طبق چیزایی که میدونم!
تو برنامه پیج میکر تو قسمت edit یه قسمت داره به اسم Colum gide که همون ستون بندی و تعداد اونهاست البته برای هر صفحه یه دستورم داره که واسه کل صفحات هستش ....
مثلا شما یک صفحه رو با دو ستون تقسیم می کنی که فاصله هر ستون از هم 5 میملیمتر هست ...
یه مسئله دیگم اینه وقتی شما می خوای پیجت رو تعریف کنی فاصله متن از بالا پایین و طرفین رو مشخص می کنی
طبق مسائل چاپی هم باید نیم سانت برای برش از طرفین جا بزاری .....
فکر نکنم چیز جدید دیگه ای باشه!!!!
طبق چیزایی که میدونم!
تو برنامه پیج میکر تو قسمت edit یه قسمت داره به اسم Colum gide که همون ستون بندی و تعداد اونهاست البته برای هر صفحه یه دستورم داره که واسه کل صفحات هستش ....
مثلا شما یک صفحه رو با دو ستون تقسیم می کنی که فاصله هر ستون از هم 5 میملیمتر هست ...
یه مسئله دیگم اینه وقتی شما می خوای پیجت رو تعریف کنی فاصله متن از بالا پایین و طرفین رو مشخص می کنی
طبق مسائل چاپی هم باید نیم سانت برای برش از طرفین جا بزاری .....
فکر نکنم چیز جدید دیگه ای باشه!!!!
ممنون ولی اینارو که میدونم در ضمن من تو ایندیزاین کار میکنم.
ولی گرید بندی همون طور که گفتی به وسیله خط های راهنما کشیده میشه ولی همین جوری نیست و یه اصولی داره مقلا جوری باید چیده بشه که حداقل 50 حرف و خداکثر 64 حرف تو یک خط قرار بگیرن یا فاصله ها از هر زرف نباید هم اندازه باشه با کنار صفحه و ... من یک مقدار در موردش خوندم وقت کنم میزارم خواستم ببینم کسی چیز بیشتری میدونه یا نه.
اینایی که می گی ماله اون موقس که دستی حروفارو قیچی می کردن می چسبوندن
جدیدا بعید کسی حوصله این کارارو داشته باشه
چون هر کاری یه اندازه ای داره هر متنی هم اندازه خودشو داره ....
شاید تو روزنامه اینطوری باشه ولی مجله قانون خاصی نداره!!!
فقط باید یه جور ببندی که نگن درپیته!!!!
سلام دوستان
حرف زدن از گریدبندی مثله حرف زدن از حروف الفباست. چون گرید بندی یکی از اصلی ترین اصول کار هر طراح گرافیست چه هنری چه رایانه ای و چه هر چی ! هست. این که ما از گرید بندی استفاده می کنیم یا نمی کنیم مهم نیست. چون به هر حال استفاده می کنیم . حالا خود آگاه یا ناخودآگاه فرقی نمی کنه . من فکر می کنم این بستگی به شغل نداره و می خوام در یک کلام بگم گرید بندی در همه جایه زندگی ما هست نه فقط در گرافیک. به خودتون نگاه کنید همه ما نمونه هایی از یک اثره هنری هستیم که بر اساس هارمونی و ترکیب بندی به وجود اومدن. و در حقیقت گرید بندی شدن.
نمی خوام زیاد وارد جزییات بشم اما گرید بندی یعنی شبکه بندی . این یعنی چی ؟ خوب می گم .
یک گرافیست برای طراحی و خلق یک اثر از کلمات و تصاویر به هر نحو و به هر شکل استفاده می کنه . گرید بندی در اینجا به معنی قرار دادن تصاویر و اشکال به صورت سیستماتیک هست . یعنی به زبان خیلی ساده گرید بندی یعنی این که چی کجا باشه و چه طور . منتها این بر اساس یه سری اصول هست . حالا این اصول می تونن بر گرفته از اصول ریاضی برگرفته از طبیعت یا عرف یا حتی ایده های شخصی باشن . اما اصول هستند یعنی چهار چوب هایی هستند که در نهایت باعث می شن اونچه که مخاطب ما می بینه گیج کننده نباشه و متوجه پیام مورد نظره ما بشه . پس در اینجا وقتی ما می یایم از اصولی که ناشی از مثلا محاسبات منطقی ریاضی هستند استفاده می کنیم شانس فهمیده شدن معانی مورد نظره ما خیلی بیشتره تا وقتی که می یایم از اصول شخصی استفاده می کنیم .
