mostafa_az
Well-Known Member
سلام به همگی.
توی این تاپیک میخوام در رابطه با ایده صحبت کنم. اینکه چطور ایده بگیریم و چطور ایده های خوب داشته باشیم. مشکلی که 90% ما با اون روبرو هستیم. یعنی میخوایم یه طرح بزنیم و نمیدونیم چطوری اون رو پیاده کنیم.
چند شب پیش داشتم در رابطه با این موضوع با یکی از دوستان طراح وب صحبت میکردم که میگفت من طراحی بلدم اما نمیتونم طرح های خوبی برای قالب های سایت هام بزنم.
بهش گفتم یه طراح به چند چیز نیاز داره. یکی داشتن ابزار، یکی قدرت استفاده از ابزار و یکی هم داشتن ایده برای پیاده کردن کار. این دوستمون دوتای اول رو داشت و سومی رو نداشت. توی این شرایط آدم یا باید ایده دیگران رو بدزده یا باید خودش یه ایده پیاده کنه. مطمئنا همه شما با گزینه اول مخالف هستین یا اگه مخالف اون نیستین مطمئنا گزینه دوم رو به گزینه اول ترجیح میدین. توی این شرایط هست که باید دست بکار بشیم و راه های ایده گرفتن رو امتحان کنیم.
شما برای اینکه بتونین ایده های خوبی پیاده کنین باید فکرتون رو باز و آماده کنین تا به محض داشتن یک موضوع بتونین طرحی متناسب با اون پیاده کنین.
من خودم شخصا برای اینکه ذهنم رو برای ایده گرفتن آماده کنم دو روش رو همیشه دنبال میکنم.
یکی طرح زیاد دیدن هست. طرح های مختلف رو توی وب، مجله ها، در و دیوار شهر و ... میبینم و به دنبال ایده گرفتن از طرح های زیبا هستم. چه زمانی که موضوع خاصی رو دارم و نیاز به یه ایده دارم و چه در اکثر اوقات که به دنبال یادگیری هستم.
طرح زیاد دیدن باعث میشه فکر آدم باز بشه. منظور من کپی برداری از یک طرح نیست. اینکار برای تمرین خوبه اما برای استفاده نه. میشه همون دزدی خودمون. یا عدم رعایت کپی رایت. اما وقتی شما چند نوع طرح پیرامون یه موضوع میبینین اگر 10% از هر کدومشون توی ذهنتون باقی بمونه اونموقع شما ایده هایی بیشتر از 100% خواهید داشت. و این یعنی چند ایده برای یک موضوع. یعنی مثلا اگه شما برای تبلیغات محصولات مختلف یک شرکت گرمایشی نیاز به 5 طرح داشته باشین اونموقع سریعا رنگ هایی از خانواده گرم توی ذهنتون نقش میبنده و وقتی شما ایده ای معادل 300% در مورد تبلیغات محصولات شرکت های تولیدی داشته باشین اون وقت هستش که به راحتی با ترکیب ایده های ذهن و رنگ ها میتونین طرح های زیبایی در یک سبک موضوعی و در اشکال مختلف به مشتری تحویل بدین.
ایده گرفتن از طرح های دیگه باعث میشه ذهن شما باز بشه. به طوری که شما در 50% اوقات از بین طرح هایی که دیدین قسمت هایی رو با هم ترکیب میکنین و استفاده میکنین و در 50% دیگه اوقات معمولا ذهن شما خود به خود تصاویری رو از چیزهایی که دیدن به تصویر میکشه. این 50% دوم یعنی همون آماده شدن ذهن.
