اخبار شب هفتم bbc را از اينجا مشاهده كنيد!!!!

وضعیت
موضوع بسته شده است.
اول يه خبر تازه 8)

بعد ميريم سراغ bbc
:oops:

پليس شادمهر رو دستگير کرد... !

20041214121436concert12.jpg


نويد: وسط های کنسرت، وقتی که همه مردم غرق در هيجان و عشق و علاقه بودند و داشتن با آهنگ های شادمهر حال می کردند، يهو موزيک قطع شد و يک مأمور پليس به روی صحنه اومد و بعد از چند ثانيه ای که با شادمهر صحبت کرد، بهش دست بند زد و اون رو برد!

20041215131559shadmehr3.jpg


مردم همه مونده بودند که چکار کنند! من چند نفری رو هم می ديدم که فرار می کردند، چون فکر کرده بودند که پليس مهاجرت اومده! فکر کنم اونها غيرقانونی در کانادا مونده بودند! به هر حال بعد از چند دقيقه ای، شادمهر با يک لباس ديگه و با آهنگ " آدم فروش " اومد وسط صحنه!

20041215131535shadmehr1.jpg


* صحنه سازی جالبيه! پس همه حسابی جا خورده بودند، درسته؟

نويد: بله. صحنه طبيعی بود! حتی من هم که قضيه رو می دونستم چند دقيقه ای توی خماری بودم!

20041214121354concert0.jpg


* اجرای شادمهر چطور بود؟

نويد: من بار اولم بود که اجرای شادمهر رو می ديدم. ارکستر محکم و بسيار خوبی داشت. مطمئن هستم اگر به آمريکا بياد پيشرفت می کنه و کارش خيلی می گيره.

* از آهنگ هايی که خيلی گل کرد برامون بگو.

نويد: کلاً مردم با همه آهنگ ها شادمهر رو همراهی می کردند. وقتی هم شادمهر سازش رو دستش می گرفت، خودش يک حس و حال ديگه ای بهش دست می داد.

20041214121645concert6.jpg


* تيپ مردم و جمعيت اونجا چطور بود؟

نويد: اين مسافرت خسته کننده ترين مسافرتی بود که من رفتم. چون من رو توی قسمت Immigration فرودگاه يک ساعتی نگه داشتند! اين بار اول بود که من به کانادا می رفتم. به هر حال يک ساعت مونده به کنسرت به اونجا رسيدم. مردم تيپشون ايرانی بود. نيم ساعتی هم که از کنسرت گذشت سالن پر شد. زمانی هم که ابی می خوند وقتی که نور توی جمعيت افتاد، ديدم که همه صندلی ها پر شده. :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry: :cry:
 
اين هفته چی داريم ؟
- "حالا وای وای و خونه مادر بزرگ " بهادر خوارزمی و آهنگهای داغش.
- افشين ، از آلبوم جديدش چه خبر و چرا وسط کنسرت ميکروفونش قطع شد!
- جنگلهای آمازون و "مردمانی که در لانه زندگی می کنن" و" سرهای کوچک شده"
- تغيير جنسيت در ايران ، چطوری مهيار بيتا شد!
- آخرين عکسهای کنسرتهای لاس وگاس – ليلا فروهر و . . .

20050114200816family-banner.jpg


بهادر خوارزمی " ۴۶ نفر روی آهنگ حالا وای وای آواز خوندن "

20050114200948bahador-banner.jpg


شايد آهنگهای رقصی " خونه مادر بزرگ " و" تو اين زمونه" رو شنيده باشين بدون اينکه بدونين کی خوندتشون. آهنگهای بهادر تو افغانستان، ايران ، خاور ميانه و اروپا و آمريکا طرفدار داره، ولی کمترکسيه که آلبومش رو ديده باشه .

من چند ماهی طول کشيد تا که با اسم بهادر آشنا بشم. بعد هم ای ميلشو پيدا کردم و يک تماسی گرفتيم و بعد ۶ ماهی گمش کردم تا اينکه بالاخره پيداش کرديم. بهادر جوون شاد و از دنيا رنجيده ايه و بی نهايت پرکاره. فکر کنم اگه واکسن افسردگی بخوان بسازن بايد از پودر بهادر استفاده کنن! تو اين ۵ سال گذشته برای بهادر اتفاقاتی افتاده که شنيدنيه. داستان اجراهای جديدش و درگيريش با بعضی خواننده ها .

