reza_1001
Well-Known Member
سلام
با پس زمينه ذهني كه درباره مراحل ساخت اين فيلم داشتم مثل جلوه هاي ويژه و ساخت يك زبان جديد توسط يك پروفسور زبان شناس و اصلا خود جيمز كامرون و...
خلاصه با كلي شور و شوق نشستيم اين فيلم رو ديديم
اولا بايد بگم از لحاظ جلوه هاي ويژه و كار گرافيكي خيلي وحشتناك بود يعني همون خيلي خيلي خوب
ولي ميشه روي داستان و همين طور كاراكترها بحث كرد
باز هم بحث خيانت به هم نوعها و پيوستن به نژادي ديگر مثل داستان فيلم رقصنده با گرگ و يا اخرين سامورايي
واقعا داستان ابتدايي و خيلي خيلي تكراري بود از همون 10 دقيقه اول فيلم ميشد اخرش رو حدس زد
آدما ميخان از منابع سياره فضاييها ( كه خيلي ابتدايي زندگي ميكنن) بهره برداري كنن بعد يه جورايي سربازي رو شكل فضاييها ميكنن و ميفرستن وسط فضايي ها كه هم جاسوسي كنه وهم اگه بشه راه مسالمت آميزي پيدا كنه واسه اين مشكل و جاسوس هم در اونجا عاشق يه دختر فضايي ميشه و الا اخر... بهتر داستان رو تعريف نكنم وبرم سر نقد
1. نمي دونم چرا فضايي هاي داستان دقيقا شبيه سرخ پوستا هستن . اصلا سر وصدا هاي اونا رو هم در ميارن
تنها فرقشون با سرخپوستا در رنگ و قدشون هست.
البته استفاده از يك فضايي مودار براي نشون دادن احساسات و جايگاه و شخصيت خيلي راحتر از بدون مو هست
آيا عوامل ساخت اين فيلم پر خرج هيچ ايده ديگه اي نداشتن؟
2. اون اسبهاي فضايي هم واقعا شبيه اسبهاي زميني هستن فقط 6 پا هستن و صورت كشيده دارن
تنها نكته مثبتشون افسارشون هست و گر نه كه ....
همين طور اون خفاشهاي پرنده كه كمي شبيه اژدها البته با رنگ ملخ بودن
3. به نظرمن ضعيف ترين جاي فيلم لحظات عشق بازي سرباز داستان و دختر فضايي هست
حسابشو بكنين
رو يه سياره بي اكسيژن و پر درختاي و موجودات عجيب و ساكنين 3 متريش كه آبي رنگ هم هستن
بعد رمانتيك به سبك هاليودي رو هم ياد دارن
اين كامرون ديگه شورش رو در اورده فكر كرده فضا هم تايتانيك...
4. در آخر هم اون شخصيت منفي كاملا كليشه اي فيلم كه اصلا نابود نميشه و دمار از روزگاز بقيه در مياره
البته حرف اصلي من كه عنوان تاپيك هم هست آخر داستان هست كه سرباز داستان انسانيت خودش رو رها ميكنه و تبديل به يه فضايي ميشه
البته بهانه اين سرباز چلاق بودنش هست و ميخاد از اين وضع نجات پيدا كنه كه باز هم توجيه جالبي نيست
براي كشتن هم نوع هاش و تغيير ماهيت
كامرون در پايان اين فيلم داره hope ميفروشه به انسانهاي ملول از انسان بودن
و علنا داد ميزنه و ميگه آهاي آدمايي كه از انسان بودن خودتون خسته شدين
ما آدما خيلي بديم و واقعا كم اورديم تو اين دنيا
پس بهتر به گونه هاي زيستي ديگه بپيونديم اصلا اشرف مخولاقات كيلويي چنده؟
اميدوار باشين كه شايد بشه تبديل شد به يه موجود ديگه تا از شر اين محدوديت هاي انساني رها بشين...
البته اين پيام در فيلماي ديگه اي هم بوده مثل فيلم Twilight
ولي در اين فيلم تغيير هويت علني هست.
اگه كامرون يه شخصيت زن انسان رو وارد داستان ميكرد ميتونست اخرشو يه جور ديگه جمع كنه
نه اين جور مسخره و سرخ پوست بازي و انتقال روح از كالبد انساني به فضايي
اميدوارم كه منظورم رو كامل رسونده باشم
دوست دارم بقيه عزيزان هم نظر بدن
موفق باشيد.
.
.
.