اما گرید بندی در صفحه آرایی چی هست :
حب گرید بندی یعنی این که ما یه نظمی به مطالب و تصاویر یک صفحه بدیم . حالا این گاهی یه صفحه کتاب هست گاهی یه صفحه بروشور. مهم اینه که مامی خوایم یه نظمی بدیم . مثلا من دلم می خواد با فونت 18 مطالب تایپ بشه از کنار صفحه نیم سانت فاصله ، شماره صفحات وسطه کتاب و فاصله سطر ها نیم سانت ....! خوب این اصوله منه و لطفا به من نگین دیونه ! چون من نیستم اما منظورم اینه که به شما بفهمونم اگر به دست راست می گیم ،راست این به خاطره اینه که یه قرار داد باشه واسه ایجاد یه نظم . حالا اگه من یه نظم جدیدی ایجاد می کنم باید هر چی که هست در نهایت به خونده شدن مطالب درک اونها و تصاویر لطمه نزنه و از لحاظ اقتصادی هم به صرفه باشه .
وقتی با گرید بندی آشنا بشیم متوجه خیلی چیزا می شیم و واقعا تعجب می کنیم که چه نظمی بین عناصره یک صفحه هست. حالا عناصره یک صفحه کتاب رو در بحث آینده خدمتون می گم.
تا بعد
سلام دوستان
حرف زدن از گریدبندی مثله حرف زدن از حروف الفباست. چون گرید بندی یکی از اصلی ترین اصول کار هر طراح گرافیست چه هنری چه رایانه ای و چه هر چی ! هست. این که ما از گرید بندی استفاده می کنیم یا نمی کنیم مهم نیست. چون به هر حال استفاده می کنیم . حالا خود آگاه یا ناخودآگاه فرقی نمی کنه . من فکر می کنم این بستگی به شغل نداره و می خوام در یک کلام بگم گرید بندی در همه جایه زندگی ما هست نه فقط در گرافیک. به خودتون نگاه کنید همه ما نمونه هایی از یک اثره هنری هستیم که بر اساس هارمونی و ترکیب بندی به وجود اومدن. و در حقیقت گرید بندی شدن.
نمی خوام زیاد وارد جزییات بشم اما گرید بندی یعنی شبکه بندی . این یعنی چی ؟ خوب می گم .
یک گرافیست برای طراحی و خلق یک اثر از کلمات و تصاویر به هر نحو و به هر شکل استفاده می کنه . گرید بندی در اینجا به معنی قرار دادن تصاویر و اشکال به صورت سیستماتیک هست . یعنی به زبان خیلی ساده گرید بندی یعنی این که چی کجا باشه و چه طور . منتها این بر اساس یه سری اصول هست . حالا این اصول می تونن بر گرفته از اصول ریاضی برگرفته از طبیعت یا عرف یا حتی ایده های شخصی باشن . اما اصول هستند یعنی چهار چوب هایی هستند که در نهایت باعث می شن اونچه که مخاطب ما می بینه گیج کننده نباشه و متوجه پیام مورد نظره ما بشه . پس در اینجا وقتی ما می یایم از اصولی که ناشی از مثلا محاسبات منطقی ریاضی هستند استفاده می کنیم شانس فهمیده شدن معانی مورد نظره ما خیلی بیشتره تا وقتی که می یایم از اصول شخصی استفاده می کنیم .
اما گرید بندی در صفحه آرایی چی هست :
حب گرید بندی یعنی این که ما یه نظمی به مطالب و تصاویر یک صفحه بدیم . حالا این گاهی یه صفحه کتاب هست گاهی یه صفحه بروشور. مهم اینه که مامی خوایم یه نظمی بدیم . مثلا من دلم می خواد با فونت 18 مطالب تایپ بشه از کنار صفحه نیم سانت فاصله ، شماره صفحات وسطه کتاب و فاصله سطر ها نیم سانت ....! خوب این اصوله منه و لطفا به من نگین دیونه ! چون من نیستم اما منظورم اینه که به شما بفهمونم اگر به دست راست می گیم ،راست این به خاطره اینه که یه قرار داد باشه واسه ایجاد یه نظم . حالا اگه من یه نظم جدیدی ایجاد می کنم باید هر چی که هست در نهایت به خونده شدن مطالب درک اونها و تصاویر لطمه نزنه و از لحاظ اقتصادی هم به صرفه باشه .
وقتی با گرید بندی آشنا بشیم متوجه خیلی چیزا می شیم و واقعا تعجب می کنیم که چه نظمی بین عناصره یک صفحه هست. حالا عناصره یک صفحه کتاب رو در بحث آینده خدمتون می گم.
تا بعد
( گرید بندی قسمت دوم )
باز هم سلام!