20050114155159bahador1.jpg


دروود بهادر. ما خيلی دنبالت بوديم. شايد باورت نشه اما يک سالی می شد که دنبالت می گشتيم که باهات صحبت کنيم!
بهادر خوارزمی: ممنونم بهزاد جان. من هم سلام عرض می کنم به شما. البته اين مطلب رو هم بگم که من زودتر از اين ها منتظر شما بودم که کم سعادت بودم.

بهادر جان از نوع کارهات بگو. مثل اينکه عاشق کارهای تکنو و الکترونيک هستی، درسته؟
اونجوری نه. ولی خوب سبک هايی که من خودم بيشتر گوش می کنم، سبک های Gospel و New Age هست. البته همه جور آهنگی گوش می کنم.

يکی از آهنگهات که خيلی صدا کرده آهنگ " تو اين زمونه " است که تو خاورميانه و هر جای که فارسی زبان هست اين آهنگ رو می شناسن و زمزمه می کنن. البته اين آهنگ قبلا خونده شده بود ولی اجرای تو يک جون تازه ای بهش داد.
اين آهنگ در اصل ارمنی هستش اسمش هم "آراوای". البته خيلی دنبال اسم خواننده اصلی و آهنگسازش گشتم ولی سرم به سنگ خورد و تازه شنيدم که سازنده اش چند سالی می شه که فوت کرده.

20050114155207bahador2.jpg


اين آهنگ رو شهرام شب پره هم خونده بوده؟
قبل از آقای شب پره، خانم نوش آفرين اين رو با يک شعر ديگه خونده بود که بعد از اون آقای شب پره يک شعر ديگه ساخت و اجرا کرد. البته قسمت مشترک اين دو آهنگ، همون تکه "وای وای" هستش.

تازه از ای ميلهائی که از افغانستان به بهت زدن معلوم می شه که بعضی ها فکر می کنن که اون قطعه "الله وای وای" هستش.

آخر آهنگ هم که همه دسته جمعی می خونن " حالا وای وای " داستان جالبی داره. من دو سال طول کشيد که آهنگ رو تموم کنم و تو اين دو سال هر کی که دم دستم می رسيد رو می کشيدم پای ميکروفن تا اين جمله رو بخونه . بابام مامانم خواهر همسايه و دوست و خيلی ها صداشون اونجا هست. جمعأ ۴۶ با هم می گن " حالا وای وای "

اين آهنگ " تو اين زمونه "رو که داريم حرفشو می زنيم يک خواننده ديگه در لس آنجلس خونده .
بله. کامبيز پورهادی.

جريانش چی بوده، چون دقيقأ همون آهنگ تو هستش که با صدای يکی ديگه شنيده می شه. يعنی گاهی ترانه ای که تو خوندی و کامبيز خونده بسختی تميز داده می شه؟
شما اگر حتی ثانيه های آهنگ رو نگاه بکنيد، از همون ثانيه ۵۰ که من شروع به خوندن می کنم، اون هم شروع می کنه به خوندن. تنظيم همون تنظيم منه. اينها فقط صدای من رو برداشتن و روش لب می زنند.

20050114155333bahador3.jpg


بعد از اينکه بدون اينکه اسمی از من بيارن چند بار آهنگ من رو پخش کردند ، من به تمام تلويزيون ها زنگ زدم. همه هم با من برخورد بدی داشتن. تا اينکه شماره محمد ستاری ( که می گه تنظيم آهنگ رو انجام داده و آهنگ کار اونه ) رو پيدا کردم و بهش زنگ زدم. وقتی صحبت می کرديم هی تکذيب می کرد و کم مونده بود به من بگه تنظيم آهنگ رو تو انجام ندادی، من انجام دادم!

خلاصه بعد از کلی جر و بحث و اينکه گفتم صدای مکالمه تلفنی مون رو ضبط کردم، فکر کنم نگران شدن و خواستن از دل من در بيارن و گفتن يکجوری با هم کنار می آييم و وعده های تو خالی دادن. سر اين موضوع بحدی ناراحت شدم و صدمه روحی ديدم که چند روز تو بيمارستان بستری شدم.

