ماه مبارک رمضان با مجیدآنلاین(افطاز تا سحر)

shayanboy

Active Member
در مورد این فیلم ها ..... امسال یه جوری شده ؟
یه جورایی جالب نیستن .
بزنگاه ها که خیلی دیگه . بی خودی هست
اما فیلم حسرت کاره سیروس مقدم با حال میشه
دوستان دمه افطاره .
روز چهارم هم اومد و رفت .
99.gif

التماس دعا
203.gif

با تشکر
شایان
 

L-B

Well-Known Member
در مورد فيلم ها بگم كه بزنگاه فقط بايد بشيني به بعضي تيكه هاش فقط بخندي ...
شبكه ي سه هميشه همينجوري بوده كه براي خنده دار كردن مردم ميسازن ...

اما شبكه يك فيلم خانوادگيه و به نوبه ي خودم من و مامانم و بابام و داداشم هممون ميشينيم نگاه ميكنيم :دي ....

كلا كاراي سيروس مقدم رو ميپسندم :دي...

ترانه ي مادري هم اگه سيروس مقدم ميساخت بسيار عالي ميشد ...
 

shayanboy

Active Member
آره فیلم شبکه یک خیلی با خوبه . می صرفه ادامش بدی ( فیلم های سیروس مقدم خوبه)
شبکه سه واقعا بی خوده .
اما شبکه 5 مامور بدرقه خیلی داره جالب تر میشه
شبکه دومی هم که به درد نمی خوره
راستی تهران هم خلوت شده :d البته از افطار به اون ور ( به خاطر فیلم هاس )
با تشکر
شایان
 

L-B

Well-Known Member
اگه به خلوتي باشه بعد افـــطار اصلا يك نفر هم پر نميزنه ...
انگار اومدي خيابان هاي ارواح ...

ولي خيابون هاي اصلي چند تايي ماشين رد ميشه ...
ولي كوچيك ترا مثل دمه صبحاي كه تازه داره افتاب مياد :دي
 

shayanboy

Active Member
اگه به خلوتي باشه بعد افـــطار اصلا يك نفر هم پر نميزنه ...
انگار اومدي خيابان هاي ارواح ...

ولي خيابون هاي اصلي چند تايي ماشين رد ميشه ...
ولي كوچيك ترا مثل دمه صبحاي كه تازه داره افتاب مياد :دي

آره بعد از افطار مثل شهر ارواح میمونه . آینده تهران همینه دیگه . کسی توش نمیمونه :lol:
راستی .....
لوگوی سایت کلوب دات کام هم لوگوی لودینگ ماه رمضونش به نوبه خودش با حاله :D

التماس دعا . دوستان روز پنجم هم رفت . :-?
با تشکر
شایان
 

HamidSHS

Active Member
روزه و نماز هاي روز ششمتون هم قبول باشه

چقدر زووووووووووووود !:-?

واقعا كي الان ميتونه باور كنه شش روز از عمرش به اين زودي رفت :sad:

خب ديگه شايد يه ذره به خودمون بيايم
کسانی که قرآن خون هستن بیان برن
ختم قرآن به صورت گروهی
اینم به نوبه خودش جالبه
لینک : http://www.emam-reza.net/
باتشکر
شایان

از من ميشنويد توي اون طرح بالايي كه شايان لطف كرده و لينكش رو گذاشته شركت كنيد ( بعدا ميفهميد چه چيزي رو از دست داديد يا نداديد ! )
ياعلي
 

saber110

Member
گشایش در کارهایمان = دعا برای فرج

سلام به همگی
نماز روزه ها گبول باهشه ایشالا:neutral:

خوب من قبل از افطار اینجا مطلب می زارم چون بعد افطار تا سحر خوابم (خرسی):-<
هرچه دل تنگم خواهد می نالم:
ماه شعبان تموم شد ولی یه جمله تو مناجات شعبانیه پیدا کردم دیونم کرده هرچی این جمله رو می خونم سیر نمی شم

اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى ِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ
خدايا اگر مرا به جنايتم مأخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگيرم و اگر به گناهم بگيرى من هم تو را به آمرزشت بگيرم

وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ
و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من تو را دوست دارم

اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى
خدايا اگر عمل من در جنب اطاعت تو كوچك است ولى آرزويم در كنار اميد تو بزرگ است

راستی نیت و اصل دعا گم نشه فرمودند : افضل العباده انتظار الفرج برترین عبادت ها انتظار فرج است
پس همگی با هم در زمان افطار و سحر دست به دعا برداشته حتی با یک صلوات با و عجل و فرجهم برای ظهورش دعا کنیم
چرا که اگر او آید اینترنت پرسرعت داریم - برق همیشگی داریم
و دیگه فکر نکنم بخواد مسواک بزنیم :) (برای مزاح)
خوب ببخشید دیگه زیادی نالیدم
 

HamidSHS

Active Member
هرچه دل تنگم خواهد می نالم:
ماه شعبان تموم شد ولی یه جمله تو مناجات شعبانیه پیدا کردم دیونم کرده هرچی این جمله رو می خونم سیر نمی شم

اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى ِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ
خدايا اگر مرا به جنايتم مأخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگيرم و اگر به گناهم بگيرى من هم تو را به آمرزشت بگيرم

وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ
و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من تو را دوست دارم

اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى
خدايا اگر عمل من در جنب اطاعت تو كوچك است ولى آرزويم در كنار اميد تو بزرگ است

راستی نیت و اصل دعا گم نشه فرمودند : افضل العباده انتظار الفرج برترین عبادت ها انتظار فرج است
پس همگی با هم در زمان افطار و سحر دست به دعا برداشته حتی با یک صلوات با و عجل و فرجهم برای ظهورش دعا کنیم
واقعا زيباست
واقعا :rose:
سلام به همگی
نماز روزه ها گبول باهشه ایشالا:neutral:

خوب من قبل از افطار اینجا مطلب می زارم چون بعد افطار تا سحر خوابم (خرسی):-<
همچنين از شما ( گبول ) :دي
به به
عجب خوابي ...
فكر كنم يه ذره چاق باشي
نه ؟ :D
چرا که اگر او آید اینترنت پرسرعت داریم - برق همیشگی داریم
و دیگه فکر نکنم بخواد مسواک بزنیم :) (برای مزاح)
:lol:
آفرين
پست خيلي خوبي بود
منتظر بقيه پست ها هستيم عزيز ^.^
ياعلي
 

saber110

Member
واقعا زيباست
واقعا :rose:

همچنين از شما ( گبول ) :دي
به به
عجب خوابي ...
فكر كنم يه ذره چاق باشي
نه ؟ :d

:lol:
آفرين
پست خيلي خوبي بود
منتظر بقيه پست ها هستيم عزيز ^.^
ياعلي

واهش می کنم - گابلی نداشت آره یه نمه بفهمی نفهمی چاق هستیم
چشم سعی می کنم به روز باشم ایشالا چشم نخورم ایشالا
 

mahmood_mn

Active Member
سلام به همگی
نماز روزه ها گبول باهشه ایشالا:neutral:

خوب من قبل از افطار اینجا مطلب می زارم چون بعد افطار تا سحر خوابم (خرسی):-<
هرچه دل تنگم خواهد می نالم:
ماه شعبان تموم شد ولی یه جمله تو مناجات شعبانیه پیدا کردم دیونم کرده هرچی این جمله رو می خونم سیر نمی شم

اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى ِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ
خدايا اگر مرا به جنايتم مأخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگيرم و اگر به گناهم بگيرى من هم تو را به آمرزشت بگيرم

وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ
و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من تو را دوست دارم

اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى
خدايا اگر عمل من در جنب اطاعت تو كوچك است ولى آرزويم در كنار اميد تو بزرگ است

راستی نیت و اصل دعا گم نشه فرمودند : افضل العباده انتظار الفرج برترین عبادت ها انتظار فرج است
پس همگی با هم در زمان افطار و سحر دست به دعا برداشته حتی با یک صلوات با و عجل و فرجهم برای ظهورش دعا کنیم
چرا که اگر او آید اینترنت پرسرعت داریم - برق همیشگی داریم
و دیگه فکر نکنم بخواد مسواک بزنیم :) (برای مزاح)
خوب ببخشید دیگه زیادی نالیدم


سلام . نماز روزه شما هم قبول باشه .

آقا خیلی این پستت به من حال داد . منتظر بعدیهاش هستم .

ممنون
 

shayanboy

Active Member
دوستان ...... :D
رضاعطاران چیز میکشه ؟ :lol:
اگر کسی دیده بگه ..... عجب فیلمه ..... شده :shock:
شایان
 

saber110

Member
شاید تکراری باشه ولی بد نیست برای تزکیه نفس:

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان. بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود. غرور ... حرص ... دروغ و خیانت .... جاه طلبی و قدرت ... هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی هم پاره ای از روحشان را و بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را ... شیطان می خندید و دهانش بوی جهنم می داد... از او نفرت داشتم. انگار که ذهنم را خوانده باشد... مذیانه خندید و گفت: من که کاری با کشی ندارم!
فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم... نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم از من چیزی بخرد.... می بینی که آدم ها خودشان دور من جمع شده اند ! جوابش را ندادم. آنوقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با همه این ها فرق می کنی ... تو عاشقی ... و قلب عاشق کلیدی ندارد... این ها ساده اند و گرسنه به جای هر چیزی فریب می خورند... از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم حرف بزند .... و او هی گفت و گفت و گفت ... ساعت ها کنار بساطش نشستم. تا اینکه چشمم به جعبه عشق افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود.... دور از چشم شیطان آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم... بگذار بکیار هم که شده کسی چیزی را از شیطان بگیرد ... بگذار یکبار هم او فریب بخورد... به خانه آمدم و در جعبه کوچک عشق را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود... جعبه عشق دروغی از دستم افتاد و غرذور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم... دستم را روی قلبم گذاشتم. نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام... تمام راه دویدم و لعنتش کردم. می خواستم قلبم را پس بگیرم... به میدان رسیدم ... شیطان اما نبود .... آن وقت نشستم اشک ریختم. از ته دل اشک هایم که تمام شد. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم. که صدایی شنیدم ... صدای قلبم را ...

پس همان جا بی اختیار به خاک افتادم ... و زمین را بوسیدم ... به شکرانه قلبی که پیداه شده بود
 

saber110

Member
تله طنز:
دويدمو دويدم به قلكم رسيدم زدم اونو شكستم ، تا پول بياد به دستم هيچي نبود تو قلك ، بجز يه سوسك كوچك سوسكه بگم چيكار كرد؟ ترسيدو زود فرار كرد خونه ي اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد دويدمو دويدم رفتم براي سوسكه قلك نو خريدم:D:lol:
 

HamidSHS

Active Member
شاید تکراری باشه ولی بد نیست برای تزکیه نفس:

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان. بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود. غرور ... حرص ... دروغ و خیانت .... جاه طلبی و قدرت ... هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی هم پاره ای از روحشان را و بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را ... شیطان می خندید و دهانش بوی جهنم می داد... از او نفرت داشتم. انگار که ذهنم را خوانده باشد... مذیانه خندید و گفت: من که کاری با کشی ندارم!
فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم... نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم از من چیزی بخرد.... می بینی که آدم ها خودشان دور من جمع شده اند ! جوابش را ندادم. آنوقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با همه این ها فرق می کنی ... تو عاشقی ... و قلب عاشق کلیدی ندارد... این ها ساده اند و گرسنه به جای هر چیزی فریب می خورند... از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم حرف بزند .... و او هی گفت و گفت و گفت ... ساعت ها کنار بساطش نشستم. تا اینکه چشمم به جعبه عشق افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود.... دور از چشم شیطان آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم... بگذار بکیار هم که شده کسی چیزی را از شیطان بگیرد ... بگذار یکبار هم او فریب بخورد... به خانه آمدم و در جعبه کوچک عشق را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود... جعبه عشق دروغی از دستم افتاد و غرذور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم... دستم را روی قلبم گذاشتم. نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام... تمام راه دویدم و لعنتش کردم. می خواستم قلبم را پس بگیرم... به میدان رسیدم ... شیطان اما نبود .... آن وقت نشستم اشک ریختم. از ته دل اشک هایم که تمام شد. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم. که صدایی شنیدم ... صدای قلبم را ...

پس همان جا بی اختیار به خاک افتادم ... و زمین را بوسیدم ... به شکرانه قلبی که پیداه شده بود
__________________
از دل نمیرسد نفس عاشقان به لب، بلبل زبی غمی است که فریاد میزند.
خدایا دریایی بی موج انتظارم را مبین، طوفان دل ولیت را بنگر... اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه
خيلي زيبا بود
آفرين
آفرين :rose:
تله طنز:
دويدمو دويدم به قلكم رسيدم زدم اونو شكستم ، تا پول بياد به دستم هيچي نبود تو قلك ، بجز يه سوسك كوچك سوسكه بگم چيكار كرد؟ ترسيدو زود فرار كرد خونه ي اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد دويدمو دويدم رفتم براي سوسكه قلك نو خريدم:D:lol:
:lol:
از اينا زياد بذار
خيلي باحال بود
ممنون
ياعلي
 

saber110

Member
اسم این تایپیک ماه مبارک رمضان با مجید آنلاین
بهتره یه کلیپ تبلیغاتی با این اشعار براش درس کنیم:
افطار تا سحر با مجید
آش و زولبیا با مجید
غرمه سبزی کته کبابی با مجید
کوفته برنجی ماکارونی با مجید
نیمرو تخمرغ یا آب پز با مجید
ماه مبارک با مجیـــــــــــــــــــــــــــد

شما هم لفط کرده و احساسات شاعر گونه از خود در بِنُمائید و ادامه این شعر را بِسُرایید
 

mahmood_mn

Active Member
شاید تکراری باشه ولی بد نیست برای تزکیه نفس:

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان. بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود. غرور ... حرص ... دروغ و خیانت .... جاه طلبی و قدرت ... هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی هم پاره ای از روحشان را و بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را ... شیطان می خندید و دهانش بوی جهنم می داد... از او نفرت داشتم. انگار که ذهنم را خوانده باشد... مذیانه خندید و گفت: من که کاری با کشی ندارم!
فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم... نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم از من چیزی بخرد.... می بینی که آدم ها خودشان دور من جمع شده اند ! جوابش را ندادم. آنوقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با همه این ها فرق می کنی ... تو عاشقی ... و قلب عاشق کلیدی ندارد... این ها ساده اند و گرسنه به جای هر چیزی فریب می خورند... از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم حرف بزند .... و او هی گفت و گفت و گفت ... ساعت ها کنار بساطش نشستم. تا اینکه چشمم به جعبه عشق افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود.... دور از چشم شیطان آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم... بگذار بکیار هم که شده کسی چیزی را از شیطان بگیرد ... بگذار یکبار هم او فریب بخورد... به خانه آمدم و در جعبه کوچک عشق را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود... جعبه عشق دروغی از دستم افتاد و غرذور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم... دستم را روی قلبم گذاشتم. نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام... تمام راه دویدم و لعنتش کردم. می خواستم قلبم را پس بگیرم... به میدان رسیدم ... شیطان اما نبود .... آن وقت نشستم اشک ریختم. از ته دل اشک هایم که تمام شد. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم. که صدایی شنیدم ... صدای قلبم را ...

پس همان جا بی اختیار به خاک افتادم ... و زمین را بوسیدم ... به شکرانه قلبی که پیداه شده بود

آقا بازم که گل کاشتی . مرسی
 

جدیدترین ارسال ها

بالا