و اما دومین روش من برای ایجاد ایده. به تصویر کشیدن احساسات. اینکار شاید به نظر خیلی از شما مسخره به نظر برسه. شاید مضحک باشه. شاید بچگانه یا هر چی. اما از نظر خودم به دو دلیل دوست داشتنیه. یکی اینکه وقتی شما از لحظات مختلف زندگیتون تصویری کشیده باشین مثل آلبوم عکسی می مونه که شما رو یاد خاطرات میندازه. مخصوصا زمانی که توی اسم فایل هم تاریخ، زمان و دلیل کشیدن طرح رو هم بنویسین. دلیل دیگه ای که این روش رو دوست دارم اینه که علاوه بر آماده سازی ذهن واقعا آرامش خاصی به آدم میده. مثل خالی کردن احساسات در اون لحظه می مونه. شما طراح هستین و این یعنی داشتن توانایی و فرصت برای به تصویر کشیدن لحظات. فقط کافیه توی لحظه ای که میخواین به تصویر بکشین احساسی رو که اون لحظه دارین به صورت تصویر روایت کنین. شادی، غم، اندوه، غرور، ترس یا ...
این روش دوم رو حتی اگه به نظرتون مضحک میاد باز هم امتحان کنین. فکر نکنم نتیجه بدی بگیرین. برای مثال تصاویر زیر لحظه ای از انتقام و لحظه ای از خودباوری رو نشون میده. درسته، هیچ سنخیتی باهم ندارن! به خاطر اینکه احساسات دو لحظه متفاوت بودن:
خوب، دوستان اگه صحبت هام بچه گونه، بی محتوا یا خنده دار به نظر میرسید یا اگه کاملا مبتدیانه بود به بزرگی خودتون ببخشید. نه منبعی داشتم که از روش براتون بنویسم و نه قبلا جایی اینطوری آموزشی نوشته بودم. تمام چیزهایی که گفتم رو فقط به خاطر آوردم و براساس تجربه گفتم. به هر حال فکر کنم این هم یه نوع آموزش باشه.
اگر این صحبت ها خنده دار بود بخندین و از تاپیک خارج بشین. اگر آموزنده بود بدونین که زکات علمم رو ادا کردم و اگه شما هم روش هایی برای گرفتن ایده توی ذهنتون دارین و از اونها استفاده میکنین برای دوستانتون بگین. حتی اگه مجبورین اونارو به همین به زبان ساده و خودمونی بیان کنین. مطمئنا یه جا یه زمانی به درد یکی خواهد خورد.
موفق و پیروز باشید.
مخلصیم
مصطفی
توی این تاپیک میخوام در رابطه با ایده صحبت کنم. اینکه چطور ایده بگیریم و چطور ایده های خوب داشته باشیم. مشکلی که 90% ما با اون روبرو هستیم. یعنی میخوایم یه طرح بزنیم و نمیدونیم چطوری اون رو پیاده کنیم.
چند شب پیش داشتم در رابطه با این موضوع با یکی از دوستان طراح وب صحبت میکردم که میگفت من طراحی بلدم اما نمیتونم طرح های خوبی برای قالب های سایت هام بزنم.
بهش گفتم یه طراح به چند چیز نیاز داره. یکی داشتن ابزار، یکی قدرت استفاده از ابزار و یکی هم داشتن ایده برای پیاده کردن کار. این دوستمون دوتای اول رو داشت و سومی رو نداشت. توی این شرایط آدم یا باید ایده دیگران رو بدزده یا باید خودش یه ایده پیاده کنه. مطمئنا همه شما با گزینه اول مخالف هستین یا اگه مخالف اون نیستین مطمئنا گزینه دوم رو به گزینه اول ترجیح میدین. توی این شرایط هست که باید دست بکار بشیم و راه های ایده گرفتن رو امتحان کنیم.
شما برای اینکه بتونین ایده های خوبی پیاده کنین باید فکرتون رو باز و آماده کنین تا به محض داشتن یک موضوع بتونین طرحی متناسب با اون پیاده کنین.
من خودم شخصا برای اینکه ذهنم رو برای ایده گرفتن آماده کنم دو روش رو همیشه دنبال میکنم.
یکی طرح زیاد دیدن هست. طرح های مختلف رو توی وب، مجله ها، در و دیوار شهر و ... میبینم و به دنبال ایده گرفتن از طرح های زیبا هستم. چه زمانی که موضوع خاصی رو دارم و نیاز به یه ایده دارم و چه در اکثر اوقات که به دنبال یادگیری هستم.