حالا اگه شد يک روزی بتونيم با کامبيز و محمد صحبت کنيم و ببينيم اونها چه حرفی برای گفتن دارن! درباره آهنگ " مسافر " برامون توضيح ميدی؟
حتماً. آهنگ " مسافر " گويا از ساخته های آقای جهانبخش پازوکی و شعرش هم از خود ايشون هست، آهنگی که من به سبک Gospel ( سبک کليسايی ) تنظيم کردم و يک سری شعر و ملودی هم خودم بهش اضافه کردم که قدرت حالت کليسايی بودن اون رو بيشتر کنه. موضوع شعر هم درباره مشکلاتی هست که در عشق زمينی وجود داره.

به نظر مياد که تو بيشتر اجرای جديد آهنگ های قديمی رو انجام می دی، چرا خودت آهنگ نمی سازی يا اينکه بيشتر ترجيح می دی اين آهنگ ها به سبک امروزی بيان بشن؟
اونجوری نيست که فقط بخوام کار بازسازی آهنگ رو انجام بدم. چون من در حال حاضر ۱۱ تا آهنگ دارم که خودم ساختم.

20050114155343bahador4.jpg


اول اين کار رو به صورت تفريحی می کردم و دوست نداشتم آهنگ هايی که خودم ساخته بودم رو مردم از اينترنت بگيرن. ما در بچگی هر جا که با خانواده می رفتيم، همه دسته جمعی اين آهنگ ها مثل مسافر، گل گلدون و ... رو می خونديم.

اين ها توی ذهن من مونده بود. وقتی وارد کار موسيقی شدم، ديدم دوست دارم که اين آهنگ ها رو بازسازی کنم که اگر کسانی مثل من خاطره داشتند، با شنيدن اين آهنگ ها، خاطراتشون زنده بشه و همين که بدونند در قديم اين آهنگ ها وجود داشته. چون الان اين آْهنگ ها رو زياد پخش نمی کنند.

خوب حالا بريم سر اصبل مطلب ، سوال نه چندان مهمی که ۹۰ درصد خواننده های لس آنجلس از زيرش در می رن و اصلأ نمی دونم چرا!!!؟ بهادر الان چند سالته؟
من ۲۰ سالمه. متولد ۱۷ ارديبهشت ۱۳۶۳

خيلی جالبه. ولی قيافت بيشتر می زنه!
به خاطر ريش و سيبيلمه. اگر اونها رو بزنم می شم مثل بچه های ۱۵ ساله!

به غير از کار موسيقی، چيکار می کنی ؟
من دانشجوی رشته مديريت بازرگانی هستم و تحصيل می کنم.

بچه ها توی دانشگاه تو رو می شناسن و ميدونن که تو کار موسيقی هستی ؟
آره. تک و توک می شناسن.

حالا اين نگرانت نمی کنه ؟ چون تو ايران زندگی می کنی و آدم نمی دونه آهنگ هاش رو می تونه خارج از کشور بيرون بده يا نه! تا حالا برات دردسری پيش نيومده؟
فعلاً نه. حالا ببينيم تا بعد چی ميشه.

20050114155351bahador5.jpg


خوب حالا بعد از اين مصاحبه يک کاريش می کنيم!
خيلی ممنون !!!

خوبی آهنگهای بهادر اينه که هر وقت برای خارجيا پخشش می کنم فوری حسشو می گيرن و باهاش می رقصن. بهادر، تو تنظيمهائی که می کنه و صداهائی که تو آهنگها استفاده می کنه يکجور روحيه شاد و پر انرژی موج می زنه. برای همين ازش پرسيدم. . .
بهادر آهنگ هات يک ريتم انرژی زا داره، تو ريتم های بخصوصی رو انتخاب می کنی؟
بله. همه اينها با برنامه هست و اين سبک منه. اگر کسی آهنگ های منو بشنوه و سبک من رو بدونه، می فهمه که اون آهنگ منه. ساخت هر آهنگ برای من حدود چهار تا پنج ماه طول می کشه و من خيلی روی اون وقت ميذارم.

اصولأ قبل از اينکه آلبوم بيرون بدم ( با شرکت آونگ ) هر سال يک آهنگ تنظيم می کردم و می گذاشتم روی اينترنت تا ديگران استفاده کنن. برای اين خيلی رو آهنگها کار می کردم که باحال دربياد.