امروز می خوام در مورد عناصر صفحه صحبت کنم . این صفحه رو ترجیحا یک صفحه مجله یا کتاب فرض کردم تا بحث موضوعیت پیدا کنه و زیاد حاشیه نریم . عناصر صفحه به تمامی اونچه که در یک صفحه کتاب می تونه ظاهر بشه اشاره داره ، منتها همانطوری که واضحه این به این معنا نیست که همه اینها ضرورتا باید وجود داشته باشن. اما اونجا که لازم باشه حتما هستند منتها در اشکال و شکل های خاصه خودشون. یک چیز رو هم متذکر می شم و اون اینه که ما فعلا داریم در ارتباط با یک صفحه معمولی کتاب صحبت می کنیم نه مثلا صفحه فهرست و عنوان و غیره.
و اما عناصر
1. اندازه صفحه
2 . حاشیه صفحه از چهار جهت ( که نشان دهنده نهایت فضای اشغال شده توسط متن هست )
3 . نوع و اندازه حروف بسته به نوع مطلب ( متن ، عناوین و غیره )
4. طول سطرها
5 . فاصله سطرها از هم
6 . پاراگراف
7. ستون متن
8 . شماره صفحات
9 . پاورقی
10 . تصاویر
در بحث آینده راجع به مقایس های اندازه گیری در چاپ صحبت می کنیم .
یادتون نره اگه سوالی داشتین لطفا بپرسین .
تا بعد...!
یه سوال
قبلا اینکه حتما باید پاصفحه ها یعنی شماره صفحه + نوشته های نشریه(شماره اول,شهریور85) مثلا اینا اینجوری مرسوم بود که باید تو تمام صفحات ثابت می بود اما الان بعضی از کارها مثل روانشناسی جامعه پا صفحه ها مطابق چینش صفحه جا بجا میشه حتی حذف میشه !
خب این فکر کنم با اصول این کار مشکل داشته باشه ولی تو بعضی از کارها خیلی قشنگ جلوه میده؟
نظر شما چیه؟
یه سوال
قبلا اینکه حتما باید پاصفحه ها یعنی شماره صفحه + نوشته های نشریه(شماره اول,شهریور85) مثلا اینا اینجوری مرسوم بود که باید تو تمام صفحات ثابت می بود اما الان بعضی از کارها مثل روانشناسی جامعه پا صفحه ها مطابق چینش صفحه جا بجا میشه حتی حذف میشه !
خب این فکر کنم با اصول این کار مشکل داشته باشه ولی تو بعضی از کارها خیلی قشنگ جلوه میده؟
نظر شما چیه؟
سلام دوست من
اگر گرید بندی رو مجموعه ای از اصول سیستماتیک بدونیم . باید متوجه باشیم که در ابتدا راجع به چه عناصری صحبت می کنه . بعد از اینکه عناصر یک صفحه رو شناختیم . باید بدونیم که هر یک از این عناصر چه استفاده کاربردی می تونن برای صفحه ما داشته باشن . بعد هم اینکه ، باید بدونیم گرید بندی بر اساس اصول خودش چه پیشنهادی برای نحوه قرار گرفتن این عناصر داره . در واقع ما باید درک کنیم که اصول گریدبندی آیا از هوا اومدن یا اینکه نه بر اساس منطق خاص خودشون که همانا نظم دهی هست بوجود اومدن. اما خوب شاید این سوال به ذهن ما بیاد که چه لزومی داره ما بیایم خودمون رو محدود به چهارچوب ها کنیم و خب چه بر سر خلاقیت می یاد . اونهم خلاقیتی که نخواد در این چهار چوب ها باشه.
اجازه بدین در این باره نظر شما رو به نوع نگاه خودمون به چهار چوب ها مورد بحث قرار بدیم . به نظر من ما به نوعی نگاه حکیمانه یا خیلی خودمونی تر نگاه دکتری احتیاج داریم. نگاه دکتری یعنی اینکه یه جوری بی طرف باشیم که نه سیخ بسوزه نه کباب. من فکر می کنم این در مورد گرید بندی یعنی که ما نیایم فکر کنیم که فقط با یه سری باید نباید طرفیم . بیایم درک کنیم که این اصول در واقع امکانات بهینه سازی صفحه ما محسوب می شن نه یه سری قوانین دست و پا گیر . من فکر می کنم وقتی قراره با یه صفحه خالی رو به رو بشیم . این مهم نیست که چه طوری پر بشه بلکه این مهمه که ما آناتومی صفحه خودمون رو بشناسیم و حالا سعی کنیم زیبا و کاربردیش بکنیم ، فقط همین !
به نظر من آدم وقتی می خواد به اصیل بودن یک خلاقیت پی ببره لازم نیست در پی دلیل تراشی واسه خلاقیت خودش باشه ، چون یک خلاقیت اصیل تمام اصول و اونچه رو که برای عرضه خودش نیاز داره با خودش به همراه خواهد داشت و این راه شناخت یک خلاقیت اصیل هست.
امیدوارم سعی من واسه جواب دادن نتیجه بخش باشه . ( گاهی حس می کنم نمی تونم خوب جواب بدم ...)
موفق باشی دوست عزیز!
