زندگی پر ازحسرت است.
خواه این حسرت ها به حق باشد یا از سر بلند پروازی غیر معقول برای
خودت ساخته باشی اش.
خواسته ها باید با توجه به امکانات و داشته ها و استعداد هایت باشد،تا به
حسرت تبدیل نشوند.
گاهی فرصت مانند یک اتوبوس در ایستگاه زندگی ات توقف می کند،باید
تصمیم بگیری که سوار شوی یا نه!!!!
فقط چند ثانیه.....
وبعد اتوبوس می رود و تو یک عمر به آن یک لحظه درود می فرستی
یا ........
وشاید حسرت آن لحظه، یک عمر رهایت نکند.
گاهی حسرت اجتناب ناپذیر است مثل حسرت گذشتن روزهای جوانی ،که
خواه ناخواه می گذرد و چه خوش گذشته باشد و چه تو آن را به بطالت گذرانده
باشی حسرتش را می خوری ،اما این حسرت کجا و آن حسرت کجا.
من به این حسرت ها می گویم حسرت خوب.
امیدوارم که حسرت خوب بخورید و ته اش یک یادش به خیر هم نثار
روزگاران گذشته تان بکنید.