در مورد آيندة فرهنگ‌هاي خاص مطرح مي‌نمايد و به مفاهيمي چون "دموكراسي" و هنجارهاي شهروندي ابعاد تازه‌اي مي‌دهد.
قراردادن زنان در اين برهة تاريخي از زمان كه منطق نوآوري فني بر همه چيز تسلط يافته، تلاشي است براي كشف اين‌ كه چگونه و چرا و بر طبق چه معيارهاي فراگيري مي‌توان ارتباط اجتماعي بين دو جنس را دوباره تعريف نمود. اين بررسي‌ها از اين نظر كه با تحولات عميقي كه در زمينة تئوري انتقادي ارتباطات و تجزيه و تحليل طرفداران حقوق مدني زنان طي سال‌هاي اخير صورت پذيرفته همراه شده، پيچيده شده است.
جهاني‌سازي خود را پديده‌اي جديد معرفي مي‌نمايد كه گويا تاكنون هيچگاه در تاريخ بشريت بدين‌صورت متجلي نشده است و هم‌چنين مدعي است كه در هماهنگ‌سازي ملت‌هاي كرة خاكي كه در اين مسير با او همراه بوده‌اند موفق بوده است. در اين رابطه خانم فاطمه تلاهيت اقتصاددان مراكشي كه در زمينة كشورهاي در حال توسعه و به‌ويژه كشورهاي عربي تخصص دارد مي‌گويد:
"جهاني‌سازي به مثابة مظهر ادغام اقتصاد ملت‌ها به دليل گسترش مبادلات و شناوربودن عناصر و عوامل توليد (به‌خصوص سرمايه) نتيجة روندي است كه بارها و به‌كرات توسط اقتصاددان‌ها و مورخان در طول تاريخ مشاهده و بررسي گرديده است كه در واقع از ابتداي سرمايه‌داري و حتي قبل از آن نيز در تجارت با مشتريان بسيار دور از حيث فاصله و جريان‌هاي پولي و مالي كه بر اين تجارت مترتب بوده است ، وجود داشته است و همواره فراز و نشيب‌هايي را در زمان‌هاي مختلف تاريخي به‌خود ديده است. لذا "جهاني‌سازي" نه جديد است و نه همگون" . من تأكيد مي‌كنم، نه جديد است و نه همگون .
فاطمه تلاهيت هم‌صدا با آلن تورن جامعه شناس مي‌شود كه در سال 1997 در برزيل گفته است :
"جهاني‌سازي وجود ندارد بلكه تنها نامي ديگر است براي سرمايه‌داري و امپرياليسم بدون آنكه بار ايدئولوژيك آنها را به همراه داشته باشد." عبارتي بسيار پرمعني و قانع‌كننده كه البته به دليل اين جملات نمي‌توان وي را مخالف سرسخت سياست‌هاي نئولبراليستي دانست هرچند امروزه از آن انتقاد مي‌كند. ضمن آنكه وي ضد امپرياليست بر اساس تعريفي كه از اين واژه مي‌شود نيز نبوده است، زيرا واژة ضد امپرياليسم براي تعريف نوعي مبارزه عليه روابط قدرت‌هاي نابرابر چه در زمينة سياسي و چه اقتصادي و چه فرهنگي طي سال‌هاي دهة 70 مورد استفاده قرار مي‌گرفته است.
ايدئولوژي "جامعة ارتباطات" كه با گسترش و سپس انفجار وسايل ارتباطي فرامرزي و شبكه‌هاي ارتباطي از راه دور همراه بوده است به ميزان زيادي به وسوسه‌هاي قدرت تحت عنوان "دهكدة جهاني" به گفتة مك لوهان، به مثابة نفي تفاوت‌هاي بين جوامع و بقاي روابط قدرت دامن زده است. "جامعة جهاني يا سيارة اطلاعاتي" به مثابة برابري مبادلات تلقي مي‌گردد. اما در عالم واقع فناوري و شبكه‌هاي زنجيروارش همواره باعث ايجاد فاصله بين انسان‌ها شده‌اند.
به هنگام شركت در تجربة تأسيس Multimedia موسوم به " اديه هاني ديجيتال در كشورهاي حاشية مديترانه" در سال 1966 در فلورانس از قول يكي از مسئولين منطقه توسكان شنيدم كه به دريك دوكركو (Derrick de Kerkove) ترتيب‌دهندة اين همايش كه خود از پيروان مك لوهان مي‌باشد مي‌گفت:
" شما از بزرگ‌راههاي اطلاعاتي، جاده‌هاي اطلاعاتي سخن مي‌گوييد در حالي‌كه ما در منطقة خودمان كمبود راه‌هاي شوسه و مدرسه داريم."
با استفاده از تجزيه و تحليل‌هاي فرناند برودل (Fernand Braudel) و امانوئل والرشتاين (Immanuel Wallerstein) در خصوص تشكيل "اقتصاد جهاني" يا "سيستم جهاني" كارشناسان و تحليل‌گران جهاني سازي ارتباطات نشان داده‌اند كه مبادلة نابرابر سلسه مراتب سيستم جهاني كماكان از اصول روابط بين اقتصاد و جوامع و فرهنگ‌ها باقي مانده‌اند. هماهنگ با مفهوم "اقتصادـ جهان" آرماند ماتلار واژة "ارتباطات ـ جهان" را به‌كاربرده كه با درنظر گرفتن منطق اعضاء و حذف ديگران اين واژه به‌كار رفته است. يك "اقتصاد مجمع الجزايري" با تكيه بر قطب‌هاي متعالي فن‌آوري و با بازارهاي زنجيروار و با شبكه‌هاي جهاني‌اش در حال تشكيل شدن مي‌باشد.

تبعات فن‌آوري
مكاتب فكري متأثر از تاريخ اقوام انساني (anthropologique) كه به‌صورت خاص به مطالعة تحولات فن‌آوري مي‌پردازند شروع بسيار جالبي براي مطالعه مي‌باشند زيرا موضوعات
بحث برانگيزي در زمينة نواقص تحليل‌ها ارائه مي‌دهند كه در اين‌گونه مباحثات در زمينة تكنيك همواره مشاهده مي‌گردد. اين مكاتب فكري تاريخ طبيعي انساني، پس از آندره لورا گورهان (( André Leroi Gourhan فرانسوي، بدون نفي تكنيك و بدون آنكه از تكنيك بينش فاجعه‌آميز داشته باشند تكنيك را به مثابة بخشي از كل روند "بشري‌كردن بشريت" تلقي مي‌نمايند.
انسان موجودي ناقص است. او نياز به تربيت و اصلاح دارد. او نياز به ابزاري چون تكنيك براي ساختن آيندة سرنوشت انسانيت دارد، بشريت نيز با تكنيك ساخته مي‌شود. تاريخ بشر از آغاز تجلي‌گر روند ظهور به فعل در‌آمدن شعور و توانايي‌هاي جسماني، بيولوژيكي، رواني و فكري و نمادينِ انسان‌ها و جوامع بوده است. اين روند از سوي ديگر با تسخير زمان ومكان نيز پيوند خورده است. Télé-Société يكي از آثار اخير اين روند مي‌باشد. جامعه‌اي كه در آن مي‌توان موجودي بازيگر يا عامل بود و تشعشع آثار خويش را بسيار دورتر از سرزمين مادري مشاهده نمود. اما در عين حال جامعه‌اي است كه به انسان تحميل مي‌شود و يا به آن وابسته مي‌شويم.
شبكه‌هاي جديد ارتباطي در واقع تنها نتايج حاصل از انقلاب صنعتي را تشديد مي‌كنند كه اين انقلاب هم منتهي به تسخير سرمين‌ها، كه از آغاز بشريت شروع شده بود، گرديد.
در اين مبحث و در اين مكاتب فكري عادت شده است كه انسان، كلمة "انسان" به "نظام مردانه" در برداشت كلي‌اش تعبير شود. نظام مردانه براي وانمود كردن به اينكه بشريت‌ را در جميع جهات آن مشخص مي‌نمايد نياز به توجيه خويش نمي‌بيند. گفتم، در جميع وجوه آن ! لذا چگونه مي‌توان اين موضوع را توضيح داد كه بر اساس بعضي اظهارات حتي در جوامعي كه تا حد زيادي مختلط مي‌باشند تكنيك و فن‌آوري قبل از هر چيزي و يا بهتر بگوييم انحصارا" در اختيار مردان مي‌باشد.
در مقاله‌اي كه اخيرا" با عنوان "تحريك آميز" ساختار اجتماعي نابرابري‌هاي جنسي: ابزارها و بدن‌ها" به چاپ رسيده‌است، مورخ پائولو تابه (Paola Tabet) نشان مي‌دهد كه از ديرباز و زمان‌هاي قديم تا امروز همواره زنان بسيار كمتر از مردان به ابزار و تكنيك‌ها مجهز بوده‌اند با اذعان به اين مهم كه اين زنان هستند كه بقاي جوامع را تضمين مي‌نمايند.