از سابقه هنری خودت برامون بگو. کی ؟ چون و چرا ؟
من از ۷ سالگی تا ۱۰ سالگی پيانو کار کردم. همون موقع تنبک و دف رو شروع کردم که تا الان چيزی در حدود ۱۰ سالی هست که کار می کنم. از سن ۱۳ سالگی ويولون کلاسيک رو شروع کردم که بيشتر از ۳ سال نتونستم دوام بيارم ( وقتی می زدم صدای اره می داد) . پنج سالی هم هست که گيتار کار می کنم.

سابقه پر تلاطمی داری! خانواده دعوات نمی کنه که مثلاً "بهادر بچسب به يک ساز" !؟
چرا اتفاقاً مشوق اصلی من توی کار موسيقی، پدرم هست. يادمه دو سال و نيم پدرم می اومد و در کلاس ويولون من می نشست.

20050114155821bahador6.jpg


بهادر پس توی آْهنگ هات، از سازی هم به غير از سازهای الکترونيک استفاده کردی؟
بله. آهنگ گل گلدون دو نسخه داشت. در نسخه راک آروم اون ( که در ايران بهش می گن سبک دو پنجم مرده يا شش هشتم لنگ ) گيتار زدم و خوندم که البته توی آلبوم نگذاشتيم. توی يکی از آهنگ های جديدم هم دف می زنم. صدای تنبکها هم کار خودمه.

تو آهنگ " خونه مادربزرگه " رو هم خوندی که مال يک سريال تلوزيونيه، درسته؟
بله. اتفاقاً با همين آهنگ بود که اسم من يک مقداری معروف شد! ( اين آهنگ جزو نامزدهای مسابقه بهترين آهنگ زير زمينی بود که يکسال پيش سايت تهران اونيو، بر پا کرده بود)

حالا يک سوال ضايع : پيام يا پيشنهادی برای هم نسل های خودت داری؟
آره منهم از اين جور سوالهای تنفر دارم و راستشو بخوای در مقامی نيستم که به کسی نصيحتی بکنم ،هنوز به هيچ جا نرسيدم .

حال جون من يک چيزی بگو.
فقط کار خودشون رو بکنند و هر کاری که می کنند، اثر خلاقيت و نوآوری خودشون باشه. يعنی از کسی تقلب يا تقيلد نکنند. ( که شديدأ بين خواننده ها در ايران مد شده) چون اون کاری که تقليد می کنيد قبلاً بوده و هيچ لطفی نداره که دوباره اون رو انجام بدين! در ضمن برای حسن ختام، يک خبر خوب هم می خوام بدم. من امروز با وزارت ارشاد تماس گرفتم، اونها هم تمام شعرهای آلبوم رو رد کردن و بهشون جواز پخش ندادن!!!

مبارک باشه

:idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea:


افشين : " اه چرا ميکروفن قطع شده !!!"

20050114201100afshin-banner.jpg


مدتی بود که از افشين بی خبر بوديم . حتی با هم يک قرار قبلی داشتيم که وقتی در لندن کنسرت ميده پشت صحنه ببينمش. ولی اصلا نشد.
وسط کنسرتش چراغای سالن روشن شد و ميکروفنش قطع شد.
افشين تو اين يکماه گذشته ماجراهائی داشته که دوست داره شما هم ازشون باخبر بشين.

مدتی که از افشين بی خبريم . يک قراری داشتيم که وقتی مياد لندن همديگرو بعد از کنسرت ببينيم و گپ مختصری درباره آلبوم جديدش بزنيم. ولی اصلأ نشد که نشد!

20050114165924afshin2.jpg


کنسرت معين و شهره و اف . . .ش . . . ! در سالن اکوايناکس لندن .

شب کنسرت که فردای کريسمس بود با ميکروفن و دوربين رفتم کنسرت . اول معين روی صحنه آمد و با آهنگ لحظه ها برنامه رو شروع کرد و بعد ازاون آهنگهای شاد آلبومهاش رو اجرا کرد.( من متوجه شدم که چون وقت کنسرتهای لندن محدودتر از دوبی هستن، خواننده ها آهنگهاشون رو جور ديگه ای انتخاب می کنن ، تو لندن بيشترآهنگهای معين شاد و رقصی بودن!)

بعد خانم شهره با دو تا رقصنده آمريکائی آمد روی صحنه و آهنگهای شادش رو خوند و روی آهنگ خليج فارسش تأکيد بيشتری کرد، چند بار هم آهنگ حاليته شهرام صولتی (برادرش) رو زمزمه کرد. ديگه من داشتم نگران می شدم چون ديگه داشت نزديکای دوازده می شد و من می دونستم که يکشنبه شبها سالنهای لندن ساعت ۱۲ بايد تعطيل بشه.

