اينم متن اون شعر كه sambol مي خواست
وقتي رفتي همه چيز رفت
حتي لبخند گل ياس
توي سينه بي تپش شد
اون همه قلب پر احساس
نه لبت به خنده وا شد
نه وداعي كردي با من
درد و نفرين بر سفر باد
كه غمش هميشه تلخه
مي دونم تو قطره نيستي كه بري گم بشي در رود
براي روح بزرگت مرگ تو تولدي بود
نه با اين رفتن تو رفتي
نه با اين مردن تو مردي
تو صداي جاوادنه به جماعتي سپردي
در عزاي رفتن تو همه پلها شكستن
به عزاي رفتن تو همه به گريه نشستن
تو كجايي كه ببيني چه دلهايي با تو هستن
تو كجايي كه ببيني چه دلهايي با تو هستن