او مي‌نويسد: " بايد از خود پرسيد اينكه يكي از دو نوع جنس انساني به لطف ابزارهايي كه در اختيار دارد قادر به گذشتن از توانايي‌هاي جسماني خويش و تسلط بر اجتماع است چه مفهومي دارد. در حالي‌كه نوع ديگر انساني (زنان) برعكس خود را محدود به توانايي‌هاي جسماني‌اش مي‌بيند و به انجام كارهايي با دست خالي و يا ابتدايي‌ترين ابزارهايي كه در هر جامعه‌اي يافت مي‌شود دست مي‌يازد".
هر فن‌آوري جديدي بنا به گفتة اين مورخ انسان‌شناس اساسا" مردانه مي‌باشد و كم و بيش براي نوع مؤنث ممنوع مي‌باشد.
عنوان " ساختار اجتماعي نابرابري‌هاي جنسي "ابزارها و بدنها" جملة مشهور سيمون دوبوار در كتاب "جنس دوم" را به‌ياد مي‌آورد كه : " ما زن به دنيا نمي‌آييم بلكه زن مي‌شويم" جمله‌اي كوچك كه به‌گونه‌اي بسيار ژرف و وسيع با بررسي روابط بين جنس ـ نوع انساني به اين نتيجه‌گيري منتهي مي‌شود: نوع يك محصول اجتماعي است و بايد از توضيح محدوديت‌ها و اجبارهايي كه به زنان تحميل مي‌گردد تا در شرايط پست‌تر نسبت به مردان با عناويني چون نظم طبيعي و يا بيولوژيكي قرار گيرند اجتناب كرد.
اين نگرش ما را به بينش‌هايي ناشي از نوعي دترمينسم تكنيكي مي‌رساند كه بر مفهوم بيولوژيكي كردن فن‌آوري بنياد نهاده شده است. در اين جا نيز بهتر است از توجيه‌هاي "بيولوژيكي" تحولات اجتماعي خودداري نماييم. مي‌بايست به محيط و فضاي اجتماعي ـ اقتصادي ، سياسي‌اي كه فن‌آوري در آنها متظاهر مي‌گردد توجه داشت و اين سئوال را مطرح كرد كه چه كساني بر پيشرفت و گسترش آنها مديريت دارند و چه كساني معماري شبكه‌هاي تكنيك را تعريف مي‌نمايند و چه كساني سرانجام اهداف آنها را مشخص مي‌كنند؟ يك مردم ـ جامعه شناس فن‌آوري مي‌بايست همواره از خويش بپرسد كه چه بخش‌هاي اجتماعي اين فن‌آوري‌ها را در اختيار مي‌گيرد و چرا؟ و اين بخش‌ها چه فاصله‌اي با يكديگر دارند؟
تاريخ به ما مي‌آموزد كه بلندترين جهش‌هايي كه در پيشبرد تكنيك‌ها به وقوع پيوسته در پاسخ به بحران‌ها و يا براي ارائه راه‌حل‌هايي براي خروج از اين بحران‌ها حاصل شده است. بسط و گسترش شبكه‌هاي فرامرزي نتيجة بحران‌هاي جهاني كاپيتاليسم مي‌باشد و خروج از اين بحران در گسترش جهاني "نئوليبراليسم" ، آزادي تجاري، دموكراسي ـ بازار آزاد جستجو مي‌شود. اما حتي اگر گسترش فن‌آوري در اين اواخر نشانة پيشرفت‌هاي اقتصادي ـ اجتماعي فرهنگي تلقي مي‌گردد اينك در حال حاضر اين طر تلقي مثبت وارونه گرديده است. ابداعات جديد براي بعضي‌ها يك پديدة منفي گرديده است كه براي آنها به معني، حاشيه‌نشيني و حتي بدتر نوعي فقر اقتصادي و ناهنجاري‌هاي فرهنگي و رواني مي‌باشد. (به‌خصوص براي زنان و مرداني كه به علت كمبود عمومي ابزارها و امكانات و عدم توانايي‌ تأمين آن خود را بسيار دور از اين فن‌آوري‌ها مي‌بينند و در مقابل شوك تمدن
جديد احساس آشفتگي و نارضايتي مي‌كنند و يا نسبت به دنيايي كه ارتباط نزديك و هم‌جواري ارزش خود را در آن از دست داده است بي‌علاقه هستند.)
اين شرايط نسبتا" جديد روشن‌بيني به آينده را كاهش مي‌دهد كه مترادف از دست‌دادن اميد به زندگي است و احتمال يك "فروپاشي اجتماعي" را بيشتر مي‌نمايد.


منبع: http://iranwsis.org
 

جدیدترین ارسال ها

بالا