20050114165953afshin6.jpg


تو اين فکر بودم که افشين و گروهش آمدن روی صحنه و زدن زير آواز. من فکر کردم که پس شايد چون تعطيلات کريسمسه سالن تا ۱ صبح بازه. تو اين عالم يک نفس راحتی کشيدم که يکدفعه تا افشين گفت آهای بی وفا . . . صداش قطع شد. چراغای سالن روشن شد. و محافظا مردم رو به طرف در خروجی هدايت کردن . افشين هم آمد يک چيزی بگه که ديد ميکروفنش کار نمی کنه.
ما هم دمغ شديم و فکر مصاحبه بعد از کنسرت به کل از کله ام پريد. سر اين بود که گزارش از کنسرت کريسمس افشين از قلم افتاد.

خيلی هم د لم می خواست بدونم که واقعأ جريان چی بود! چون افشين خيلی با معرفته و اينجوری بی خبر رفتننش برام عجيب بود. اين معما باقی موند تا پريروز که بالاخره از وسط کنسرتهای اروپای افشين و ضبط استوديوش ، پيداش کردم و تلفنی جريان رو پرسيدم.

20050114165931afshin3.jpg


افشين : " ما قرار بود که ساعت ۱۱ بريم روی صحنه، از ساعت ده ونيم تو سالن بوديم ولی ساعت ۱۲ جا برای ما باز شد و رفتيم رو صحنه. چهار تاه آهنگ که خوندم، صدای ميکروفنم قطع شد.

بهزاد: چرا اينجوری شد آخه ؟
افشين : مشکل به نظر من برنامه گزار بوده که دير آمدن و دير رفتن خواننده ها رو کتترل نکرد.

ولی تجربه نشون می ده که اکثر خواننده های ايرانی زياد تابع سر وقت بودن، نيستن. اگر دوستان به من کم لطفی کردن ديگه نوش جونشون و من ازشون ناراحت نيستم.

بعدش ديگه چرا بی خبر رفتی ؟
بعد از کنسرت ما رو بيرون بردن .حتی نتونستم که با طرفدارهام عکس بگيرم و حرف بزنم و اين موضوع منو خيلی ناراحت کرد. من بعد از کنسرت لندن ديگه تصميم گرفتم که قرار دادم رو با اين گروه لغو کنم و در کنسرت ۲۷ مارس شهر کلن هم شرکت نکنم . ولی هنوز اسم وتصويرم در تبليغات تلويزيونی اون کنسرت هست و کلی کلافه ام کرده.

20050114165946afshin5.jpg


پس عيد بی عيد؟
در وين، اتريش هستم و اونجا کنسرت دارم . ۱۹ مارس در اوبر هازن آلمان هستم و در کنسرت بزرگی که آقای غياثی ترتيب دادن آواز خواهم خوند. ۲۷ مارس در شهر کلن کنسرت ندارم و تبليغات همه اش اشتباهه.

از آلبوم جديدت هم در کنسرت عيد خواهی خوند؟
آره حتمأ در کنسرتهای عيدم چند آهنگ جديد می خونم. آلبومم ۱۲ آهنگ خواهد داشت که الان ۵ آهنگش رو ضبط کردم و ويديوهاش رو هم بزودی در شبکه ها نشون می دم.

اسم آلبوم ممکنه که عوض بشه ؟ نه؟
يک قسمت از اسم آلبوم" گلسرخی برای آذر" خواهد بود علتش هم اينه که دوست دختر دوستم که اسمش آذره تومور مغزی پيدا کرده و من خيلی از اين خبر ناراحت شدم و تصميم گرفتم که اين آلبوم رو به آذر تقديم کنم

20050114165937afshin4.jpg


و آخرين خبر

تازه گی شرکت موسيقی Soulstar records در آلمان مجموعه موسيقی ای به اسم Asian garden رو وارد بازار کرده که آهنگ "دلم هواتو کرده" افشين هم برای اين آلبوم انتخاب شده.
بهزاد : معيارشون برای انتخاب آهنگ تو چی بوده؟
افشين: معيارشون شايد مدرن بودن آهنگ بوده يا شايد دلشون به حال من سوخته نمی دونم .
بهزاد: هررر هررر هررر(خنده به زبان فارسی)


:idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea:

عکسهای جديد کنسرتهای لاس وگاس

20050114200219vegas-banner.jpg


نويد سهيليان دوباره با عکسهاش غوغا می کنه. اينفهته آخرين سری عکسهای کنسرتهای ايرانی در شهر لاس وگاس رو برامون فرستاده که ببينيم کنسرتها چطوری برگزار شد .