طرح زیاد دیدن باعث میشه فکر آدم باز بشه. منظور من کپی برداری از یک طرح نیست. اینکار برای تمرین خوبه اما برای استفاده نه. میشه همون دزدی خودمون. یا عدم رعایت کپی رایت. اما وقتی شما چند نوع طرح پیرامون یه موضوع میبینین اگر 10% از هر کدومشون توی ذهنتون باقی بمونه اونموقع شما ایده هایی بیشتر از 100% خواهید داشت. و این یعنی چند ایده برای یک موضوع. یعنی مثلا اگه شما برای تبلیغات محصولات مختلف یک شرکت گرمایشی نیاز به 5 طرح داشته باشین اونموقع سریعا رنگ هایی از خانواده گرم توی ذهنتون نقش میبنده و وقتی شما ایده ای معادل 300% در مورد تبلیغات محصولات شرکت های تولیدی داشته باشین اون وقت هستش که به راحتی با ترکیب ایده های ذهن و رنگ ها میتونین طرح های زیبایی در یک سبک موضوعی و در اشکال مختلف به مشتری تحویل بدین.
ایده گرفتن از طرح های دیگه باعث میشه ذهن شما باز بشه. به طوری که شما در 50% اوقات از بین طرح هایی که دیدین قسمت هایی رو با هم ترکیب میکنین و استفاده میکنین و در 50% دیگه اوقات معمولا ذهن شما خود به خود تصاویری رو از چیزهایی که دیدن به تصویر میکشه. این 50% دوم یعنی همون آماده شدن ذهن.
و اما دومین روش من برای ایجاد ایده. به تصویر کشیدن احساسات. اینکار شاید به نظر خیلی از شما مسخره به نظر برسه. شاید مضحک باشه. شاید بچگانه یا هر چی. اما از نظر خودم به دو دلیل دوست داشتنیه. یکی اینکه وقتی شما از لحظات مختلف زندگیتون تصویری کشیده باشین مثل آلبوم عکسی می مونه که شما رو یاد خاطرات میندازه. مخصوصا زمانی که توی اسم فایل هم تاریخ، زمان و دلیل کشیدن طرح رو هم بنویسین. دلیل دیگه ای که این روش رو دوست دارم اینه که علاوه بر آماده سازی ذهن واقعا آرامش خاصی به آدم میده. مثل خالی کردن احساسات در اون لحظه می مونه. شما طراح هستین و این یعنی داشتن توانایی و فرصت برای به تصویر کشیدن لحظات. فقط کافیه توی لحظه ای که میخواین به تصویر بکشین احساسی رو که اون لحظه دارین به صورت تصویر روایت کنین. شادی، غم، اندوه، غرور، ترس یا ...
این روش دوم رو حتی اگه به نظرتون مضحک میاد باز هم امتحان کنین. فکر نکنم نتیجه بدی بگیرین. برای مثال تصاویر زیر لحظه ای از انتقام و لحظه ای از خودباوری رو نشون میده. درسته، هیچ سنخیتی باهم ندارن! به خاطر اینکه احساسات دو لحظه متفاوت بودن:


خوب، دوستان اگه صحبت هام بچه گونه، بی محتوا یا خنده دار به نظر میرسید یا اگه کاملا مبتدیانه بود به بزرگی خودتون ببخشید. نه منبعی داشتم که از روش براتون بنویسم و نه قبلا جایی اینطوری آموزشی نوشته بودم. تمام چیزهایی که گفتم رو فقط به خاطر آوردم و براساس تجربه گفتم. به هر حال فکر کنم این هم یه نوع آموزش باشه.
اگر این صحبت ها خنده دار بود بخندین و از تاپیک خارج بشین. اگر آموزنده بود بدونین که زکات علمم رو ادا کردم و اگه شما هم روش هایی برای گرفتن ایده توی ذهنتون دارین و از اونها استفاده میکنین برای دوستانتون بگین. حتی اگه مجبورین اونارو به همین به زبان ساده و خودمونی بیان کنین. مطمئنا یه جا یه زمانی به درد یکی خواهد خورد.
موفق و پیروز باشید.

مخلصیم
مصطفی
آخرین ویرایش: