Mandana
امتیاز واکنش
25,031

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • لول اسمایل می اینو دوران نوجوانی خوندم داستانشو کلی اشک ریختم بپاش :دی
    اما اسمه دختره توی کتاب اصلی ماندا بود نه ماندانا.تحریفش نکن :پی
    <div id="post_message_426971"><div align="right">بهای عشق ( مهیار و ماندانا )



    هـیرتا پسـر سـورنا در کاخ بزرگ و با شـکوه خود و در ملک پدرش درکنار دریاچه می زیسـت، هـیرتا تنها پسـر سـورنا سـپهسـالار بزرگ و پادشـاه اشـکانی بود که رومیان را در بین النهرین شـکسـت فاحشـی داد ، بعـد از آمدن سـاسـانی ها شـکوه و اقـتدار اشـکانی ها از بین رفـت سـرداران بزرگ ایرانی به ارتش اردشـیر بابک پیوسـته و بازماندگان اشـکانی ها در ملک ها و سـرزمین های پدریشـان می زیسـتند .

    هـیرتا چند سـالی بود که زن اولش مرده بود و چون از او فـرزندی نداشـت در سـال اخیر با دخـتر جوان 21 سـاله که در یک دهـکده با او آشـنا شـده بود عـروسی کرد. هـیرتا هـنگامیکه از شـکار بر می گشـت نزدیک دهـکده به ماندانا برخورد . ماندانا کوزهء آب بزرکی بردوش گرفـته و از چشـمه بخانه آب می برد، از وی آب خواسـت نامش را پرسـید و همان شـب اورا از پدر پیرش خواسـتگاری کرده و روز بعـد ماندانا را به قـصر خود آورد.

    ماندانا دخـتر زیبا و بلند قـد و خوش اندام بود و با چشـم های دشـت و سـیاه، گیسـوان بلند، صدای دلکش و آرزوها بزرگ در قصر بزرگ هـیرتا وارد شـد. هـیرتا بیشـتر اوقات خودرا به سـرکشی املاک دور دسـت خود و شـکار می گذزانید و کمتر به دلخوشی ماندانای جوان و زیبا می پرداخـت. روزها و هـفـته های اول به ماندانا بد نگذشـت. ولی پس از چندی زندگی برای ماندانا دوزخی شـد و کاخ بزرگ و با شـکوه هـیرتا برای او زندانی شـد بود، هـیرتا جوان نبود و بیش از دو برابر سـن ماندانا داشـت.

    زندگی یک دخـتر جوان پر عـشق با یک مردیکه با او اختلاف سـنی زیادی دارد چه میتواند باشــد؟ ماندانا به نوازش و سـرود های دیوانه جوانی احتیاج داشـت و هـیرتا با کار های زیادی که داشـت نمی توانسـت نیازمندیهای روح پرشـور اورا برآورد.

    باین جهت ماندانا رنج می برد و کم کم زرد و افـسـرده مثل گل سـرخ درشـت و پر آبی که نا گهان در برابر خورشـید سـوزانی قـرار میگیرد، پژمرده میگشـت. هـیرتا که زن جوانش را بخوبی می پایید، فـهمید که اگر برای نجات او نیندیشـد ماندانا را از دسـت خواهـد داد. با او دلبسـتگی زیادی داشـت و زنش را مانند بهـترین چهره ها و گرانبها ترین جـواهـر هـا دوسـت میـداشــت . یکــروز ظهــر کـه میخواسـتند نهار بخورند ماندانا مثل هفته اخیر میل نیافـت که چیزی بخورد، گیلاس شـرابش را برداشـت لبش را تر کرد و سـپس بی آنکه اندکی ازآن بنوشـد آنرا برجای گذاشـت، بانگاه غبار آلود و ترحم آوری یک آن به هـیرتا نگریسـت و بعـد سـرش را پائین انداخـت؛ هـیرتا با صدای گرفـته گفـت: ماندانای عزیزم میدانم که بتو خیلی بد میگذرد ولی من برای تفـریح و سـرگرمی تو فـکر خوبی کرده ام...

    با اینکه این سـخن برای ماندانا تازگی داشـت سـرش را بلند نکرده و نگاه دیگری به شـوهرش نیفگند، هـیرتا دوباره گفـت:

    ــ ماندانای عزیز من خوب گوش کن، همین امروز جوانی به کاخ ما خواهـد آمد، او سـوار کار خوبی اسـت. و در تیر اندازی و چوگان بازی مهارت دارد. ازاو خواسـته ام که در قـصر ما بماند، و بتو اسـپ سـواری و هـنر های چوگان را بیاموزد او در هـنر های بسـیاری بلد اسـت و اورا از پاریس خواسـته ام. شـب و روز مثل یک نفر از بسـتگان نزدیک ما با ما زندگی خواهد کرد، با ما بگردش خواهد رفـت و با ما غذایش را خواهـد خورد...

    بیخود قـل
    سلام
    خوبی؟
    هووووووووفففففف!!!!!
    بالاخره یکم یجا مسطقر شدیم تا یَک پیُامی بَدیم :دی
    کُلُحم این چند بقط دیروظی در صَفَر بودم
    نثیب هیشکی نشه اینتوری!
    خوب بگُظریم که دیر میشهه

    میگم قهر کردی باهام انگاری!؟
    :دی
    بابا اسمایل آمارگیر :دی

    /


    حسه خاصی ندارم روحی جان! من چکاره ام که از بودن و نبودن کسی خوشحال باشم...

    /

    صادق جان خوبی؟؟؟؟ تم ئه پروفایله من که از روزه اول همین بوده!!!! عوض نکردم که!
    اونم صولتی نیست برو رنگهای مانیتورتو کالیبره کن! :دی
    موفق باشی

    /

    امیر؟ الکوهولیک شدی؟ o_O
    اوهومن
    اينجا هم كه مشكي شد !!! :دي

    اول من مشكي كردمااااااااااااااااااااااااااا :دي

    بك گراندتم درست كن ... صولتي مشكي زياد خوشمل نيست ..
    میگم شاید من نیستم خوشحالی؟:neutral:
    آیا این چنین است رسم روزگار؟؟؟:sad:
    نظر دادیم :سوت:
    می خوبم نمی دونم چرا چند روزیه زیادی حس خوب بودن! می کنم با اینکه مثله همیشه ام! این احسانه چچل هم که بعدن حسابشو می رسم :دی

    ایمان برگشتی شهرتون یا هنوز تهرونی؟

    /

    میسی مجید هاین شما خوبین؟ ^.^ می که همیشه خوبم:cool:

    /

    اسمایل فکر کنم امروز دیگه بشینم فایله رو اوکی کنم:oops: شرمنده برای تاخیر :">

    /

    دیمو هاین اون سیغاره جوابش.و خداوند سیغار را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد.سوره ی الکی گفتم آیه ی جوابش زن بود :دی

    /

    امیر بهتری؟:neutral:

    /

    نظر دادم:cool: چقدرم که نظرم سازنده بود شروکس هاین:sad:
    /

    چرا این فایر فاکسم جدیدن انقدر با احساساته می بازی می کنه:mad::mad::mad:

    /

    :neutral:
  • بارگذاری,
  • بارگذاری,
  • بارگذاری,
بالا