20050114122744las-vegas3.jpg


20050114122736las-vegas2.jpg


20050114122723los-vegas1.jpg


20050114122853las-vegas10.jpg


20050114122816las-vegas6.jpg


20050114122805las-vegas5.jpg


20050114122909las-vegas12.jpg


20050114122754las-vegas4.jpg


20050114122844las-vegas9.jpg


20050114122901las-vegas11.jpg


20050114122837las-vegas8.jpg


:idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea:


مورچه های گزنده و سرهای کوچک شده. قسمت چهارم سفر دور دنيای برادران اميدوا، جهانگردان ايرانی پنجاه سال پيش:

20050114214025omidvar-banner.jpg


هفته های گذشته ، عبدالله و عيسی اميدوار برادران جهانگرد ايرانی ، که دور جهان رو با موتورسيکلت گشتند برای ما از شروع سفرشون و ماجراهای جالبی که براشون درقاره آسيا اتفاق افتاد و ورودشون به قاره آمريکای جنوبی گفتند. گشت و گذار برادران اميدوار در آمريکای جنوبی ۳ سال طول کشيد .

در اين سفر نزديک بود که به دست بوميان مست کشته بشن و سرهاشون رو به روش مخصوصی کوچک کنن و به عنوان يادگاری در قبيله شون نگه دارن! ( عکس از اين سرهای کوچک شده در اين مقاله هست)

گشت و گذار برادران اميدوار در آمريکای جنوبی ۳ سال طول کشيد. در اين سفر نزديک بود که به دست بوميان مست کشته بشن و سرهاشون رو به روش مخصوصی کوچک کنن و به عنوان يادگاری در قبيله شون نگه دارن!

20050114180720omid1.jpg


خوشبختانه جون سالم بدر بردن و ماجراهاشون رو برای ما تعريف کردن. اين هفته باهشون به جنگلهای تاريک و وحشی ۵۰ سال پيش آمازون می ريم و از زندگی بوميان اونجا و آداب و رسومشون با خبر می شيم. مثل مراسم عروسی که شامل حمله مورچه ها به داماده و زندگی بومی ها در لانه !

عبدالله اميدوار در شيلی:

يکی از سفرهای ما که قابل تقدير است و ما خيلی بهش اهميت می ديم، شش ماه زندگی کردن در قلب جنگل های آمازون است. اما اون آمازون نيم قرن قبل. در اين شش ماه ما با قبيله های مختلف زندگی کرديم. اون موقع دنيا خيلی بزرگتر بود و هر جا، با جای ديگه تفاوت داشت.

20050114180740omid3.jpg


وقتی ما سوار قايق شديم و فرار کرديم، ۱۵۰ کيلومتر پايين تر در رودخانه، يک دنيای ديگه بود. در آمازون هر ۵۰ کيلومتر يک قبيله ديگه است. بنابراين به نظر مياد دنيای بزرگی باشه. اما امروزه هواپيما و جاده های خوب دنيا رو به هم نزديک کرده.

عيسی اميدور (برادر بزرگتر) تهران:

ما بعد از اينکه مشکلات زيادی با يکی از قبايل آمازون داشتيم، خطر بزرگی برای ما پيش آمد که چيزی نمونده بود سر ما رو در اونجا کوچک بکنند! بعد از اين مشکل، ما با قايق موتوری از اونجا گريختيم و اونها ديگه قادر نبودند کاری بکنند. از اونجا داخل يکی از قبايل ديگه شديم و مدت زيادی در بين اون قبيله بوديم

20050115185802omid.jpg


سر کوچک شده، از يک قبيله دشمن، هديه شده به عبدالله اميدوار

رفتن بين اين قبايل کار ساده ای نبود و ما نبايد سرزده وارد اين جمعيت می شديم. ما مدت ها دور از قبيله زندگی می کرديم و بعد هدايايی را که داشتيم کم کم برای اونها می فرستاديم تا اونها برای پذيرفتن ما آماده می شدند و ما می تونستيم ميون اونها راه پيدا کنيم.

هدايايی که ما برای اونها داشتيم برايشان بسيار ارزنده بود. اما برای ما حملش بسيار دشوار بود. هدايای ما تشکيل می شد از نمک، کبريت، فندک، شانه، آينه و اسباب بازی برای بچه ها! نمک در منطقه آمازون وجود نداشت و طبيعتاً هر انسانی به نمک نياز داره.

20050114180749omid4.jpg


بنابراين اين هدايا رو می فرستاديم تا اونها ما رو بپذيرند. رفتن ما بين اين قبايل به خاطر تهيه فيلم يا عکس ها نبود. هدف ما واقعاً سلسله مطالعات و پژوهش بود که در بين اين افراد انجام می داديم. البته مسائل زيادی پيش می اومد که ما از اونها فيلمبرداری می کرديم.

رئيس قبيله هميشه در قبيله قادر مطلقه و هر کاری به دست او انجام می شه. رئيس قبيله جادوگر قبيله هم است! اين افراد مريض های خودشون رو به وسيله نيروی انتقال انرژی درمان می کردند! رئيس قبيله به بيرون خانه می رفت و سيگار می کشيد و دود بيرون می داد و بعد زوزه می کشيد و به کنار مريض می آمد و اون رو شفا می بخشيد!

20050114180800omid5.jpg


جايی در اين قبيله بود بود که ازش کوکا ئين تهيه می کردند. اينها برگ کوکا را می گرفتند و اون رو پودر می کردند و چون برگ کوکا به تنهايی بسيار قوی هست، اون رو با خاکستر آتش مخلوط می کردند، پودر می کردند و توی دهانشون می جويدند! جالب اينجاست که محلی نزديک به همون رودخانه امروزه به بزرگ ترين توليد کننده کوکا ئين و هروئين در جهان تبديل شده!

ما مشکلات زيادی بين اينها داشتيم. وقتی فندک خودمون رو روشن می کرديم، اينها ابتدا فرار می کردند و فکر می کردند که ما جادوگر قبيله هستيم. جادوگر قبيله درمان مريض های قبيله رو به عهده داشت و برای اينکه قدرت خودش رو نشون بده، کارهای عجيب غريبی می کرد!

20050114180836omid8.jpg


يک روز يک مريضی حال وخيمی داشت. جادوگر برای اينکه قدرت خودش رو به بقيه نشون بده، يک پسری رو فرستاد که استخوان پای يک شامپانزه رو پيدا کنه و برايش بياره! دقيقاً چيزی رو می گفت که پيدا نشه! اون شخص هم چون نمی تونست اون استخوان رو پيدا کنه، بر نمی گشت و جادوگر اين کار رو می انداخت گردن اون شخص که نتونسته استخوان شامپانزده رو بياره!

ما وقتی می خواستيم فيلم بگيريم هم مشکلات زيادی داشتيم! چرا که فکر می کردند دوربين ما يک جعبه جادويی هست و ما داريم برای اونها جادو می کنيم!

20050114180731omid2.jpg


در يک مراسم عروسی وقتی داماد انتخاب شد، قبل از اينکه بتونه دختر رو به خانه ببره می بايست تحت يک شرايط خاصی باشه و امتحان خودش رو برای زندگی پس بده. اين امتحان به اين صورت بود که اون رو به درخت بستند و هزاران مورچه های آمازونی که خيلی هم درشت هستند رو ريختند به سر و بدن اين آقای داماد که لخت بود! هر چقدر اين فرد بيشتر مقاومت می کرد، معلوم می شد که داماد خوبيه!

20050114180900omid10.jpg


بعد از اينکه از آمازون بيرون آمديم به پرو رفتيم و در بين قبايل اينکا زندگی کرديم و بعد از اون به شيلی و برزيل رفتيم. کلاً بعد از سه سال زندگی در آمريکای جنوبی، از برزيل به سمت اروپا حرکت کرديم.

ادامه دارد...


:idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea: :idea:


تغيير جنسيت در ايران .

20050114220653sex-change-banner.jpg


لبته شايد اين گزارش رو در سايت ما ديده بودين ولی مدل خودمونيش رو می تونين اينجا بخونين . البته فرق ما يک چيز ديگه هم هست. با متخصصی در ايران صحبت کرديم که از چگونگی عمل تغيير جنسيت و اينکه چه جور افرادی می تونن تغيير جنسيت بدن،برامون تعريف می کنن.