با پس زمينه ذهني كه درباره مراحل ساخت اين فيلم داشتم مثل جلوه هاي ويژه و ساخت يك زبان جديد توسط يك پروفسور زبان شناس و اصلا خود جيمز كامرون و...
خلاصه با كلي شور و شوق نشستيم اين فيلم رو ديديم
اولا بايد بگم از لحاظ جلوه هاي ويژه و كار گرافيكي خيلي وحشتناك بود يعني همون خيلي خيلي خوب
ولي ميشه روي داستان و همين طور كاراكترها بحث كرد
باز هم بحث خيانت به هم نوعها و پيوستن به نژادي ديگر مثل داستان فيلم رقصنده با گرگ و يا اخرين سامورايي
واقعا داستان ابتدايي و خيلي خيلي تكراري بود از همون 10 دقيقه اول فيلم ميشد اخرش رو حدس زد
آدما ميخان از منابع سياره فضاييها ( كه خيلي ابتدايي زندگي ميكنن) بهره برداري كنن بعد يه جورايي سربازي رو شكل فضاييها ميكنن و ميفرستن وسط فضايي ها كه هم جاسوسي كنه وهم اگه بشه راه مسالمت آميزي پيدا كنه واسه اين مشكل و جاسوس هم در اونجا عاشق يه دختر فضايي ميشه و الا اخر... بهتر داستان رو تعريف نكنم وبرم سر نقد
1. نمي دونم چرا فضايي هاي داستان دقيقا شبيه سرخ پوستا هستن . اصلا سر وصدا هاي اونا رو هم در ميارن
تنها فرقشون با سرخپوستا در رنگ و قدشون هست.
البته استفاده از يك فضايي مودار براي نشون دادن احساسات و جايگاه و شخصيت خيلي راحتر از بدون مو هست
آيا عوامل ساخت اين فيلم پر خرج هيچ ايده ديگه اي نداشتن؟
2. اون اسبهاي فضايي هم واقعا شبيه اسبهاي زميني هستن فقط 6 پا هستن و صورت كشيده دارن
تنها نكته مثبتشون افسارشون هست و گر نه كه ....
همين طور اون خفاشهاي پرنده كه كمي شبيه اژدها البته با رنگ ملخ بودن
3. به نظرمن ضعيف ترين جاي فيلم لحظات عشق بازي سرباز داستان و دختر فضايي هست
حسابشو بكنين
رو يه سياره بي اكسيژن و پر درختاي و موجودات عجيب و ساكنين 3 متريش كه آبي رنگ هم هستن
بعد رمانتيك به سبك هاليودي رو هم ياد دارن
اين كامرون ديگه شورش رو در اورده فكر كرده فضا هم تايتانيك...
4. در آخر هم اون شخصيت منفي كاملا كليشه اي فيلم كه اصلا نابود نميشه و دمار از روزگاز بقيه در مياره
البته حرف اصلي من كه عنوان تاپيك هم هست آخر داستان هست كه سرباز داستان انسانيت خودش رو رها ميكنه و تبديل به يه فضايي ميشه
البته بهانه اين سرباز چلاق بودنش هست و ميخاد از اين وضع نجات پيدا كنه كه باز هم توجيه جالبي نيست
براي كشتن هم نوع هاش و تغيير ماهيت
كامرون در پايان اين فيلم داره hope ميفروشه به انسانهاي ملول از انسان بودن
و علنا داد ميزنه و ميگه آهاي آدمايي كه از انسان بودن خودتون خسته شدين
ما آدما خيلي بديم و واقعا كم اورديم تو اين دنيا
پس بهتر به گونه هاي زيستي ديگه بپيونديم اصلا اشرف مخولاقات كيلويي چنده؟
اميدوار باشين كه شايد بشه تبديل شد به يه موجود ديگه تا از شر اين محدوديت هاي انساني رها بشين...
البته اين پيام در فيلماي ديگه اي هم بوده مثل فيلم Twilight
ولي در اين فيلم تغيير هويت علني هست.
اگه كامرون يه شخصيت زن انسان رو وارد داستان ميكرد ميتونست اخرشو يه جور ديگه جمع كنه
نه اين جور مسخره و سرخ پوست بازي و انتقال روح از كالبد انساني به فضايي
اميدوارم كه منظورم رو كامل رسونده باشم
دوست دارم بقيه عزيزان هم نظر بدن
موفق باشيد.
.
.
.
پیوست ها
آخرین ویرایش: