black_man
Member
من هم از سارا ممنونم بابت چیزهایی که گفت .
اینها رو نقل قول کردم ولی بحثی راجع شون نمیکنم برام مهم کار دیدن و نظر دادن راجع به کار بود . بازم تشکر میکنم .
سارا جان . من سیاهی های تو آسمون رو نگفتم سیاهی های دور آسمون رو گفتم ... ببین /شما نگاه کار کن / چشمهات رو تنگ کن (تا کنتراست ها از دیدت بیشتر شن) میبینی که انگار (همونطور که قبل گفتم) یک فریم مشکی فید شده با براش دور تا دور کار رو احاطه کرده .حتی به نظر من اون سیاهی های استفاده شده تو آسمون هم
اگر قرار بود آسمون از دید اون کاراکتر بی انتها باشه دیگه حس تنهایی و بی هدفی و به انتهای راه رسیدن بهش دست نمیداد و امیدوار میشد!
چون شروع راه معلوم نیست نمیخواستم انتهایی هم براش مشخص کنم.
در حقیقت هدفم نامحدود کردن آسمون با استفاده از رفتن تو سیاهی بود....که از دید من به مبهم شدن کار کمک کرد.
اینها رو نقل قول کردم ولی بحثی راجع شون نمیکنم برام مهم کار دیدن و نظر دادن راجع به کار بود . بازم تشکر میکنم .
خاهش میکنم . با آرزو موفقیتدر هر حال شما استادهستید و ما شاگرد، خیلی ممنون بابت نظرتون