animeditor
Active Member
سلام جمیعاً
نمی دونم از عنوان این تاپیک تا چه حد متوجه منظورم شدید.
انیمیشن Up (بالا) محصول سال 2009 استودیوی پیکسار و دیزنی ... اثری که خیلی ها متظر اکرانش بودن و می خواستن ببینن این دو شرکت (پیشتاز داستان گویی انیمیشن) این بار می خوان چه جادویی برای همه به نمایش بذارن.
پیکسار و دیزنی نیازی به تعریف ندارن ... همه می شناسنشون ... حتی اونایی که نمی شناسنش. هر وقت اسم این شرکتا روی کاری باشه، همه مطمئنن که با یه اثر متفاوت روبرو هستن. تفاوتی که فقط از اینا برمیاد.
روش خاص بیان داستان ... شوخی های منحصر به فرد ... یادآوری آثار و خاطرات قدیمی ... جذابیت های بصری ... بیان زیبای عواطف و احساسات انسانی ... درگیری کامل مخاطب با فیلم ... همهء این ها (البته به شیوهء مخصوص پیکسار) چیزایی هستن که چشم بیننده رو ساعت ها به صفحهء نمایش خیره نگه می داره.
چقدر تبلیغ کردم! :دی ... که البته بی دلیل نیست.
...
قبلاً شاهد آثاری بی بدیل (و شاید تکرار نشدنی) مثل WAL-E بودیم که به عقیدهء خیلی ها جزو بهترین فیلم های عشقی تاریخ (و هم ردهء فیلم تایتانیک) به حساب میاد.
WALL-E ثابت کرد که انسان هر قدر هم در روزمره گی و مادیات غرق بشه و همه چیز رو فراموش کنه، باز هم عواطف ذاتی رو بهترین راه نجات زندگی خودش و دیگران می دونه.
بعد از این موفقیت، این دو شرکت باز هم به سراغ احساسات می رن و عشق حقیقی رو مبنای اثر جدیدشون قرار می دن و سادگی و صداقت کودکانه رو با اون همراه می کنن تا دوباره به همه بگن: "عشق هیچ گاه نمی میرد".
...
اما آیا تونستن به هدفشون برسن؟
جواب این سوال یه جورایی سخته.
شاید اگه همین انیمیشن UP رو هر کسی دیگه می ساخت، به این خوبی و قابل قبولی از آب درنمی اومد.
- چه جور می تونیم قبول کنیم یه خونهء دوبلکس قدیمی، می تونه به وسیلهء صدها بادکنک گازی به هوا بلند شه؟
- چه کسی می تونست به این خوبی بهمون نشون بده که سگ ها می تونن حرف بزنن؟ البته به کمک دستگاهی که صدای اونا رو به صدای آدمیزاد تبدیل می کنه!
...
همین موارد ثابت می کنن که این روش داستان گویی منحصر به فرد، از عهدهء هیچ کسی برنمیاد و این شرکت ها به خوبی از عهدهء تعریف رَوَند داستان و واقع گرایی براومدن.
ولی ...
...
بزرگترین ضعف UP داستانه.
داستانی که خیلی ساده و سطحی و تکراریه و چیز جدیدی بهمون نشون نمی ده.
- عشق یه پیرمرد به همسرش که عمری با هم زندگی کردن و فقط مرگ تونسته اونا رو از هم جدا کنه، چیز عجیب و تازه ای نیست.
- کنجکاوی یه پسر بچه (که تنها دلیل -نه چندان قابل قبول- همراهی پیرمرد هست) و تداوم روابطشون که باعث علاقه نسبت به هم می شه، اون قدر تکراریه که شاید اصلاً نیازی به بازگویی نداشته باشه.
- کینه ای که یه خلبان و مکتشف کهنه کار از دیگران به دل گرفته و تا سرحد مرگ دنبال انتقامه، به نظر خنده دار میاد.
- تنها نکتهء جدید این داستان، پرواز یه خونه به کمک چندین بادکنکه که به خوبی نشون داده شده و شاید هم بشه باورش کرد.
خب ... دیگه کی باقی می مونه؟ هیچ کس.
چون شخصیت های اصلی داستان همینا هستن.
البته یه چیز دیگه هم کاملاً مشخصه.
قدرت تکنیکی و بصری این اثر خیلی قویه و کاملاً چشم آدم رو متحیر می کنه.
هماهنگی کامل موسیقی و افکت های صوتی و نمابندی و دیالوگ و همه و همه، واقعاً بدون نقصه.
بله ... داستان UP خیلی ضعیفه و از پیکسار و سونی بعید بود جدیدترین و پر سر و صدا ترین اثرشون، همچین داستان سطحی و تکراری ای رو دنبال کنه.
در طول تماشای فیلم و با توجه به سابقهء کاری سازنده ها، هر لحظه خودمون رو آمادهء یه چیز غیرمنتظره و جدید می کنیم. ولی هر قدر منتظر می شیم و چشم می چرخونیم، خبری نیست.
به خصوص توی بخشی که پیرمرد و پسر، خونهء معلق در هوا رو به وسیلهء یه طناب (و عین یه بادکنک خیلی گنده) به دست گرفتن و دارن به سمت "آبشار بهشتی" می رن. این قسمت، راکدترین بخش فیلمه که فقط با چند تا اتفاق کوچیک پر می شه.
انتهای فیلم (یعنی آخرای درگیری پیرمرد و خلبان) داستان به جایی می رسه که مجبوره تمام چیزهایی رو که به خوبی توجیه کرده بوده، به یک باره کنار بذاره و قصه رو تموم کنه.
مثلاً چطور اون خلبان کینه توز، چطور تصمیم می گیره با وجود این همه امکانات و سگ های سرباز، به اون طرز کلیشه ای و مسخره، خودشو به خطر می ندازه تا به بالای بالن بره و با یه تفنگ قدیمی به جون بقیه بیفته؟ واقعاً اینجاست که می گن عین فیلم های هندی!
معلومه واسه چی ...
چون هیچ شخصیتی نیست که اونو از بین ببره؛ پس بهترین کار اینه که از بالن پرت بشه پایین. و واسه اینکه پرت شدنش وحشتناک نباشه، چند تا بادکنک (از همونایی که یه خونه رو بلند کردن) به پاش گیر می کنه که ما احتمال بدیم اون نمی میره.
مثلاً این جور تا حدی سطح خشونت فیلم بیاد پایین.
...
این فیلم باز هم می تونه یه شاهکار باشه؛ ولی بعید بود این قدر سطح کارو بیارن پایین.
البته ما از اتفاقات و اخبار دورنی شرکت و دلایل احتمالی که باعث این افت شدن بی خبریم و چیزی رو که می بینیم تحلیل می کنیم.
اگه براتون مقدوره، به این دو تا فیلم WALL-E و UP رو ببینید و با هم مقایسه کنید تا متوجه منظورم بشید.
نمی خوام برم سراغ نقد WALL-E و بقیهء آثار و مخ شما رو بخورم ... شاید بعداً یه مطلب دربارش نوشتم تا با این شاهکار واقعی و بی نظیر بیشتر آشنا بشید.
بزرگترین نکته ای که از این انیمیشن می شه برداشت کرد:
" همیشه آثار هنرمندان خوب و بزرگ، به خوبی و بزرگی خودشون نیست. "
توی این تاپیک هم دوستان زحمت کشیدن و یه سری مطلب درمورد انیمیشن UP جمع آوری کردن.
التماس دعا
یا علی
نمی دونم از عنوان این تاپیک تا چه حد متوجه منظورم شدید.
انیمیشن Up (بالا) محصول سال 2009 استودیوی پیکسار و دیزنی ... اثری که خیلی ها متظر اکرانش بودن و می خواستن ببینن این دو شرکت (پیشتاز داستان گویی انیمیشن) این بار می خوان چه جادویی برای همه به نمایش بذارن.
پیکسار و دیزنی نیازی به تعریف ندارن ... همه می شناسنشون ... حتی اونایی که نمی شناسنش. هر وقت اسم این شرکتا روی کاری باشه، همه مطمئنن که با یه اثر متفاوت روبرو هستن. تفاوتی که فقط از اینا برمیاد.
روش خاص بیان داستان ... شوخی های منحصر به فرد ... یادآوری آثار و خاطرات قدیمی ... جذابیت های بصری ... بیان زیبای عواطف و احساسات انسانی ... درگیری کامل مخاطب با فیلم ... همهء این ها (البته به شیوهء مخصوص پیکسار) چیزایی هستن که چشم بیننده رو ساعت ها به صفحهء نمایش خیره نگه می داره.
چقدر تبلیغ کردم! :دی ... که البته بی دلیل نیست.
...
قبلاً شاهد آثاری بی بدیل (و شاید تکرار نشدنی) مثل WAL-E بودیم که به عقیدهء خیلی ها جزو بهترین فیلم های عشقی تاریخ (و هم ردهء فیلم تایتانیک) به حساب میاد.
WALL-E ثابت کرد که انسان هر قدر هم در روزمره گی و مادیات غرق بشه و همه چیز رو فراموش کنه، باز هم عواطف ذاتی رو بهترین راه نجات زندگی خودش و دیگران می دونه.
بعد از این موفقیت، این دو شرکت باز هم به سراغ احساسات می رن و عشق حقیقی رو مبنای اثر جدیدشون قرار می دن و سادگی و صداقت کودکانه رو با اون همراه می کنن تا دوباره به همه بگن: "عشق هیچ گاه نمی میرد".
...
اما آیا تونستن به هدفشون برسن؟
جواب این سوال یه جورایی سخته.
شاید اگه همین انیمیشن UP رو هر کسی دیگه می ساخت، به این خوبی و قابل قبولی از آب درنمی اومد.
