بانوی ادبیات داستانی ایران

سیمین دانشور داستان‌نویس، مترجم و همسر جالا آل احمد (پنج شنبه، ۱۸ اسفندماه1390) در تهران درگذشت.
مراسم تشییع پیکر سیمین دانشور روز یکشنبه (۲۱ اسفندماه) برگزار می شود.:cry:


1300 تولد، شیراز.و در تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت
1322- ترجمه «بئاتریس» اثر آرتور شنیتسلر.
1327- انتشار «آتش خاموش»، شامل 16 داستان کوتاه.
1327- آشنایی با آل احمد در بهار این سال و به هنگام بازگشت از اصفهان به تهران در اتوبوس، پس از انتشار «آتش خاموش».
1328- درجه دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران با رساله «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم»
1328- ترجمه سرباز شکلاتی، برنارد شاو.
-1328 ترجمه «دشمنان» چخوف. مجموعه داستان‌های کوتاه.
1329- ازدواج با آل احمد. پدر آل احمد با این ازدواج، ازدواج با زن مکشوفه، مخالف بوده. روز عقدکنان از تهران به قم می‌رود و ده سال به خانه پسر پا نمی‌گذارد.
1331- با استفاده از بورس تحصیلی فولبرایت به ایالات متحد امریکا می‌رود و به مدت دو سال در رشته زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد به تحصیل می‌پردازد. در این مدت دو داستان کوتاه از او به انگلیسی در مجله ادبی «پاسیفیک اسپکتاتور» و کتاب داستان‌های استنفورد به چاپ می‌رسد.
1333- ترجمه «کمدی انسانی»، ویلیام سارویان، و «داغ ننگ»، ناتانائل هاثورن.
1337- ترجمه «همراه آفتاب»، هارول کورلندر، مجموعه داستان‌های ملل مختلف برای کودکان.
1338 با سمت دانشیاری در رشته باستانشانسی و تاریخ هنر به استخدام دانشگاه تهران در می‌آید.
1340- «شهری چون بهشت».
1347 - ترجمه «باغ آلبالو» اثر آنتوان چخوف.
1348- «سووشون»،. دو ماه قبل از مرگ آل احمد منتشر شد.
1351- ترجمه «بنال وطن»اثر آلن پیتون.
1356 - «مسائل هنر معاصر»، ده شب، شب‌های شاعران و نویسندگان ایران،
1358 - تقاضای بازنشستگی از دانشگاه تهران، مجموعه ده داستان کوتاه.
1359 - «به کی سلام کنم؟» خردادماه، خوارزمی
1360 - غروب جلال،
1362 - ترجمه «ماه عسل آفتابی»، از نویسندگان مختلف.
1372 - «جزیره سرگردانی»، رمان، جلد اول،
1380- ساربانْ سرگردان، رمان،

مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران محسوب می‌شود- داستان با جشن عقدکنان دختر حاکم شروع می شود
قشون انگلیس در جنوب ایران، آذوقه می خرد و به آذوقة بیشتری نیازمند است، همین سبب قحطی در جنوب شده، حاکم و سایر مقامات دولتی آلت دست آنان هستند، ایلات نیز هر کدام به داعیه ای سر به شورش برداشته اند. یوسف و گروهی از همفکرانش از جمله ملک رستم و ملک سهراب می کوشند تا ایلات را به وضع خطیر کشور متوجه کنند و هم قسم شده اند که آذوقه خود را فقط برای مصرف مردم بفروشند اما گروهی از کج اندیشان همچون خان کاکا و عزت الدوله همچنان به فروش آذوقة خود به قشون بیگانه ادامه می دهند و از یوسف می خواهند او نیز چنین کاری را انجام دهد اما او تن در نمی ده

وکتاب با مرگ یوسف چنین پایان میرسد

«گریه نکن ، در خانه ات درختی خواهد روئید و درخت هایی در شهرت و بسیار درخت در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید، در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟»
 

جدیدترین ارسال ها

بالا