در کشوری مانند ايران که همجنگسرايی يک جرم محسوب می شه، تغيير جنسيت بيشتر از قبل رايج شده تا حدی که تعداد جراحی ها از بعضی کشورهای اروپائی بيشتر شده. برای بسياری بخصوص در غرب عجيبه که چطور در يک جامعه مذهبی مثل ايران تغيير جنسيت آزاده .

حق تغيير جنسيت در ايران از زمان فتوای آيت الله خمينی، شرعی شناخته شد و اون رو نوعی بيماری تشخيص دادن که قابل درمانه. درمانی که شامل عمل جراحی و تغيير شکل آلت تناسلی به جنس مخالفه.

ولی از اين متن هم غافل نشيد!

گفتگو با دکتر محمد حسن کريمی نژاد استاد ژنتيک و پاتولوژی در تهران و رئيس شاخه انسانی انجمن ژنتيک ايران ، درباره ترانس سکشوآلها ، کسانی که تمايل به تغيير جنسيت دارند.

اين افراد اصولاً دو دسته هستند. يک عده از اونها اشکالاتی در دستگاه تناسلی دارند. به اين علت که دستگاه تناسلی اونها به صورت معمول رشد نکرده. اينها ممکن هست از نظر ساختمان کروموزونی مرد باشند، ولی به عللی دستگاه تناسلی مردونه شون کامل نشده و يا مخلوطی از دو جنس هستند.

انتخاب جنسيت مناسب برای اين افراد خيلی مشکل هست. مخصوصاً اگر در سنين بالا مراجعه کنند. معمولا بايد وضع اين افراد در يک سالگی و يا حداکثر دو سالگی روشن بشه. اين افراد از نظر پزشکی کاملاً بررسی می شوند تا ببينند صلاح اينه که اين فرد رو به صورت يک دختر بار بيارند يا به صورت يک پسر.

جنسيت از عوامل متعددی تشکيل می شه. ساختمان کروموزنی، رشد دستگاه تناسلی و ميل خود طرف. اگر انتخاب جنسيت قبل از سن دو سالگی باشه مشکلی پيش نمياد. اما فرض کنيد يک نفر در مدرسه و دانشگاه به اسم پسر صدا می شده و يک مرتبه تغيير جنسيت بده و بلعکس. اين حالت اشکالات زيادی از نظر اجتماعی و هم برای خود شخص به وجود مياره.

اما دسته دوم. يک عده زيادی هم هستند که کاملاً از نظر دستگاه تناسلی داخلی و خارجی مرد هستند ولی احساسات زنانه دارند. اين حالت براشون عذاب بسيار بزرگيه. چون اون جنسيتی رو که دارند دوست ندارند و علاقه دارند مثل يک زن باهاشون رفتار بشه.

اين حالت در ابتدا خيلی مشکل داشت و افراد نمی تونستند قبول کنند که اين يک بيماريه و با اين افراد خيلی بدرفتاری می شد. ولی امروزه مشخص شده که اين يک اشکال ژنتيکيه. اين نوع افراد رو معمولاً راحت تر می شه به جنس زن تبديل کرد. در جراحی آلت اونها رو قطع می کنند و براشون آلت تناسلی مصنوعی زنانه درست می کنند ( با پيوندی از روده ) و به اونها هورمون های زنانه ميدن.

گروه ديگر زنهايی هستند که دوست دارند مرد باشند. تغيير جنسيت اين افراد از نظر عمل جراحی کار بسيار مشکليه. ولی به هر حال اين افراد هم شديداً مايل هستند که به مرد تبديل بشن! امروزه در صورتی که پزشکان تائيد بکنند، می توان شخص رو به جنس مخالف تبديل کرد.
ولی تغيير الت تناسلی به مرد کار بسيار دشواريه و هيچوقت نمی شه که آلت تناسلی زن رو به بطور کامل به آلت تناسلی مردانه تبديل کرد.


the end ....
 

Peyman-Pop

Active Member
دوست عزیز hamed این انجمن محل مناسبی‌ برای گذاشتن خبر در مورد خواننده ها و موارد مشابه نیست لطفا رعایت کنید.


ممنون


پیمان
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

جدیدترین ارسال ها

بالا