- چه جور می تونیم قبول کنیم یه خونهء دوبلکس قدیمی، می تونه به وسیلهء صدها بادکنک گازی به هوا بلند شه؟
- چه کسی می تونست به این خوبی بهمون نشون بده که سگ ها می تونن حرف بزنن؟ البته به کمک دستگاهی که صدای اونا رو به صدای آدمیزاد تبدیل می کنه!
...
همین موارد ثابت می کنن که این روش داستان گویی منحصر به فرد، از عهدهء هیچ کسی برنمیاد و این شرکت ها به خوبی از عهدهء تعریف رَوَند داستان و واقع گرایی براومدن.
ولی ...
...
بزرگترین ضعف UP داستانه.
داستانی که خیلی ساده و سطحی و تکراریه و چیز جدیدی بهمون نشون نمی ده.
- عشق یه پیرمرد به همسرش که عمری با هم زندگی کردن و فقط مرگ تونسته اونا رو از هم جدا کنه، چیز عجیب و تازه ای نیست.
- کنجکاوی یه پسر بچه (که تنها دلیل -نه چندان قابل قبول- همراهی پیرمرد هست) و تداوم روابطشون که باعث علاقه نسبت به هم می شه، اون قدر تکراریه که شاید اصلاً نیازی به بازگویی نداشته باشه.
- کینه ای که یه خلبان و مکتشف کهنه کار از دیگران به دل گرفته و تا سرحد مرگ دنبال انتقامه، به نظر خنده دار میاد.
- تنها نکتهء جدید این داستان، پرواز یه خونه به کمک چندین بادکنکه که به خوبی نشون داده شده و شاید هم بشه باورش کرد.
خب ... دیگه کی باقی می مونه؟ هیچ کس.
چون شخصیت های اصلی داستان همینا هستن.
البته یه چیز دیگه هم کاملاً مشخصه.
قدرت تکنیکی و بصری این اثر خیلی قویه و کاملاً چشم آدم رو متحیر می کنه.
هماهنگی کامل موسیقی و افکت های صوتی و نمابندی و دیالوگ و همه و همه، واقعاً بدون نقصه.
بله ... داستان UP خیلی ضعیفه و از پیکسار و سونی بعید بود جدیدترین و پر سر و صدا ترین اثرشون، همچین داستان سطحی و تکراری ای رو دنبال کنه.
در طول تماشای فیلم و با توجه به سابقهء کاری سازنده ها، هر لحظه خودمون رو آمادهء یه چیز غیرمنتظره و جدید می کنیم. ولی هر قدر منتظر می شیم و چشم می چرخونیم، خبری نیست.
به خصوص توی بخشی که پیرمرد و پسر، خونهء معلق در هوا رو به وسیلهء یه طناب (و عین یه بادکنک خیلی گنده) به دست گرفتن و دارن به سمت "آبشار بهشتی" می رن. این قسمت، راکدترین بخش فیلمه که فقط با چند تا اتفاق کوچیک پر می شه.
انتهای فیلم (یعنی آخرای درگیری پیرمرد و خلبان) داستان به جایی می رسه که مجبوره تمام چیزهایی رو که به خوبی توجیه کرده بوده، به یک باره کنار بذاره و قصه رو تموم کنه.
مثلاً چطور اون خلبان کینه توز، چطور تصمیم می گیره با وجود این همه امکانات و سگ های سرباز، به اون طرز کلیشه ای و مسخره، خودشو به خطر می ندازه تا به بالای بالن بره و با یه تفنگ قدیمی به جون بقیه بیفته؟ واقعاً اینجاست که می گن عین فیلم های هندی!
معلومه واسه چی ...
چون هیچ شخصیتی نیست که اونو از بین ببره؛ پس بهترین کار اینه که از بالن پرت بشه پایین. و واسه اینکه پرت شدنش وحشتناک نباشه، چند تا بادکنک (از همونایی که یه خونه رو بلند کردن) به پاش گیر می کنه که ما احتمال بدیم اون نمی میره.
مثلاً این جور تا حدی سطح خشونت فیلم بیاد پایین.
...
این فیلم باز هم می تونه یه شاهکار باشه؛ ولی بعید بود این قدر سطح کارو بیارن پایین.
البته ما از اتفاقات و اخبار دورنی شرکت و دلایل احتمالی که باعث این افت شدن بی خبریم و چیزی رو که می بینیم تحلیل می کنیم.
اگه براتون مقدوره، به این دو تا فیلم WALL-E و UP رو ببینید و با هم مقایسه کنید تا متوجه منظورم بشید.
نمی خوام برم سراغ نقد WALL-E و بقیهء آثار و مخ شما رو بخورم ... شاید بعداً یه مطلب دربارش نوشتم تا با این شاهکار واقعی و بی نظیر بیشتر آشنا بشید.
بزرگترین نکته ای که از این انیمیشن می شه برداشت کرد:
" همیشه آثار هنرمندان خوب و بزرگ، به خوبی و بزرگی خودشون نیست. "
توی این تاپیک هم دوستان زحمت کشیدن و یه سری مطلب درمورد انیمیشن UP جمع آوری کردن.
التماس دعا
یا علی